پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی


قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی

دیپلماسی فرهنگی ابزار مهمی در زرادخانه قدرت هوشمند است

جوزف نای از معروف ترین نظریه پردازان روابط بین الملل در عرصه سیاست خارجی آمریکا است. در این مقاله او به سه نوع قدرت اشاره دارد که عبارتند از: قدرت نرم، قدرت سخت و قدرت هوشمند. اما تاکید اصلی نای بر قدرت نرم است که در بررسی آن به دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی توجه دارد و آنها را ابزارهای اصلی قدرت نرم می داند. وی در ادامه به دیپلماسی در عصر اطلاعات می پردازد و معتقد است در عصر انفجار اطلاعات، تشخیص اطلاعات ارزشمند بسیار مهم است و کسی که بتواند این مساله را درک کند در دستیابی به قدرت نرم موفق تر عمل می کند.

فرهنگ مسیری است که دانش را انتقال و به زندگی ما معنا می دهد. همچنین فرهنگ می تواند یک ابزار قدرت باشد.

یک رهبر نازی زمانی عنوان کرد وقتی کلمه فرهنگ را می شنود به اسلحه اش دست می برد. یکبار استالین با لحنی تمسخر آمیز پرسید پاپ چند بخش دارد، اما فرهنگ کاتولیک بیشتر از فرهنگ اتحاد شوروی دوام آورد. در چین، رئیس جمهور «هو جین تائو» در هفدهمین کنگره حزب گفته بود چین نیاز دارد بیشتر در قدرت نرم سرمایه گذاری کند. در نتیجه، چین برای ارتقای منزلت فرهنگش شروع به ایجاد نهادهای کنفوسیوسی در جهان کرد. این جا در آمریکا، معاون وزیر خارجه، «آندری جی. شاپیرو» که اخیرا گفت قدرت هوشمند، یعنی ادغام هوشمندانه ابزارهای قدرت نرم و سخت، به شدت مورد علاقه پرزیدنت اوباما و وزیر خارجه، کلینتون است. جوزف نای تلاش دارد نشان دهد که دیپلماسی فرهنگی ابزار مهم قدرت نرم است اما ابتدا در مورد معنی قدرت نرم صحبت می کند.

● قدرت نرم

قدرت توانایی تاثیر گذاشتن بر دیگران است به نحوی که خواسته شما به خواسته آنها تبدیل شود. به سه روش می توان بر رفتار دیگران تاثیر گذاشت: تهدید به زور (چماق)، ایجاد انگیزه و پول (هویج) و جذب دیگران به نحوی که خواسته آن ها چیزی است که شما می خواهید. ممکن است کشوری به خاطر این که دیگر کشورها از آن پیروی می کنند به خواسته هایش در سیاست جهانی دست یابد. برای تغییر دیگران باید آنها را جذب کرد، نه این که آن ها را با تهدید به زور و یا استفاده از سلاح های اقتصادی یا نظامی مجبور به تغییر کرد. قدرت نرم - تاثیرگذاری بر دیگران آن گونه که می خواهید – بیش از آن که مجبور کردن دیگران باشد به همکاری پذیرفتن دیگران است.

قدرت نرم، توانایی شکل دادن به ترجیحات و اولویت های دیگران است. در سطح انسانی، قدرت جذب و اغوای دیگران است. رهبران سیاسی، مدت ها قدرت را توانایی تنظیم دستور کار و تعیین چارچوب بحث می دانستند. قدرت نرم، ستون روزانه سیاست های دموکراتیک است. توانایی ایجاد اولویت ها از طریق امتیازهای غیرملموس مثل شخصیت، فرهنگ، نهادها و ارزش های سیاسی و سیاست هایی که مشروع و قانونی هستند و اقتدار اخلاقی دارند بدست می آید.

فرهنگ یک منبع قدرت نرم است: جاذبه هایی را ایجاد می کند که از طریق رای گیری از مردم یا گروه های متمرکز مورد ارزیابی قرار می گیرد. این که آیا این جاذبه ها سیاست های دلخواه را ایجاد می کند باید در موارد ویژه، مورد داوری قرار گیرد. شکاف میان قدرت ارزیابی شده به عنوان قدرت منابع و قدرت داوری شده به عنوان قدرت رفتاری، منحصر به قدرت نرم نیست بلکه در همه اشکال قدرت رخ می دهد. تفاوت میان قدرت منابع و قدرت رفتاری برای فهم رابطه میان قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی مهم است. در سیاست بین الملل منابعی که قدرت نرم را ایجاد می کنند از ارزش های یک سازمان یا یک کشور که در فرهنگش اعمال می کند، برای مثال از طریق اعمال و سیاست های داخلی اش و روشی که در روابطش با دیگر کشورها رفتار می کند، ناشی می شود. دیپلماسی فرهنگی یکی از ابزارهای دیپلماسی عمومی است که حکومت ها برای نوسازی این منابع استفاده می کنند تا بیش از آن که صرفا حکومت کشورهای دیگر را جذب کنند مردم آن کشورها را جذب کنند. اگر محتوای فرهنگ، ارزش و سیاست های کشوری جذاب نیستند دیپلماسی عمومی که آن ها اشاعه می دهند نمی تواند قدرت نرم ایجاد کند بلکه ممکن است تنها مخالف ایجاد کند.

● دیپلماسی در عصر اطلاعات جهانی

بیشتر کردن تصویر مثبت از یک کشور چیز جدیدی نیست اما شرایط برای ارتقا قدرت نرم در سال های اخیر به نحو برجسته ای تغییر یافت. اطلاعات یک قدرت است و امروز بخش بزرگ تری از جمعیت جهان به این قدرت دسترسی دارد. پیشرفت های تکنولوژیکی منجر به کاهش قابل ملاحظه در هزینه های مربوط به پردازش و مخابره اطلاعات شده است. نتیجه این که یک انفجار اطلاعاتی و پارادوکس های فراوانی ایجاد شده است. فراوانی اطلاعات به کمبود توجه منجر شده است. بنابراین، بیشتر از این که اطلاعات کمیاب باشد، توجه به این اطلاعات اندک است، لذا کسانی که می توانند اطلاعات با ارزش را تشخیص دهند می توانند قدرت را بدست آورند.

ویراستاران و راهنمایان بیشتر مورد تقاضا هستند و این امر یک منبع قدرت برای کسانی است که می توانند به ما بگویند توجه مان را در کجا متمرکز کنیم. میان ویراستاران و راهنمایان، اعتبار منبع مهمی است. حکومت ها نه تنها با حکومت های دیگر بلکه با مجموعه وسیعی از آلترناتیوها شامل رسانه های خبری، موسسات، سازمان های غیرحکومتی، سازمان های بین حکومتی و شبکه های جوامع علمی برای کسب اعتبار رقابت می کنند. تحت این شرایط جدید عصر اطلاعات، عناصر نرم افزاری ممکن است موثرتر از عناصر سخت افزاری باشند. بدون تاکید بر اعتبار ملی، ابزارهای دیپلماسی عمومی نمی تواند منابع فرهنگی را وارد قدرت نرم نماید (به عبارت دیگر زمانی فرهنگ یک کشور قدرت نرم محسوب می شود که آن کشور دارای اعتبار ملی در عرصه بین المللی باشد). کارایی دیپلماسی عمومی با افکاری ارزیابی می شود که با صرف دلار تغییر نیافته باشند.

● چشم اندازهای دیپلماسی فرهنگی و عمومی

شکاکانی که به دیپلماسی عمومی صرفا به عنوان یک کلمه خوب برای تبلیغات می نگرند اصل موضوع را درک نکرده اند. اغلب تبلیغات ساده فاقد اعتبار بوده و بنابراین به عنوان دیپلماسی عمومی غیرسازنده مطرح هستند. ترکیبی از اطلاعات مستقیم حکومت با روابط فرهنگی درازمدت با سه بعد دیپلماسی عمومی تغییر می کند. اولین و ضروری ترین بعد، ارتباطات روزانه است؛ دومین بعد ارتباطات استراتژیک و سومین بعد دیپلماسی عمومی، توسعه روابط پایدار با افراد تاثیرگذار از طریق سمینارها، آموزش، کنفرانس‌های مبادلات و دسترسی به رسانه‌ها است. هر سه بعد یاد شده در دیپلماسی عمومی نقش اساسی در کمک به ایجاد تصویری جذاب از یک کشور بازی می کنند و در بهبود چشم‌انداز کسب نتایج مطلوب برای آن کشور تاثیرگذار هستند.

اما به نظر می رسد سیاست هایی که به سختی یا متکبرانه ارائه می شوند بیش از آن که قدرت نرم ایجاد کنند، آن را به تحلیل می برند. در بهترین شرایط، روابط دوستانه درازمدت ممکن است به این منجر شود که دیگران در واکنش هایشان اندکی متساهل تر باشند. بعضی مواقع، دوستان به شما تردید خواهند کرد یا با اشتیاق بیشتری خواهند بخشید. این چیزی است که توانا کردن یا ناتوان کردن محیط برای سیاست است. دیپلماسی عمومی موثر، خیابان دوطرفه ای است که شامل گوش کردن و گفتن است.

برای این که دیگران همان چیزی را بخواهند که شما می خواهید، شما باید بدانید که آنها چگونه در حال شنیدن پیام شما هستند و در نتیجه آن را می پذیرند. موعظه کردن بیگانگان بهترین روش برای تغییر دادن آن ها نیست. اغلب رهبران سیاسی به سادگی فکر می کنند که دیگران فاقد اطلاعات هستند و اگر آن ها بدانند ما چه می دانیم، روش ما را خواهند فهمید. همه اطلاعات از طریق فیلترهای فرهنگی و بیانیه هایی که به ندرت تمایل به شنیده شدن دارند منتقل می شوند.

حتی وقتی که سیاست و ارتباطات با یکدیگر منطبق باشند بازهم مدیریت منابع قدرت نرم در عصر اطلاعات مشکل است. ارتباطات حکومتی تنها بخش کوچکی از ارتباطات کلی میان جوامع در عصری است که لبریز از اطلاعات است. روابط درازمدت در حال توسعه همیشه در کوتاه مدت سودبخش نیستند و بنابراین به سادگی رها کردن آن ممکن است به کاهش سرمایه گذاری منجر شود. در حالی که ممکن است برای خودشان آموزش بیشتر تدارک ببینند، و سازمان های غیرانتفاعی می توانند کمک کنند، برخی برنامه های مبادله ای بدون حمایت حکومت کاهش خواهند یافت. همزمان، پست مدرن ها به طور کلی نسبت به اقتدار تردید دارند و اغلب به حکومت ها بدبین هستند.

اغلب لازم است حکومت ها مسایل پشت پرده را حفظ و با بازیگران خصوصی فعالیت کنند. برخی NGOها بیشتر از حکومت ها قابل اعتماد هستند و اگرچه کنترل کردن آنها مشکل است اما می توانند کانال های ارتباطی مفیدی باشند. همچنین شرکت ها برخی پروژه های دیپلماسی عمومی ویژه را مورد حمایت مالی قرار می دهند و در حمایت از این پروژه ها پیشقدم می شوند.

مزیت دیگر دیپلماسی غیرمستقیم شهروندی این است که اغلب قادر است خطرات بیشتری برای ارائه مجموعه ای از دیدگاه ها بپذیرد. برخی اوقات از نظر داخلی مشکل است که حکومت از اراده برخی دیدگاه ها که سیاست های حساسشان هستند حمایت کنند. با این وجود، انتقادگرایی اغلب موثرترین روش ایجاد اعتبار است. بخشی از قدرت نرم آمریکا خارج از جامعه و سیاست بازش رشد کرد و این واقعیت است که دادگاه ها، کنگره و مطبوعات آزاد می توانند انتقاد و سیاست ها را اصلاح کنند. وقتی ابزارهای حکومتی از انتقاد خودداری می کنند، آنها نه تنها اعتبارشان را کاهش می دهند بلکه در جلب نخبه های خارجی که یک منبع مهم سرمایه هستند هم ناکام می مانند. در نهایت، اشتباه است که به سادگی، دیپلماسی عمومی را با اصطلاحات مخالف بفهمیم.

برخی اوقات بین اطلاعات من و اطلاعات شما رقابت وجود دارد اما اغلب می تواند برای هر دو طرف مفید باشد. رهبران سیاسی ممکن است اهداف مشابه و دوجانبه داشته باشند؛ برای مثال گسترش دموکراسی و حقوق بشر، در این شرایط می توان از فواید برنامه های دیپلماسی عمومی و فرهنگی استفاده کرد. همچنین دیپلماسی عمومی سازنده می تواند به کاهش تردید های انگیزه های اندک ملی کمک کند.

دیپلماسی فرهنگی ابزار مهمی در زرادخانه قدرت هوشمند است اما دیپلماسی عمومی هوشمند نیازمند فهم نقش اعتبار، خود انتقادگرایی و نقش جامعه مدنی در ایجاد قدرت نرم است. دیپلماسی عمومی که در حد تبلیغات سقوط می کند نه تنها برای متقاعد کردن ناکام می ماند بلکه می تواند قدرت نرم را نیز کاهش دهد و ارزش آن را کم کند. قدرت نرم به فهم افکار دیگران بستگی دارد. بهترین دیپلماسی فرهنگی و عمومی یک جاده دو طرفه است.

نویسنده: جوزف - نای

مترجم: سید رضی - عمادی

منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۹ - شماره ۴۳ - تاریخ شمسی نشر ۰۰/۰۰/۱۳۸۹ - به نقل از project-syndicate.org، فوریه ۲۰۱۰