پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

برنامه‌های رفاه اجتماعی از دیدگاه دو گرایش افراطی


برنامه‌های رفاه اجتماعی از دیدگاه دو گرایش افراطی

در ایران بیش از یک سده است که مبارزه برای احقاق حقوق شهروندی یا، به عبارت دیگر، فرایند ملت‌سازی و تبدیل رعیت به شهروند با فراز و نشیب‌های فراوان ادامه دارد. آن قدر که به حقوق …

در ایران بیش از یک سده است که مبارزه برای احقاق حقوق شهروندی یا، به عبارت دیگر، فرایند ملت‌سازی و تبدیل رعیت به شهروند با فراز و نشیب‌های فراوان ادامه دارد. آن قدر که به حقوق مدنی و سیاسی شهروندان مربوط است، میان نیروهای فکری پیشرو طی سال‌های اخیر در کلیات کم‌تر اختلاف نظر بنیادی وجود داشته است. اما در باب نحوه‌ی کسب حقوق اجتماعی و اقتصادی شهروندان، خاصه طبقات متوسط و پایین، اختلاف­نظرها جدی و بنیادی است. به نظر می‌رسد احقاق حقوق اجتماعی و اقتصادی شهروندان عمدتاً در گروِ تأسیس و استقرار و استمرار نظام‌های جامع تأمین و رفاه اجتماعی باشد. اما دست‌کم دو گرایش فکری افراطی از بنیاد با چنین برنامه‌هایی ضدیت دارند.

از سویی، با طرفداران افراطی نظام بازار مواجه‌ایم که سخت پای‌بند ایده‌ی آرمان‌شهر‌گرایانه‌ی بازارهای خودتنظیم­گر هستند. بازارگرایان افراطی بر این باورند که هر گونه مداخله در سازوکار بازار به نتایجی نامطلوب می‌انجامد. به عبارت دیگر، بر اساس این گرایش افراطی هر سیاستی که به نحوی از انحا تغییر پیامدهای بازار از قبیل قیمت‌ها و دستمزدها را هدف قرار داده باشد ناخواسته به اخلال در نظم بازار و از این رو کاهش رفاه همگانی می‌انجامد، حالا خواه این سیاست همان برنامه‌های تأمین و رفاه اجتماعی باشد یا هر نوع مداخله‌ی دیگر. از سوی دیگر، با مارکسیست‌های ارتدکس مواجه‌ایم که برنامه‌های رفاه اجتماعی و به طور کلی هر گونه برنامه‌ی اصلاحی در چارچوب نظام سرمایه‌داری را از آن رو مورد انتقاد قرار می‌دهند که چنین اصلاحاتی از شور انقلابی می‌کاهد و از این رهگذر باعث به تعویق افتادن انقلاب می‌شود.

مخالفان دست­راستی برنامه‌های تأمین اجتماعی با تفکیک قلمرو اقتصادی از قلمروهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی صرفاً خواهان برقراری عقلانیت اقتصادی در قلمرو اقتصادی هستند و ازاین­رو مداخله‌ی دولت در نظام اقتصادی و اجرای برنامه‌های تأمین و رفاه اجتماعی را نوعی اخلال در عقلانیت اقتصادی حاصل از عملکرد نظام بازار می‌پندارند، غافل از این که، به قراری که سمیر امین به درستی می‌گوید، «عقلانیت بازار عدم عقلانیت‌های نظام اجتماعی را باز تولید می‌کند،» آن­هم به شکل بازتولید انواع آسیب‌های اجتماعی.

واقعیت این است که نظام بازار به‌راستی یک نوع بازی پیچیده‌ی قدرت است که ضرورتاً تعداد معتنابهی بازنده نیز به همراه دارد. چنانچه باخت بازندگان جبران نشود، بازندگان به طرزی خودجوش در حد توان صحنه‌ی بازی را به هم می‌ریزند. این امر متعاقب گسترش آسیب‌های اجتماعی رخ می‌دهد. فقر، بیکاری، روسپیگری، اعتیاد، بزهکاری، کودکان خیابانی، و جز آن در حقیقت آسیب‌هایی اجتماعی هستند که همان قدر از علل روان‌شناختی و جامعه­شناختی نشأت می‌گیرند که از علل اقتصادی. گواین­که تفکر محافظه‌کارانه دل بدین ترفند بسته است که آسیب‌های اجتماعی را صرفاً به مطالعات جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه تحویل دهد؛ پدیده‌ی فقر را به جامعه‌شناسی فقر، پدیده‌ی بزهکاری را به جامعه‌شناسی بزهکاری، پدیده‌ی اعتیاد را به جامعه­شناسی اعتیاد، و غیره. آن‌چه در این میان معمولاً مغفول می‌ماند عبارت است از اقتصادشناسی آسیب‌‌های اجتماعیِ حاصل از نظام بازار.

برنامه‌های تأمین و رفاه اجتماعی، آگاه از شکست نظام بازار در زندگی اجتماعی و مؤمن به قابلیت جبران مافاتِ زیان­های ناشی از نظم بازار، به دنبال جبران درصدی از باخت بازندگانِ بازی قدرت در زندگی اقتصادی هستند. یکی از دو گرایش افراطیِ مخالف با برنامه‌های تأمین و رفاه اجتماعی در واقع منکر قابلیت جبران مافات ضررهای ناشی از نظم بازار است، و دیگری منکر شکست بازار در زندگی اجتماعی. اگر اصطلاحات پیشنهادیِ آلبرت هیرشمن در مقاله‌ی «دولت رفاه در مخمصه: بحران سیستماتیک یا دردسرهای فزاینده؟» را به کار بندیم، شاید بتوان طرفداران گرایش اول را خیال‌آسودگان و طرفداران گرایش دوم را قائلان به مشکلات بنیادی نامید. قائلان به مشکلات بنیادی تصور می‌کنند معضلات نظام سرمایه‌داری چندان عمیق و بنیادی است که تنها با براندازی نظام و درانداختن طرحی نو درمان می‌شود نه با اصلاحاتی ظاهری از قبیل برنامه‌های تأمین و رفاه اجتماعی، حال­آن­که خیال‌آسودگان بر این باورند که برنامه‌های رفاه اجتماعی اساساً محلی از اعراب ندارد.

محمد مالجو