چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
هیچ مگو
امیرحسین نیکزاد، شاعر جوانی است که در وبلاگش لحظههای شاعرانهاش را با ما قسمت کرده است. شعر نیکزاد نیز تا آنجا که نگارنده دیده است معمولا غزلی مبتنی بر روایت است. غزلی که امروز از او میخوانیم نمونه نسبتا خوبی از اجرای شاعرانه یک روایت کابوسوار و فراواقعی است. در واقع ما در این شعر با فضایی بکتوار روبهروییم: یک چاردیواری بیروزن که راوی، راه برونشدی از آن میجوید و ضربه نهایی بیت آخر که هم طنز تلخی دارد و هم پایانبندی مناسبی برای روایت برگزیده از سوی شاعر است. از سوی دیگر، شاعر در همین روایت ذاتا شاعرانه، جزیینگریها و پرداختهای شعری را نیز از یاد نبرده است و ما با تصویرسازیهای شاعرانه نیز مواجه میشویم. البته نیکزاد نیز در همه شعرهایش این اجرا را از روایت ندارد و گاهی نمونههایی از پرداخت شاعرانه روایت خطی نیز در آثارش دیده میشود، اما در چند نمونهای که در وبلاگ ایشان دیده میشود، به نظر میرسد تعلق خاطر شاعر بیشتر به روایات ذهنی و فراواقعی است:
یک گوشهاش بایست، قدم بردار
«یک... دو... سه...»
میرسی طرف دیگر
دیوار روبهروت چه نزدیک است در باز نیست تا بپری با سر
تلفیقی از سیاهی و خاموشی دنیای پشت پنجره تاریک است
با ناخنت بکش به تن دیوار، یک پنجره به منظرهای بهتر
آویخته است از وسط سقفش مثل سری بریده چراغی زرد
دور و برت نشسته به خونخواهی دیوارها: چهار زن بی سر
- «قفل است در؟... نه نیست»!
نمیدانی دور اتاق یکسره میچرخی
هرگز به دستگیره نبردی دست، از ترس این که قفل نباشد در...
ین شعر در میان مخاطبان نیکزاد نیز بازخوردهای متعدد و مختلفی داشته است. حمیدرضا شکارسری معتقد است: تنها کاراکتر زنده شعر در بلاتکلیفی، اتاق در بلاتکلیفی، حتی زبان این غزل در بلاتکلیفی است اما تکلیف غزل به خاطر همین بلاتکلیفیها روشن است!
پایانبندی شعر هم فوقالعاده است؛ به خاطر تعلیقی که از بلاتکلیفی کل شعر تبعیت دارد و آن را به سرانجامی مناسب میرساند. با تغییر لحن خواندن شعر، معنا متفاوت میشود و این پایان، باز به میل خواننده بسته میشود و این یعنی اجازه مشارکت در بازسازی شعر به مخاطب. بنده کمی با ضرورت ذکر تاریکی دنیای پشت پنجره و وجه شبهدیوارها با زنان بیسر مشکل دارم.
امیر آزادهدل هم فکر میکند: این شعر میتواند دستمایه نقد روانشناسانه خوب باشد و ایلشن جلاسی هم شعر را قابل تامل میداند و فضای کار را تا حدودی شبیه شعرهای سعید میرزایی و حتی قبلتر از آن، نوذر پرنگ معرفی میکند.
● زایندهرود
زینب چوقادی، شاعر جوانی است که در وبلاگش با همین نام زایندهرود ما را به جشن واژگان خود میبرد. چوقادی بیشتر غزلسر است؛ هرچند در قالبهای دیگر نیز تجربه اندوخته است. مهمترین ویژگی فرمی غزلهای چوقادی، روایت است. به نظر نگارنده، روایت در شعر اصولا به سه گونه نمود مییابد: روایت یک اتفاق رئال با تمهیدات شاعرانه، روایت یک اتفاق شاعرانه و در نهایت روایت شاعرانه از یک اتفاق شاعرانه. جای گسترش دادن این بحث در این ستون مختصر نیست، لذا تنها به همین بسنده میکنم که شعرهای چوقادی معمولا در حیطه دسته اول هستند: یعنی ارائه شاعرانه یک روایت خطی. به عبارت بهتر، روایتی که محوریت غزل را شکل میدهد یک روایت رئال است که با اجرای جزءنگرانه و استفاده از ابزارهای شعر نظیر تصویرسازی و استعاره و... خلاصه تمامی صنایع شعری جامعه شعر پوشیده است. مثلا در غزلی که خواهید خواند، روایت دلتنگیهای شاعرهای محور شعر است که تنهایی خود را میسراید. در خود روایت یک اتفاق فراواقعی نمیافتد بلکه شاعر به کمک تمهیدات گوناگون شعری، فضا را شاعرانه میکند.
زبان شعر چوقادی، روان و صمیمی است؛ هرچند گاه به گاه اجراهای زبانی نیز در غزلهایش دیده میشود اما حسن کار اینجاست که معمولا این اجراها چنان است که اولا دارای ضرورت درونمتنی است و از سوی دیگر، به روانی بیان آسیب نمیرساند. همچنین جزءنگریها و عاطفه زنانه در شعر چوقادی موج میزند؛ زنانگی مستتری که خود را در عرصه واژه به رخ نمیکشد، بلکه معمولا در زیر ساخت اتفاق میافتد.
شعر چوقادی را در حالی امروز در «دنیای مجازی» میخوانید که علیرضا بدیع در پیامی بر این شعر، از دیر به روز شدن وبلاگ او گلایه کرده و نوشته است: آمده بودم که شعر تازه بخوانم اما... .
سکوت نیمه شبش را کشت، جرنگ جینگ النگوهاش
شکست با خم لرزانی هلال نازک ابروهاش
و رفت ساکت و پاورچین سراغ دفتر و خودکارش
نوشت: این منم آری من! که مردهاند هیاهوهاش
نوشت: این منم آری من، زن سیاه و سپید و سرد
و سر گذاشت پریشان بر ستون خسته زانوهاش
نوشت: این شبح برفی بعید نیست فرو ریزد
که مثل زلزله میلرزد شبانه در تب بازوهاش
شبیه قایق تنهایی میان یک شط طوفانی
که تازه گم شده در امواج سرد مهزده پاروهاش ...
و بعد کاغذ شعرش را مچاله کرد و به سطل انداخت
کشید شانه انگشتی میان نقرهای موهاش
سکوت نیمه شبش را کشت، جرنگ جینگ النگوهاش
جرنگ جینگ النگوهاش، جرنگ جینگ النگوهاش...
دکتر سیامک بهرامپرور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست