شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
سال ۲۰۱۲ سال ناامیدکننده ای برای سینمای جهان بوده است

سال ۲۰۱۱ سال پرباری برای سینما بود. سالی پر از فیلمهای متنوع که هر کدام توانستند طرفداران پر و پا قرص خود را پیدا کنند. از «آرتیست» و «هوگو» گرفته تا «اسب جنگی» و «مانیبال»؛ از «درایو» و «نوادگان» تا «روزی روزگاری در آناتولیا» و «درخت زندگی» و البته «جدایی نادر از سیمین» خودمان و کلی فیلم دیگر. شاید به همین دلیل است که از سال ۲۰۱۲ انتظار بیشتری میرفت. البته بدیهی است که هنوز خیلی از فیلمهای مهم سال باقی ماندهاند که میتوانند معادلات را عوض کنند. فیلمهای اسپیلبرگ و تارانتینو و کاترین بیگلو و میشائیل هانکه و دیوید او. راسل تنها بخشی از این فیلمها هستند. اما واقعیت این است که تا همینجا هم فیلمهای زیادی از محصولات ۲۰۱۲ به دست ما رسیدهاند. فیلمهایی که خیلی از آنها یا کار دست فیلمسازان مطرحی بودهاند و یا گزیده نقدهای خارجی نشان میداد که به محصولات کنجکاویبرانگیزی تبدیل شدهاند. اما متأسفانه برآیند این فیلمها آنقدر که انتظار میرفت، تأثیرگذار و تکاندهنده نبود.
● توقع از نولان بیش از اینهاست
«شوالیه تاریکی برمیخیزد» (کریستوفر نولان) بدون شک یکی از مهمترین فیلمهای امسال به شمار میرود. نولان با دو بتمن قبلیاش موفق شد فیلمهای ابر قهرمانی را وارد حوزههای روشنفکرانهتر و پیچیدهتری کند و این کار کمی نبود. حالا نولان با فیلم جدیدش این مسیر را ادامه داده است. از لحاظ ایدئولوژیک، «شوالیه تاریکی برمیخیزد» شاید رادیکالترین، جسورانهترین و هوشمندانهترین فیلم نولان باشد. اما چه از لحاظ داستانی و چه از نظر پیچیدگی جهان فیلم، «شوالیه تاریکی برمیخیزد» به گرد پای فیلمهای قبلی نولان نمیرسد. کاری که نولان با شخصیت منفی فیلمش انجام میدهد، نوعی خیانت در حق کاراکتری است که تا آن حد مهیب و مخوف به تصویر کشیده شده است و از آن طرف شخصیت سلینا کایل/ زن گربهای هم که آن وسط برای خودش میپلکد! کلی سوال و ابهام هم در داستان فیلم وجود دارد که نمونهاش را در آثار نولان کمتر به یاد میآوریم.
● خلق را تقلیدشان بر باد داد
دو، سه فیلم قهرمانی و ابر قهرمانی مهم دیگر امسال هم هیچکدام آش دهنسوزی نبودند. «بازیهای گرسنگی» جدا از ایده جذابش، سعی میکند به هر مسئله سیاسی و اجتماعی که به ذهن سازندگانش رسیده، نوکی بزند و این کار را به شکلی شعاری و گلدرشت انجام میدهد. راستش برای کسی که چهار سال قبل «شوالیه تاریکی» را تماشا کرده و آن را دوست داشته، بعید است این حرفها و اقدامات در «بازیهای گرسنگی» جذاب باشد. جهان روز به روز دارد پیچیدهتر میشود و فیلمها هم باید پیچیدهتر شوند. «انتقامجویان»، پرفروشترین فیلم امسال هم هر چند به عنوان یک فیلم تفریحی و سرگرمکننده فیلم جذابی است و سکانسهای اکشن درجهکی هم دارد، اما دقیقاً زمانی به زمین میخورد که سعی میکند به تقلید از فیلمهای ابر قهرمانی نولان، وارد جهان پیچیدهتری شود و مسئله نحوه تقابل خیر و شر و تعریف آنها در دنیای امروز را مورد بررسی قرار دهد. در مورد «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» اما اوضاع برعکس است. درام این فیلم پختهتر و بهتر از سه فیلم قبلی سری مرد عنکبوتی از آب درآمده است. مرد عنکبوتی این فیلم پختهتر و خودآگاهتر از شخصیتی است که توبی مگوایر در فیلمهای سام ریمی به تصویر کشیده بود. اما مشکل از شخصیت منفی فیلم است که خیلی ضعیف و بیمایه تعریف شده و برای همین سکانسهای اکشن فیلم، حس هیجان و تعلیق لازم را در تماشاگر ایجاد نمیکند. اما به جز فیلمهای ابر قهرمانی، در انواع دیگر سینما هم کمتر شاهد فیلم تاثیرگذاری بودهایم.
● حرف بزرگ، فیلم بزرگ نمیسازد
«پرومتئوس» ریدلی اسکات از جمله فیلمهای مهمی بود که انتظارات را برآورده نکرد. فیلم جدید اسکات، جدا از این که از لحاظ بصری عظیم و باشکوه است، سؤالات بسیار مهمی را هم مطرح میکند. اما از این مرحله فراتر نمیرود. درست است که طرح سؤال به شکل مناسب به خودی خود برای جذاب شدن یک فیلم کافی است. اما در «پرومتئوس» این اتفاق هم رخ نمیدهد. «پرومتئوس» فیلمی است (بخصوص از لحاظ فیلمنامهای) که قرار است در درجه اول حضور چند اندیشمند را پشت سر آن تشخیص دهیم تا چند هنرمند را.
● تحریک احساسات تماشاگر به هر قیمتی
ژاک اودیار هم بعد از فیلم مطرح «یک پیامبر»، با فیلم جدیدش، «زنگار و استخوان»، لااقل در مقیاس خودش ناامید کننده ظاهر شد. «زنگار و استخوان» البته فیلمی است که یک بار دیگر تواناییهای اجرایی حیرتانگیز اودیار را تأیید میکند. (نمونه کلوزآپهای فیلم را در هیچکدام از آثار دو، سه سال اخیر سینمای جهان ندیدهام). اما فیلمنامه کار قرار است به ضرب و زور احساسات تماشاگر را تحریک کند و با سکانسهایی که به صورت مجزا جذاب، اما در کلیت چارچوب داستان بیربط هستند، اشک تماشاگر را در بیاورد. پایان فیلم هم بیشتر از این که به معنای بسته شدن یک جهان باشد، نوعی پایان تحمیلی است که قرار است به هر زحمتی که شده، شخصیتهای فیلم را به هم وصل کند.
● یک ناامیدی دیگر از سوی تیم برتون
تیم برتون هم با «سایههای تاریک» بعد از «آلیس در سرزمین عجایب» فیلم ناامید کننده دیگری به کارنامهاش اضافه کرد. به نظر میرسد علاقه تیم برتون برای ادای دین به یکی از سریالهای مورد علاقهاش باعث شده تا او همه نکات دیگر را نادیده بگیرد. «سایههای تاریک» فیلمی است که بعد از مدتها حال و هوای آثار دوران اول کاری برتون را در خود دارد. اما حیف که مشکلات اساسی فیلمنامه باعث شده تا نتواند به گرد پای آن فیلمها برسد.
● شکستی برای پیکسار عزیز
انیمیشن «شجاع»، تازهترین محصول کمپانی دوستداشتنی پیکسار هم یکی از ناامیدیهای بزرگ امسال بود. فیلمی که نه به اندازه آثار قبلی پیکسار عمیق است و نه (بهرغم شباهت در فضای ظاهری) موفق میشود حال و هوای دوستداشتنی انیمیشنهای قدیمی دیزنی را زنده کند. داستانی چندپاره، شعارهای رو و شخصیتهای تکبعدی، چیزی است که حتی در ضعیفترین انیمیشنهای پیکسار هم به یاد نمیآوردیم و حالا «شجاع» همه این ویژگیهای منفی را در خود دارد!
● وقتی سوءنیت به درام ضربه میزند
«آرگو» هم بهرغم سر و صداهایی که به پا کرده، فیلم عمیقی نیست. «آرگو» تا قبل از ۲۰ دقیقه پایانی فیلم متوسطی است. اما در دقایق پایانی همه چیز به هم میریزد. سیستم قهرمانپروری آمریکایی این بار به شکلی ناگهانی خودش را وارد داستان میکند و منطق داستانی به هم میریزد. آدمهای ایرانی داستان که تا اینجا (به غیر از یکی، دو سکانس) چهره معقولتری (در رابطه با پروژههای دیگری که غربیها درباره ایران ساختهاند) از خود نشان دادهاند، ناگهان به مشتی آدم بیمنطق تبدیل میشوند و آمریکاییهای ماجرا به قهرمان. چیزی که ربطی به باقی داستان ندارد.
