شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بحران کوزوو و حقوق بین الملل


بحران کوزوو و حقوق بین الملل

در واقع مسئله این نیست که آیا کوزوو کشوری که اسم «کوزوا» را برای خود انتخاب کرده است شایستگی استقلال را دارد یا خیر کوزوویی ها, با دیدگاه تنگ نظرانه خود, این گونه گمان می کنند و شانس آن را داشته اند که مشتاقان قدرتمندی نیز دارد همین طور, مسئله این نیست که آیا صربستان باید تنبیه شود یا خیر که البته دلایل کافی هم برای تنبیه صربستان وجود دارد

در بین همه پیامدهای جنگ سرد، شاید هیچ کس (خصوصا درغرب) حدس نمی زد روزی فرا رسد که روسیه، احتمالا همراه با چین، به پاسداران حقوق بین الملل تبدیل شوند. اما با اعلام استقلال کوزوو، با پشتیبانی برخی از دولت های بزرگ غربی، دقیقا همین اتفاق رخ داده است. این دوران، دوران خوشایندی نیست.

در واقع مسئله این نیست که آیا کوزوو (کشوری که اسم «کوزوا» را برای خود انتخاب کرده است) شایستگی استقلال را دارد یا خیر. کوزوویی ها، با دیدگاه تنگ نظرانه خود، این گونه گمان می کنند؛ و شانس آن را داشته اند که مشتاقان قدرتمندی نیز دارد. همین طور، مسئله این نیست که آیا صربستان باید تنبیه شود یا خیر؛ که البته دلایل کافی هم برای تنبیه صربستان وجود دارد؛ آغاز جنگ های بالکان، یا فراهم سازی مقدمات فاجعه سربرنیتسا و نهایتا تسلیم نکردن جنایت کاران جنگی که این فجایع را رهبری می کردند (ملادیچ و کارادزیچ).

هر یک از این دلایل به خودی خود می توانند ارزشمند باشند، اما صرفا توجه به این مسائل موجب می شود که نکته اصلی از دید دور بماند: تمامی وقایع مرتبط با کوزوو، از آغاز در سال ۱۹۹۹ تاکنون، در خارج از حوزه تصمیم گیری سازمان ملل متحد و بدون نظرخواهی از این مرجع بین المللی رخ داده است. و البته، همان طور که ایالات متحده مرتبا ادعا می کند، این مسئله منحصر بفرد نیست؛ چون ایالات متحده و متحدانش، با حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بدون آنکه هیچ یک از قطعنامه های سازمان ملل از این کار پشتیبانی کند، پیشینه بی توجهی به این سازمان را فراهم کرده اند.

در هر یک از این موارد، توجیهی که برای بی توجهی و نهایتا کنار گذاشتن سازمان ملل متحد ارائه می شد این بود که خطری که این موارد (آزار آلبانیایی تبارها در کوزوو، خطری که صدام برای دنیا و مردم خودش داشت، و اکنون نیز وضعیت غیرقابل دفاع کوزوو) برای امنیت دنیا داشته اند بسیار بیشتر از بی توجهی به سازمان ملل بوده است.

این توجیه می توانست کاملا صحیح و ارزشمند باشد اگر چه در همه موارد مشابه به کار برده می شد؛ اما همان طور که همگی به خوبی می دانیم، از ۱۹۹۹ تاکنون، بسیاری از مناطق دنیا توسط رهبران بی رحم غارت شده اند. برخی از آنها نیز (معمولا با مرحمت شرکت های غربی) زرادخانه های وسیعی از سلاح ها را جمع آوری کرده اند که صلح را در خارج از مرزهایشان نیز به خطر می اندازد. برای نمونه مناقشه کنگو تاکنون، بیش از هر واقعه دیگری در دوران پس از جنگ جهانی دوم، جان انسان ها را گرفته و درگیری های مرزی خطرناکی نیز ایجاد کرده است. پس از آن نیز زیمبابوه، برمه، کره شمالی، چچن نیز به خاطر می آیند؛ و این تازه ابتدای یک فهرست بلندبالاست.

با توجه به این مسائل، کوزوو را نمی توان یک مسئله اخلاقی جدید و بدیع در حوزه بین الملل دانست؛ تنها چیزی که کوزوو را از دیگر مسائل مشابه مجزا می کند این است که هم پیمانان ناتو در سال ۱۹۹۹، در عملیاتی فراتر از صلاحیت ها و توانایی هایشان، به این منطقه وارد شدند و از آن زمان تاکنون احساس می کنند وظیفه دارند به این مناقشه خاتمه دهند. اینکه اکنون این اتفاق که با هزینه ای سنگین در حال رخ دادن است تاسف بار است؛ هزینه ای برابر با بی توجهی و زیر پا گذاشتن حقوق بین الملل.

اگر بخواهیم واضح تر صحبت کنیم باید گفت که مسئله کوزوو، صرفا کنار گذاشتن سازمان ملل متحد نیست؛ بلکه بازنویسی کامل هم تاریخ و هم سنت بین الملل است. بازنویسی تاریخ بین الملل است، زیرا آخرین گام در خرد کردن یوگسلاوی است، در حالی که در واژگان بین المللی، «یوگسلاوی» واژه ای بود که برای شش جمهوری به کار می رفت که کوزوو تنها یک استان در یکی از این جمهوری ها (یعنی صربستان) بوده است. و بازنویسی سنت بین الملل است، زیرا منشور سازمان ملل متحد به وضوح سه دسته حق را به رسمیت می شناسد: حق حاکمیت، حق خودمختار و حقوق بشر؛ اما همواره «حق حاکمیت» به عنوان اصل مقدم و مرجح محسوب می شده است. در قطعنامه ۱۲۴۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد، که پس از بمباران های ناتو تصویب شد و کمابیش به تایید آن بمباران ها پرداخته و در ضمن حضور نیروهای سازمان ملل متحد در کوزوو را هدایت می کند، به وضوح تصریح شده است که:

«با تاکید مجدد بر تعهد همه کشورهای عضو سازمان ملل متحد بر حق حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری فدرال یوگسلاوی و دیگر کشورهای منطقه، که در اعلامیه نهایی هلسینکی و پیوست دوم آن تشریح شده است، و با تاکید مجدد بر درخواست های قطعنامه های پیشین در جهت خودمختاری و اداره خودمختارانه در منطقه کوزوو...»

هرگونه تلاش در راستای تفسیر این پاراگراف ها (که جزء لاینفک این قطعنامه مسحوب می شود) به صورتی دیگر، خصوصا در جهت توجیه استقلال کوزوو بدون کسب توافق صربستان، قطعا خطاست.

روسیه اکنون خون را در رگ های سازمان ملل جاری می کند، و اجازه نمی دهد قطعنامه ۱۲۴۴ به صورتی دیگر در تعارض با معنای آن، تفسیر شود. قطعا می توان گفت که پشتیبانی مسکو از صربستان صرفا برای حمایت از حقوق و قوانین بین الملل نیست بلکه دلایلی متعدد دارد که ممکن است همه این دلایل در حال حاضر مشخص نباشند، اما روسیه در حال حاضر تنها کشور بزرگی است که از حرمت سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل دفاع می کند.

آنان که نظام بین الملل را حرمت می نهند و آرزو دارند که قانون و حقوق بین الملل بتواند مرزهای دقیق خود را حفظ کند، صرفا می توانند امیدوار باشند که روسیه در تلاش خود برای جلوگیری از استهزاء مجدد سازمان ملل موفق نبود. این دوران، دوران خوشایندی نیست.

منبع: دیلی تلگراف

مترجم: محمد معماریان



همچنین مشاهده کنید