دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
نگاهی به فیلم «روز گرانهاگ» ساخته هارولد رامیس پخش شده از سینما چهار
جمعه شب گذشته از برنامه سینما چهار یکی از بهترین فیلم های هارولد رامیس کارگردان آمریکایی به نمایش درآمد. فیلم «روز گرانهاگ» محصول سال ۱۹۹۳ است. فیلمی که باعث شهرت کارگردانش شد. یک کمدی جذاب که تفاوت هایی اساسی با کمدی های رایج دارد. فیلم براساس یک ایده جذاب شکل می گیرد و ۱۰۱ دقیقه (در ایران حدود ۷۵ دقیقه) ادامه می یابد بدون آنکه تماشاگر را خسته کند. فیلم داستان هواشناسی اهل فیلادلفیا به نام «فیل» است که با نارضایتی به شهر پانکستاونی می رود تا از آنجا مراسم روز دوم فوریه را گزارش کند. در این مراسم که عده زیادی در آن شرکت می کنند موش خرمایی به نام فیل از سوراخ بیرون می آید و باعث می شود که زمستان شش ماه تمدید شود. گزارش برنامه با موفقیت انجام می شود اما وقتی فیل و تهیه کننده و فیلمبردار برنامه قصد دارند به فیلادلفیا برگردند گرفتار کولاک می شوند و مجبور می شوند به شهر کوچک پانکستاونی برگردند. اما فیل صبح روز بعد که از خواب بیدار می شود باز هم دوم فوریه است. روز بعد هم همینطور و...در فیلم بیل موری، مک راول، کریس الیوت، استفن توبولوفسکی، برایان دویل موری و... بازی می کنند. بازی بیل موری در فیلم بسیار برجسته است. در ابتدا قرار بود به جای موری، تام هنکس نقش فیل کانرز را بازی کند اما به اعتقاد رامیس قیافه هنکس بیش از حد جذاب بود. فیلمنامه فیلم را هارولد رامیس و دنی رابین براساس رمانی نوشته دنی رابین نوشته اند.فیلم «روز گرانهاگ» جوایز متعددی دریافت کرد. جایزه بهترین بازیگر نقش زن از جشنواره ساترن، جایزه بهترین فیلمنامه از بافتا و جایزه بهترین کمدی از جشنواره فیلم های کمدی انگلیس از جمله جوایزی است که به این فیلم تعلق گرفته است.
«من همیشه ادعا می کنم که نویسنده نود درصد کار کارگردان را انجام می دهد.»
هارولد رامیس
درباره کارگردان
هارولد رامیس بازیگر و کارگردان آمریکایی ۲۱ نوامبر سال ۱۹۴۶ در شیکاگو به دنیا آمد. همکاری او با گروه بازیگران «سکنه سیتی» باعث شد که بعضی ها گمان کنند که او کانادایی است. رامیس پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه واشینگتن در سنت لوییس میسوری به عنوان مسئول صفحه طنز مجله «پلی بوی» کار کرد. پس از آن نیز در چند نمایش فکاهی برادوی به ایفای نقش پرداخت.او یک گروه کمدی داشت که علاوه بر خودش، جان بلوشی، گیلدا رادنر و بیل موری را شامل می شد.در سال ۱۹۷۵ وقتی کمپانی دورن مایکلز از او برای کار دعوت نکرد رامیس استعدادش را صرف نوشتن کرد و فیلمنامه «خانه حیوان» را نوشت. او در سال ۱۹۸۱ نیز فیلمنامه فیلم «علامت ها» را نوشت اما عمده شهرت خود را در عرصه نوشتن فیلمنامه مدیون کمدی های «گوست باسترز» است.رامیس در هر دو قسمت گوست باسترز بازی هم کرد. اگرچه تا پیش از ساختن فیلم «روز گرانهاگ»، رامیس تجربه کارگردانی نیز داشت اما او عمده شهرتش را به عنوان کارگردانی صاحب سبک با همین فیلم به دست آورد. رامیس روز گرانهاگ را در سال ۱۹۹۳ ساخت. فیلمی که در گیشه شکست خورد اما مورد استقبال منتقدین قرار گرفت و پس از مدتی به یک باره نسخه ویدیویی این فیلم بسیار پرفروش شد. این فیلم را بهترین کمدی سینمای دهه نود میلادی می دانند. در عین حال «روز گرانهاگ» از فیلم های برجسته تاریخ سینما نیز محسوب می شود. دو سال بعد او فیلم «استوارت خانواده اش را نجات می دهد» را ساخت. این فیلم چندان مورد توجه تماشاگران قرار نگرفت.در سال ۱۹۹۶ هارولد رامیس فیلم «تکثیر» را با بازی مایکل کیتون ساخت . شاید تا پیش از این فیلم کسی تصورش را هم نمی کرد که کیتون بتواند در یک فیلم کمدی بازی کند. رامیس در سال ۱۹۹۹ «تحلیلش کن!» را ساخت که به فیلمی محبوب تبدیل شد. در این فیلم بیلی کریستال و رابرت دونیرو بازی می کردند. سال بعد او فیلم «مبهوت» را ساخت اما موفقیت قسمت اول «تحلیلش کن»، رامیس را واداشت که قسمت دوم این فیلم را در سال ۲۰۰۲ بسازد. اما فیلم به هیچ وجه نتوانست موفقیت فیلم اول را تکرار کند. منتقدین نه تنها از کارگردانی رامیس انتقاد کردند بلکه «تحلیلش کن» را نشانه ای آشکار از افول رابرت دونیرو، اعجوبه بازیگری، قلمداد کردند.هارولد رامیس در سال هایی که ستاره کمدی های درخشان سینما رو به افول است همچنان فیلم های درخشانی می سازد و می کوشد مثل کلاسیک ها کمدی بسازد.
از زبان کارگردان
با اشاره به مطلب چاپ شده در نیویورک تایمز درباره محبوبیت فیلم روز گرانهاگ در کلیسا: «اولش نامه هایی دریافت می کردم که در آن نوشته بودند: اوتو باید مسیحی باشد. چرا که فیلم روز گرانهاگ به زیبایی اعتقادات مسیحی را بیان می کند. بعد خاخام ها از جاهای مختلف تماس گرفتند و گفتند که فیلم را برای موعظه بعدی شان پیشنهاد کرده اند. و بودایی ها! خب می دانم که آنها هم فیلم را پسندیدند چون مادرزنم سی سال در مرکز مدیتیشن یک بودایی اقامت داشت. همسرم هم پنج سال را در این مرکز گذراند.» «هر چیزی که ما می بینیم پیام هایی پنهان دارد. بسیاری از پیام های وحشتناک از زیر رادار می آیند، از زیر پیام های مصرفی ناآگاهانه دهه پیام های غلط سیاسی ...»«من روی لبه بین زندگی و کمدی زندگی می کنم و شاید کمدی وسیله محافظت من در مقابل نگاه کردن به تراژدی زندگی باشد. با کمدی زندگی را در تعادل می بینم. کمدی و تراژدی در کنار هم وجود دارد. نمی توان یکی را بدون آن یکی تصور کرد. من از آن دست آدم هایی هستم که اعتقاد دارم همه چیز می تواند خنده دار باشد به شرطی که از منظری کمیک به آن نگاه کنید.»«بهترین لحظات زندگی ام را می گذرانم وقتی با بازیگران واقعاً با استعداد کار می کنم و با مهربانی هر کاری که از دستم برمی آید برای کمک به آنها دریغ نمی کنم. البته اینطور نیست که مثلاً به رابرت دونیرو بگویم چه طور بازی کند اما می توانم حکایت هایی از زندگی خودم یا آدم های دیگری که می شناسم برایش حرف بزنم یا اطلاعاتی روانشناختی یا درکی از شخصیت را در اختیارش بگذارم. او تکنیک را دارد. اما می شود با متانت با یک بازیگر بحث کرد که گام هایش را آهسته تر بردارد یا مثلاً تمرکز بیشتری کند، سریع تر حرکت کند یا آهسته تر.»«یک روانشناس به من گفت فقط دو سئوال مهم هست که باید از خودت بپرسی اینکه واقعاً چه حسی داری؟ و واقعاً چه می خواهی؟ اگر به این دو سئوال جواب بدهی شاید بتوانی بر اختلالات روانی پیش رویت غلبه کنی.»«بیست وپنج سال است کارگردانی می کنم و فقط دو فیلم ساخته ام چون دوست دارم با دقت کار کنم.»«وقتی یک منتقد درباره دستمزد یک بازیگر حرف می زند فکر می کنم اصلاً درباره فیلم صحبت نمی کند.»«اینکه کسی در کارش موفق شود یا شکست بخورد ریشه در دوران کودکی اش دارد.»«آیا آدم ها عوض می شوند؟ آیا ممکن است کسی که در تمام زندگی اش رفتاری اجتماعی از خود بروز داده به یک باره ۱۸۰ درجه تغییر کند.»
تحلیل فیلم توسط میهمانان
میهمانان این هفته برنامه سینما چهار دو فیلمنامه نویس مینو فرشچی و سعید شاپوری بودند که به نقد و بررسی فیلم پرداختند. در ابتدا مینو فرشچی به معرفی کارگردان و فیلم روز گرانهاگ پرداخت و گفت: فیلم روز گرانهاگ در سال ۱۹۹۳ ساخته شد و فیلمی است که به عنوان هفتمین فیلم برتر تاریخ سینمای کمدی و سی وهفتمین فیلم برتر تاریخ سینما انتخاب شده است. فیلم اگرچه از نظر تجاری شکست خورد اما در شبکه ویدیویی فروش خوبی داشت و همچنان هم مورد استقبال قرار می گیرد. هارولد رامیس مجری برنامه های فکاهی در برادوی بوده است. او نگاه غم آلود فرانک کاپرا را به نگاهی مفرح تبدیل کرده است. او سریال های تلویزیونی زیادی نوشته است و به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان سابقه درخشانی دارد.سعید شاپور نیز حرف هایش را اینچنین آغاز کرد: اولین چیزی که با دیدن این فیلم به نظرم آمد این بود که چه چیزی باعث می شود به چیزی بخندیم. یکی از مهمترین موقعیت هایی که در این فیلم هم به آن اشاره می شود وقتی است که یک اتفاق غیرارادی رخ می دهد و ما می خندیم. یکی از دلایل دیگری که باعث خنده می شود زمانی است که اتفاقی می افتد ولی فیزیک ما نمی تواند خودش را با آن اتفاق تطبیق دهد. به این فیلم هم که دقت کنیم این دو دلیل در کمدی شدن آن نقش دارد. یک بحث مهمی درباره زندگی وجود دارد اینکه زندگی و لحظات آن تکرار نمی شود و عملاً به قول بزرگی دگرگون نشدن زندگی به معنای زندگی نکردن است یا به قول بزرگانی که فرمودند مومنی که دو روزش مثل هم باشد ضرر کرده است. اگر از این زاویه به فیلم نگاه کنیم به خنده دار بودن زندگی می رسیم.وقتی اساس زندگی بر عدم تکرار است زمانی که زندگی به تکرار می رسد خنده دار می شود. چیزی که در این فیلم اتفاق می افتد. زندگی قرار نیست تکراری باشد اما عملاً تکراری می شود. زندگی روند رو به جلو دارد. زمان، زمان فیزیکی است ولی یک جا قطع می شود. و این قطع زمان وضعیتی بحرانی به وجود می آورد که در واقع این بحران اساس درام است. این قطع شدن زمان و تکرار، کمیک است.در ادامه فرشچی گفت: شاید تا قبل از اینکه فیلم را ببینم فکر نمی کردم فیلمی تا این حد کمدی، محتوایی مذهبی داشته باشد. به نظر من فیلم «روز گرانهاگ» فیلمی معناگرا است. اگرچه این اتفاق در عالم واقع برای کسی رخ نمی دهد اما یکجوری آدم را به فکر وا می دارد. در فیلم می بینیم که این آدم (فیل) به یک تحلیل متفاوت از خودش دست پیدا می کند.این باعث می شود که مخاطب فیلم هم تعمق کند و به تمرین دوست داشتن فکر کند. سازندگان فیلم، آن را فیلمی تخیلی، عشقی، کمدی دانسته اند اما از این زاویه اگر به فیلم نگاه کنیم، «روز گرانهاگ» فیلمی معناگرا هم هست.سعید شاپوری با اشاره به سوژه اصلی فیلم گفت: محتوای اصلی این فیلم، یعنی تکراری بودن را در جاهای دیگر هم دیده ایم. روزمرگی، تکرار زندگی و یکنواخت بودن را در آثار دیگر در عرصه نمایش و سینما دیده ایم. اما یک تفاوت بارز بین این فیلم و آن آثار وجود دارد. فرضاً در نمایشنامه های ساموئل بکت چنین نگاهی به زندگی وجود دارد. مثلاً در نمایش در انتظار گودو، این تکرار زندگی مرور می شود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست