جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
راهنمای جمعوجور ساندویچیهای نوستالژیک تهران
نمیدانم چه بلایی سرمان آمده که همه نوستالژیباز شدهایم. انگار همهمان دوست داریم هرجا وقتی گیر آوردیم کنار دوستان بنشینیم و از گذشته بگوییم و با این کارمان کلی کیف میکنیم. مدام دوست داریم از گذشته حرف بزنیم و خاطرات را جلوی چشم بیاوریم؛ از چیزهایی که دیدیم و حالا دیگر وجود ندارند. خیلیهایشان چیزهای عجیبی نبودند اما حالا وقتی روی صفحه مانیتور کامپیوترمان آنهارا میبینیم ته دلمان غنج میرود که « اِ... از اینا، اسمش چی بود؟ یادته؟ چقدر باحال بود! حیف دیگه الان نیست.» اگر یکی از آن چیزهای باحال را در صفحه شخصی شبکه اجتماعی ببینیم حتما چندین لایک نثارش میکنیم و تحت عکس کامنتیاند ر احوالات روزگاران قدیم و رویارویی با آن شیء، محله، مغازه، خوردنی، کارتون، فیلم، سریال و... میگذاریم که آقاجان والا به خدا ما هم قدیمی هستیم و توی نوستالژی بازی کم نمیآوریم.
دوست دارم سفر کنم به یکی از آن خاطرات، به دوران مدرسه و زنگ تفریح که مقابل دکه اغذیهفروشی باید دستت را از لای چندین دست به آقای اغذیهفروش میرساندی و فریاد میزدی آقا، آقا یه ساندویچ.آن روزها پیراشکیهای پنجرهای که شکلی شبیه گلبول قرمز داشت و کرمش را باید در اعماق خمیرش جستوجو میکردی یکی از خوردنیهای محبوب بچههای مدرسه بود اما هیچ چیز نمیتوانست جای ساندویچهایی را بگیرد که با نان بلکی درست میشد و همیشه خیارشورش از گوشه آن بیرون میزد تا آقای اغذیهفروش اینطوری پرملاط بودنش را ثابت کند.
در استادیوم آزادی هم دستفروشها ساندویچهای کوچکشان را داخل یک سبد روی هم چیده بودند و فریاد ساندویچ ساندویچشان دل فوتبال دوستی که از شدت فریاد برای تیم محبوبش ضعف رفته بود را به هوس میانداخت.
قدیمتر در سینماها هم بساط ساندویچ نان بلکی داغداغ بود. سینماهایی که عکسهای گیشهاش تو را به سالن کوچک و تاریکیکه تعداد کمی صندلی چوبی داشت میکشاند تا یک فیلم روز سینمای وسترن را روی پرده تماشا کنی و البته هر وقت هوس خوردن پیدا می کردی آقای ساندویچی کنارت بود. همان که یک میز کوچک را با بند از گردنش آویزان کرده بود و ساندویچها روی آن میز خودنمایی میکرند. در ترمینالها هم ساندویچ با نان سفید زیاد بود فقط با این تفاوت که مرد ساندویچفروش تعداد زیادی از این ساندویچها را داخل یک سینی بزرگ میچید و آنقدر تند و عجیب کلمه ساندویچ را تکرار میکرد که تصور میکردی برای گفتن راحت کلمه ساندویچ زمان کمی در اختیار دارد.
● ناگهان باگت دوست نداشتنی
ساندویچهای کوچولو و خوشمزهای که با نان بلکی درست میشد البته در ساندویچیها هم بود که خب هم پرملاطتر و هم تمیزتر از آنهایی بود که در مدرسه و ترمینال دست مشتری میدادند. هروقت به این ساندویچیها سری میزدی سینیهای پر از الویه و ماکارونی جگرت را کباب میکرد و عاشق این بودی که روی یکی از آن صندلیهای تکنفره بلند بنشینی، آرنجهایت را روی آن میز باریک متصل به دیوار بچسبانی و ساندویچ را با ولع تمام گاز بزنی؛ ساندویچی که به غیر از طعم آن خیارشورها و سوسیسهای قدیمیاش طعم نانش همیشه زیر زبانت میماند؛ طعمی همراه با ترشی ویژه که به شدت دوستش داشتی.
سالها گذشت تا نان باگت و نان فرانسوی جای نان بلکی را در ساندویچیها گرفت. حالا ظاهرا سایز ساندویچها دوبرابر قبلیهاست اما هنوز در عجبیم که چطور با آن ساندویچهای کوچک سیر میشدیم و بعد از خوردنش کلی هم کیف میکردیم که یک غذای خوب بیرون از خانه به بدن زدهایم.
● خمیرش ترش است
اما صبر کنید، برای نوستالژیبازها هنوز میتوان زمان را به عقب برگرداند و از ساندویچ نان بلکی و نوشابه شیشهای گفت که دل هر ساندویچدوستی را به درد میآورد.همین حالا شما میتوانید در تهران بزرگ حداقل ۱۰ ساندویچی معروف و خوب را پیدا کنید که به نان بلکی وفادار ماندهاند و خاطرهبازها هرازگاهی سری به آنجا میزنند تا دلی از عزا دربیاورند. آنها دوست دارند به جای زل زدن به صفحه مانیتور و حسرت خوردن حداقل یکی از آن خاطرات شیرین را دوباره از نزدیک لمس کنند و ببلعند!
این همه از نان بلکی گفتیم اما از تاریخچهاش چیزی برای شما بازگو نکردیم که چیست این پدیده دهه شصتی. اگر فکر کردیم که تاریخ تولد این نان به ۳۰-۲۰ سال پیش بازمیگردد اشتباه کردهایم چون بلکی از سال ۱۳۱۵ وارد تهران شده و روزگاری در تمام اغذیهفروشیهایی که ساندویچ دست مردم میدادند حرف اول را میزد. بلکی را روی چوبهای ۳۰متری با پارچه کتانی که زیر خمیرها میانداختند و فاصلهای بین نانها میانداخت درست کرده و میکنند. خمیر ترشمزه بهکار رفته در این نان همان چیزی است که باعث جاودانگیاش شده است. خمیری که از گل خشکشدهای که در مازندران کشت میشود و خمل نام دارد تولید میشده و به دلیل سفیدی کامل آرد، این نانها به نان سفید هم معروف شدهاند.
● ژوزف؛ لطفا کپی نکنید!
خیابان نیلوفر، روبهروی هاتچاکلت
از اسمش مشخص است که به ارامنه تعلق دارد، همانهایی که ژامبونهای باکیفیتی مثل آندره را تولید میکنند که البته بخش عمدهای از ساندویچهای ژوزف هم هست. ژوزف سرویس بیرونبر ندارد اما همیشه بهخصوص موقع ناهار غلغلهای مقابل این ساندویچی کوچک برپاست و همه دوست دارند طعم ساندویچهای کوچکی که با پیاز و جعفری کاملا ویژه شده را بچشند و لذت ببرند. مسئول ساندویچی میگوید: سوسیس فرانکفورتر بهترین ساندویچ ژوزف است. ژوزف با سابقه ۳۱ساله هواداران بسیار و خاص خود را دارد و به گفته مدیر ساندویچی «سنتی بودن» غذاهای این اغذیهفروشی مشتریان را به خیابان نیلوفر میکشاند.البته جالب است که اوایل تابستان امسال ساندویچی دیگری به نام حمید ژوزف در سعادتآباد خیابان صرافهای جنوبی باز شده که آن هم با نان بلکی ساندویچ درست میکند و غذاهای خانگی هم دارد. ژوزف واقعی هم فقط میخندد و از کپیبرداریهایی میگوید که در هر صنفی رایج و آزاردهنده است. همچنین چند ماهی است جنب ساندویچی معروف ژوزف اغذیهفروشی دیگری به نام یگانه افتتاح شده که آن هم به تبعیت از ژوزف نان بلکی دست مردم میدهد و با کوکو و کتلت مشتریان خاص خود را پیدا کرده است.
● اکسپرس؛ میرزاقاسمی در نان بلکی
خیابان ملاصدرا، خیابان شیراز جنوبی، خیابان سامان
این ساندویچی متعلق به ارامنه نیست و شاید جزء معدود ساندویچیهایی باشد که هم نان بلکی دارد، هم غذای خانگی و البته مشتری خاص و خاطرهباز! به غیر از هاتداگ گریل و انواع ژامبونها، غذاهای خانگی اکسپرس فوقالعاده است. کوکو، کتلت، سوسیسبندری، میرزاقاسمی( فکرش را بکنید میرزاقاسمی در نان بلکی چه شود!)، ماکارونی، خوراک مرغ و قارچ، رستبیف و حتی الویه در این ساندویچی پیدا میشود. مسئول این ساندویچی میگوید غذای سرخکردنی در این مکان جایی ندارد و غذاهای خانگی واقعا خانگیاند چون در منزل تهیه میشوند و در مغازه فقط با مایکروویو داغ میشوند و در نان بلکی قرار میگیرند.
اتفاق ویژه در این ساندویچی نسبتا بالاشهری وجود نوشابه شیشهای است که نوستالژیبازها را حسابی سر کیف میآورد. قیمت غذاها هم از ۳ تا ۶هزار تومان متغیر است و البته پیاز جعفری اینجا هم نقش ویژهای در محتویات ساندویچ ها ایفا میکند.
● نوش و رزبرگر را هم امتحان کنید
شاید خواستید شبی را در تئاتر یا سینمای گلریز محله بینظیر یوسفآباد سپری کنید. در این صورت بهترین مکان برای خوردن یک ساندویچ سرپایی، ساندویچ «نوش» است که در خیابان سیدجمالالدین اسدآبادی بین خیابانهای بیستوپنجم و بیستوهفتم قرار دارد. در این ساندویچی هم نهایت چند نفر میتوانند روی نیمکتهای چوبیاش بنشینند و از غذاهای پروپیمان لذیذش مثل کباب چوبی لذت ببرند. رزبرگر واقع در خیابان یوسفیان یکی از خیابانهای فرعی خیابان شهید مطهری هم درست مثل نوش با مدیریت ارامنه و سابقهای بالای ۳۰ سال با نان بلکی و پیاز جعفری مشتریهای خاطرهباز را به سمت خود جلب میکند. فضای این ساندویچی هم فوقالعاده ساده و معمولی است و نفرات زیادی نمیتوانند به صورت همزمان داخل ساندویچی باشند و ساندویچ سق بزنند اما بودن در این مغازه کوچک هم برای خودش صفایی دارد حتی اگر اینجا خبری از نوشابه شیشهای و نمکدانهای قدیمی نباشد.اگر بدجوری هوس گاز زدن به ساندویچهای نان بلکی بالا را نداشتید میتوانید در خیابان کارگر شمالی، اشرفی اصفهانی، میدان راهآهن و خیابان بهار هم از این دست ساندویچها پیدا کنید؛ کاری که برای غذاخورهای خاطرهباز اصلا سخت نیست.
● آرسن؛ سوار بر ماشین زمان
خیابان جمهوری، خیابان فروردین
اگر گذرتان به خیابان جمهوری افتاد و خواستید آخرین محصولات صوتی، تصویری یا گوشی موبایل را فقط تماشا کنید با اولین غرش شکم، خودتان را به خیابان فروردین برسانید تا از تماشای یک ساندویچی قدیمی و خاطرهبرانگیز که دیزاین ساده و جالبش را حفظ کرده لذت ببرید. جعبههای نوشابه رنگارنگ که داخل آنها نوشابههای شیشهای قرار گرفته دل هر بینندهای را با خود میبرد به گذشته. باورتان نمیشود اما شاید مثل کاراکتر فیلمهای وودی آلن بخواهید زمان به عقب بازگردد و شما در جایی مثل این ساندویچی مثلا به ۴۰ سال قبل بازگردید، شاید حضور در ساندویچی آرسن که متعلق به آقای وارطان است و سابقهای بیش از ۴ دهه دارد شما را یاد فیلم ضیافت مسعود کیمیایی بیندازد، جایی که دوستان صمیمی با هم قرار میگذاشتند و البته یک ارمنی مثل آقای وارطان با قلبی مهربان ساندویچهای کوچک و نوشابه شیشهای دستشان میداد و فانوس رفاقت با همان ساندویچها روشن میماند.
