جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

رمانی درباره ۴ زن


رمانی درباره ۴ زن

در باره کتاب شهری میان تاریکی

کتاب «شهری میان تاریکی» به نویسندگی هورناز هنرور، از آن کتاب‌هایی است که نمی‌توان بسادگی از کنارش گذشت. با وجود این‌که نویسنده جوان برای اولین‌بار است که دست به قلم برده، اما با نثری شیوا و روان تصاویر ذهنی‌اش را به خواننده القا کرده است.

کتاب در ۲۲ فصل به تحریر در آمده و زندگی چهار زن از طبقه اجتماعی و اندیشه‌های متفاوت در پنج فصل بیان شده.

محور رمان چهار زن هستند که در زندگیشان چالشی وجود دارد که سعی در برطرف‌کردن آن دارند. نویسنده در ابتدای هر فصل یادداشتی آورده که با آن ذهن خواننده را برای خواندن آن فصل آماده می‌کند.

این نوشته‌ها با وجود سادگی، بیانگر حقایقی هستند که هر روزه با آن دست به گریبان هستیم. چهار زن که خود را تنها حس می‌کنند. داستان سه زن متاهل و یک دختر جوان.

شهرزاد، زنی که چیزی برای مخفی‌کردن دارد و فکر می‌کند همه رازش را می‌دانند حتی کسانی که در خیابان از کنارش عبور می‌کند و از افشا شدنش می‌ترسد.

در آخر با بیان‌کردن رازش، همسرش را از خود می‌راند. نسرین کاملا سنتی که کامل‌شدن زندگی را در ازدواج‌کردن می‌بیند.

خود را وقف خانه و خانواده‌اش کرده. زن مطلقه‌ای که به ناچار از همسر اولش جدا شده و دخترش را ترک کرده. به همه چیز توجه دارد بجز خودش. به همین دلیل بتدریج از چشم شوهرش می‌افتد.

زنی عاشق درس خواندن و ادامه تحصیل به نام گلچهره که همسرش عشقی جنون‌آمیز نسبت به او دارد و مانند زندانبان عمل می‌کند. او هم میان ماندن و رفتن مانده است.

از یک‌سو میلش به ادامه تحصیل در کشوری دیگر و از سوی دیگر علاقه‌ای معقولانه که به همسرش دارد. در آخر جدایی را به عنوان راه‌حل انتخاب می‌کند.

و در آخر پریناز که مجرد است و دانشجوست. تجربه‌ای تلخ از شکست عشقی داشته. برای همین در لاک خودش فرو رفته و نگاهی متفاوت از همسالانش نسبت به روابط عاطفی دارد. برخوردی منطقی نه احساسی.

در همین حال عشقی سر راهش قرار گرفته. منطقش می‌گوید باید آن را پس بزند، اما احساسش چیز دیگری به او می‌گوید. بالاخره حسش بر منطقش غلبه می‌کند.

داستان با ریتم زیبایی شروع شده و در طول داستان ادامه دارد و با همان ریتم تمام می‌شود. در ابتدای داستان یک باشگاه ورزشی است که سرآغاز تمام ماجراهاست و ما را با شخصیت‌ها آشنا می‌کند.

گرچه کلا موضوع رمان دور همین محور می‌چرخد، اما نویسنده بیشتر قسمت‌های سیاه زندگی را نشان داده و سفیدی‌ها را کمرنگ ساخته. یک نوع تلخی که سراسر کتاب را دربرگرفته.

تلخی و سیاهی‌ای که در تک‌تک کلمات و جملات نمایان است. با وجود این‌که تلاش کرده پایان داستان هر چهار زن یک پایان خوش و «هَپی اِندینگ» باشد، اما نتوانسته چیزی از تلخی فضا بکاهد.

چهار زن با چشمانی نگران و ابروانی درهم گره خوره ولی مصمم، به نقطه‌ای نامشخص چشم دوخته و در انتظار رسیدن آینده هستند.

خانم هورناز هنرور، نویسنده جوانی است که در اولین اثرش توانسته در القای حس‌اش به خواننده خوب عمل کند. در آینده می‌توان در انتظار آثار بهتر و قوی‌تری از این نویسنده بود. نویسنده‌ای جوان با آینده‌ای روشن.