● یکبار مصرف
«قلمروی طلوع ماه» هم به عنوان فیلمی با لحن دوگانه تلخ/ شیرین فیلم خوبی از آب درآمده و اجرای درجهک وس اندرسن به غنای کار افزوده است. «قلمروی طلوع ماه» فیلمی است که دفعه اول میتواند تأثیر خوبی بر تماشاگر بگذارد. اما آیا فیلم برای مرتبههای دوم و سوم تماشا هم حرف زیادی برای گفتن دارد؟ گمان نمیکنم!
● و اما امیدوارکنندهها
البته همه فیلمها هم پایینتر از حد انتظار نبودهاند. «بیقانون»، فیلم جدید جان هیلکات، یک فیلم گنگستری با حال و هوای وسترن است که بخصوص از لحاظ فضاسازی اثر درخشانی است با چند بازی درخشان از تام هاردی، گای پیرس و گری اولدمن و چند سکانس فوقالعاده (از جمله بلایی که اواسط فیلم سر تام هاردی میآید). فیلم البته اگر فیلمنامه منسجمتری داشت و سعی نمیکرد تا انتها اینگونه به واقعیت پایبند باشد، میتوانست حتی از این هم بهتر باشد. اما تا همینجا هم جزو فیلمهای خوب سال است.
«تقدیم به رم با عشق»، فیلم جدید وودی آلن هم کمدی بامزهای است با دو اپیزود درخشان و چند ایده حیرتانگیز. آلن در آستانه ۸۰ سالگی هنوز هم پرانرژی و سرحال است و چه از این بهتر؟!
«لوپر» فیلم جدید رایان جانسن جوان هم از فیلمهای درجه یک سال است. میتوانستیم با یک شاهکار روبهرو باشیم اگر رایان جانسن فیلمنامهنویس هم به اندازه رایان جانسن ایدهپرداز، جاهطلب و بلندپرواز بود. در حالی که در شرایط فعلی به نظر میرسد جانسن ناچار شده از پیچیدگی فیلمش بکاهد تا هوای تماشاگرش را داشته باشد و همین به فیلم خوبش ضربه زده و آن را در آستانه تبدیل به یک شاهکار متوقف کرده است. «جو قاتل»، فیلم جدید ویلیام فریدکین هم فیلم درجه یکی از آب درآمده است. داستان همیشگی نحوه فروپاشی یک خانواده، در بستری از خشونت و صحنههای جنسی و به شیوهای با کمترین فاصلهگذاری روایت میشود و همین به شکلگیری یک فیلم خشن و تند کمک کرده است.
هر چند یکی، دو دقیقه پایانی فیلم بیش از آن پوچ و تند هستند که به این سادگیها بتوان آن را تحمل کرد.
«در جستوجوی یک دوست برای آخر زمان» با بازی استیو کارل و کایرا نایتلی هم از آثار دوستداشتنی امسال است. فیلمی جمع و جور با نگاهی بسیار دوستداشتنی به مقوله آخرالزمان. فیلمی در این باره که در ویرانترین دوران هم انسان میتواند زندگیاش را بسازد. کاش فیلم کمی کوتاهتر از حالت فعلیاش بود. در آن صورت چه بسا با یک اثر درخشان روبهرو بودیم.
● فیلمی که این روزها به آن نیاز داریم
اما جواهر بزرگ امسال تا به امروز فیلم جدید کن لوچ است: «سهم فرشتگان»؛ فیلمی که نمونهاش را در ایران احتمالا فقط داریوش مهرجویی میتواند بسازد.
تفاوت اینجاست که لوچ علاوه بر نگاه بسیار امیدوارکننده و دوستداشتنی به آدمهای فیلمش، اینقدر حال و حوصله هم دارد که روی جزئیات اثرش کار کند و بنابراین «سهم فرشتگان» صرفاً یک فیلم امیدوارکننده و بامزه نیست. بلکه اثری دقیق و جزئینگر است که محدوده حرکتی شخصیتهایش را به خوبی میشناسد و آنها را آنقدر خوب به جلو حرکت میدهد که تماشاگر به راحتی فرصت همذاتپنداری با آنها را پیدا میکند.
هنوز فیلمهای مهم زیادی ماندهاند که به دست ما نرسیدهاند. اما تا به اینجا که اکثر فیلمهای مهم سال، نتوانستهاند توقعات را برآورده کنند. آیا این روند قرار است تا انتهای سال سینمایی ادامه پیدا کند؟ امیدواریم اینگونه نباشد!
سید آریا قریشی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست