دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه
«الحمد للَّه الّذی جعلنا من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا كثیرا و نساء و الصّلاهٔ و السّلام علی اشرف بریّته و خاتم أنبیائه حبیب اله العالمین ابی القاسم محمّد (ص) و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.
مسأله زن در نهج البلاغه آن چنان نیست كه بتوان بیپرده و باز آن را مطرح كرد چنانكه حتی خودیها نیز باور كردهاند كه زن در نهج البلاغه آن چنان كه باید مطرح شود مورد توجه قرار نگرفته، و احیانا سخن دشمنان را به نظر میآورد كه آنچه در نهج البلاغه در این باره آمده است با كرامت زن، با مقام انسانی زن، متناسب نیست. البته اگر ما با این دید مسئله را بررسی كنیم، دشوار است كه بتوانیم به نتیجه برسیم. اما خوشبختانه، بحث به مقدار لازم شكافته شده و ماآن چنان آمادگی را داریم كه موضوع را به دور از جوّهای انحرافی دنبال كنیم. قبل از آن كه سخنان امام بزرگ (ع) را در زمینه مقام و شخصیت زن مطرح كنم، ناگزیرم چند موضوع را تذكر بدهم.
۱) مسئله اول، موضوع دنباله روی از جوّهای كاذبی است كه احیانا در باره برخی از مسائل اسلامی بوجود آمده و یا خواهد آمد. برای این كه با یك مثال، مقصودم را رسانده باشم و از مطلب بگذرم، شما را بیاد شرایط جنگ بین المللی اول میاندازم كه در آن شرایط، وقتی بخشی از دنیا، علیه امپراطوری عثمانی كه بناحق اسم حكومت اسلامی را یدك میكشید، بسیج شده بود، و مسلمانان یعنی عثمانیها بعنوان انسانهای خشن در دنیا مطرح بودند، ناگزیر موجی علیه السلام بعنوان آیین خشن و آیین شمشیر و زور و اسلحه مطرح بود. میبینیم در آن شرایط انحرافی، قلمهای نویسندگان و فكر متفكران اسلامی ما بیش از آن حد كه لازم است پیش میرود و اسلام را بدون توجه به آن بعدهای لازم خشونت آمیزش- كه خشونت در برابر خشونت است، خشونت در برابر ظالم و متجاوز است، خشونت در برابر استعمار و استثمار است- با سیمایی از صلح و صفا ترسیم میكند و در نتیجه تصویری غلط از اسلام ارائه میشود. فكر میكنم همین یك مثال كافی باشد.
مبادا ما در مسأله زن از دیدگاه اسلام و یا از دیدگاه نهج البلاغه، مرتكب چنین انحراف بزرگی بشویم، به جهت جوّسازیهایی كه غرب در این زمینه علیه اسلام و یا غربزدههای ما علیه نهج البلاغه كردهاند، ما هم برای دفاع از حیثیت و دفاع از كیان خود، مسائلی از اسلام را مطرح كنیم كه از اسلام نیست. حالت تدافعی داشتن در تحلیل مسائل، همواره این ورطه و این فاجعه را به دنبال دارد. بررسی مسائل اسلامی باید به گونه آزاد باشد و به دور از این گونه جوّها و جوّسازیهای انحرافی.
اگر ما مقام و شخصیت زن را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی میكنیم، باید الزاما این بررسی به دور از این نوع تفكرات انحرافی و فشارها و تحمیلها باشد، ما از این نحوه و كیفیت بررسیها صدمات بسیار دیدهایم.
۲) نكته دیگر در آغاز بحثم، تذكر این مطلب است كه نهج البلاغه برگردانی از قرآن است. یعنی محتوا همان محتوای قرآن است كه امیر المؤمنین علی (ع) آن را در قالبی نوین و دیگر ریخته است. نهج البلاغه چیزی جز آنچه در قرآن آمده است، ارائهنكرده است فقط با این تفاوت كه قرآن بصورتی كلی برای تمام عصرها و نسلها سخن گفته است، اما نهج البلاغه این مسائل كلی را در رابطه با ملتی مطرح كرده است و به ما راه را نشان داده است كه مسائلی كلی قرآن را چگونه میشود در زمینه یك ملت به مطالعه گذاشت و با زندگی یك جامعه آن را تطبیق كرد.
امام (ع) در بررسیهای خود در زمینه مسائل اسلامی، سعی بر آن دارد كه این ضوابط كلی اسلامی قرآنی را در مورد امتی كه با آن درگیر است تطبیق دهد. خواه ناخواه، در این تطبیق دادن، ابعاد نارساییها و كمبودهای آن جامعه به چشم میخورد، یعنی آنچه كه در جامعه، مانع از انطباق اصول كلی اسلام است، مورد توجه امام قرار میگیرد. علل و عواملی كه مانع از تطبیق و اجرای احكام كلی الهی میشود مورد نظر قرار میگیرد و به همین جهت میبینیم كه نهج البلاغه بیشتر به انتقاد میپردازد.
اصول كلی تازه نیست، اما آنچه كه در تطبیق اصول كلی به مواردش در نهج البلاغه مطرح میشود، كاملا تازگی دارد. بیجهت نیست كه در نهج البلاغه، در باره شخصیت زن سخنی در میان نمیبینیم، هر چه هست بصورت نقد است، هر چه هست بیان نارساییهاست، هر چه هست بیان كمبودهاست. یعنی نهج البلاغه، آئینهوار سیما و شخصیت زن را آن چنانكه هست مینمایاند: كم را كم، اندك را اندك، نارسا را نارسا نه چیزی بر آن میافزاید و نه چیزی از آن كم میكند.
سخن كلی نهج البلاغه در زمینه مقام زن، همان سخن قرآن است، چیز تازهای نیست. آنها كه میخواهند نهج البلاغه را بدون قرآن مورد بررسی قرار بدهند، مانند كسی هستند كه روح را از كالبد جدا كند. تفكیك قرآن از نهج البلاغه، تفكیك روح از كالبد است، یعنی دیگر جانی در این كالبد وجود ندارد. برای فهمیدن سیما و چهره و شخصیت واقعی زن در نهج البلاغه باید به قرآن مراجعه كرد و انتقادهای نهج البلاغه را، در كنار آن، در تطبیق مسئله مورد بحث قرار داد.
۳) نكته دیگری كه تذكر آن در آغاز بحث ضروری است این است كه در نهج البلاغه، مسائل تاریخی و مناسبتهای تاریخی، الزاما در بررسیها باید مورد توجه قرار بگیرد. مناسبتهای تاریخی سخن امام، به مثابه قراینی است كه در كلام گفته میشود. اگر ما سخنی را از قرائن متصل و منفصلش جدا بكنیم، مفهوم نخواهد بود ومقصود گوینده را نخواهد رساند. مناسبتهای تاریخی سخن امام، به مثابه این قرائن است اگر ما این قرائن را تفكیك كردیم، مقصد امام را بخوبی درك نكردهایم. اگر بنا به مثال معروف لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَٔ را از یا أَیُّهَا جدا كردیم، آنچه كه قرآن میگوید به آن نخواهیم رسید و اگر كُلُوا وَ اشْرَبُوا را گرفتیم و به لا تُسْرِفُوا توجه نكردیم، به مفهوم واقعی و مقصد نهایی قرآن نرسیدهایم. همچنین است مناسبتهای تاریخی در سخن امام.
مطالبی كه در نهج البلاغه در باره مقام و شخصیت زن آمده، كه اگر بدرستی استقصا بشود، سیزده، چهارده مورد است، در تمام این موارد، مناسبتهای تاریخی خاصی هست كه باید آن مناسبتها مورد توجه قرار بگیرد و مع الاسف، برخی، به مناسبتها توجه نكرده و از آن غافل ماندهاند. به عبارت دیگر، برداشتی كه من دارم این است كه قضایایی كه در زمینههای مشابه مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است به صورت قضایای «خارجیه» است نه بصورت قضایای «طبیعیه» یا «حقیقیه». با طبیعت زن كاری ندارد، بصورت حكم كلی برای همه زنان جهان كاری ندارد، سخن از زن موجود در جامعه است با تمام نقصها و نارسائیهایش. آنچه كه امام مورد انتقاد قرار میدهد، زن موجود در جامعه است و كلیه زنانی كه با چنین خصوصیات و خصایصی در جامعه ظاهر میشوند. اگر در طبیعت زن خواستیم تحقیق كنیم، قرآن در این زمینه، مسئله را بروشنی بیان كرده است و این در نهایت به همان مسئله بازگشت میكند كه قرائن و مناسبتهای تاریخی را نباید ندیده گرفت.
۴) نكته دیگر این كه در برخی از مسائل، احكام موقت مقطعی در اسلام، چه در عصر پیامبر و چه در عصر امیر المؤمنین، وجود داشته، و این احكام ثانوی بصورت دستورهای مقطعی، سلسلهای از احكام بوده است كه به تناسب ظرفیتهای زمان، بیان میشده است. این مسئله، هم در زمینه مقولههای حقوقی صادق است و هم در زمینه مباحث و مسائل دیگر كه مربوط به مسائل ارزشی است و در این زمینه ما نمونههایی هم داریم. در یك مورد، وقتی كه از امام در باره سخن رسول خدا كه فرمود: «با خضاب، پیری را تغییر دهید و به یهود تشبّه نكنید» سؤال میشود، امام در پاسخ میفرماید: آری چنین است و رسول خدا چنین دستوری را داده است كه مردم، سفیدیهای موهایشان را با خضاب پنهان كنند و موها را سیاه كنند و تشبّه به یهود پیدانكنند. شرایط، شرایط نخستین سالهای هجرت است و بوجود آمدن اولین هستههای مركزیت سیاسی در مدینه و تشكیل حكومت اسلام. این دستور از طرف رسول خدا صادر میشود كه سفیدیهای مو را با خضاب پنهان كنید و موهای سفید را آن چنانكه یهود برملا میكنند، آشكار نكنید. امام در توجیه و تفسیر این حكم میفرماید: «درست است كه رسول خدا چنین دستوری داد» اما این دستور در شرایطی بود كه مسلمانان اندك بودند و برای این كه این اقلیت از یك تجّمع و تشكّل ظاهری برخوردار باشند رسول خدا چنین دستوری داد. اما امروز كه نطاق اسلام، وسعت پیدا كرده است، قلمرو دین وسیع شده است و استواری یافته و پایه گرفته است، امروز دیگر هر مردی آزاد است هر راهی را راجع به رنگ موی صورتش اتخاذ كند، سپید باشد یا مشكی باشد.
ملاحظه میكنید كه یك دستور مقطعی، به مناسبتی خاص است.
گاهی برخی مسائل ارزشی هم به همین شكل در جامعه مطرح میشود. بنا به برداشتی كه دارم، برخی از مسائلی كه در باره زن و مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است، در رابطه با این مسئله است. باز شرایط حاكم بر جامعه، اساس نظرها و دیدگاهها بوده است.
۵) نكته آخری كه در مقدمه بحثم باید خیلی فشرده بیان شود و فرصت بیشتری برای بحث جالب آینده باشد، مسئله تساوی و برابری است، آنچه كه در اسلام، قرآن و نهج البلاغه دیده میشود، مسئله «تساوی» است نه مسئله «تشابه» تفاوت است و نه تبعیض. مسئله تفاوتهای فیزیكی و روحی بین زن و مرد، مطلبی نیست كه انكار پذیر باشد، از مقوله حقوقی و در قلمرو جعل هم نیست كه بنشینیم آن را اثبات یا نفی كنیم و در این زمینه هم هیچ توضیحی لازم نیست. در تفاوتهای بین این دو جنس انسان، دو گونه انسان، با حفظ انسانیت در هر دو، حكمت بالغهای هست كه مسئله تقسیم مسئولیتهاست و این تقسیم مسئولیتها ایجاب كرده تا چنین تفاوتهایی باشد و یا به عكس چنین تفاوتهایی ایجاب میكند كه مسئولیتهای متفاوتی بر دوش زن و مرد باشد. متقنترین و شایستهترین حكم و قانون آنست كه با آنچه كه در خلقت و آفرینش انسان هست تطبیق كند. تفاوتها از اساس تفاوتهای موجود و عینی فیزیكی و روحی سرچشمه میگیرد، اما «برابری» یك مسئله ارزشی و حقوقی است و قابل جعل است و این مسئلهای است مهم. مسئله تفاوتها، مسئلهامروز و دیروز نیست. به من اجازه بدهید برای روشن شدن مطلب، باز یك مثال بزنم: امروز در بسیاری از رشتههای علمی و تخصصی، مسأله این است كه آیا زنان میتوانند از عهده آنها برآیند یا نه. بسیاری از متخصصان، حتی متخصصان غرب رفته و غرب دیده، حتی متخصصان غرب زده ما به صراحت مدعی هستند كه بسیاری از تخصصها از عهده زنان خارج است و تواناییهای لازم را در آن رشته تخصصی ندارند.
اما در مورد بیماریهای زنان، اولویت با زنان است یا مردان اگر اولویتهای شرعی، اولویتهای ارزشی را مطرح كنیم، اولویت با زنان است. در جامعهای كه با ارزشهای والای انسانی زندگی میكند، در جامعهای كه ارزشهای اسلامی بر آن جامعه حاكم است، باید بیماریهای زنان بوسیله زنان متخصص درمان بشود. اما میبینیم كه وقتی از خود متخصصان سؤال میشود، میگویند زنان توانایی لازم را حتی در این رشته هم از خود ندارند، البته یك اصل را ما میپذیریم.
حجهٔ الاسلام و المسلمین عباسعلی عمید زنجانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست