چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آداب نقد نویسی
اول) بیشتر افراد خود را در ارزیابی آثار هنری محق دانسته یا لااقل عادت بر این است که بدون صلاحیت اکتسابی یا برخورداری از دانش مدون، درباره انواع آثار هنری اظهار عقیده میکنند.
شاید یک علت این باشد که تصور میکنند هنر صرفا یک امر ذوقی یا حتی غریزی است و همانطور که ممکن است بگویند فلان خوراکی چقدر بامزه است یا فلان گل چه زیبا و هوشرباست (واکنشهای غریزی نسبت به مزه و بو)؛ به همین سهولت نیز درباره زیبا بودن یا نبودن اثر هنری یا قابل درک بودن یا نبودن آن از روی طبع داوری میکنند.
باید گفت اظهارنظر در مقوله هنر، مانند هر مقوله فکری و علمی دیگر، به فراگیری مقدمات ویژه آن و ممارست در دیدن و ارزیابی کردن آثار بسیاری نیاز دارد و امری نیست که با یاری غریزه یا فطرت انجامپذیر باشد. متأسفانه در نظام آموزشی متداول، کمترین مجال برای تمرین نقادی وجود دارد. از این رو، بیشتر افراد، حتی خودِ هنرمندان با تکیه بر غریزه شخصی اظهار عقیده میکنند.
دوم) ما نیاز به یک چارچوب مستحکم داریم تا داوری خود را بر آن استوار سازیم: کدام چیز خوب، بهتر، یا بهترین است، چرا؟ زیرا میخواهیم درباره چیزی که میپسندیم اطمینانخاطر داشته باشیم. گردآورندگان مجموعههای هنری (کلکسیونرها) نیز طی دوران مختلف در طول تاریخ هنر، در کار نقد سهم داشتهاند، زیرا خریدهای آنها طبعا مبتنی بر داوریهای نقادانه خود یا مشاورانشان بوده است. به طور کلی هر گونه فعالیت در زمینه خرید، فروش و عرضه کردن آثار هنری، حاکی از نقشی است که «نقد» ایفا میکند.
در نتیجه باید گفت نقد همواره با هنر قرین بوده است. نقد، چنانکه پیداست در حال حاضر نفوذ خود را بر آنچه هنرمندان قصد دارند به وجود آورند آشکار میکند. به بیان دیگر، منتقد در تولید آنچه نقد میکند، تأثیر میگذارد و بیتردید بنای کار بر این نبوده و نیست که در آفرینش هنرمندان مداخلهای به عمل آید. بلکه ضمن آموزش هنر و گفتوگو درباره هنر، یا خریداری آثار هنری، معیارهای درک هنر برای عموم نیز ایجاد شود. اینگونه است که هنرمندان در پایگاهی قرار میگیرند که آثارشان را نه به عدهای افراد نا آگاه از هنر و بیخرد در عرصه زیباییشناسی، بلکه به مخاطبانی با فرهنگ که از درک آثار هنری برخوردارند، عرضه کرده یا میفروشند. این فرآیند، زمینهساز ارتقای کیفی اثر هنری از سویی و ارتقای سواد بصری مخاطبان از سوی دیگر میشود. در این میدان، منتقد نقش آموزگار، راز گشا و راهگشا را به عهده دارد و در سطوحی، نقش مترجم میان یک اثر هنری رازناک و پیچیده با فهم عمومی را ایفا میکند.
سوم) برای اینکه منتقد بدرستی از عهده کار برآید به چه چیزهایی نیاز دارد؟ چه چیزهایی باید بداند؟ چه مهارتهایی باید داشته باشد؟ پاسخ میتواند چنین باشد:
ـ منتقد باید اثر را ببیند و قضاوت را با عدالت و نیک نفسی توأم کند.
ـ منتقد با خود هنرمند یا نویسنده به صورت شخصی طرف نباشد.
ـ اساس نقد بر آزادی اندیشه استوار است و تنها از این راه ذوق و سلیقه و ادراک مردم از هنر، ادبیات و فلسفه بالا میرود.
ـ منتقد باید تعهد به اعتلا بخشیدن به جامعه خود را سنگ بنای خلاقیت خود بداند.
ـ منتقد پرچمدار تفکر انتقادی است و در فرآیند سلیقهسازی جامعه نقش انکارناپذیری دارد.
ـ منتقد همواره در معرض پاسخگویی، اقناع دیگران و نوید اعتلا و تکامل فضای فرهنگی است، کوششی که آسان نیست و آسان به دست نمیآید.
ـ منتقد باید به نشریهای که در آن مینویسد، هشدار دهد که سلیقه سیاسی یا چارچوب سلایق ادبی، هنری، فلسفی یا حزبی آن نشریه و دوستی و دشمنی نشریه را با هر کسی یا هر جریانی را در سیاق نقادی خود دخالت نمیدهد.
ـ منتقد باید خِرد را اساس و بنیان نقد خود بداند، همانگونه که نقد مدرن دیگر به اتحاد و پیوند میان مؤلف و اثر کاری ندارد و نقد باید صرفا به بنیان اثر بپردازد.
ترازوی تحلیل و عینک نقد و سازوکار
تفسیر، از جمله اموری نیستند که
با روحیه محفلگرا و تفکر مبتنی بر انتقامجویی فردی و حذف مخالف
کمترین نسبتی داشته باشد
ـ از آنجاکه خواندن و دریافتن یک تابلوی نقاشی یا اثر طراحی در وهله نخست مثل حضور یافتن در یک مکان ناآشناست، اعتقاد دارم منتقد باید بتواند به مخاطب بگوید که از قرار گرفتن در یک فضای ناآشنا ناامید نشود و به اصطلاح، پس نزند. مواجهه با یک اثر هنری که در نگاه اول بسته و ناآشنا جلوه میکند، شباهت بسیاری با مواجهه با یک زبان دیگر به جز زبان مادری دارد. حلقه مفقوده میان مخاطب و اثر هنری در اینجا توسط منتقد و رسانه تأمین میشود. خواندن یک زبان بیگانه در وهله نخست نیاز به یک مترجم دارد. منتقد، به نوعی مترجم میان اثر و مخاطب است.
چهارم) با مطالعه تاریخ هنر، با آشنایی بیشتر نسبت به معیارهای متعدد هنر و با بررسی سبکهای هنری معلوم میشود یک معیار ثابت و عینی که مورد توافق همه باشد وجود ندارد که آن را به مثابه یک خطکش واحد به کار گرفت. به طوری که اتفاق میافتد حتی مرز میان نقد، تحلیل و تفسیر آنقدر باریک میشود که در خیلی مواقع، حتی مرزی باقی نمیماند. نقد، پدیدهای همچون کتابهای درسی نیست که در چارچوبهای بسته و پاسخهای چهار جوابی بگنجد و کیست که نداند مدرسان هنر به شاگردان تذکر میدهند که چارچوبها را بیاموزند و بعدها برای ورود به دنیای هنر و خلاقیت آنها را فراموش کنند... تفکر انتقادی زمانی در ذهن ریشه میدواند که سالها از انکار آن چارچوبهای مدرسهای گذشته باشد و منتقد سرد و گرم روزگار را چشیده باشد. در نتیجه، براهین متقن و قوای ذهنی منتقد را به الماسی ظریف، مستحکم و زیبا تبدیل کرده باشد. ترازوی تحلیل و عینک نقد و سازوکار تفسیر، از جمله اموری نیستند که با روحیه محفلگرا و تفکر مبتنی بر انتقامجویی فردی و حذف مخالف، کمترین نسبتی داشته باشد. نقد، سخن گفتن آگاهانه درباره هنر به منظور بالا بردن فهم و ارزیابی اثر هنری است. نقد صرفا تلاشی منطقی و عقلانی نیست، بلکه توأمان به احساس و اندیشه نیاز دارد.
احمدرضا دالوند
نویسنده و منتقد هنری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست