دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
سیره پیشوایان ع در برخورد با انحرافات فکری و عقیدتی

یکی از اهداف و برنامههای اساسی پیشوایان معصوم(ع) حراست و نگهداری از اندیشههای ناب اسلامی است که با آغاز بعثت و دعوت پیامبر(ص) شروع شد و هر یک از امامان بر حق طبق شرایط حاکم بر دوران امامت خویش این امر مهم را به بهترین شیوه به انجام میرسانیدند، امّا جامعه مسلمانان به خصوص شیعیان در زمان امامت آن بزرگواران دچار برخی از مشکلات بود و عدّهای از خدا بی خبر میخواستند با رواج انحرافات فکری و عقیدتی، جامعه مسلمین را به هر سمت و سویی که خود میخواستند بکشانند و اعتقادات مردم مخصوصاً جوانان را نسبت به باورهای دینی سست کنند و آنان را در دامان اندیشههای باطلی که از پیش طراحی کرده بودند، بیندازند تا کسی نتواند آزادانه در برابر این تهاجم ایستادگی کند، امّا امامان معصوم(ع) به مناسبتهایی با این انحرافات برخورد میکردند و با اعلام موضع خویش، نظر حق و صحیح را بیان مینمودند و مردم را از باورهای ناصحیح و غلط باز میداشتند. لذا اساسیترین محورهای مبارزات فرهنگی و سیاسی آنان مبارزه با انحرافات فکری و انشعابات درونی تشیّع بود که در این نوشتار به بیان بعضی از آنها خواهیم پرداخت.
● بیاعتنایی به سنّت
زمانی که امام علی(ع) عهدهدار خلافت شد، کوهی از مشکلات و دشواریها در برابر او بود. مهمترین مشکلی که بر سر راه آن بزرگوار قرار داشت، انحرافات دینی و همان چیزی بود که اصحاب تحت عنوان «بدعت گرایی» از آن یاد میکردند. جدای از بدعتها مشکل دیگر این بود که برخی از صحابه با وجود قرآن و سنّت، احکام را صرفاً بر اساس «مصلحت گرایی» مطرح میکردند. در این میان عدم توجه به سنّت با دلایل روشنی در مآخذ حدیثی و تاریخی آمده است. شاید عبارت «ابوجعفر نقیب» روشنترین عبارتی باشد که یک سنّی معتدل در این باره ابراز نموده است. او میگوید: «صحابه به طور متحد و یکپارچه بسیاری از نصوص(کلمات رسول خدا(ص)) را ترک کردند و این به دلیل مصلحتی بود که در ترک آن تشخیص میدادند.»(۱)
امام علی(ع) در نهج البلاغه به نقد این نگرش پرداخته و تعهّد خود را به سنت پیامبر(ص) نشان داده است.(۲) هم چنین آن حضرت از اشتباهات دستههای مختلف اظهار شگفتی میکند و میفرماید: «... در شگفتم از خطای گروههای پراکنده با دلایل مختلف که هر یک در مذهب خود دارند! نه گام بر جای گام پیامبر مینهند و نه از رفتار جانشین او پیروی میکنند. نه به غیب ایمان میآورند و نه خود را از عیب برکنار میدارند. به شبهات عمل میکنند و در گرداب شهوات غوطهور هستند. نیکی در نظرشان همان است که میپندارند و زشتیها همان است که آنها منکر هستند. در حل مشکلات به خود پناه میبرند و در مبهمات تنها به رأی خود تکیه میکنند. گویا هر کدام امام و راهبر خویش میباشند که به دستگیرههای مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند، چنگ میزنند.»(۳)
جالب این بود که به باور خلیفه دوم و سوم آنان حق داشتند تا در برخی از امور برای خود تشریع ویژه داشته باشند و سنّت را کنار بگذارند (مثل آن که عثمان بر خلاف پیامبر و حتّی خلفای قبل از خود نمازش را در منا تمام خواند) و مسلمانان به مرور افعال و اعمال خلفا را به صورت سنّت شرعی غیر قابل تخطّی پذیرفتند.(۴)
یکی دیگر از انحرافات مهمی که به طور اصولی سبب ایجاد انحرافات دیگر شد، این بود که از نقل و کتابت حدیث جلوگیری شد که این امر ضربه جبران ناپذیری بر پیکر فرهنگ اسلامی زد.(۵)
چنین اقدامی باز به دلیل بی اعتنایی به سنت بوده است. اقدام خلفا به جمع آوری قرآن و بی اعتنایی به قرآنی که امام علی(ع) فراهم آورده بود و همراه آن تفسیر و شأن نزول آیات وجود داشت، نشان دیگری از بیتوجهی به کلمات و سخنان پیامبر(ص) بود.
مولای متقیان علت پیدایش جنگهای داخلی میان مسلمانان را رسوخ شبهه و کج فکری در میان مردم میدانست و فرمود: «...امروز ما بدان جهت با برادران مسلمانمان وارد جنگ شدهایم که انحراف، کجی، شبهه و تأویل در اسلام وارد شده است.»(۶)
ظهور معاویه به عنوان شخصی مزوّر و منحرف در عرصه سیاست اسلامی، خود بزرگترین فتنه و فساد در جامعه بود.
● همین طور جریان عثمانی در بصره و نیز خوارج در کوفه.
اینها جریانات فاسدی بودند که با علم به باطل بودن خود و به خیال پیمودن راه حق، راه را بر حق روان بستند. امام فتنه معاویه را چنان میدید که فرمود: «...و قد قلّبت هذا الامر بطنه و ظهره حتّی منعنی النّوم. فما وجدتنی یسعنی الّا قتالهم اَوِ الجحود بما جاءبه محمّدٌ(ص) فکانت معالجة القتال اهون علیّ من معالجة العقاب و موتات الدّنیا اهون علیّ من موتات الآخرة؛(۷)...مسئله جنگ با معاویه را ارزیابی کردم، همه جهات آن را سنجیدم تا آن که مانع خواب من شد. دیدم چارهای جز یکی از این دو راه ندارم: یا با آن مبارزه کنم و یا آن چه را محمّد(ص) آورده، انکار نمایم. پس به این نتیجه رسیدم که تن به جنگ دادن آسانتر از تن به کیفر دادن پروردگار است و از دست دادن دنیا آسانتر از رها کردن آخرت است.»
● مبارزه با تفکرات غلوّ آمیز
در هر دین و مذهبی ممکن است کسانی پیدا شوند که در بعضی از آموزهها یا اصول آن، جانب گزافهگویی و مبالغه را بگیرند و درباره شخصیّتهای دینی دچار غلوّ شوند.
متأسفانه در میان شیعیان و یا به اسم شیعه گروهی بودند که دچار چنین انحرافی شدند و نسبت به ائمه طاهرین(ع) غلوّ میکردند و حتّی بعضی از آنها برای آن حضرات قائل به مقام الوهیّت بودند.
امام سجّاد(ع) در سیره خود از غالبان تبرّی میجوید و میفرماید: «انّ قوماً به شیعتنا سیحبوتنا حتی یقولوا فینا ما قالت الیهود فی عزیرٍ و قالت النّصاری فی عیسی بن مریم فلاهم منّا ولانحن منهم؛(۸) عدّهای از شیعیان ما به صورتی به ما دوستی خواهند ورزید که در مورد ما همان چیزی را میگویند که یهود در مورد عزیر و نصارا در مورد عیسی بن مریم گفتند. نه آنان از ما هستند و نه ما از ایشان هستیم.»
باز از امام سجّاد(ع) روایت شده است که فرمود: «احبّوناحبّ الاسلام فواللّه مازال بنا ماتقولون حتّی بغّضتمونا الی النّاس؛(۹) ما را آن چنان دوست بدارید که اسلام گفته است. سوگند به خدا! پیوسته چیزهایی را در مورد ما میگویید که در نتیجه آن دشمنی مردم را متوجه ما میسازید.»
"محمد بن سنان" از جمله کسانی است که در محبت اهل بیت(ع) زیاده روی میکرد. او میگوید: روزی محضر امام جواد(ع) نشسته بودم و مسائلی از جمله اختلافات شیعیان را مطرح میکردم. امام فرمود: ای محمد! خداوند قبل از هر چیز نور محمد(ص)، علی و فاطمه را خلق کرد، سپس اشیاء و موجودات دیگر را آفرید، طاعت اهل بیت (ع) را بر آنان واجب کرد و امور آنها را در اختیار اهل بیت(ع) قرار داد.
بنابراین فقط آنان حق دارند چیزی را حلال یا حرام کنند و حلال و حرام ایشان نیز به اذن و اراده خداوند است. ای محمد! "دین" همین است، کسانی که جلوتر بروند و افراط نمایند منحرف شدهاند و راه کج را رفتهاند و کسانی که عقب بمانند و تفریط کنند، پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات همراهی با اهل بیت(ع) است و تو نیز باید همین راه را طی کنی.(۱۰)
یکی از اقداماتی که به دستور حضرت مهدی(عج) توسط نوّاب خاص آن حضرت صورت گرفت، مبارزه با غلات بود از جمله غلاتی که در این دوره به صحنه آمد، «محمد بن علی شلمغانی» بود. وی در ابتدا از فقهای امامیه و از وکلای ائمه(ع) محسوب میشد. او با وجود سمتی که بر عهده داشت، به دلایل جاهطلبانهای به سوی غلوّ کشیده شد. وی میکوشید برخی از زیردستان خود را فریب دهد و لعن و طردهای "حسین بن روح نوبختی" را درباره خود توجیه کند.(۱۱) بنابه نقل شیخ طوسی او میپنداشت که روح رسول خدا(ص) در کالبد نایب دوم و روح امیرمؤمنان علی بن ابیطالب(ع) در بدن نایب سوم و... حلول کرده است. حسین بن روح این عقیده را کفر و الحاد آشکار دانست و او را فردی نیرنگباز و حیله گر نامید و عقاید او را مانند عقاید نصارا درباره مسیح دانست. وی برای بی اعتبار کردن شلمغانی تلاش زیادی کرد و در نهایت توقیع امام زمان(ع) بر مجاهدت او در این زمینه مهر تأیید نهاد.(۱۲)
در عین حال شگردهای شلمغانی برای مدتی توانست برای امامیه مشکلاتی ایجاد کند و غیر از اشخاص معیّنی که رهبری غلات را بر عهده داشتند، گاه و بیگاه در میان توده شیعیان نیز عقاید غلو گونهای بروز میکرد. در روایتی که آن را شیخ طوسی نقل کرده، در این باره چنین آمده است: جماعتی از شیعیان بر سر این که آیا خداوند توانایی خلق کردن و روزی دادن به ائمه هدی(ع) را اعطا کرده یا نه با هم اختلاف کردند. گروهی آن را مجاز دانسته و گروه دیگری بر بطلان آن حکم کردند. در نهایت به ابوجعفر (نایب دوم) رجوع کرده و از او خواستند تا توقیعی در این مورد از حضرت ولی عصر(عج) برای آنها بیاورد. جواب امام چنین بود: «انّ اللّه تعالی هو الّذی خلق الاجسام و قسّم الارزاق لانّه لیس بجسمٍ ولاحالّاً فی جسمٍ لیس کمثله شیءٌ و هو السّمیع العلیم و امّا الائمّة فانّهم یسألون اللّه تعالی فیخلق و یسألونه فیرزق ایجاباً لمسألتهم و اعظاماً لحقّهم؛(۱۳) همه چیز را خدا آفریده و روزی را او تقسیم میکند، زیرا او نه جسم است و نه در جسمی حلول میکند. او را انبازی نیست و شنوا و بیناست. امّا ائمه هدی(ع) از خدا میخواهند و او به درخواست آنها و برای احترام آنها خلق میکند و روزی میدهد. بدین ترتیب روشن میشود که بحث و جدل درباره عقاید غلوآمیز در آن زمان به طور جدی مطرح بوده و یکی از وظایف خطیر نوّاب و حلّ این مشکلات و مبارزه بی امان با اندیشههای انحرافی غلات بوده است.
● موضعگیری در برابر اهل حدیث
کنار گذاشتن نصّ الهی درباره امامت علی بن ابیطالب(ع) آغاز اختلافاتی بود که در میان امت اسلام به وجود آمد. به دنبال جایگزینی افراد ناصالح در منصب امامت، آنان علاوه بر این که عهده دار ریاست شدند، کار تفسیر دین و بیان فقه را نیز به دست گرفتند و از آن جایی که از لحاظ علمی توانایی نداشتند، دیدگاههایی را مطرح کردند که به طور طبیعی مشکلاتی را به وجود آورد.
جلوگیری از تدوین و نقل حدیث، نفوذ فرهنگی یهود در میان مسلمانان و تفسیر انحرافی دین برای تحکیم پایههای حکومت فاسد اموی، دامنه اختلافات را گسترش داد و به زودی حوزه عقاید هر گروه به طور اساسی از معتقدات دیگران جدا شد. امامان شیعه از همان آغاز دیدگاههای خود را تا آن جا که ممکن بود برای عموم و در موارد دیگر برای شیعیان خود بیان کردند و میکوشیدند آنان را از نفوذ عالمان و محدّثان خود فروخته باز دارند.
توده مردم به پیروی از فرمانروایان خود به دنبال مذهبی بودند که افرادی همچون: "ابن شهاب زهری" و پیش از او "عروة بن زبیر" و پیشتر از وی "ابوهریره" و "سمرة بن جندب" رواج میداد. آنها احساس میکردند که باید مردم را به وسیله "حدیث" فریب دهند. حدیث، سخنان رسول خدا(ص) بود و به دلیل بی توجهی به آن در نسل اول صحابه و مخالفت با نوشتن آن، به راحتی قابل جعل بود.
بنابراین به زودی دامنه نقل حدیث گسترش یافت و با این که برخی از پیشوایان اهل سنّت تصریح داشتند که مجموع احادیث پیامبر(ص) از چند صد حدیث تجاوز نمیکند، از اواسط قرن دوم به بعد تعداد حدیث به چندین هزار و پس از مدّتی به چند صد هزار رسید. این جعل حدیث هم در زمینه فقه و هم در مسائل کلامی بود.
از برخی نقلها چنین بر میآید که در اوایل تنها تعدادی انگشت شمار حدیث جعلی درباره تشبیه وجود داشت، امّا پس از چندی «ابن خزیمه» در کتاب «التوحید» چندین هزار جمع آوری کرد و روال عادی جامعه بر اساس این احادیث جعلی نظم دینی یافت. پیروان آن را «سنّی» نامیدند و مخالفان به عنوان «اهل بدعت» از دور خارج شدند.
بدین سان «اهل حدیث» شکل گرفتند و در آغاز نام مذهب کسانی که متمسک به این احادیث بودند و دیگران را خارج از دین و مذهب تلقّی میکردند، «مذهب عثمانی» بود، همان مذهبی که جاحظ در تأیید و حمایت از آن کتابی با عنوان «العثمانیّه» نگاشت.(۱۴)
یکی از تلاشهای امامان شیعه آن بود که در برابر اهل حدیث بایستند، به طوری که در موارد لازم تحریفات و جعلیّات را پاسخ داده و هم چنین نادرستی برداشتهای عامیانه و ظاهرانه آنان را در تفسیر برخی از آیات متشابه و احادیث نشان دهند. چنین حرکتی را میتوان در میان زندگی فکری همه امامان و درباره برخی بیشتر دنبال کرد و در زمینه مواضع کلامی و فقهی آن بزرگواران به نتایج خوبی دست یافت.
یکی از روایاتی که اهل حدیث بدان تمسّک نموده و فراوان نقل میکردند، حدیث «نزول خداوند به آسمان دنیا» بود.
ابوهریره میگوید: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند هر شب در ثلث باقی مانده از شب به آسمان دنیا فرود میآید و ندا میدهد کیست مرا بخواند تا اجابتش کنم؟ کیست از من چیزی بخواهد تا به او بدهم؟ کیست استغفار کند تا من او را بیامرزم؟(۱۵) پذیرفتن ظاهر چنین روایتی بدین صورت مستلزم اعتقاد به تشبیه و نیز قبول جابهجایی خداوند از مکانی به مکان دیگر است. اهل حدیث آشکارا این اعتقاد را مطرح کرده و به احادیث دیگر نیز در این باب استناد میکردند.
امام رضا(ع) در سیره خود پرده از روی سیاست خطرناک جعل حدیث برداشته و در این زمینه فرموده است: مخالفان ما احادیثی درباره فضایل ما از خود ساخته و به ما نسبت میدهند که از این کار منظور و نظر خاصی دارند و این احادیث بر سه دسته تقسیم میشود:
الف) روایات غلوآمیز که ما را بالاتر از آن چه هستیم نشان میدهد.
ب) روایات تقصیر که ما را پایینتر از آن چه هستیم نشان میدهد.
ج) روایاتی که در آن به عیوب دشمنان ما تصریح شده است.
مردم وقتی روایات غلوآمیز را میبینند، شیعیان ما را تکفیر کرده و عقیده به ربوبیّت ما را بدانها نسبت میدهند و وقتی روایات دسته دوم را میبینند به ما در حد همانها اعتقاد پیدا میکنند و وقتی عیوب دشمنان ما را میشنوند، به ما همان نسبتها را میدهند.(۱۶)
● مبارزه با اندیشه خوارج
خوارج اگر چه بعد از جنگ نهروان به شدّت تضعیف شدند، ولی با گذشت زمان به تجدید قوا پرداختند و بعدها به شورش و حرکتهای اجتماعی دامن زدند. در زمان امامت امام محمد باقر(ع) فردی از خوارج مدّعی بود که حضرت علی(ع) در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج گرفتار ظلم شده است. وی میگفت: اگر بدانم کسی هست که برای من اثبات کند که علی(ع) ظالم نیست به سویش میروم. لذا امام باقر(ع) را به او معرفی کردند. او هم نزد امام رفت. امام پنجم به بیان فضایل و مناقب امام علی(ع) پرداخت ولی آن مرد برخاست و گفت من به فضایل علی(ع) آگاه هستم و اینها مربوط به زمانی است که حکمیّت را نپذیرفته بود و بعد از حکمیّت کافر شد. سخن در فضایل علی(ع) به حدیث خیبر رسید که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «فردا پرچم را به فردی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند، بر دشمن میتازد هرگز از میدان نبرد نمیگریزد. امام باقر(ع) فرمود: درباره این حدیث چه میگویی؟ گفت: حدیث درست است ولی کفر علی(ع) بعد از این بود. امام فرمود: آیا آن روز که خدا علی(ع) را دوست میداشت، میدانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ مرد گفت: اگر بگویم نمیدانست، کافر میشوم، پس میدانست. آن حضرت فرمود: آیا محبت خدا به علی(ع) از آن جهت بود که وی در خط خدا حرکت میکرد یا به خاطر عصیان بود؟ مرد گفت: روشن است که دوستی خدا به خاطر بندگی و اطاعت علی بود.
امام باقر(ع) فرمود: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدی. از جای برخیز و مجلس را ترک کن، زیرا محبت خدا به علی(ع) نشان میدهد که مولای متقیان تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام بر میدارد و از مسیر رضای او خارج نمیشود و آن چه کرده، طبق وظیفه الهیاش بوده است. مرد از جا برخاست و گفت: «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.»(۱۷)
● برخورد با دروغ پردازان
یکی دیگر از جریانهای فکری منحرف و ناسالم که در زمان امامت امام محمد باقر(ع) پیدا شد، ظهور دروغ پردازان بود. برخی از مردم تحت تأثیر محیط و شگردهای تبلیغی بنیامیّه تا آن جا از خاندان رسالت فاصله گرفتند که به ایشان توهین کرده و ناسزا میگفتند. در روایتی از امام صادق(ع) هفت نفر به عنوان افراد فرصت طلب و دروغگو معرفی شدهاند که عبارتند از: «مغیرة بن سعید، بیّان، صائد،حارث شامی، حمزة بن عماره بربری، عبداللّه بن عمر بن حارث و ابوالخطّاب».(۱۸) امام باقر(ع) با افشاگری علیه آنان و لعن و نفرینشان میپرداخت. آن حضرت فرمود: مغیرة مانند بلعم باعوراست که خداوند در حق او فرمود: «...الّذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشّیطان فکان من الغاوین.»(۱۹) مغیرة قائل به جسم بودن خدا بود و سخنان غیر حقیقی درباره امام علی(ع) میگفت: بیّان از دیگر چهرههای افراطی و دروغ پرداز بود و تا آن جا به انحراف گرایید که مدّعی نبوت و رسالت شد.
حمزة بن عماره بربری از دیگر منحرفانی بود که تحت لوای اعتقاد به امام علی(ع) و سایر ائمه(ع) به تحریف دین پرداخت. او اهل مدینه بود و محمد بن حنفیه را تا مرتبه الوهیّت بالا برد و گروهی از مردم مدینه و کوفه پیرو او شدند.
امام باقر(ع) از او تبرّی جست و وی را لعنت کرد.
«ابومنصور عجلی» افراطی و دروغ پرداز دیگری بود که در عصر امام محمد باقر(ع) با آرای ساختگی خود، پیروانی برای خویش گردآورد که با نام «منصوریّه» مشهور شدند.
امام پنجم(ع) ابومنصور را به طور رسمی طرد نمود، ولی پس از وفات آن حضرت مدّعی شد که امامت از امام باقر(ع) به وی منتقل شده است.(۲۰)
● مذمّت اهل قیاس
تفکّر بسیار خطرناکی که در زمان امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تولد یافت و زمینه بسیاری از بدعتها و انحرافات گردید، مسأله عمل به قیاس (مقایسه احکام خداوند با یکدیگر) و استحسان بود. بازگشت این دو موضوع در حقیقت به اعمال نظر شخصی و سلیقهای در دین خدا و خروج از دستورالعمل پیامبر(ص) است. مبتکر قیاس «ابوحنیفه» بود و بعد از او پیروانش آن را گسترش دادند.
امام باقر(ع) در پاسخ این تفکّر فرمود: «انّ السنّة لاتقاس و کیف تقاس السّنّة و الحائض تقضی الصّیام و لاتقضی الصّلاة؛(۲۱) سنّت و احکام شرعی از طریق قیاس قابل شناخت نیست. چگونه میتوان قیاس را ملاک قرار داد با این که زن حائض پس از دوران حیض میبایست روزه را قضا کند ولی قضای نماز بر او نیست و با این که اهمّیت نماز در اسلام بیشتر است.»
آن حضرت در سخنی دیگر به زراره سفارش کرد: ای زراره! از کسانی که در کار دین به قیاس پرداختهاند بپرهیز، زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود تجاوز کردهاند. آنان آن چه را میبایست فرا گیرند، کنار نهاده و به چیزی پرداختهاند که به آنها واگذار نشده است، روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل کرده و تأویل میکنند و بر خدا دروغ میبندند.(۲۲)
● مبارزه با مجسّمه و مشبّه
از جمله عقاید و باورهای انحرافی که در زمان امام هادی(ع) موجب اختلاف و دو دستگی در میان شیعه شده بود، باور به جسم بودن خداوند و این که خدا قابل رؤیت میباشد، بوده است.
«صقربن ابی دُلَف» از امام هادی(ع) در مورد توحید سؤال کرد، آن حضرت فرمود: «انّه لیس منّا من زعم انّ اللّه عزّ و جلّ جسمٌ و نحن منه براءٌ فی الدّنیا و الآخرة یابن ابی دلفٍ انّ الجسم محدثٌ و اللّه محدثه و مجسّمه؛(۲۳) از ما نیست کسی که گمان میکند که خداوند جسم است و ما در دنیا و آخرت از او بیزار هستیم. ای پسر ابی دُلَف! جسم حادث است و خداوند آن را به وجود آورده و به آن شکل داده است.» و نیز "سهل بن زیاد " از "ابراهیم بن محمد همدانی" نقل میکند که به امام هادی(ع) چنین نوشتم که دوستان شما در این شهر در توحید اختلاف دارند، بعضی میگویند که خداوند جسم است و بعضی دیگر میگویند که او صورت است. حضرت در جواب به خط خود نوشت: «سبحان من لایحدّ و لا یوصف. لیس کمثله شیءٌ و هو السّمیعٌ العلیم؛(۲۴) منزّه است آن که محدود نیست و به وصف در نیاید. چیزی مانند او نیست و او شنوا و داناست.»
هم چنین از سخنان برخی از افراد چنین بر میآید که خداوند قابل رؤیت میباشد و با دیدگان میتوان او را دید. ائمه(ع) با این طرز تفکّر به مقابله برخاستند. از امام صادق(ع) نقل شده است که: «یکی از احبار نزد امیرمؤمنان علی(ع) آمد و از آن حضرت پرسید: آیا هنگام پرستش الهی، خدایت را دیدهای؟ امام فرمود: وای بر تو! من پروردگاری را که ندیده باشم پرستش نمیکنم.باز سؤال کرد چگونه او را دیدهای؟ حضرت فرمود: وای بر تو! چشمها هنگام نظر افکندن او را درک نمیکنند، بلکه دلها با حقایق ایمان او را میبینند.»(۲۵)
● برخورد با مفوّضه
دوران امامت امام یازدهم یکی از دورانهای سخت و دشواری بود که افکار گوناگون از هر سو جامعه اسلامی را تهدید میکرد و با این که امام حسن عسگری(ع) در نهایت فشار به سر میبرد، امّا همانند پدران خود لحظهای از این مسئله غفلت نورزید و در برابر گروهها و مکتبهای التقاطی و اندیشههای وارداتی و ضد اسلامی سخت موضعگیری نمود. و با شیوههای خاص خود، کارهای آنان را خنثی نموده و نقش بر آب میکرد.
از مهمترین برخوردهایی که آن امام با منحرفان فکری داشت، موضعگیری در برابر گروه «مفوّضه» بود، یعنی همان افرادی که عقیده داشتند خداوند در ابتدای آفرینش با خلق کردن پیامبر(ص) همه چیز را به او واگذار کرده، سپس این پیامبر است که دنیا را و هرچه در آن است، آفریده است. و برخی گفتهاند: خداوند این اختیار را به علی بن ابی طالب (ع) داده است.(۲۶)
نظر به این که اندیشه انحرافی لطمه شدیدی بر عقاید مسلمانان میزد و پیامدهای ناگواری به دنبال داشت، بدین جهت از آغاز پیدایش، این تفکر غلط مورد نکوهش معصومین قرار گرفت و این طایفه را بدتر از یهود و کفّار قلمداد کردند، زیرا چیزی را مدّعی شده بودند که حتی یهود و نصارا هم نگفته بودند، چرا که یکی از آثار این تفکّر غلط، غلو درباره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) بود. از این رو امام عسگری(ع) مسلمانان را از پیروی چنین افرادی با چنین افکاری بر حذر میداشت و گاهی با برخی از ساده اندیشان و فریب خوردگان بسیار بزرگوارانه برخورد میکرد.
● اعلام موضع در برابر جریان واقفیّه
یکی دیگر از گروههای انحرافی که پس از شهادت امام موسی بن جعفر(ع) ظاهر شد، آنهایی بودند که ادّعا داشتند موسی بن جعفر(ع) هنوز از دنیا نرفته است. بنیان گذار این جریان فکری تعدادی از یاران امام صادق و کاظم(ع) بودند و از جمله آنها میتوان «زیادبن مروان»، «علی بن ابی حمزه» و «عثمان بن عیسی» را نام برد. دلیل توقف آنان دلبستگی به اموال زیادی بود که باید به امام بعدی میسپردند. شیخ طوسی مینویسد: بعد از شهادت امام موسی بن جعفر(ع) هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان و سی هزار دینار و پنج کنیز و خانهای در مصر نزد عثمان بن عیسی بود. امام رضا(ع) آنها را طلب کرد. زیاد بن مروان امامت او را منکر شد و اموال را نداد، ولی عثمان بن عیسی ضمن نامهای به امام رضا(ع) نوشت: پدرت از دنیا نرفته و هم چنان زنده است و هر کس که بگوید او مرده، سخن بیهودهای گفته است.(۲۷)
امام حسن عسگری(ع) در خصوص این گروه منحرف بارها اعلام موضع کرد و افراد زیادی را از ورطه انحراف آزاد کرد.
آری! این گروه با توقّف در امامت موسی بن جعفر(ع) از همان ابتدا مورد لعن، نفرین و برائت امامان قرار گرفتند و به گروه «ممطوره» نیز اشتهار یافتند.(۲۸)
علّامه مجلسی از «احمد بن مطهر» روایت کرده: برخی از یاران ما به امام حسن عسگری نامه نوشته و از وی درباره کسانی که بر امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقّف کرده و فراتر نرفته است سؤال کرده که: آیا آنها را دوست داشته باشیم یا از آنان بیزاری جوییم؟
حضرت در پاسخ فرمود: آیا برای عمویت آمرزش میخواهی؟ خداوند عمویت را نیامرزد! از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خداوند از آنها بیزاری میجویم. پس با آنان دوستی نداشته باش، از بیمارانشان عیادت مکن و در تشییع جنازههای مردگانشان حاضر مشو و بر امواتشان نماز نخوان. خواه امامی را از سوی پروردگار منکر شوند و یا امامی را که از سوی خداوند نمیباشد بر آنها اضافه کنند و یا قائل به تثلیث باشند.
بدان کسی که تعداد ما را اضافه کند مانند کسی است که از تعدادمان کاسته باشد و امامت ما را انکار کند. تا قبل از این مکاتبه و جریان شخص سؤال کننده نمیدانست که عمویش هم در ردیف «واقفیان» است و حضرت او را از این موضوع آگاه ساخت.(۲۹)
آری! این تلاشها و تحمّل سختیها از سوی امامان شیعه و اصحاب آنان با وجود همه محدودیتها سبب شد تا عقاید اهل بیت(ع)، بنیاد فکری شیعه را تشکیل دهد و اسلام ناب و به دور از تحریفات از طریق اهل بیت(ع) باقی بماند.
نویسنده:اسماعیل نسّاجی زواره
پینوشتها:
۳۰. نک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج ۱۲، ص ۹۰ ـ ۸۲.
۳۱. نک: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۸، ص ۶۴ ـ ۶۳.
۳۲. همان، خطبه ۸۸، ص ۱۵۱.
۳۳. طبقات الکبری، محمد بن سعد، ج ۳، ص ۳۴۲.
۳۴. تفسیر المنار، رشید رضا، ج ۶، ص ۲۸۸.
۳۵. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲، ص ۲۳۵.
۳۶. همان، خطبه ۵۴، ص ۱۰۵.
۳۷. اختیار معرفة الرجال طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، ص ۱۰۲.
۳۸. طبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۱۴.
۳۹. اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۲۴۱.
۴۰. الغیبة، شیخ طوسی، ص ۲۴۵.
۴۱. همان، ص ۲۵۰ ـ ۲۴۹.
۴۲. همان، ص ۱۷۸.
۴۳. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص ۴۱۳ ـ ۴۱۱.
۴۴. صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۰۱.
۴۵. بحارالانوار، مجلسی، ج ۲۶، ص ۲۳۹.
۴۶. اصول کافی، ج ۸، ص ۳۴۹.
۴۷. رجال کشی، محمد بن حسن شیخ طوسی، ج ۲، ص ۵۷۷.
۴۸. سوره اعراف، آیه ۱۷۵.
۴۹. فرق الشیعه، ابومحمد حسن بن موسی نوبختی، ص ۳۸ ـ ۳۶.
۵۰. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، ج ۱، ص ۳۳۸.
۵۱. بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۹.
۵۲. اختیار معرفة الرجال طوسی، ص ۱۰۴.
۵۳. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۵۶.
۵۴. توحید، شیخ صدوق، ص ۱۰۹.
۵۵. شرح باب حادی عشر، ص ۹۹.
۵۶. الغیبة، ص ۴۳.
۵۷. بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۶۷.
۵۸. کشف الغمّه فی معرفة الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج ۳، ص ۲۱۹.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست