جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دیوارهای خوب همسایگان خوب می سازد


دیوارهای خوب همسایگان خوب می سازد

نگاهی به کتاب «تی اس الیوت نقد ساختاری منظومه ها» و «انسان در شعر رابرت فراست» نوشته بهروز حاجی محمدی

● تی اس الیوت

الیوت شاعر بزرگی است. خوانندگان تایمز در پایان سال ۲۰۰۰ او را به عنوان بزرگ ترین شاعر قرن برگزیدند. او از حدود سال ۱۳۳۰ به بعد در ایران با ترجمه و چاپ اشعارش در مجلات شناخته شد و تاثیر زیادی بر شعر نو و شاعران ما در آن زمان گذاشت به طوری که در آن زمان در هر مجله یی می توانستی بخشی از اشعار الیوت را بخوانی.

کتاب «تی اس الیوت؛ نقد ساختاری منظومه ها» به کوشش بهروز حاجی محمدی که با تازگی توسط نشر ققنوس منتشر شده است یکی از معدود کتاب هایی است که به طور ساختاری و تحلیلی به اشعار الیوت پرداخته است.

مولف کتاب در جای جای کتاب نظر منتقدان متفاوت الیوت را مطرح می کند و نشان داده است با منابع کاملی به بررسی آثار حجیم الیوت پرداخته است و ما می توانیم با خواندن کتاب آرای متفاوتی از منتقدان الیوت را بازخوانی کنیم؛ نوع نگاهی به شعر و نقد شعر که خود الیوت هم می پسندید و از نقد هایی که از شخصیت و خاستگاه شاعر نتیجه های آنچنانی می گرفتند نفرت داشت.

در این کتاب ما با الیوت شاعر طرف هستیم نه الیوت منتقد یا نمایشنامه نویس. یکی از خصوصیات این کتاب که می توان از امتیازات آن دانست معطوف بودن مولف کتاب به شعر و ساختار شعری الیوت است (که با در نظر گرفتن اینکه الیوت یکی از شاعران سخت فهم یا مشکل گوی این دوران است وجود چنین کتابی لازم و ضروری بود). مولف سعی کرده به طور تخصصی در این باره بحث کند و از هر دری سخن نگوید و کتاب را در این حجم تبدیل به کلیات معلوم نکند هرچند ما به عنوان خواننده گاهی با خواندن اشعار نغز الیوت می خواهیم دیدگاه و مفهوم شاعر را نیز بدانیم.

بهروز حاجی محمدی در پرداخت تحلیلی اش به اشعار الیوت روش ثابتی را در پیش می گیرد؛ برای نشان دادن آهنگ کلمات و ترکیب بندی جمله ها دائم به متن اصلی شعرها رجوع می کند تا ساختار بندی و فرم کار هم مشخص شود. بعد از آن شعر را قطعه قطعه کرده و هر بخش را به فراخور خود تفسیر و تعبیر می کند؛ کاری که گاه با برداشت های ویژه و نگاه خاصی صورت می گیرد و ما با خواندن آن نه تنها با خاستگاه اسطوره یی و تمثیلی شعر آشنا می شویم بلکه هر بند را به طور مستقل در میان کل شعر درمی یابیم و جایگاهش را (از نظر آهنگ، وزن و روایی) پیدا می کنیم.

«... در سطرهای ششم و هفتم این بند به خراباتی می رسیم و ولگردانی را سرگرم قماربازی می بینیم. سطر هفتم را می توان تلمیحی به انجیل دانست؛ و به صلیبش کشیدند و جامه هایش را قسمت کردند. (انجیل متی، ۲۷؛۳۵) پایان بند دوم، نیل به مقصد، و یافتن «مکان» (مکان تولد مسیح در بیت اللحم) است...» (ص ۵۱)

ولی گاهی به آسانی از کنار متن و بندها می گذرد و تعابیر تبدیل به توضیح واضحات می شود.

«بند پایانی این شعر چهار مصرع دارد؛

جهان را این گونه پایان است

جهان را این گونه پایان است

جهان را این گونه پایان است

نه با صدای انفجار، که با ناله یی.

این تکرار توجه مخاطب را به آخرین مصرع جلب می کند و آن را مرکز توجه خواننده قرار می دهد.»

در این حالت حاجی محمدی به عنوان یک پژوهشگر سعی کرده تنها به روایت و حضور شعر اشاره کند و جای نگاه و نظر خود را خالی بگذارد؛ کاری که تا پایان کتاب به آن وفادار مانده است و ما به جز نظراتی درباره بخش های مختلف یک شعر و خاستگاه و تمثیلات آن، چیزی درباره نگرش شاعر به جهان در موقع سرودن یا در مقام مقایسه برآمدن او با دیگران نمی بینیم.

درباره اشعار الیوت جدا از نظر مولف کتاب حاضر (که نظر خود را به صراحت بیان نکرده است) یا دیگر محققان، به نظر من اشعار ابتدایی او تا سال های میانسالی (۱۹۲۵)، چه از لحاظ تصویرسازی که بیشتر شهری و قابل لمس است و چه از نظر محتوایی، مدرن تر و امروزی تر است. در واقع الیوت وقتی به دوران کهولت نزدیک می شود کم کم به وادی احساسات و مسائل مذهبی نزدیک تر شده و سعی می کند این احساسات و اندیشه های محافظه کارانه اش را در قالب تمثیلات و سمبل های مسیحی بیان کند. اما آنچه به طور کلی در تمامی اشعار او هویداست قدرت خلاقانه او در ساخت تصاویر و فضاسازی است. به طوری که بی آنکه به شکل دانای کل از اشیا یا شخصیت های موجود یا رخدادها در روایت شعری اش بپردازد به تاثیرات حسی ناشی از آن می پردازد؛ در واقع شکلی از ادبیات امپرسیونیستی که در تمام اشعار الیوت جاری و پررنگ است. هر چند در این زمینه می توان گفت الیوت در زمینه سرایش شعر یکی از مرتجعان عصر خود بود.

چیزی که درباره کوارتت های الیوت می توان گفت و در کتاب از این منظر به آن اشاره نشده است شباهت ساختاری این اشعار با ساختار موسیقایی کوارتت است؛ در موسیقی کلاسیک ابتدا کوارتت ها از چهار موومان تشکیل می شدند که اولی تند، دومی کند، سومی با تم رقص و چهارمی دوباره تمی تند داشت که از زمان بتهوون به بعد ساختار کوارتت ها تغییر یافت و از چهار موومان به پنج، شش و هفت موومان رسید. الیوت در این اشعار به ساختار مدرن کوارتت نظر داشته و بر اساس آن ساختار اشعارش را چیدمان کرده است.

«زمان حال و زمان گذشته

هر دو شاید در زمان آینده حاضرند

و زمان آینده نهفته در زمان گذشته.

اگر همه زمان تا ابد حاضر باشد

همه زمان برگشت ناپذیر است.»

اما در عین حال مولف در کتابش به طور مبسوط به چهار کوارتت الیوت پرداخته و آن را از منظر شعری واحد در بخش های متفاوت بررسی کرده است.

کتاب «تی اس الیوت؛ نقد ساختاری منظومه ها» شامل قطعات پراکنده یی از دوره های متفاوت شعر الیوت است که از پس هر کدام نقدی ساختاری نه معناگرایانه آورده شده است (چیزی که در عنوان کتاب هم به ما یادآور شده بود)؛ اشعاری که به ترتیب طبقه بندی اولیه کتاب از دوره های متفاوت شعر الیوت ردیف نشده است و قطعات پس و پیشی از جوانی تا کهولت شاعر آورده و تحلیل می شود، کاری که هرچند قابل تقدیر است اما در ترکیب بندی کتاب بهتر بود قطعات انتخاب شده در هر دوره کنار هم بررسی شوند تا یا خود نویسنده یا خواننده جمع بندی از نوع سرایش شعرهای الیوت و هم روحیات متفاوت او داشته باشد. این کار هم به شناخت بیشتر دیدگاه شاعر و هم به بازتر شدن نوع ساختار کارهایش کمک می کند. بر همین اساس می توانستیم وضعیت اجتماعی و تاریخی هنرمند را هم مورد بررسی یا حداقل بازبینی قرار دهیم زیرا به گفته خود مولف کتاب هیچ اثری در خلأ زاده نمی شود و شرایط مختلف فرهنگی، تاریخی، روانشناختی و اجتماعی به طور مستقیم یا غیرمستقیم در خلق یک اثر هنری و قهراً بر نقد آن تاثیرگذار است هرچند نمی توان و نباید یک نقد تبدیل به نقدی تاریخی تذکره یی شود.

اما به هر حال غرض مولف کتاب تنها تحلیل اشعار الیوت به شکل فرمی و ساختاری است و بحث کلی درباره او و شعرهایش را به مقوله یی دیگر واگذار کرده است. به همین دلیل می توان گفت مولف کتاب به خوبی از پس این مقوله برآمده و ما در طول کتاب شاهد جراحی هستیم که اشعار را بند به بند جدا کرده و هماهنگی و عدم هماهنگی، استقلال و خصوصیت های ویژه هرکدام را به خواننده ا ش نشان می دهد.

● رابرت فراست

در کتاب «انسان در شعر رابرت فراست» حاجی محمدی دیدگاه دیگری به شعرهای رابرت فراست دارد و دیگر از آن نگاه صرفاً ساختارگرایانه که به شعرهای الیوت داشت خبری نیست. در این کتاب تنها متن اصلی شعرهای فراست وجود دارد و فقط وقتی نویسنده بخواهد درباره شعری حرف بزند یا نگاه معناگرایانه شاعر را بازیابد آن قطعه را به فارسی آورده و تحلیل می کند. محور تمامی تحلیل های حاجی محمدی در این کتاب پیدا کردن نوع نگاه شاعر به انسان و تقابل و تشابهش با موجودات و اشیای دیگر است. او که در مقدمه طویل خود در ابتدای کتاب دیدگاهش را به تفصیل شرح می دهد در بخش های بعدی با مثال های متعدد در پی اثبات دیدگاهش در اشعار فراست است.

شعرهای رابرت فراست در معدود شعرهایی به ورطه رمانتیک می افتد مثل شعر «دسته گل» که در آن در تمام اتفاقات و پدیده ها رابطه یی محکم و حلقه یی معنوی جست وجو می کند ولی بیشتر او را می توان یک شاعر زمینی- انسانی دانست که نگاهی مدرن به اطرافش دارد مثل شعر «مرمت دیوار» که دو همسایه که با هم کار می کنند هر بهار دیوار میان شان را که فرسوده شده، می چینند و آن را بلند تر می کنند. چیزی که در کتاب مشهود است ما هیچ نوع طبقه بندی یا نگاهی گذرا به دوره های متفاوت شعری فراست نداریم؛ دوره هایی که نگاه و خلق تصاویر در شعرهای فراست تغییرات محسوسی دارد.

شعرهای فراست برخلاف بیشتر کارهای الیوت روایتگرند و از نشانه ها و سمبل ها خبری نیست. قدرت تصویرگری فراست نیز به آن حد نیست اما چیزی که فراست را جدا از حس شاعرانه اش، خاص و ویژه می کند نگاه تیزبینانه او به اطرافش و انسان هاست. شاید به همین خاطر است که مولف کتاب به طور موضوعی به کارهای فراست پرداخته است هرچند در این کتاب نیز ما شاهد قطعه قطعه کردن اشعار و بیرون آوردن امر درونی شعر هستیم. فراست را می توان شاعر طبیعت نیز دانست؛ شاعری که حتی در آخرین دست نوشته هایش از کشمکش انسان و طبیعت حرف می زند و گاه انسان و گاه طبیعت را ملامت می کند.

«در سرنگونی یک درخت

برای طبیعت شکستی نمی بینم

یا برای خودم در عقب نشینی ام

برای ضربتی دیگر.»

چاپ و انتشار چنین کتاب هایی که به طور دقیق و موشکافانه به تحقیق و بررسی نویسندگان و شعرا می پردازد، اتفاق خوش یمنی در عرصه انتشارات کتاب است؛ نوع کتاب هایی که در زمینه های دیگر هنر جایشان کمابیش خالی است، کتاب هایی که به تحلیل و واکاوی متن نویسندگان می پردازد نه به تحلیل زندگی یا نوشتن زندگینامه آنها. آنچه در هنر و ادبیات حائز اهمیت است متن نویسندگان است و تنها باید به متن های ادبی شان اعتماد کرد نه مصاحبه ها و جهت گیری هایشان؛ متنی که در آن نه تنها شخصیت و امر واقع وجودشان رخ می نماید بلکه ما تمام تلاطمات و بحران های یک عصر را با جوهر سیاه روی یک صفحه سفید شاهد هستیم به قول گونتر گراس؛ هنرمند متهم می کند، بیان می کند، عشق می ورزد. هنر یعنی نبرد میان زغال طراحی و کاغذ سفید و له شدنش بر سینه آن.

مهدی فاتحی