یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

انقلاب اسلامی, پرسشها و چالش های فراروی آن


نقش حکومت و نظام سیاسی مهم ترین بخشی که می تواند بحران های احتمالی هویت را کاهش دهد این به عنوان اولین نقش است

بی‏شک کارآمدی و پویایی انقلاب اسلامی در گرو بنیان‏های نظری و عملکرد نظام سیاسی ـ اخلاقی آن است که همواره در قبال عناصر دگرگون‏کننده و تغییردهنده به پاسخی منطقی دست یازد و خود را با پرسش‏ها و مسایل جدیدی که تحولات اجتماعی و مسأله جهانی شدن بر آن تحمیل می‏کند، آشنا سازد و در درون نظام خود به چاره‏جویی بپردازد از جمله عناصری که می‏توانند در نظام انقلاب اسلامی مشکلات و معضلات اجتماعی ـ سیاسی را فراهم آورند، مسأله شکاف نسل‏ها و بحران هویت است که در این نوشتار سعی شده است این قبیل مسائلی در دهه سوم انقلاب اسلامی مورد کنکاش و بررسی قرار گیرند که به‏طور خلاصه مطالب موردنظر شامل موارد ذیل می‏باشد:

۱ - جایگاه بحث هویت‏یابی و هویت‏سازی در ایران معاصر

۲ - مفاهیم و کلیات بحث هویت (تعریف هویت ـ فرق آن با شخصیت ـ پارادوکس‏های مطرح در مبحث هویت ـ عناصر ثابت و متغیر هویت)

۳ - تقسیم‏بندی هویت و مقصود ما (هویت فردی ـ خانوادگی ـ تاریخی ـ فرهنگی)

۵ - مؤلفه‏های تشکیل‏دهنده هویت

۶ - سیر تاریخی هویت جامعه ایران

۷ - فرآیند شکل‏گیری هویت

۸ - مسأله بحران هویت، نشانه‏های فقدان هویت، و ویژگی‏های نسل جدید در دهه سوم انقلاب اسلامی

۹ - راههای بیرون‏رفت از بحران هویت در دهه سوم انقلاب اسلامی

● هویت‏یابی در عرصه سیاست و دین در ایران معاصر

▪ جایگاه بحث هویت‏یابی

بی‏شک برای دست‏یابی به هویت (تاریخی ـ فرهنگی) خویش یا همان معنی‏داری خود، سخت نیازمند بررسی و کنکاش در فراز و نشیب‏های حوادث تاریخی، پدیده‏های فرهنگی و ... می‏باشیم تا عبرت آموخته و از این عبرت‏ها بتوانیم جایگاه بحث هویت‏یابی را توصیف و تبیین نمائیم. به‏طور کلی در تبیین این بحث می‏توان به حوادث قرن ۱۳ ه . ق به بعد در جهان اسلام و به‏ویژه ایران اشاره کرد. در این دوره متفکرین جوامع اسلامی در واکنش به انحطاط درونی و خطر سلطه غرب، جریانهای اصلاحی و نهضت‏های فکری ـ سیاسی به راه انداخته و این در حالی بود که متفکرین جهان اسلام در طی قرون گذشته در اثر بحرانهای مختلف داخلی و خارجی لطمات جبران‏ناپذیری را متحمل شده بودند و با شکست‏های مکرر مسلمین در مواجهه با غرب ضرورت مداوم بررسی هویت‏یابی و هویت‏سازی را احساس می‏کردند، و پاسخ منطقی و مناسب به این بحران هویت را در بازگشت به اسلام و اصول بنیادی‏اش می‏دانستند. چنین پاسخی را در موضع‏گیریهای سید جمال، عبده، کواکبی، رشید رضا، اقبال و پس از آن در حرکت‏ها و جنبش‏های اجتماعی نقاط مختلف جهان اسلام به عینه می‏توان گزارش کرد. به‏قول استاد مطهری: «حرکتی که از سید جمال آغاز شد و توسط مصلحین سنی و شیعه دیگر تا دوره مورد بحث استمرار یافت، وجه مشترک اصلاح‏طلبان دینی طی یک‏صد ساله اخیر در این بود که آنها در صدر بودند اثبات کنند اسلام توانایی آن‏را دارد که به‏صورت یک مکتب و یک ایدئولوژی، راهنما و تکیه‏گاه اندیشه جامعه اسلامی قرار گیرد و آنها را به عزت دنیایی و سعادت اخروی برساند.»]۱[

این امور در رابطه با ایران نیز مستثنی نبوده و در طی دوران مورد بحث نه فقط متأثر از شرایط و جریانات داخلی ناگزیر از اتخاذ موضع بودند بلکه به‏عنوان جزئی از پیکره اسلام، متفکرین ایرانی، متأثر از فضای حاکم بر جهان اسلام بودند.

در دنیای عرب سه رهیافت عمده در بحث هویت‏سازی قابل ذکر است:

۱ - رهیافت احیاگر اسلامی

۲ - رهیافت رادیکال اسلامی

۳ - رهیافت تجددگرایی اسلامی

رهیافت اول: در آغاز دهه ۱۹۳۰ میلادی اولین رهیافت به‏وجود آمد که این نگرش با اضمحلال خلافت عثمانی و پیدایش جماعت‏های هویت‏مدار به یکبار، بر اهمیت خصوصیت اسلامی در برابر هویت جهان‏شمول غرب تأکید داشت و بر وجود تاریخ و فرهنگ خود اصرار کرد. در این مقطع دو نگرش عمده از جنبش احیاگری پدید آمد، نگرش اول: اسلام‏گرایان سنتی در سایه تفکرات افرادی مانند مودودی و سید قطب در دو دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی وارد عرصه فکری و سیاسی اسلام معاصر شدند، رهیافت این گروه بر این باور بود که هویت اسلامی در جهان اسلام را می‏توان با بازگشت به حکمِ خدا که در قرآن عرضه شده است به‏دست آورد. این گروه الگوی خلافت تاریخی اسلامی را مطرح می‏نمودند.

در مقابل احیاگران سلفی یا جهادی با الگوپذیری از جنبش وهابیت در دهه‏های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اقدام به فعالیت نمودند.

این گروه به لحاظ مبانی به واژه‏های کافر و مؤمن و نیز به واژه‏های مطیع و عاصی تأکید می‏کردند و همچنین دو عنصر مهم تطبیق با شریعت و لزوم مبارزه با غرب را دائما تکرار می‏کردند که همین امر منجر شد تا مفهوم دولت اسلامی در برابر مفهوم سنتی خلافت اسلامی در این دوران ظهور کند، هر دو جناح رهیافت احیاگری عناصر سه‏گانه احیای فرهنگ اسلامی، دشمنی با غرب و ایده تطبیق شریعت را برای کسب هویت اسلامی معاصر ضروری می‏دانستند و از این‏رو هر دو جناح این رهیافت به شکل ایدئولوژیک عناصر فرهنگی و سیاسی را سامان دادند و از طریق مشابه‏سازی عناوین و موضوعات نظام‏های غربی مانند دموکراسی را زیر عناوین ایدئولوژیک اسلامی همچون شورا طرح کردند.]۲[

رهیافت دوم: در دهه ۱۹۸۰ رهیافت رادیکال اسلامی عرب به‏وسیله حسن حنفی در عصر تفکر اسلامی معاصر مطرح شد. رادیکال اسلامی عرب به بازسازی ایجاد ایدئولوژی انقلابی مستند به عقاید الهیات رهایی‏بخش پرداخت، با اولویت دادن به سنت، آن‏را نقطه آغاز مسئولیت فرهنگی و قومی اسلامی دانست و حیات اسلامی را در مقابل تجدد با تفسیر دوباره از سنت قرار می‏دهد که البته در این سنت از نگاههای چپ و سوسیالیستی استفاده می‏کنند.]۳[

رهیافت سوم: رهیافت تجددگرای اسلامی: این دیدگاه در بحث هویت‏سازی از دهه ۱۹۸۰ به بعد پا به عرصه حیات فکری اسلامی معاصر گذاشت نظریه این گروه نه تابع اندیشه‏های سلفی و گذشته‏گرایی بود و نه ابعاد ایدئولوژیک به‏خود گرفت بلکه با «نقد آموزه‏های اسلامی برخاسته از دوران بازخیزی معاصر اسلامی» موافقت و مقارنت بیشتری دارد.

از جمله اندیشمندان مطرح این گروه را می‏توان نصر حامد ابوزید، محمد حامد الجابری و محمد ارکون قرار داد، که بطور کلی در دو عنصر مباحث معرفت‏شناسی و نقد عقل برای رسیدن به هویت مدرن اسلامی پافشاری می‏نمایند.]۴[

در ایران نیز سه رهیافت عمده قابل ذکر می‏باشد که شامل:

۱ - رهیافت سنت‏گرا: جریانی که با غیرت‏ورزی و پافشاری بر معارف و احکام دینی تنها به مقابله و طرد فرهنگ و تمدن غرب پرداخته‏اند و برخی از آنها با تأکید بر عناصر عرفان و معنویت در تقابل با فرهنگ مدرن غرب قرار می‏گیرند که به‏طور کلی در پنج مؤلفه اندیشه‏های آنها خلاصه می‏شود (اصول‏گرایی ـ تکلیف محوری ـ اجتهادگرایی و روش‏مندی در فهم دین ـ التقاط‏ستیزی ـ گذشته‏گرایی)

۲ - رهیافت تجددگرا: جریانی از دانش‏آموختگان علوم جدید را شامل می‏شود که در هنگام مواجهه با دستاوردهای علمی و فن‏آوری غرب به‏علت رکود اندیشه فلسفی، فقر تئوریک در حوزه‏های اجتماعی و نیز انحطاط سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی سبب شد که بخشی از نسل جدید در چاره‏جویی معضلات و آسیب‏های پیرامونی و در رقابت با جریان غرب‏گرا به‏طور اجمال به پذیرش اصول و چارچوب‏های بازسازی شده و نزدیک به مدرنیته تن دهند و تلاش خود را صرف همخوانی اسلام با مؤلفه‏های فرهنگ مدرن کنند که به‏طور کلی در پنج مؤلفه اندیشه‏های آنها قابل شناسایی است (اهمیت بیش از حد به سوژه ـ توسعه‏گرایی ـ علم‏گرایی و تکیه بر عقل ـ تاریخیت و نسبیت در فهم ـ آینده‏گرایی)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 8 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.