شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

در ویتنام , در عراق


در ویتنام , در عراق

جنگ آمریكا در عراق انتقادهای فزاینده ای در محافل سیاسی و روشنفكری آمریكا برانگیخته است اكثر منتقدان جنگ عراق را با جنگ آمریكا در ویتنام مقایسه می كنند و آن را شكست تازه ای برای ایالات متحده به شمار می آورند در این میان مدافعان جنگ نیز استدلال های خاص خود را دارند

جنگ باید به سوی مردمی كه برای آن اهمیت قائل بودند، باز می گردید یعنی ویتنامی ها.

آنها به پول و آموزش و نه خون بیشتر آمریكایی ها نیاز داشتند. من برنامه مان را « ویتنامیزاسیون» می نامم. ولی با وجود رد آن، هنوز معتقدم كه آن برنامه همچنان كارگر است.

●●اشاره: جنگ آمریكا در عراق انتقادهای فزاینده ای در محافل سیاسی و روشنفكری آمریكا برانگیخته است. اكثر منتقدان جنگ عراق را با جنگ آمریكا در ویتنام مقایسه می كنند و آن را شكست تازه ای برای ایالات متحده به شمار می آورند. در این میان مدافعان جنگ نیز استدلال های خاص خود را دارند. یكی از این افراد ملوین لایرد- وزیر دفاع دوران نیكسون- است كه اساساً معتقد به شكست آمریكا در ویتنام هم نیست. برای آگاهی از دیدگاه های این طیف مقاله زیر به چاپ می رسد و انتشار آن به معنای تایید دیدگاه های لایرد از سوی روزنامه نیست.

در سال ۱۹۶۸ ریچارد نیكسون بر اساس این فرض انتخاب شد كه طرحی را برای پایان دادن به جنگ ویتنام در سر دارد. او هرگز چنین طرحی نداشت و شغل من به عنوان اولین وزیر دفاع او، چاره فوری آن بود.

تنها طرح مكتوب در این مورد عبارتی بود كه من در تریبون جمهوریخواهان در سال ۱۹۶۸ پیشنهاد داده بودم مبنی بر این كه اكنون زمان آن رسیده كه جنگ را غیرآمریكایی كنیم. امروزه، تقریباً ۳۷ سال پس از اینكه نیكسون به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد و من نیز كنگره را برای ملحق شدن به كابینه او ترك كردم، بیرون رفتن از جنگ دشوارتر از وارد شدن به جنگی دیگر است. چنانكه رئیس جمهور «جورج دبلیو بوش» می تواند نمود بارز آن باشد.همان روز اول در دفتر من دو چیز وجود داشت كه به ماموریت من صراحت بیشتری بخشید. اولی یك مجموعه چندجلدی از مجلاتی بود در قفسه ام كه شامل تاریخ فوق محرمانه ای بود از حركت آرام ایالات متحده برای وارد شدن به جنگی كه تحت نظارت خلف من «مك نامارا» اتفاق افتاده بود. این گزارش برای مدت زمانی مدید، مخفی نماند. به سرعت به « نیویورك تایمز» راه یافت كه آنها نیز آن را به نام «برگه های پنتاگون» نام گذاری كرده و انتشار دادند.

من همیشه جهت رجوع و مطالعه آن متن ها تحت عنوان «برگه های مك نامارا» به آن مراجعه می كنم برای اعتبار دادن به جایی كه اعتبار به آن تعلق دارد. وقتی كه به آن دفتر منتقل شدم، گزارش كامل را نخوانده بودم. من قبلاً هفت سال را در كمیته فرعی دفاع از اعتبارات پارلمان گذرانده بودم كه به مك نامارا برای توجیه افتضاحات جنگ گوش فرا می دادیم. اینكه چگونه وارد و گرفتار جنگ ویتنام شدیم، دیگر عامل نگرانی و تشویش خاطر من نبود. (هر چند با نگاه به گذشته، آن برگه ها نمونه متنی را ارائه می داد از اینكه چگونه می توان برای توان نظامیان آمریكایی تعهدی فراهم نیاورد.)

مورد دوم سند سری دیگری بود كه این یكی كوتاه تر ولی قطعاً مشكل سازتر بود. در واقع درخواستی یك ساله بود از ژنرال «ویلیام وست مورلند» برای افزایش نیروهای آمریكایی از ۵۰۰ به ۷۰۰ هزار نفر. در برهه ای كه وست مورلند این درخواست را كرده بود، وی فرمانده نیروهای آمریكایی در ویتنام بود. به محض آنكه این نظر به گوش پرزیدنت لیندون جانسون رسید زمان [حضور] وست مورلند در سایگون به شماره افتاد (زمان احضار او فرا رسید). جانسون او را به عنوان مشاور ارشد نظامی ارتقا داد تا اینكه اداره پنتاگون بتواند فلسفه او مبنی بر «هر چه بیشتر، بهتر» را طی رقابت های ریاست جمهوری آتی تضعیف كند. این نامه رسمی در میز وزارت دفاع بلاتكلیف مانده بود- نه پذیرفته و نه رد می شد.

به عنوان اولین اقدام سمبلیك من در اداره، رد كردن رسمی آن درخواست خشنودی خاطر بسیاری به من داد. آن در واقع آغاز عقب نشینی چهارساله ای از ویتنام بود كه با نگاه به گذشته [گویی] توصیف كتابی بود مبنی بر اینكه چگونه نظامیان آمریكا باید به طور مخفی آنجا را ترك كنند.

دیگرانی كه آنجا نبودند ممكن است با این وصف مخالفت بورزند. اما با گذشت بیش از سی سال از بیان وقایعی درباره جنگ ویتنام، به آنها اطلاعات نادرستی ارائه شده است. میراث منتج از آن اطلاعات نادرست، ایالات متحده را درباره جنگ مردد و حتی عزم این كشور را عمیقاً برای دخالت در یك موضوع، منفی كرده است و آمریكا را در توانایی اش برای خروج از جنگی كه هنوز یك جنگ است نه بیشتر، دچار تردید ساخته است. تمام آن چیزی كه فرد نیاز به خواندن و شنیدن آن دارد «ویتنام دیگری» است و لذا عرق بر جبین انسان می نشیند. من برای آن ۳۰ سال مجبور به سكوت بوده ام زیرا كه هرگز معتقد نبودم كه نظامیان قدیمی بایستی در كارهای دولت جدید دخالت كنند خصوصاً طی زمان جنگ. اما بدگویی تكراری از نقش ما در ویتنام با در نظر گرفتن جنگ عراق مرا وادار به سخن گفتن كرده است. برخی كه باید بهتر بدانند، بر آنند دخالت فعلی ما در عراق را به شكل لولویی جلوه داده كه باعث ایجاد كابوس ویتنامی می شود كه مدام به اذهان ما خطور می كند. مقاماتی كه اطلاعات نادرست به آنها داده شده شامل سیاستمداران باتجربه، گزارشگران و حتی نظامیان حرفه ای كه می توانند ردی از خود را در ویتنام بیابند، هستند اما از آن جنگ به مثابه ابزاری قوی برای از بین بردن سیاست خارجی انزواگرایانه ایالات متحده استفاده كردند.

این گروه از پیشگویان بدبین شامل سناتور «ادوارد كندی» هستند كه عراق را «ویتنام جورج بوش» نامیده است. كسانی كه در این كینه و حقد ویتنامی درمی غلتند، نه تنها ما را وادار به كم گویی و سكوت برای كمك به بقیه جهان می كنند بلكه ما را شرمسار از توانایی مان برای انجام چنین كاری و مردد از ارزش گستراندن دموكراسی و برتری آزادی می كنند.

آنها صدایشان را به آن كسانی پیوند می زنند كه مدعی اند جنگ فعلی«تماماً برای نفت» است. گویی فقدان نفت تهدیدی كافی برای امنیت جهانی نیست كه در نهایت نظامیان ما را هم [برای رفع تهدید]شایسته دخالت در چیزی نه به عنوان «ویتنامی دیگر» می دانند.

جنگ ویتنامی كه من دیدم- ابتدا از جایگاهم در كنگره و سپس به عنوان وزیر دفاع- نمی تواند در یك بسته بندی مرتب پیچیده و با برچسب «ایده بد» مشخص شود. مسئله بسیار پیچیده تر از آن بود: آمیزه ای از خوب و بد كه درس های بسیار ارزشمندی از آن می توان آموخت. البته تنها درسی كه به نظر می رسد دوام آورده درسی است كه با «به آنجا نروید» آغاز می شود و پایان می یابد. جنگ در عراق «ویتنامی دیگر نیست». اما اگر از ویتنام به عنوان یك ابزار، مدام استفاده كنیم در حالی كه از درس های صحیح آن غفلت می نماییم، آن وقت است كه جنگ عراق می تواند ویتنامی دیگر شود. من به احساسات صادقانه آنهایی كه در ویتنام جنگیدند، آنهایی كه عزیزترین كسان خود را از دست داده اند اذعان و اعتراف دارم و همچنین به آن قربانیانی كه از دستورات افرادی مثل من كه وجدان خفته داشتیم، اطاعت كردند، احترام می گذارم. این احساسات خالصانه بار دیگر كه جوانان و زنان مان را در عراق و افغانستان از دست دادیم احساس شد. نمی توانم در حمایت از مردگان یا [خانواده های] خشمناك سخنی بر زبان آورم. صدای من صدای یك سیاستمدار است، فردی كه یك بار تصمیم می گیرد به چه دلیلی به جنگ مبادرت كنیم، چه مدت جنگ باید ادامه یابد و چه زمانی به اتمام رسد؟ رئیس جمهور، به عنوان فرمانده كل قوا، مسئولیت كلی در قبال تصمیمات مربوط به جنگ و زندگی را در مشورت با كنگره دارا است.

وزیر دفاع نقش پشتیبانی از این تصمیمات را بر عهده دارد و یا اینكه باید با سمت خود وداع كند. زمان آن فرا رسیده كه نگاهی منطقی به هر دو جنگ عراق و ویتنام و به چیزی كه پیشینیان می توانند درباره آینده به ما بیاموزند، داشته باشیم. دیدگاه من برگرفته از خدمت نظامی در جنگ جهانی دوم در اقیانوس آرام (من هنوز تركش هایی را در بدنم از حمله هوایی كامی كازی بر روی ناوشكن خود «یو اس اس مادوكس» حمل می كنم)، ۹ دوره در مجلس نمایندگان آمریكا و چهار سال نیز به عنوان وزیر دفاع نیكسون است.

امروزه ما سزاوار نگرشی تاریخی هستیم كه به جای تحریف احساسات و به جای خط مشی حزبی ای از سیاستمداران كاركشته كه با احساسات بازی می كنند، مبتنی بر واقعیات باشد. نگرش من نگرشی روشن و خوش بینانه از جنگ ویتنام نیست. من به این واقعیت معتقدم كه جنگ ویتنام رخدادی غمبار، زشت و با سوءمدیریت بود آن هم با نابود كردن زندگی همه طرف ها. اما در ملت ما افرادی وجود دارند كه به جای درمان چاره این زخم ترجیح می دهند از شدت آن نكاهند. آنها منتظر فرصتند تا هر گاه كه مداخله مسلحانه دیگری لازم شد سریع از كابوس ویتنام به در روند.

ویتنام برای آنها به صورت سپری در آمده تا ما هرگز دیگر به خارج نیرو نفرستاده و صلح را در خاك خود تضمین كنیم. بنابراین بدفهمی های مشخص درباره آن نبرد، باید آشكار و ترك شود تا اینكه اعتماد را در توانایی ملت سازی ایالات متحده بازسازی كنیم.

●پایداری مسیر

واقعیتی درباره ویتنام كه تاریخ نگاران تجدیدنظرطلب آشكارا فراموش می كنند این است كه زمانی كه ایالات متحده در سال ۱۹۷۳ عقب نشینی كرد چیزی را از دست نداد. در واقع، ما شكست دو سال بعد را، زمانی كه كنگره بودجه ویتنام جنوبی را قطع كرد و با این كار به آنها اجازه داد تا با اتكا به خود به جنگ ادامه دهند، به جان خریدیم. طی چهار سال اول دوره نیكسون، من با احتیاط عقب نشینی اكثریت نیروهایمان را مدیریت و نظاره كردم در حالی كه این توانایی را به ویتنام جنوبی برای دفاع از خود ارائه می دادیم. در ضمن، همكار و دوست من «هنری كیسینجر» با انجام مذاكراتی توانست توافقی سازنده میان ویتنام شمالی و ویتنام جنوبی به وجود آورد كه در ژانویه ۱۹۷۳ امضا شد. این كار ایالات متحده را برای عقب كشیدن كامل اندك نیروهای باقی مانده مجاز كرده و همچنین این اختیار را به اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده برای تداوم حمایت مالی از متحدین وفادار در جنگ تا یك سطح خاص داد. هر یك از دو ابرقدرت مجاز شدند كه برای جایگزینی نیروها و تجهیزات هزینه هایی پرداخت كنند. اسناد آزاد شده از بایگانی تاریخی ویتنامی های شمالی در سال های اخیر اثبات كرده كه شوروی از لحظه خشك شدن جوهر قرارداد از آن تخلف كرده و به ارسال بیش از ۱ میلیارد دلار كمك سالانه به هانوی مبادرت ورزید. ایالات متحده برای انجام كمك نظامی، حتی كمتر از دو سال نسبت به سقف مجاز كمك نظامی وفادار ماند و آن در واقع بخشی اندك از بخشش ها و كمك های شوروی بود. هنوز طی آن دو سال، ویتنام جنوبی با اتكا به شجاعت و آبرومندی خود در برابر دشمنی كه با پشتوانه مالی خوبی حمایت می شد ایستادگی كرد. مذاكرات صلح میان ویتنام شمالی و جنوبی تا سال ۱۹۷۵ و تا روزی ادامه یافت كه كنگره، بودجه كمك های مالی آمریكا را قطع كرد.

كمونیست ها از مذاكرات بیرون كشیدند و هرگز بازنگشتند. بدون كمك مالی ایالات متحده، ویتنام جنوبی به سرعت اشغال شد. ما ۲۷۵ میلیون دلار در سال صرفه جویی كردیم و در این فرآیند ویتنام جنوبی را كه با لیاقت تمام و بدون كمك نیروهای ما تا سال ۱۹۷۳ می جنگید، تنبیه كردیم. من قبلاً بر این اعتقاد بودم و امروز هم بر این اعتقاد هستم كه ویتنام جنوبی با منابع خارجی كافی و مشخص، ظرفیت دفاع از خود را داشت دقیقاً همان گونه كه معتقدم عراق نیز می تواند هم اكنون همان كند. از حمله «تت» در سال ۱۹۶۸ تا سقوط سایگون در سال ۱۹۷۵ ویتنام جنوبی هیچ گاه نبرد عمده ای را نباخت.

ملوین آر. لایرد

ترجمه: محمد حسین باقی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.