یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ربا گناهی بزرگ واستثنا ناپذیر


ربا گناهی بزرگ واستثنا ناپذیر

ربا, و ربا خواری, از دیدگاه اسلام, از خطرناکترین آفتهای اجتماعی, و از گناهان بزرگ به شمار می رود, که هرگز استثنا پذیر نبوده و قابل تخصیص نمی باشد; زیرا در لسان شرع به گونه ای مطرح شده که قبح ذاتی آن را می رساند و هر گونه گناهی که به قبح عقلی توصیف شود, از نظر فقاهت تخصیص بردار نیست

● مقدمه

ربا، و ربا خواری، از دیدگاه اسلام، از خطرناکترین آفتهای اجتماعی، و از گناهان بزرگ به شمار می‏رود، که هرگز استثنا پذیر نبوده و قابل تخصیص نمی باشد; زیرا در لسان شرع به گونه ای مطرح شده که قبح ذاتی آن را می رساند و هر گونه گناهی که به قبح عقلی توصیف شود، از نظر فقاهت تخصیص بردار نیست. بلکه عمومیت و ابدیت آن، برای همیشه محفوظ می باشد.

مواردی که به نظر می رسد استثنا گردیده، با دقت در متون روایات مربوطه، روشن می گردد که اساسا ربا نیست، بلکه صورت ربا را دارد، و به اصطلاح: تخصصا خارج می باشد نه تخصیصا. زیرا معقول نیست، ربا که با «اعلام جنگ با خدا و رسول‏» مساوی است، در برخی موارد تجویز شود. همانگونه که ظلم و خیانت - با حفظ عنوان - در هیچ موردی قابل تجویز نمی باشد، و هر گونه عمل زشتی که قبح آن، لازم مساوی آن باشد، قابل تجویز نخواهد بود. تقبیحات عقلی، هرگز استثناپذیر نیستند.

از این رو، مسایلی را که برخی، تحت عنوان «حیله های شرعی‏» برای فرار از ربا، مطرح می کنند، با حفظ ماهیت واقعی ربوی بودن آن، و دارابودن بار منفی - که همان مفسده اجتماعی و قبح عقلی آن است - قابل قبول نمی باشد. و روایاتی که در این زمینه ارائه می دهند، صرفا ناظر به: ربای حکمی است، نه ربای واقعی. چنانچه خواهد آمد.

● ربا از دیدگاه قرآن

در سوره بقره (۲/۲۷۸-۲۷۹) می خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین. فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله. و ان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون‏»

در این دو آیه، خطاب به مؤمنان چنین گوید: «خدا را پروا دارید، و بازمانده ربا را رها کنید، و اگر چنین نکردید - و همچنان به ربا خواری ادامه دادید - پس بدانید که آهنگ جنگ و ستیز با خدا و رسول را نموده اید. ولی اگر توبه کردید، سرمایه ها از آن شما است - و نه بیش از آن - نه ستم کنید و نه بر شما ستم شود».

در اینجا، رباخواری را، آهنگ جنگ با خدا و رسول دانسته و این تشبیه، بزرگی گناه را می رساند. چون، که رباخواری سلامت جامعه را تهدید کرده، توازن اقتصادی کشور را بر هم می‏زند.

رباخواری، فرصت اندیشه و عمل را از کارگر می گیرد، او پیوسته در این اندیشه است که هر چه زودتر، سود کلان رباخوار را فراهم سازد، تا برایش دردسر ایجاد نکند. لذا با اندیشه ای آزاد وارد عمل نمی شود، و به هر کاری دست می زند، و چه بسا فکر نکرده از روی عجله و شتاب به کارهای کم درآمد دست زند، و از این روهستی خود را از دست‏بدهد. مخصوصا افراد ضعیف و نوپا، که با دستپاچگی و برای حفظ حیثیت و آبرو، احیانا به کارهایی روی می آورند، که چندان سودآور نیست و چون سود ثابت و مقرری باید بپردازند، چه بسا از سرمایه که در دست دارند، مایه بگذارند و رفته رفته خود را به نابودی بکشانند، و هستی خود را تباه سازند.

در صورتی که در «مضاربه‏» سود ثابتی مقرر نگردیده، و صرفا سهم مشاع درآمد را باید بپردازد، و اگر زیانی به سرمایه وارد آمد، از کیسه کارفرما رفته است. لذا خاطر کارگر، کاملا آسوده است، و با خیال راحت و اندیشه ای آزاد، بهترین و شایسته ترین کارها را انتخاب می کند، شتاب و عجله به خرج نمی‏دهد. لذا پیوسته موفق است.

تجربه نشان داده است افرادی که خواسته اند با وامهای ربوی، سر و سامانی به زندگی خود بدهند، بیشتر در گرداب بدبختی و بیچارگی غرق شده اند.

لذا چون نوعا رباخواری، در جامعه بیشتر ما به بدبختی و بیچارگی مردم است، با عنوان «جنگ با خدا و رسول‏» در قرآن مطرح شده. زیرا «مستضعفان‏» در «کنف‏» الهی قرار دارند، و پیوسته مورد مهر و عنایت‏خداوند هستند، لذا کسانی که کوشش دارند بر «استضعاف‏» آنان بیفزایند با خدا و رسول، اعلام ستیز نموده اند.

● ربا از گناهان کبیره و ...

در آیه دیگر از سوره بقره (۲/۲۷۵-۲۷۶) می خوانیم: «الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس. ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا. و احل الله البیع و حرم الربا. فمن جاءه موعظة من ربه فانتهی، فله ما سلف و امره الی الله. و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. یمحق الله الربا و یربی الصدقات، و الله لا یحب کل کفار اثیم‏».

«کسانی که رباخوارند، در میان جامعه، همچون دیوانگان بر پا می خیزند، یعنی: جایگاه آنان در جامعه همچون جایگاه دیوانگان است. و این بدان جهت است که پنداشته اند: ربا همانند یک داد و ستد معمولی است، در صورتی که خداوند داد و ستدها را روا، و ربا را ناروا دانسته، اینک کسی که پند و اندرز پروردگار را بر دل نهد، و از کردار ناروای خود دست‏باز دارد، برگذشته او ایرادی نیست. ولی هر که بر کردار زشت‏خود - که در گذشته انجام می داده - بازگردد، یعنی بر ربا خواری ادامه دهد، هر آینه در آتش دوزخ جاوید خواهد ماند. البته خداوند، ربا را بی برکت و نابود می سازد، و صدقات را برکت می بخشد. خداوند هرگز کفر پیشه گان را دوست ندارد، لذا عنایت‏خود را از آنان دریغ می‏دارد».

در این دو آیه، رباخواران در میان جامعه، به کسانی تشبیه شده اند که حرکات مستقیم ندارند، و مانند دیوانگان، رفتارهای ناهنجاری از خود نشان می دهند. یعنی: اوضاع را بر هم می زنند، و در جاده مستقیم رهسپار نیستند. خود نمی دانند چه کار می کنند، و در جهت‏خلاف خرد و اندیشه صحیح حرکت می کنند.

اساس جامعه، و سلامت آن برپایه کار و کوشش و فعالیت است، و کسی بهره می برد که عمل و کوششی داشته باشد. و هر گونه سود بایستی از کار و فعالیت‏به دست آید.

رباخواری، دارای دو شاخصه ای است که درست‏بر خلاف طبیعت نظام جامعه خودنمایی می‏کند، و ناگزیر درهم شکننده سلامت جامعه است:

▪ اولا رباخوار، با سرمایه کلانی که در دست دارد، می خواهد از تلاش و کوشش دیگران بهره‏مند شود، و خود، با عنوان «عضو فلج‏» جامعه، سربار دیگران باشد.

▪ ثانیا با سود ثابت و مقرری که برگرده ناتوان کارگر نهاده، او را از هر توانی باز می دارد، فرصت اندیشه و انتخاب آزاد او را از وی سلب می کند، و او را به سوی نابودی و سقوط، سوق می دهد.

در آیات فوق نکاتی به کار رفته که قابل توجه است:

۱) تشبیه رباخواران، به دیوانگان سپس تعلیل آن، به آنکه: پنداشته اند «ربا» همانند «بیع‏» است. که همین پندار، موجب گردیده که در اندیشه و رفتار، همانند دیوانگان اندیشیده و رفتار کنند، و برخلاف جهت عقل و خردمندان حرکت کنند، زیرا «بیع‏» یک عمل سازنده است، و در جهت‏بالا بردن سطح اقتصاد جامعه، و رفاه مردم، بزرگترین عامل مؤثر است.در صورتی که «ربا» یک عامل مخرب و مایه به تباه کشاندن جامعه است. لذا «بیع‏» و «ربا» در مقابل هم قرار گرفته، «بیع‏» عامل سازنده، و «ربا» ویران کننده است، و از کمال بی خردی است که این دو را یکسان بگیرند. به همین دلیل پروردگار جهان، چون واقف به مصالح و مفاسد واقعی بشر است، «بیع‏» را با عنوان عنصر فعال و سازنده حلال و «ربا» را که عنصر فاسد کننده است‏حرام دانسته است.

۲) رباخوار، در آتش دوزخ جاویدان است «و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون‏». و این، کنایه از «کفر» محض است که در نهاد رباخواران وجود دارد. زیرا «خلود» در دوزخ، صرفا برای کفار است، که هرگز در دل اندیشه ایمان ندارند و برای هیچ گنه کاری، هر چند گناه او سنگین باشد، خلود در آتش ثابت نگردیده، زیرا - اگر ایمان خود را حفظ کرده باشد - ایمان بزرگترین عمل نفسانی است که استحقاق «مثوبت‏» را به دنبال دارد. لذا در پایان رهسپار بهشت‏خواهد گردید. پس کسی در آتش دوزخ جاوید است، که در نهاد او، ذره ای از ایمان وجود نداشته باشد. لذا از آیه استفاده می شود: رباخواری با نبودن ایمان مساوی است.

۳) قرض الحسنه نوعی «صدقه‏» است، زیرا قرض دهنده از بهره‏ای که ممکن است از سرمایه اش به دست آورد، برای خدا و بهره‏مند شدن دیگران، چشم می پوشد. کسی که سرمایه‏ای را بلاعوض در اختیار دیگران، قرار می‏دهد، ممکن ست‏خودش با به کار انداختن آن، بهره ها ببرد، ولی برای رضای خدا و خشنودی پروردگار، مجانا در اختیار درمانده‏ای قرار می‏دهد، و این خود بزرگترین گذشت در راه خداست.

خداوند، وعده فرموده که به مال و ثروت چنین افراد با گذشتی برکت دهد، و از ثروت و اموال خود، خیر و خوبی ببینند، و از زندگی سعادتمند لذت برده، بهره‏مند شوند. برعکس، از ربا خواران سلب برکت‏شده، و ناامیدی و نگرانی در زندگی نصیب آنان می گرددد. «یمحق الله الربا و یربی الصدقات‏» محق: نابود ساختن است. ارباء: افزودن و فزونی دادن است.

۴) «و الله لا یحب کل کفار اثیم‏» کفار: مبالغه در کفر ورزیدن است اثیم: تبه کار حرفه‏ای است و این کنایه از این است که جایگاه یک رباخوار در جامعه اسلامی، جایگاه یک تبه‏کار حرفه‏ای است که همواره بر کفر و عناد خود می افزاید. تعابیر این آیات بزرگی این گناه را می رساند.

در سوره آل عمران (۳/۱۳۲-۱۳۰) می خوانیم:

«یا ایهاالذین آمنوا لا تاکلوا الربا اضعافا مضاعفة، و اتقوا الله لعلکم تفلحون. و اتقوا النار التی اعدت للکافرین. و اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون‏»

باز هم خطاب به مؤمنان است - و این می رساند که شرط داشتن ایمان، پذیرفتن تکلیفی است که در خطاب آمده -: ربا را با چندین برابر سود و بهره، آسان نگیرید، و مانند یک خوراک گوارا بر خود روا ندارید که آن را، براحتی و خوشی بخورید. یعنی یک غذای گوارا نیست، بلکه بسی ناگوار است. سپس می گوید: از خدا پروا دارید، باشد تا رستگار شوید. بعلاوه از آتشی بپرهیزید که صرفا برای کافران آماده شده. یعنی رباخوار، در نهایت در زمره کافران، محشور، و با آنان و در کاروان کفر ورزیدگان، رهسپار دوزخ، و در جایگاه ویژه جایگزین خواهد گردید.

بزرگی این گناه از همین آیه بخوبی روشن می گردد و این آیه، تاکید دارد که رباخوار با کافر همسو است. در پایان می افزاید: از خدا و رسول پیروی کنید، تا مورد عنایت‏حق قرار گیرید. یعنی: رباخوار، از عنایت‏حق محروم است.

● ربا از دیدگاه روایات

در روایات نیز حرمت ربا شدت بیان شده، و از گناهان بسیار سنگین به شمار آمده. تا آنجا که یک «درهم‏» به دست آمده از «ربا» را، در حرمت و غلظت آن، برابر هفتاد بار «زنای‏» با محارم دانسته.

▪ ثقة الاسلام کلینی، و ابن بابویه صدوق، و ابوجعفر طوسی با سندهای صحیح از امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام روایت کرده‏اند، فرمود:

«درهم ربا - عند الله - اشد من سبعین زینة کلها بذات محرم‏» (۱) .

▪ همچنین ثقة الاسلام کلینی، با سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده فرمود:

«اخبث المکاسب کسب الربا» (۲) پلیدترین درآمدها، درآمدی است که از راه «ربا» باشد.

▪ از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت‏شده فرمود:

«شر المکاسب کسب الربا» (۳) بدترین راه درآمد، درآمدی است که از راه «ربا» به دست آید.

▪ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم رباخوار، و دست اندرکاران او را، لعنت فرمود. (۴)

▪ در کتاب عقاب الاعمال، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت نموده، فرمود:

«و من اکل الربا ملا الله بطنه من نار جهنم بقدر ما اکل. و ان اکتسب منه مالا لم یقبل الله منه شیئا من عمله. و لم یزل فی لعنة الله و الملائکة، ما کان عنده منه قیراط‏» (۵) .

در این حدیث‏شریف، درباره ربا خوار سه فراز آمده:

الف) خداوند، شکم رباخوار را به اندازه‏ای که رباخواری کرده، در دوزخ، از آتش انباشته می‏کند.

ب) هرگونه کار نیکی را که با پول به دست آمده از ربا انجام دهد، مورد قبول حق قرار نمی گیرد.

ج) پیوسته مورد نفرین خدا و فرشتگان قرار دارد، تا هنگامی که حتی یک قیراط از پول ربا نزد او باشد (قیراط: کوچکترین وزن سنجش را گویند که تقریبا به اندازه یک «نخود»: ۱۲۴ مثقال می باشد).

▪ در تفسیر آیه شریفه «اکالون للسحت‏» (۶) : ربا و رشوه و اجرت زنان فاجره آمده (۷) . از جمله: محمدبن عیسی در «نوادر» روایت کرده: امام ابوجعفر الجواد علیه السلام فرمود: «السحت: الربا» (۸) . سحت: مال حرامی است که مایه ننگ وعار بوده باشد.

▪ از ابوجعفر الباقر علیه السلام روایت است فرمود: «انما حرم الله - عز و جل - الربا، لئلا یذهب المعروف‏».

▪ در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام فرمود: «انما حرم الله الربا، کیلا یمتنعوا من صنائع المعروف‏».

▪ باز از امام صادق علیه السلام روایت‏شده فرمود: «انه لو کان الربا حلالا، لترک الناس التجارات و ما یحتاجون الیه. فحرم الله الربا لتنفر الناس من الحرام الی الحلال، و الی التجارات من البیع و الشراء». (۹)

در این روایات، مفسده ربا را در این جهت‏یادآور شده، که سرمایه داران را از اقدامات نیک و خیر اندیشانه باز می دارد. به علاوه، از کسب و فعالیت، و تجارت انبوه که با سرمایه های آنان ممکن است‏به نفع جامعه و در راه رفاه مردم به کار بیفتد، جلوگیری می کند، و صرفا به همین اندازه بسنده می کنند که از دسترنج دیگران و در تنگنا قرار دادن مردم، بهره‏مند شوند. از این جهت ضرر و زیان کلانی به روند اقتصاد و تجارت وارد می سازند. و چنین جامعه‏ای رو به تباهی است لذا در حدیث از امام صادق‏علیه السلام آمده: «اذا اراد الله بقوم هلاکا ظهر فیهم الربا» (۱۰) موقعی یک جامعه رو به تباهی می روند، که ربا در میان آنان رواج پیدا کند.

● آثار و پیامدهای ربا

آنچه از آیات و روایات، به دست می آید: ربا، یکی از آفات خطرناک جوامع بشری است، که در دو جهت اخلاق و اقتصاد، اثر سوء مستقیم دارد:

مردم را از نیکوکاری، و کمک رسانی به یکدیگر، و یاری رساندن به طبقه مستضعف، و خدا را در نظر گرفتن، و هر گونه عمل نیک و خدا پسندانه، باز می دارد.

بعلاوه، مایه توقف در حرکت اقتصادی است و از به کار انداختن سرمایه ها در راه تجارت و صنعت و کشت و زراعت، و هر گونه عمل اقتصادی فعال، جلوگیری می کند، و صرفا سرمایه داران بزرگ، با استثمار کار دیگران، و سوء استفاده از نقطه ضعف فقر و نیاز مستمندان، بار خود را می‏بندند.

از این رو، مورد نفرت و نفرین حضرت حق قرار گرفته، از هر گونه عنایت و رافت الهی دور می‏مانند.

ربا و رباخواری، مساوی است‏با:

۱) اعلام جنگ با خدا و رسول; «فاذنوا بحرب من الله و رسوله‏».

۲) ظلم و ستم بر دیگران; «لا تظلمون ...».

۳) کفرورزیدن، بلکه شدت و غلظت در کفر; «ان الله لا یحب کل کفار اثیم‏».

۴) تبه کار حرفه‏ای; «اثیم...».

۵) مورد لعنت الهی قرار گرفتن; «لم یزل فی لعنة الله و الملائکة‏».

۶) هفتاد بار زنا با محارم در بیت الله الحرام.

۷) انتخاب نمودن پلیدترین و پست ترین راه معیشت.

۸) سلب برکت از زندگی و فلاکت‏بار شدن آن.

۹) از دست دادن عقل و خرد و اندیشه.

۱۰) جاوید ماندن در جایگاه و یژه کافران در آتش دوزخ.

این است آثار ده گانه رباخواری، که لازم مساوی آن بوده و قابل تفکیک نیستند و لذا حرمت ربا - با حفظ عنوان - قابل تخصیص نیست.

● ربای قرضی و ربای معاملی

ربا، دوگونه است: یا در وام (قرضی) یا در معامله و داد و ستد نقدی (معاملی) است.

در وام، هرگونه اضافه بر مقدار آن، ربا محسوب می شود و حرام است. صرفا اتحاد جنس شرط است، خواه «مکیل و موزون‏» باشد، یا از «معدودات‏» شمرده شود.

مقصود از «مکیل‏»: آنچه با پیمانه اندازه گیری می شود. و مقصود از «موزون‏»: آنچه با وزن و کشیدن مشخص می گردد. و مقصود از «معدود»: چیزهایی است که صرفا با شمارش عددی تعیین می گردند.

در تمامی اینها اگر کسی به دیگری، وامی دهد، که همان جنس را با اضافه باز ستاند، ربا است.

البته شرط نیست که صریحا اضافه را شرط کند، بلکه اگر قرار بر این باشد، که هر که در این شعبه پولی بسپارد، به او سود می دهند، و مراجعه کننده با علم به این جهت، به همان شعبه بسپارد، ربا و حرام است.

در ربای معاملی یا نقدی، فقط در «مکیل و موزون‏» حرمت دارد، مانند حبوبات و میوه جات و هر چه با پیمانه یا کشیدن معامله شود. ولی در چیزهایی که با مشاهده (دیدن) مانند گوسفند - در برخی جاها - یا با شمارش مانند تخم مرغ - نیز در برخی جاها - داد و ستد می گردد، تفاضل (اضافه گرفتن) اشکالی ندارد (۱۱) . لذا در معاملات پولی - اگر نقدا انجام گیرد - اضافه گرفتن بدون مانع است ولی اگر سکه مسکوک و از طلا یا نقره باشد، چون اعتبار به وزن آن می باشد، در صورت تماثل (هر دو از یک جنس باشد) جایز نیست. همچنین اگر دیگر سکه ها یا اسکناس را، به اعتبار پشتوانه طلا یا نقره و جواهرات بدانیم، نیز همین حکم را دارد و به نظر می رسد همین گونه است.

● ربای واقعی و ربای حکمی

ربا - از نظر ماهیت - نیز دو گونه است: ربای واقعی، که از نظر عرف و بازار، تفاضل محسوب می شود، مانند مبلغی که امروز وام می دهد، تا پس از مدتی مشخص همان مبلغ را با اضافه - هر چه باشد- باز ستاند (۱۲) و این در صورتی است که آنچه می دهد، و آنچه می ستاند، هر دو، از لحاظ جنس و وصف و ارزش، برابر باشند، که در بازستاندن، شرط اضافه می کند.

ولی ربای حکمی چنین نیست، آنچه می دهد، و آنچه می ستاند، از لحاظ مرغوبیت و وصف و ارزش، برابر نیستند، بلکه در یکی کاستی وجود دارد، که برای جبران کاستی، اضافه گرفته می شود. مانند برنج درجه یک که قیمت آن دو برابر برنج درجه دو باشد. آنگاه یک من برنج درجه یک می‏دهد، و دو من برنج درجه دو می ستاند. این گونه داد و ستد، از دیدگاه عرف و بازار، تفاضل محسوب نمی شود، بلکه یک نوع برابری در داد و ستد شمرده می شود. ولی از نظر شرع، ممنوع اعلام شده، و هر گونه تفاضل در «مثلیات‏» را ربا شمرده است، خواه از لحاظ وصف و ارزش برابر باشند یا نباشند. و حتی مانند تبادل جو با گندم را نیز مثلی دانسته و منع کرده است. لذا نام آن را ربای حکمی یا شرعی گذارده ایم، زیرا ماهیتا (از دیدگاه عرف) ربا نیست، بکله صرفا حکم ربا را دارد، و ممنوع گردیده است.

هر چیزی با اصلش، اگر معاوضه شود، از نظر شرع مثلی شمرده می شود، مانند: شیر با ماست‏یا پنیر. هر گاه یک کیلو پنیر را در مقابل پنج کیلو شیر معاوضه کند، شرعا ممنوع است، با آنکه یک کیلو پنیر (۵۰۰) تومان ارزش دارد، و شیر کیلوئی (۱۰۰) تومان است، و از لحاظ ارزش، یک کیلو پنیر، برابر پنج کیلو شیر است و از نظر عرف و بازار، تفاضلی در کار نیست. ولی شرعا جایز نیست.

همچنین انگور با شیره، مثلی محسوب می شوند، و نمی توان یک کیلو شیره را با سه کیلو انگور معاوضه نمود، با آنکه از نظر بازار و ارزش، یک کیلو شیره برابر سه کیلو انگور است، و تفاضلی وجود ندارد.

و همین گونه است اگر هر دو، فرع یک اصل باشند - مانند ماست و پنیر که هر دو از شیر گرفته شده اند - در شرع مثلی شمرده شده و تفاضل در مقدار، جایز نیست. (۱۳)

امام راحل قدس سره در این باره می فرماید: «فان قیمة من من الارز العنبر، اذا ساوت منین من غیره، لا یعد مبادلة من منه بمنین ربا، اذ لا نفع و لا زیادة فی ذلک الا حجما، و الزیادة الحجمیة لیست میزانا للنفع و الزیادة فی التجارة. و هکذا اذا بودل من من السمن بامنان من اللبن او الجبن، لا یکون ذلک من الربا بحسب نظر العرف و بحسب الواقع، کما ان المبادلات بالفضل فی مثل ذلک لافساد فیها و لا »; زیرا ارزش یک من برنج عنبر (۱۵) اگر دو برابر ارزش برنج از نوع دیگر باشد، معاوضه یک من از آن، در مقابل دو من از این، ربا محسوب نمی شود، چون نه سودی وجود دارد و نه اضافه‏ای، مگر در اندازه و حجم کالا، که فزونی در حجم صرفا موجب سود یا اضافه شدن در تجارت به شمار نمی اید و نیز هر گاه یک من روغن را با چند من از شیر یا پنیر، معاوضه کنند، چنین معاوضه‏ای از نظر عرف و بر حسب واقع، ربا محسوب نمی شود و فزونی در این گونه معاوضه ها، نه موجب فساد و نه مایه ظلم و ستم است. و نه موجب می شود که مردم را از تجارت و کسب و زراعت‏باز دارد.یعنی هیچ یک از آثار سوء ربا، بر این گونه معاملات بار نمی شود.

لذا این گونه معاملات، صرفا از روی «تعبد» و پذیرفتن از شرع، محکوم به بطلان است، بدون آنکه از نظر عرف و واقعیت، ربا بوده باشد.

از این رو شرع، این گونه معاملات، را در کنار ربا، تحریم نموده، گر چه ماهیتا از ربا جدا است، ولی حکم آن (حرمت) را دارا می باشد. (۱۶)

● راه تخلص از ربا

برای فرار از حرمت ربا، راههائی ارائه داده اند، و به اصطلاح: با مختصر تغییری در عنوان موضوع، خواسته اند راه تخلص از عنوان «ربا» را نشان دهند، و با نام «حیله های شرعی‏» از آن یاد کرده‏اند در صورتی که «شرع‏» حیله بردار نیست، و از طرفی، غلظت و شدت حرمت ربا، به گونه‏ای است که هرگز نمی توان، با مختصر تغییر ظاهری، و با حفظ حقیقت و ماهیت ربوی آن و مفاسدی که شرع از آن بر حذر داشته، آن را جایز شمرد.

امام راحل - رحمة الله علیه - می فرماید:

«این گونه نیرنگها مانند آن می ماند، که کسی شراب را در کپسولها جای داده باشد، آنگاه آن کپسولها را ببلعد، سپس دلخوش دارد که شرع، «شرب خمر» را حرام کرده، و این بلعیدن و خوردن است نه شرب و آشامیدن، با آنکه تمامی آثار سوء «شرب خمر» بر آن بار است‏» (۱۷) .

امام راحل، می فرماید: با آن تشدیداتی که بر حرمت ربا شده، و در قرآن کریم و سنت‏شریف از آن با غلظت و نفرت زیاد یاد گردیده و در کتب فریقین بر قبح و زشتی آن اتفاق نظر دارند. به گونه ای که کمتر معصیتی به این بزرگی از آن یاد شده است علاوه بر مفاسد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، که بر آن بار است، و اقتصاد دانان آن را یاد آور شده اند. چگونه ممکن است‏با مختصر نیرنگی آن را تجویز نمود، که از آن به نام «حیله های شرعی‏» یاد شده، و در برخی روایات نیز آمده است. بسیاری از فقها بدان فتوی داده اند.

این مشکلی است، بلکه یک عقده قلبی است که بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول ساخته، و نیز اعتراضاتی از غیر مسلمانان، متوجه چنین فتواهایی شده است، که بایستی در راه حل آن کوشید. و صرفا استناد جستن به روایات و حل و فصل نمودن آن را از راه «تعبد محض‏»، در چنین مساله‏ای که عقل، بخوبی، مفسده تجویز و مصلحت منع آن را، درک می کند از راه صواب بدور است. (۱۸)

نویسنده: محمد هادی معرفت

پی‏نوشتها:

۱- وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۱۷، باب ۱، رقم ۱.

۲- همان، ص ۱۱۸، رقم ۳.

۳- همان، ص ۱۲۲، رقم ۱۳.

۴- همان، ص ۱۲۷، رقم ۴.

۵- همان، ص ۱۲۲، رقم ۱۵، باب ۱، ابواب الربا.

۶- مائده / ۴۳.

۷- تفسیر صافی، ج ۱، ص ۴۴۴.

۸- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۲۳، رقم ۲۰.

۹- همان، ص ۱۲۰، رقم ۸ و ۹ و ۱۰.

۱۰- همان، ص ۱۲۳، رقم ۱۷.

۱۱- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۵۲، باب ۱۶: «سالته عن الشاة بالشاتین و البیضة بالبیضتین؟ قال: لاباس، ما لم یکن کیلا او وزنا».

۱۲- کل قرض جر نفعا فهو ربا»: هر گونه وامی که سودی ببرد، ربا است.

۱۳- تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۹۳-۴۹۴، م ۱ و ۲. و منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۶۱، م ۱ و ۶.

۱۴- کتاب البیع، امام خمینی (ره)، ج ۲، ص ۴۰۷-۴۰۸.

۱۵- از بهترین و نوع درجه یک برنج، در نجف می باشد.

۱۶- برای روشن شدن مطلب، به باب های: (۸ و ۹ و ۱۱ و ۱۴ و ۱۵) ابواب الربا، وسائل الشیعة رجوع کنید.

۱۷- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۵.

۱۸- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۰۵-۴۰۶.

۱۹- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۷۸، باب ۶ صرف، رقم ۱ و ص ۱۶۲، باب ۲۰ ابواب الربا، رقم ۱.

۲۰- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۰.

۲۱- مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۸.

۲۲- موارد یاد شده در روایات، صرفا درباره تاخیر دین است که سر رسیده و مدیون تقاضای مدت بیشتری می‏کند.

۲۳- سلسبیل یا سلسیل، نام زنی است.

۲۴- وشی، به معنای قلم کاری در پارچه است.

۲۵- وسایل، ج ۱۸، ص ۵۴. کافی شریف، ج ۵، ص ۲۰۵، رقم ۹ و مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۷.

۲۶- عبارت او چنین است: فاول ما فی هذا الخبر انه مرسل و راویه ضعیف و هو علی بن حدید، و هذا یضعف الاحتجاج بخبره. استبصار، ج ۱، ص ۴۰، ۱۱۲/۷.

۲۷- و هو ضعیف جدا لا یعول علی ما ینفرد بنقله‏». استبصار، ج ۳، ص ۹۵، ۳۲۵ / ۹.

۲۸- تهذیب، ج ۷، ص ۱۰۱، ۴۳۵ / ۴۱.

۲۹- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۳.

۳۰- رجال علامه، ص ۱۵۸، حرف میم باب ۱، رقم ۱۲۳ و معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۷۱.

۳۱- تهذیب، ج ۷، ص ۵۳-۵۲.

۳۲- همان.

۳۳- طبق نسخه کافی، ج ۵، ص ۲۰۵، رقم ۱۰.

۳۴- طبق نسخه تهذیب، ج ۷، ص ۵۳، رقم ۲۲۸ / ۲۸.

۳۵- مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۸ و ملاذ الاخیار، ج ۱۰، ص ۵۶۹.

۳۶- وسائل، ج ۱۸، ص ۵۴، رقم ۳، باب ۹ عقود و کافی، ج ۵، ص ۳۱۶، رقم ۴۹.

۳۷- در مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۴۳۵ گوید: ضعیف، و قدمر مثله. که در ص ۲۲۸ همان مجلد گذشته است.

۳۸- جامع الرواة - اردبیلی، ج ۲، ص ۲۲۸.

۳۹- عینه، با کسر عین معامله ای است، که مشتری جنسی را از فروشنده با قیمت‏بالایی ولی با مدت، می خرد، سپس آن را نقدا با قیمت کمتری به او می فروشد، و پول را از او دریافت می‏دارد. این گونه معامله، که نتیجة پولی گرفته و پس از مدتی با اضافه به او باز می دهد، در آن زمان رایج‏بوده و شاید امروزه هم رایج‏باشد. و چون به «ربا» بیشتر می‏ماند، مورد سؤال قرار گرفته. در روایات، قید شده که اگر هر دو طرف معامله، ملزم به خرید یا فروش نباشند، مانعی ندارد. کافی، ج ۵،ص ۲۰۲ به بعد.

۴۰- وسائل، ج ۱۸، ص ۵۵، رقم ۵، باب ۹ عقود.

۴۱- مرآة العقول، ج ۱۹، ص ۲۲۸.

۴۲- یعنی:از انبان آهک به او، چیزی داده است. و این اصطلاح در آن دوره رایج‏بوده. ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۸، ص‏۲۰۲ و وسائل، ج ۲۶، ص ۲۳۸، رقم ۱۶، باب ۱، میراث ولدالعتق و تهذیب، ج ۹، ص ۳۳۲ و استبصار، ج ۴، ص‏۱۷۴.

۴۳- وسائل، ج ۱۷، ص ۲۳۱، رقم ۸، باب ۵۹ مایکتسب به.

۴۴- کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۴.

۴۵- البیع، ج ۲، ص ۴۱۰.

۴۶- وسائل، ج ۲۷، ص ۱۰۶، باب ۹ صفات قاضی و کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۱۶.

۴۷- وسائل، ج ۱۸، ص ۱۳۵، باب ۷ ابواب الربا، رقم ۱ و ۳.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.