شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تئاتر دفاع مقدس و ساختار غربی درام


تئاتر دفاع مقدس و ساختار غربی درام

خاستگاه تئاتر بدون شک همان آئین ها و مراسم نمایشی یونانی است که رفته رفته شکل و شمایل مدون تری پیدا می کند, به قاعده در می آید و از زمانی که ارسطو نخستین منتقد و تئوریسین تئاتر فن شعر را می نویسد, تحت یک ساختار و شکل منسجم نظام می یابد

خاستگاه تئاتر بدون شک همان آئین ها و مراسم نمایشی یونانی است که رفته رفته شکل و شمایل مدون تری پیدا می کند، به قاعده در می آید و از زمانی که ارسطو – نخستین منتقد و تئوریسین تئاتر- فن شعر را می نویسد، تحت یک ساختار و شکل منسجم نظام می یابد.

تئاتر یک هنر غربی است و این سخن را بارها و بارها شنیده ایم و همواره در تفاوت میان "تئاتر" به معنای غربی وآن "و نمایش" در شکل ایرانی آن مباحث و سخنان بسیاری را خوانده ایم.

اما یک مبحث مهم در مقایسه میان تئاتر غربی و نمایش ایرانی در شکل ساختار و نگاه موضوعی آن دو به مقوله طرح روایت بوده است. این دو شکل همواره تفاوتها و وجوه تفارق شان را در نتیجه نگاه هنرمندان و درام نویسان به موضوع در خودداشته اند.

درام نویس غربی که پیرو ساختار کلاسیک تئاتر غربی و آثار بزرگانی چون سوفوکل اشیل و اوری پید است همواره نگاهی زمینی به موضوعات داشته و شرط رعایت رابطه علت و معلولی که حاصل همین نگاه زمینی است همواره در آثار این گروه رعایت شده است. در چنین آثاری یک انسان می جنگد، چون منفعت یا دلیلی منطقی و محسوس باعث این کار شده است. مرگ، جنگ، مبارزه و حرکت در آثار غربی معمولاً پیامد یک علت محسوس و منطقی و از این بابت در قالب یک ساختار مشخص و معلوم قرار می گیرد که مهندسی ریاضی وار دارد و هر عملی در چنین ساختاری معلول یک علت مشخص است که می توان آن را توضیح داد و تعریف کرد.

اما درام ایرانی که میراث خوار ادبیات ایرانی و فرهنگ، ادراک و مذهب شرقی است، مسلما راهکار و شیوه های متفاوتی رابرای بیان دیدگاه و طرح موضوعاتش بر خواهد گزید.

ادبیات ایرانی همواره واجد نوعی نگاه عرفانی و اشراقی بوده که تمام علت ها و انگیزه های عمل را در آسمان و تقدیر مشاهده می کند. شعر حافظ، عطار، مولانا و .. به عنوان مهمترین ابزار بیان ایرانی در طول تاریخ منطقی اشراقی را برای ادبیات و مسلما ادبیات نمایشی ایران ترسیم می کند که زاییده طرز تفکر و ذهن و رفتار انسان شرقی و ایرانی است.

ادبیات نمایشی ما هم به پشتوانه همین ادبیات، همواره بدنبال نگاهی اشراقی و ادراکی عرفانی شکل گرفته است. حکمت شرقی مهمترین پشتوانه و زمینه شکل گیری محتوای نمایشی است و محتوا همواره در آثار نمایش ما در ارجحیت محسوس و مشهودی نسبت به ساختاردیده شده است. به بیان دیگر همچنانکه ما به محتوا بیشتر از ساختار اهمیت می دهیم نمایشهایمان نیز به طور مشخصی ساختار شان را تحت تاثیر حکمت اشراقی موضوع دارند.

در میان همه نمایشنامه های ایرانی و در بین تمام گونه های نمایشی که در ایران مورد توجه قرار می گیرند، تئاتر دفاع مقدس محدوده ای است که بیشتر از دیگر حوزه ها به این حکمت شرقی و مذهب ایرانی و نگاه اشراقی وابسته است.

در واقع پشتوانه و پایه و مایه موضوعیت و محتوای دفاع مقدس به شدت متکی به حکمت اشراقی است، بنابراین نمی تواند تحت قواعد ساختار علت و معلولی تئاتر غربی درآید.

در این صورت چطور می توان تئاتری بنام تئاتر دفاع مقدس داشت؟ آیا تئاتر دفاع مقدس باید یک شکل و قالب مخصوص به خود را تحت شرایط فکری و پشتوانه های ایدئولوژیک ایرانی پیدا کند یا اینکه خودش را در ساختار علت و معلولی داستان محور تئاتر غربی حل کند؟

آنچه از برآیند بررسی کلیت آثار دفاع مقدس در مورد سوالات مطرح شده می توان نتیجه گیری کرد آن است که آثار نوشته شده این حوزه بیشتر شکلی بینابین این دو را به خود گرفته اند و در حالی که سعی دارند به ساختار تئاتر صحنه ای و غربی پایبند باشند شیوه طرح مفاهیم را به گونه ای انتخاب کرده اند که بیشتر منتسب به نمایشهای ایرانی است.

قرار گرفتن در چنین مسیری در هر صورت بهتر از هیچکدام از دو حوزه رویکرد درام نویسی دیگر نیست. حال سوال اینجاست که نمایشنامه نویسان بهتر است کدام یک از دو حوزه را برای قالب آثارشان انتخاب کنند؟ در ساختار درام غربی بنویسند یا اینکه شیوه نمایش ایرانی را برای نمایشنامه هایشان برگزینند؟

اجازه بدهید یک راهکار و شیوه سوم را نیز با خودمان مرور کنیم! آیا می توان ابزارها و مولفه ها و شیوه های ایرانی را در ساختار غربی تحلیل کرد به گونه ای که پس از گذر از آشفتگی و بی قاعده گی بینابینی یک ساختار جدید و منحصر به تئاتر ایرانی و ملی بدست آید؟

نمایشنامه نویسی دفاع مقدس پیش از سایر حوزه های درام نویسی با این مشکل مواجه است و دلیل آن هم این است که این حوزه از تئاتر تمام مبانی و پایه های فکری و ایدئولوژیک اش را بر اساس حکمت ایرانی و شرقی و با تکیه بر مفاهیم مذهبی به معرض انتقال می گذارد و این اساس حکمی سخت تر از سایر حوزه های محتوایی می تواند در ساختار علت و معلولی تئاتر غربی قرار بگیرد.

بنابراین نمایشنامه نویسان دفاع مقدس پیش از هر چیز می بایست مبانی، معیارها، اهداف و ابزارهای این حوزه از نمایش ایرانی را شناسایی کنند و پس از دسته بندی و شناخت این مولفه ها در یک قالب مشترک به تقویت قوتها و از میان برداشتن ضعف های کارشان بپردازند. در این صورت به راحتی می توان اشتراکات هدفمند ساختاری را در یک ساختمان از قراردادهای مطلوب و علمی تئاتری تثبیت کرد.

تئاتر دفاع مقدس به واسطه موضوعیت آن نسبت به سایر اشکال نمایشی محدودیت های بیشتری را با خود به همراه داشته و بخشی از این محدودیتها مانع از تقویت بنیان های علمی و رشد و پیشرفت ساختار آن شده اند.

اما نکته مهم در جهت پویایی و ماندگاری این حوزه مهم از تئاتر ایرانی آن است که ادبیات نمایش دفاع مقدس باید یک ساختار منسجم و دارای قواعد علمی داشته باشد تا بدون آشفتگی و بی نظمی در قراردادها از طرفی به تقویت ظرفیت ها و پتانسیل های خود کمک کرده باشد و از طرف دیگر بتواند به عنوان یک شکل مستقل و مهم از نمایش به حیات خود در بدنه تئاتر ادامه دهد و مهمتر از همه اینکه، مخاطبان بیشتری را برای تضمین پویای و استمرارش به خود جلب و جذب کند.

صابر محمدی