● آرمن؛ به عشق نون سفید
خیابان مطهری، نرسیده به سهروردی، جنب نمایندگی Canon
اینجا هم متعلق به ارامنه است و قدمتی بیش از ۳۵ سال دارد. چند سال پیش برای یک مقطع ۳ساله تعطیل شد و تغییراتی در دیزاین داخلی ساندویچی به وجود آمد اما هنوز هم فضای جالب داخل مغازه خیلیها را به داخل میکشاند. وقتی ساندویچها درست میشود خرد کردن پیازها که با جعفری مزه ساندویچ را دگرگون میکند، اشک هر بینندهای را درمیآورد به همین دلیل این اتفاق زودتر رخ میدهد و پیاز و جعفری خردشده همیشه حاضر است. آناهیتا نام قبلی این ساندویچی جمع و جور است اما از آنجا که آقای آشود خواسته هویت ارمنیاش حفظ شود نام «آرمن» پسرش را برای ساندویچیاش برگزیده که مشتریان فراوانی دارد تا جایی که باید قبل از ساعت ۹ شب در محل باشی وگرنه شاید نان بلکی تمام شود و در حسرت گاز زدن این ساندویچهای خوشمزه بمانی. صندوقدار ساندویچی آرمن میگوید: خیلیها به عشق نان سفید به اینجا میآیند و اگر مغازه بغلی هم برای ما بود، هر شب پر میشد، آرمن پیک برای بیرون دادن غذا ندارد اما شاید بعد از ماه مبارک رمضان این اتفاق بیفتد.
ظاهرا کیفیت نان بلکی آرمن و ژامبون ۹۰درصد گوشتی که استفاده میکند از رموز موفقیت و ماندگاری ساندویچهایش به حساب میآید، کباب چوبی، ژامبون گوشت، بوقلمون و نروئیکا جزء غذاهای خوب آرمن است اما بعضی همبرگرهای اینجا را میپسندند و برایش نام موسیو را برگزیدهاند.
● هاکوپیان؛ چه میکند این پسر دایی
خیابان شریعتی، خیابان خواجهعبدالله انصاری، خیابان ابوذر غفاری
این ساندویچی پرطرفدار زیاد در دید نیست اما مشتریهای پروپا قرص فراوانی دارد که در ایام تعطیل هم ماشینهایشان کوچه ابوذر را میبندد. داستان این ساندویچی هم فوقالعاده جالب است. ۴۱ سال پیش وقتی این ساندویچی باز شد نام یک جور ماهی «پاراکودا» را برگزید اما اهالی محل، صاحب ساندویچی را دایی خطاب میکردند و ساندویچ اش هم دایی نام داشت. بعدها وقتی پسر آن فرد صاحب ساندویچی شد مشتریان و اهالی محله ساندویچی را به اسم پسردایی میشناختند اما ژرژیک هاکوپیان یا همان پسردایی این ساندویچی را دوباره زنده کرد تا هوادارانش را ناامید نکرده باشد. خود ژرژیک میگوید میز گریل همبرگر که آتشش چشم مشتریان را خیره میکند از زیباییهای این ساندویچی است. همبرگرهای ضخیم و خوشمزه این ساندویچی مشهوراست که به تبع آن چیزبرگر هاکوپیان هم فوقالعاده میشود. بعضی از چیپس و پنیر اینجا هم تعریف میکنند. هاکوپیان هم فضایی شبیه ژوزفر و آرمن دارد؛ ساده، کوچک، با جای کم برای غذا خوردن و بدون پیک بیرونبر.
● بلوکینوف
از روسیه تا منوچهری
نان بلکی (نان سفید) یکی از انواع نانهای وارداتی حول و حوش سال۱۳۱۵ به ایران بود که فن پخت آن برای اولینبار توسط مهاجری به نام حاج رحیم از طریق شوروی سابق به کشور وارد و در خیابان سوم اسفند سابق تولید شد.پس از آن توسط یکی از ارامنه به نام «پتروس» در سال ۱۳۱۵ در انتهای خیابان منوچهری روبهروی سفارت انگلستان انواع نانهای بلکی، نان بزرگ، سیاه سبوس دار تولید شد. در سال ۱۳۱۸ کارگاه تولید نان سفید توسط یکی از ارامنه به نام «نیکول» در خیابان حافظ محل پل فعلی حافظ دایر شد. بعد از شهریور سال ۱۳۲۰ در خیابان جمهوری فعلی روبهروی ساختمان شرکت نفت سابق، محل تولید دیگری توسط برادران «ابهریان» احداث شد. در سال ۱۳۳۵شمار تولیدکنندگان نان بلکی به رقم ۱۰ رسید.
در خیابان فلسطین، نبش جمهوری، خیابان حشمتالدوله سابق، خیابان ولیعصر نرسیده به طالقانی، محل فعلی قنادی فلور از جمله تولیدکنندگان نانهای حجیم آن زمان قرار داشتند.
این نان باعث به وجود آمدن حرفه دیگری به نام ساندویچفروشی شد که انقلابی در صنعت غذایی ایجاد کرد.مایه خمیر نان سفید از گل خشک شدهای که در منطقه مازندران کشت میشد و خمل نام داشت تولید میشد. به دلیل سفیدی کامل آرد مورد استفاده در آن، نان سفید نام گرفت و مدتها این صنف جزء اتحادیه قنادان قرار گرفت.
● دلخوشی آپاراتچی درآنتراکت
نان بلکی یا به اصطلاح عوام بلوکی یا بروکی نان حجیمی بود که تا حدودی موجب آشنا شدن و جا افتادن غذای فرنگی«ساندویچ» میان تهرانیها و ایرانیان شد و از آنجایی که این نان در نوع خود جزء نخستینها به شمار میرود، با ترشمزگی دلپذیرش برای بچههای دهههای ۳۰ و ۴۰ پایتخت که هنوز پای نان های حجیم امروزی (باگت و انواع آن) به سفرههای مردم باز نشده بود خاطرهانگیز است.
آن سالها ساندویچفروشها کالباس، گوجه، خیارشور و... را در همین بلکیها جا میدادند و از مشتریان پذیرایی میکردند. ولی بقالها نیز از قافله عقب نبودند و اغلب برعکس «سوپر مارکت» دارهای امروزی با حوصله بسیار با قرار دادن کمی کره یا خامه درون این نان گوشتی و افزودن مربای بالنگ در آن به بهای چند ریال، ناهار بسیاری از دانشآموزان را فراهم میآوردند.
خاطره دیگری که این نوع نان از گذشته زنده میکند، تامین غذای تماشاگران سینما بود که وسط سئانس، آپاراتچی پخش فیلم را متوقف میکرد و «آنتراکت» میداد. در این زمان ساندویچفروش سیار داخل سینما در حالی که طبقی چوبی مملو از ساندویچ و تخمه و... را با بند به گردن آویخته و در جلوی شکم خود نگه داشته بود، در میان صندلی تماشاگران می چرخید و با صدای بلند میگفت؛ آی ساندویچ،تخمه و...و به کسب و کار خود میپرداخت و مردم هم چیزی میخریدند، فیلمشان را میدیدند و هم شام و ناهارشان را حین نمایش فیلم خورده بودند(البته بعضی خوابشان راهم میکردند .زیرا با یک بلیت میشد صبح تا شب در سالن نمایش ماند). ساندویچ های کالباس و تخممرغ و... همه با نان بلکی بود.
● هدایت هم بلکی میخورد!
ورود این نان به تهران باید در واپسین سالهای حکومت رضا پهلوی باشد. بزرگ علوی در نوشتههایش درمورد گیاهخواری صادق هدایت(متوفی در سال ۱۳۳۰) از نان بلکی یاد کرده که حکایت از ناآشنایی وی دارد و از این مطلب معلوم میشود؛ نخست آنکه این نان در آن زمان تازه در تهران معمول شده بود و مردم نمیشناختند و دیگر اینکه اروپایی نبود (هنوز هم در ایالاتمتحده و اروپا این نان معمول نیست) چون هدایت در اروپا هم زندگی کرده بود. صادق هدایت در جوانی گیاهخوار شد و کتابی در فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاهخوار باقی ماند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق مجلس شورای اسلامی حسن روحانی دولت سیزدهم حجاب دولت نیکا شاکرمی چین رهبر انقلاب مجلس شهید مطهری
ایران هواشناسی تهران یسنا سیل هلال احمر آتش سوزی روز معلم قوه قضاییه معلم پلیس شهرداری تهران
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان طلا قیمت دلار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو ارز سایپا
موسیقی عمو پورنگ تلویزیون سریال لیلا بلوکات ساواک عفاف و حجاب سینمای ایران تبلیغات مسعود اسکویی سینما تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال آتیلا حجازی علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی ناسا اپل گوگل اینستاگرام عکاسی تلفن همراه کولر
خواب فشار خون کبد چرب