سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

شورش علیه پدران


شورش علیه پدران

فرزندانی که ساز ناکوک می زنند

تعجب برانگیز نیست. پیش از این هم چنین اتفاق افتاده بود که فرزند یکی از بزرگان ساز ناموافق با پدر کوک کند و راهی دیگر در پیش بگیرد. فرزندانی که یا ناخلف خوانده شده اند یا فریب خورده. یا طرد شده اند یا تلاش شده سرپوشی بر مساله یی که ساخته اند گذاشته شود. یا به دامان خانواده بازگشته اند یا همچنان بر راه خود رفته و سرانجامی دیگر یافته اند. بسیارند این افراد در تاریخ سیاسی چند ساله ایران که فرزندانی خوب برای پدران شان نبوده اند. نه تنها دست آنها را در سختی ها نگرفته اند که برایشان تنگنا هم ساخته اند.

● اعلام برائت آیت الله

همین اواخر مهدی خزعلی نمونه بارزی بود از پسرانی که راه پدران را نمی روند. او بارها به نقد پدر نشست و کارش به دادگاه نیز رسید. مهدی در حالی در اردوگاه اصلاح طلبان نشست و به طرفداری از آرا و دیدگاه های آنان پرداخت که پدرش در این سال ها از هر فرصتی برای حمله به اصلاح طلبان و جریان های روشنفکری بهره برده بود. ابوالقاسم خزعلی که خود سال ها در شورای نگهبان بوده و از اعضای خبرگان تدوین قانون اساسی به شمار می آید، از جمله روحانیونی است که در کنار مصباح یزدی به صورت علنی از احمدی نژاد حمایت کرده و حتی او را مورد حمایت امام زمان(عج) دانسته است. این پدر که در سال های دولت اصلاحات واژه قلم به دستان مزدور را برای روزنامه نگاران بسیار به کار برد اما فرزندی دارد که چندان به راه پدر نرفته تا جایی که او ناچار شده است ارتباط پدر و پسری خود را با او منکر شود و از او اعلام برائت کند. اما فرزند او مهدی درس خوانده چشم پزشکی است و مدیر انتشارات حیان. وبلاگ می نویسد و هر از گاهی مقاله یی برای روزنامه های اصلاح طلب.

او در این سال ها نقدهای فراوانی را به احمدی نژاد و اطرافیانش وارد کرده و حتی در مقاله یی جنجالی تبار رئیس دولت دهم را زیر سوال برد. او بارها با رادیوهای فارسی زبان خارج از کشور که از سوی دولت بیگانه خوانده می شوند به گفت وگو نشسته است. نقد های تند او در این سال ها در روزهای بعد از انتخابات منجر به آن شد که توسط دادگاه ویژه روحانیت احضار و بازداشت شود. مهدی اما بعد از آزادی اش نوشت؛ نمی دانم چه روحانیتی در من دیده اند که مرا به دادگاه ویژه روحانیت می برند. او مخالف سرسخت مواضع پدرش به شمار می رود؛ مخالفتی که در نهایت به انتشار اطلاعیه یی از سوی ابوالقاسم خزعلی انجامید تا خطاب به هوادارانش بنویسد؛ مدت مدیدی است پسرم مهدی خزعلی از راه مستقیم منحرف شده و درست در خط مقابل قرار گرفته.

هر چه نصیحت می کنم و برای هدایتش متوسل به اولیای خدا می شوم اثر نمی کند. با بعضی از علمای بزرگ صحبت کردم، فرمودند دست نگه دار شاید به راه بیاید. دیگر کاسه صبرم لبریز شده، دیگر با او صحبت نمی کنم و حرف های نامناسب او را برنمی تابم. ملت انقلابی عزیز همیشه در صحنه ما بدانند او از ما جداست و هر چه از من نقل کند، نپذیرند. با من ارتباطی ندارد ولی الان هم دعا می کنم خداوند به او توفیق دهد که از راه انحرافی که پیش گرفته است، برگردد وگرنه خداوند مقتدر، اسلام و انقلاب و امام و رهبر و رئیس جمهور و مسلمین عزیز را از شر او مصون و محفوظ بفرماید.

● منتقد ساکت پدر

حتماً مرحوم موحدی ساوجی را به خاطر دارید؛ نماینده پنج دوره مجلس شورای اسلامی که همواره نقاد اصلاح طلبان بود، نماینده یی که به تذکرهای آیین نامه اش شهره بود و البته تلاش هایی که برای تدوین آیین نامه مجلس کرد. او نیز فرزندی داشت که اگرچه حوزه رفت و طلبه شد اما چندان موافق پدر نبود. اگرچه محمدحسن در آن سال ها که پدر نماینده بود و در نقد اصلاح طلبان و نیروهای غیرهمسو از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، در لفافه از پدر انتقاد کرد اما هیچ گاه نقدهایش را در حوزه سیاست عیان نکرد بلکه ترجیح داد در عرصه حوزه و مسائل فقهی دیدگاهی مستقل از پدر داشته باشد. محمدحسن که در شمار نوگرایان حوزه های علمیه به شمار می رود از جمله روحانیونی بود که در طرح سوال های دینی همواره مورد سوال نشریات نزدیک به اصلاح طلبان بود.

او حتی در مقالاتی به بحث درباره انتخابی یا انتصابی بودن ولایت فقیه پرداخته است و چندین مقاله در ماهنامه کیان که از آن به عنوان منشاء روشنفکران دینی در ایران یاد می کنند، نوشته است.حتی به همراه چند تن از علمای بلندمرتبه نزدیک به اصلاح طلبان سوالاتی را در خصوص حکومت دینی و حقوق انسان از آیت الله منتظری مطرح کرد که بعد ها در کتابی با همین عنوان منتشر شد. با تمام این اختلاف دیدگاه ها او اما هیچ گاه در عرصه سیاسی تعارض هایش را با پدر به نمایش نگذاشت تا این اختلاف عقیده در درون خانواده باقی بماند و تنها اهل علوم دینی و سیاستمداران بدانند که پدر و پسر چقدر متفاوتند در دیدگاه.

● موج مرده

حاتمی کیا که موج مرده را ساخت برخی گفتند این کنایه یی است به زندگی یکی از فرماندهان جنگ. انگشت ها به سمت محسن رضایی نشانه رفت که تازه از سپاه به عرصه سیاست آمده بود و مجمع تشخیص مصلحت نظام. فرمانده سابق سپاه پاسداران اما همان روزها مشکلی داشت که بی شباهت با ماجرای فیلم حاتمی کیا نبود. فرماندهی که پسرش می خواست از ایران بگریزد. راهی دوبی شده بود و از آنجا... این داستان احمد بود. فرزند محسن که به گفته پدرش فریب خورده بود. به او وعده داده بودند دانشمند فضایی شود. اما احمد که روبه روی خبرنگاران و رسانه ها نشست چنین سخن نگفت. به نقد پدر و نظام نشست آن گونه که تا مدت ها سردار هر کجا می رفت باید جواب می داد پسرش در ینگه دنیا چه می کند. چه می گوید.

چه اتفاقی افتاده است که فرزند فرمانده سابق سپاه پاسداران علیه پدر خود قیام کرده؟ سردار اما صبر پیشه کرد تا هشت سال بعد پسر را راضی کند به خانه بازگردد. سال ۸۴ که محسن رضایی قصد داشت برای اولین بار در رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری حاضر شود، برای اینکه گزک را از دست رقبا بگیرد پسرش را به ایران بازگرداند. اگرچه چهار سال بعد و در رقابت های پرمساله دهمین دوره ریاست جمهوری او ناچار شد چند بار دیگر به مساله پسرش جواب بدهد اما در یک برنامه تلویزیونی هنگامی که مورد سوال واقع شد تا توضیح بدهد پسرش چرا رفت و چرا برگشت، گفت؛ اگر برادران اطلاعات... و این گونه به ماجرای احمد خاتمه داد تا نشان دهد هنوز هم برای حل مساله راه هایی دارد که تنها و تنها از اعتبار فرمانده بودنش نشات می گیرد. خبرگزاری های نزدیک به دولت دهم چندی قبل بار دیگر از رفتن احمد خبر دادند؛ خبری که هنوز نه تایید شده است و نه تکذیب. همان طور که حاتمی کیا هنوز نگفته است موج مرده را بر اساس این ماجرا ساخت یا تمام شباهت ها تنها تصادفی بود.

● پناهنده

اگر ماجرای فرار احمد فیلم شد، نرگس فیلم ساخت تا برود. او به توصیه پدر گوش کرد و بازیگری را کنار نهاد چون دوست نداشت خمیر باشد در دست کارگردان. کارگردان شد تا خود فیلم بسازد. آخر قصه را خودش رقم بزند و بقیه خمیر باشند در دست او. وقتی خبر رسید نرگس درخواست پناهندگی کرده است پدر بیش از همه شوک زده شد. چه او همین امسال کتابی را خطاب به دخترش منتشر کرده بود. شخصیت های فیلم این بار نه پدر و فرزندی بودند که یکی حوزه رفته بود و یکی دانشگاه یا هر دو حوزه و نه فرماندهی که نمی توانست با فرزندش ارتباط بگیرد بلکه دختر و پدری بودند که هر دو متفاوت تر از دیگران به نظر می رسیدند. مهدی کلهر مشاور رسانه یی محمود احمدی نژاد با آن مو های دم اسبی بافته شده و اظهار نظرهای عجیبش و نرگس دختر ۲۵ساله یی که گویا چند سالی هست با پدر زندگی نمی کند اما توصیه اش را جدی گرفته و کارگردان شده است. فیلم ساخته و به جشنواره دعوت شده و همان جا درخواست پناهندگی کرده.

مچ بند سبز بسته، رنگی که این روزها نماد معترضان به دولت دهم و رفتارهای انتخاباتی در ایران است، روبه روی خبرنگاران نشسته و به آنها گفته است آمده تا بماند. به ایران باز نمی گردد.پدرش هم گفته خبر را از رسانه ها شنیده و نمی داند چرا نرگس ایران را ترک کرده است. گفته است نرگس چند سالی هست که با او زندگی نمی کند و در جدایی او و همسرش که به واسطه مسائل سیاسی بوده، نرگس مادرش را برگزیده و در کنار او نمانده است. ادعایی که البته مادر نرگس آن را تکذیب کرده و گفته است مهدی چند سالی هست که خانه را ترک کرده و بی آنکه او را طلاق بدهد جدای از او و دخترش زندگی می کند.مهدی کلهر هم چون محسن رضایی مدعی شده است فرزندش مورد اغفال دشمن واقع شده و به او توصیه کرده است راهی را نرود که بازگشتی نداشته باشد. توصیه یی که به نظر می رسد این بار به گوش نرگس نمی نشیند و او به همان راه خود می رود و این فرصت را به پدر خواهد داد تا بیشتر بنشیند و از راه دور برای دخترش درباره آزادی و شاید هم حق پدری نامه بنویسد.

او البته خوب می داند باید برای دخترش بنویسد که اولین سیاستمداری نبوده که فرزندش علیه او شوریده و آخرینش هم نخواهد بود. راست هم می گوید. شاید همین روزها در رسانه ها خبر بیاید که یکی دیگر هم.... اصلاً تعجب نکنید. شگفت زده هم نشوید.

حمید مافی