دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بدآموزی صرف در قالب مجموعه مناسبتی


بدآموزی صرف در قالب مجموعه مناسبتی

بحث و بررسی سریال های مناسبتی و نگاه موشکافانه آثار ساخته شده در زمانهای مشخصی مانند ماه رمضان معمولا آنقدر درگیر پایان بندی ها عجیب و غریب است که شاید تنها ذکر نکات مهم و برجسته بتواند راهکار مناسبی باشد برای ساخت آثاری که حداقل به شعور مخاطب توهین نکنند

بحث و بررسی سریال‌های مناسبتی و نگاه موشکافانه آثار ساخته شده در زمانهای مشخصی مانند ماه رمضان معمولا آنقدر درگیر پایان بندی‌ها عجیب و غریب است که شاید تنها ذکر نکات مهم و برجسته بتواند راهکار مناسبی باشد برای ساخت آثاری که حداقل به شعور مخاطب توهین نکنند. به نظر می‌آید امسال تلویزیون برای حلول ماه رمضان چندان آمادگی نداشته است و پیش بینی‌ها برای پخش سریال مخاطب پسند همگی نقش برآب شده است.اگر سالهای گذشته از خیل سریالهای پخش شده شبکه‌ها یکی از این سریالها مورد اقبال خوب مخاطبان قرار می‌گرفت امسال هیچ کدام از سریالها موضوع دندانگیری نداشتند تا مخاطب خسته از داستانهای دم دستی این سالهای تلویزیون را پای جعبه جادو نگه دارند.

شاید برای مدیران سیما فصلی مانند ماه رمضان ارزش سرمایه گذاری بیشتری ندارد که سال به سال شاهد افت کیفی و کمی برنامه‌های این ماه روبرو هستیم .خداحافظ بچه تنها سریالی بود که در ماه رمضان با موضوع تقریبا تازه ای سعی داشت مخاطب بیشتری را پای گیرنده‌های تلویزیونی بکشاند . داستان زوجی که بچه دار نمی‌شوند و با هر ترفند و حیله‌ای حاضر هستند بچه ای را دست و پا کنند هر چند در ظاهر می‌توانست حرفهایی برای گفتن داشته باشد اما مهمترین مشکل این قصه از فیلم نامه کم مایه داستان تاثیر می‌گیرد. سجاد ابوالحسنی سال گذشته سریال پنج کیلومتر تا بهشت را برای همین شبکه به رشته تحریر درآورد و در زمان پخش واکنش‌های مختلفی را برانگیخت که وجود دو روح بازیگوش وجه بارز قصه آن سریال بود .

به نظر می‌آید ابوالحسنی همان نگاه شوخ شخصیت‌های قصه پنج کیلومتر تا بهشت را به خط اصلی داستان خداحافظ بچه ربط داده است . رفتارهای این زن و شوهر جوان برای دزدیدن بچه و کارهای عجیب و غریبی که از آنها سر می‌زند بیشتر شبیه شوخی‌های دست چندمی‌تلویزیونی است .

در این بین اینکه تلویزیون چگونه به چنین فیلم نامه ای مجوز پخش می‌دهد جای تعجب دارد .در طول شبهای گذشته بار منفی که این سریال برای مخاطب داشت حقیقتا چشم گیر است. آموزش انواع و اقسام روشهای دزدی و بالا رفتن از دیوار مردم از یک سو و زورگیری و خفت گیری از سوی دیگر. حقیقتا تصویر این همه بد آموزی در یک سریال مناسبتی ماه رمضان رکورد به حساب می‌آید . به همه اینها اضافه کنید از بین بردن قبح گناه را که با اصرار زن قصه به راحتی آب خوردن صورت می‌گیرد و در نهایت با کشیدن دو ضربدر ساده همه چیز ختم به خیر می‌شود و با دیالوگ «بچه که بزرگ شد اعتراف می‌کنیم» همه چیز تمام می‌شود تا قصه تقریبا یک خطی داستان بتواند تا سی روز مخاطب داشته باشد. به نظر می‌رسد مدیران محترم رسانه ملی به تنها چیزی که فکر نمی‌کردند بد آموزی داشتن قصه است .

بماند که در هیچ کدام از سریالهای پخش شده امسال رنگ و بویی از رمضان به چشم نمی‌آید .آیا امسال رمضان بی خبر آمده است که مسوولان تلویزیونی فکری برای برنامه‌هایش نکرده بودند؟منوچهر‌هادی که امسال فیلم قابل تامل یکی می‌خواد باهات حرف بزنه را در جشنواره داشت. سعی کرده است کارگردانی قابل قبولی داشته باشد علی الخصوص که حضور بچه‌های کوچک شرایط سختی را در فیلم برداری بوجود می‌آورد . اما مشکل و چاله‌های فیلم نامه اینقدر زیاد است که حقیقتا جای برای کارگردانی او باقی نمانده است. شهرام حقیقت دوست و مهراوه شریفی‌نیا هر چند در لحظاتی از قصه خوب هستند ولی این همه فرمانبرداری مرد قصه در برابر همسرش به نظر به شدت شعاری و غیر واقعی از آب در آمده است .به همه اینها اضافه کنید داستان خواهر زن مرتضی را که مطمئنا از سفر به ایتالیا منصرف می‌شود و همسر راننده پایه یک اتوبوس می‌شود. درهر صورت عید فطر بدون عروسی که نمی‌شود .

گاهی اوقات به نظر می‌آید نویسندگان جوان ما یا مردم را نمی‌شناسند یا درصد هوش آنها را زیر ۵۰ فرض می‌کنند که با دست مایه قرار دادن چنین موضوعاتی تنها خلق مخاطب آگاه این روزها را تنگ تر می‌کنند . چیزی که از متن اصلی قصه بر می‌آید بیشتر پر رنگ‌تر کردن حضور بچه در خانواده است که این روزها یکی از بحثهای داغ جامعه است .شاید تلویزیون با این همه بد آموزی قصد داشت نشان دهد بچه داشتن خیلی خوب است حتی می‌شود با گناه بالا رفتن از دیوار مردم بچه‌دار شد.

نویسنده : سیده مریم مطلب پور