جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

با تماشای طواف دیگران هوایی می شوی


با تماشای طواف دیگران هوایی می شوی

منظره مشعر از بالای کوه بسیار دیدنی است همه محرم و تسلیم اوامر شرعی اند تاکنون سه میلیون برادر و خواهر را اینگونه یکرنگ و تحت فرمان الهی یکجا ندیده بودم

منظره مشعر از بالای کوه بسیار دیدنی است. همه محرم و تسلیم اوامر شرعی‌اند. تاکنون سه میلیون برادر و خواهر را اینگونه یکرنگ و تحت فرمان الهی یکجا ندیده بودم. گروهی در رفت و آمد، گروهی مشغول نماز و دعا، دستجاتی دور هم نشسته و صحبت می‌کردند و جمعی در اطراف ماشین‌ها یا روی صندلی ماشین‌ها خوابیده بودند.

زائرین باید به عنوان بخشی از اعمال حج از سپیده‌دم تا طلوع آفتاب در مشعر وقوف کنند. نماز صبح را در مشعر به جا آوردیم. همه جا راهنمای قبله وجود دارد. با خواندن نماز همه آماده می‌شوند تا در اجرای سنت ابراهیم(ع) به منا بروند. همه از هر نژادی و رنگی با یک لباس واحد و هدفی واحد، برای حرکتی واحد به راه‌ می‌افتند. هیچ کس خلاف مسیر نمی‌رود. چه زیباست! زن و مرد، پیاده یا سواره می‌روند تا سلسله‌ای از اعمال و مناسک را در منا عملی سازند. اکثراً فاصله مشعر و منا را پیاده می‌روند. می‌روند تا شیطان را رمی کنند. نماد شیطان برای تمرین زدن و از میدان به در کردن شیطان نفس و شیاطین بین‌المللی است. چندین ساعت پیاده‌روی، هر کسی را خسته می‌کند اما در این سرزمین خستگی در سایه اهداف گم می‌شود. زنان و مردانی که از ابتدای مشعر تا پایان منا پیاده آمده‌اند، با انرژی فوق‌العاده‌ای ذکر نیت را تمرین می‌کنند تا به محض رسیدن به جمره عقبه، تکلیف خود را در گفتن ذکر انجام دهند. در نزدیکی جمره عقبه به علت تراکم جمعیت باید خود را به موج جمعیت سراپا شور و احساس بسپاری.

وقتی به جایی رسیدی که یقین کردی ریگ‌ها به نماد شیطان می‌خورد نیت می‌کنی و تکبیر می‌گویی و با هر تکبیری سنگی به شیطان می‌زنی. همین که تکلیف انجام شد، بی‌اختیار سیل جمعیت تو را به سمت خروجی می‌برد. حرکت در خلاف جهت سیل جمعیت نشدنی است. پرچم و پلاکارد مخصوص کاروان ما با رنگ و طرح زیبا و مخصوص در دست یک نفر است و کمی جلوتر، آنجا که از سیل جمعیت رها می‌شوی مشخص می‌کند که باید آنجا جمع شویم. هر کس می‌رسد به مدیر اعلام می‌کند که توفیق یافته تا اینجا اعمالش را انجام دهد. مدیر هم اسامی افراد را تلفنی به نمایندگان کاروان در قربانگاه اعلام می‌کند تا به نیابت آنها قربانی انجام شود. همه حجاج در مسیرند.

با فواصل کمی امواج انسانی می‌آیند و رمی می‌کنند و از میان این امواج اندک اندک اعضای کاروان جدا می‌شوند و به ما می‌پیوندند. کسانی که مشکلی داشته‌اند از پیش مشخص شده که چه کسی از نیابت از آنها رمی کند. شاید یکی از اولین کاروان‌هایی بودیم که رمی و قربانی را تا هنگام ناهار به اتمام رساندیم. نوبت به «حلق و تقصیر» رسید. فضای جالب ایجاد شد. مردانی که برای اولین بار تشرف پیدا می‌کنند سرها را با تیغ می‌تراشند (حلق). چهره‌ها دیدنی می‌شود، محاسن بلند، سرها تراشیده! حجاج به هم تبریک می‌گویند، ادبیات مختلف در مبارک باد رد و بدل می‌شود. همه خوشحالند. عهدی را که با خدا بسته بودند تا این مرحله حساس به اتمام رسانده‌اند. عید قربان است. نفس و اهداف پست آن قربانی شده‌اند و هر چه شرع فرموده مو به مو اجرا می‌شود. همه با وسواس خاصی باید به صحت اعمال خود یقین پیدا کنند.

هنوز اعمالی چند باقی مانده، هم در منا و هم در مکه که تا حدی در پیش و پس کردن آنها مختاری. از احرام خارج شده‌ای اما هنوز همسر و استعمال بوی خوش برای انسان حرام است.

می‌رویم تا اعمال مکه را انجام دهیم: طواف حج تمتع (هفت دور) با همان صفا و آداب ذکر شده ولی در میان انبوه جمعیت، نماز طواف پشت مقام ابراهیم، و سعی صفا و مروه که این بار بیش از دو برابر دفعات قبل طول می‌کشد. ازدحام به حدی است که کمتر فرصت تند رفتن و حتی تحرک را پیدا می‌کنی. پس از سعی نوبت به طواف نساء می‌رسد. اگر توفیق پیدا کنی که پشت سر هم این اعمال را انجام دهی، با دو رکعت نماز طواف نساء که آخرین عمل مکه است همه محرمات احرام به پایان می‌رسد.

روزهای ۱۱ و ۱۲ ذیحجه بایستی هر سه جمره (سه نماد شیطان) را رمی کنی. چه خوب می‌شد اگر با همان حال و هوا و شور و احساس شیطان نفس را همه روزه رمی می‌کردیم.

راستی فلسفه این همه رفتارهای سمبلیک و زیبا چیست؟ چرا وقوف؟ چرا حرکت؟ چرا هفت ریگ زدن؟ و چرا حلق و تقصیر؟ و صدها چرای دیگر که بایستی به دریای معارف دین خاتم دسترسی پیدا کنی تا پاسخ برخی از این چراها را بیابی. در مکانی سنگ می‌زنی، در جایی دور می‌زنی، گاهی فقط توقف می‌کنی، گاهی سر می‌تراشی، روزی از همه تعلقات دنیوی دست می‌کشی، همه هم نیت مخصوص به خود دارند.

اعمال در روز ۱۲ ذیحجه به اتمام رسید. سه‌چهار روز به پرواز مانده بود و هر کس تلاش می‌کرد از این زمان بسیار محدود، بهره‌ای ببرد. آنان که توان بیشتری داشتند، در رفت و آمد به مسجدالحرام بودند، جمعی خرید می‌کردند، گروهی هنوز در لذت وقوف و تقصیر و طواف و سعی و نماز غرق بودند و قصه روزهای گذشته را برای هم تکرار می‌کردند، پیرمردان و پیرزنان را می‌دیدم که مدام ذکر شکر بر لب داشتند...

اما ناگهان با یک خبر جو دگرگون شد: خبر بازگشت!

نگاهی به خانه کعبه و دعا برای خود و دیگران، آخرین لحظات زیبا را سامان می‌بخشند:

الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابداً

اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً

اللهم الزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام

مگر دلت می‌خواهد این گفت‌وگو را به پایان برسانی؟ هیهات تا در این مسیر قدم نگذاشته‌ای،‌ آرزویی زیبا داری اما همین که سالک راه شدی و رفتی، دیگر یاد آوری هر بخشی آتش به جانت می‌اندازد و هزار بار عاشق شده‌ای. با تماشای طواف دیگران هوایی می‌شوی، دوست داری در میان آنان باشی و همه وجودت میل به رفتن دارد و اگر قبلاً حساب و کتاب رفت و برگشت می‌کردی، گویا این بار فقط به رفتن می‌اندیشی و بس. در این حال و هوا بودم که سخنی از پیر مراد سفر کرده‌مان امام خمینی(ره) به یادم آمد که فرمود: «ما در مکه باشیم یا نباشیم، دل و روح‌مان با ابراهیم در مکه است. دروازه‌های مدینة‌النبی را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبت‌مان با پیامبر هرگز پاره و سست نمی‌شود و به سوی کعبه نماز می‌گزاریم و به سوی کعبه می‌میریم.»

در بیان فلسفه حج و راز و رمز آن توسط بزرگان کتاب‌های متعدد نوشته شده که خواندن هر یک مطالبی تازه را به انسان می‌فهماند، ولی آنچه موجز و پس از آیات الهی فلسفه واقعی اعمال و برخی حرکات حج را تشریح نموده و این حقیر توفیق یافتم پیش از تشرف به حج، آن را مطالعه کنم و به همه توصیه می‌کنم، فرازی از خطبه ۱۹۲ (قاصعه) نهج‌البلاغه مولای متقیان علی(ع) است.