چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
بازیگران عرصه جهانی
اومانیسم به این معنا است که «انسان» معیار واقعی بودن دیگر چیزهاست و او نیازی به دیگری و در راستای آن به «خدا» برای این اعتبار بخشی ندارد. در رویکرد اومانیستی «خدا» حقیقت مطلق همه چیز نیست بلکه این انسان است که با منطق خویش او را اثبات میکند و سپس خدا یک «حقیقت» میشود اما مبتنی بر ذهن اندیشنده من.
اگر چه اومانیستها الزاماً به الحاد باور نداشتند و بسیاری از متفکران اومانیست به خداوند معتقد بودند، اما فرمانروایی او را انکار میکردند و در نهایت جنبش آنها به فراموشی «خدا» منجر شد. اومانیستها تنها میتوانستند به پیامهایی از سوی خدا که در محدوده شخصی است باور داشته باشند. در طی این فرایند اومانیسم به صورت فزایندهای به گرایش غالب مردم غرب تبدیل شد. انسان گمان برد که میتواند حقایق جهان را براساس پیشرفتهای علمیاش بفهمد. از آن پس علم تجربی جایگزین خداوند شد. فناوری هم به او قدرتی متکی به خود بخشید. این وضعیت نقطه اوج اومانیسم بود. علی رغم پیشروی نگرش سکولاریستی و اومانیستی و چیرگی او بر سرنوشت انسان در عصر جدید غربی عوامل چندی باعث شد که تسلط علم و انسان محوری با چالشهای جدی روبهرو شود.
در نیمه دوم قرن بیستم پژوهشهای فلسفی نشان داد که علم تجربی نمیتواند معیار حقیقت باشد چرا که استحکام و قطعیت علم تجربی مورد سؤالهای جدی واقع شد. همانگونه که در ابتدای دوره مدرن «خداوند» با اتکا به ذهن انسان و یا اصالت فاعل شناسا سوبژکتیویتهای لحاظ میشد در اواخر قرن نوزدهم علم تجربی نیز به همین سرنوشت دچار گردید و حقیقت عینی آن مورد انکار واقع شد. بنابراین نگرش سوبژکتیویستی، این ذهن دانشمند ماست که در برخی مقتضیات یک قانون علمی را میپذیرد و در برخی مواقع دیگر آن را رد میکند و پذیرش و رد این قانون علمی نه بر واقعی بودن که بر گزینش انسان مبتنی است. این مفهوم عمیق از علم تجربی، واقعی بودن علم تجربی که مهمترین معیار در کفایت و حقانیت معرفت آدمی بود را مشکوک جلوه داد.
از طرف دیگر قدرت مستقل بشر به واسطه فناوری جنبه دیگر اومانیسم بود در حالیکه قرن بیستم قرن توسعه علم و فناوری برای بشریت در به کار بردن ظرفیت آن در خدمت به بشر بود. قرن بیست و یک قرن تردید به این نوع فعالیتهای بشر است چرا که انسان برای تسلط بر طبیعت فجایعی به بار آورد که مزیت این پیشرفت را با تهدیدهای بسیاری مواجه ساخت. دیگر اینکه تفکر اومانیستی سکولار که از جدایی دین و دولت جانبداری میکند تلاش کرده است تا برخی گزینهها چون سوسیالیسم، دموکراسی و لیبرال دموکراسی را به جای حکومت دینی معرفی کند با این مدعا که این نوع نظریهها جایگزین مناسبتری نسبت به حکومت دینی است. حال آنکه این سنخ نظامهای سیاسی معضلات بسیاری داشتهاند که توسط فیلسوفان سیاست خاطر نشان شده است.
در واقع، دستاوردهای انسان محورانه اومانیستی تفکرات سیاسی جدید غرب بزرگترین فاجعه را در تاریخ بشر به نام جنگهای اول و دوم جهانی به بار آورده است.
بحث بعدی جهانی شدن یا جهانی کردن است. فرایند جهانی شدن که در بسیاری از ابعاد زندگی بشری تأثیر گذارده است، فرایندی اجباری است که بشر امروز منفعلانه در پی تحقق آن است. این به معنای نفی تأثیر فعال بشر در آن نیست. آنها که به دنبال پروژه جهانی سازی یا افراطی تر آن غربی سازی و حتی امریکایی سازی هستند واقفند که علی رغم انفعال در برابر این تحول عظیم میتوان نقشی فعال در این فرایند بازی کرد.
چند سالی است که توجه اندیشمندان کشورهای مختلف از ابعاد اقتصادی، صنعتی، سیاسی جهانی شدن به طور جدی و فراگیر به ضمیمههای فرهنگی این فرایند معطوف شده است. گرچه جهانی شدن ابتدا در اشکال اقتصادی و سپس صنعتی و ارتباطات و نیز حوزه سیاست بروز پیدا کرد اما این ابعاد بر جنبههای فرهنگی زندگی بشری چنان تأثیرگذار بوده است که فرهنگ، محور نظریهپردازیهای جهانی شدن گردیده است. سازمان یونسکو به سهم خود پیشتاز بررسی فرهنگی جهانی شدن است و این مأموریت جهانی را از طریق تهیه و انتشار دو ویرایش از گزارش فرهنگ جهانی در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ که به ترتیب بر موضوعات فرهنگ، خلاقیت و تجارت و تنوع فرهنگی تعارض و کثرت گرایی تمرکز داشتند شروع کرد.
با این وجود فرهنگ از طریق مجموعهای انتشارات مبتنی بر سیاستهای عمده و پیامهایی سیاسی نهفته در آنها موجب مباحثات بینالمللی درباره جهانی شدن شده است. این فرایند با انتشار کتاب «تنوعخلاق ما» در سال ۱۹۹۶ و گزارش کمیسیون جهانی درباره فرهنگ و توسعه توسط یونسکو که پیوندی قوی میان فرهنگ و توسعه را ارائه میکرد آغاز گردید. این گزارش از الزام کثرتگرایی به عنوان راه حلی میان کل گرایی و نسبت گرایی افراطی فرهنگی جانبداری میکرد در حالی که ابعاد دینی جهانی شدن فرهنگ کمتر مورد بحث قرار گرفته است.
چالش بزرگ فرهنگ در فضای جهانی شدن در خصوص دین است. جریان جهانی شدن تأثیر مهمی بر ادیان مخصوصاً اسلام گذاشته است. این تأثیرات خود باعث شده است که فرصتهایی برای ادیان پدیدار شود و همچنین تهدیدهایی نیز برای آنها به وجود آید از جمله فرصتها مجال حضور در مجامع جهانی با استفاده از فناوریها و امکانات جدید رسانهای و رساندن پیام دینی به همنوعان و تأکید بر فرهنگهای بومی به جای فرهنگ بیگانه غربی که در گذشته تنها فرهنگ برتر بود، درک متقابل بهتر ادیان و... بود از جمله تهدیدات جهانی شدن برای ادیان پلورالیسم فرهنگی، از بین رفتن سنتهای کهن با سلطه فرهنگ غربی، زوال ارزشهای والای انسانی، از بین رفتن امنیت فکری و فرهنگی و... است. اما جهانی شدن فرایندی گریزناپذیر در زندگی انسان و نتیجه ضروری پیشرفتهای بیشمار در علم، فناوری، ارتباط و... است.
جهانی شدن، ارزشها و فرهنگهای زیادی ایجاد میکند که باید همواره مورد کنکاش قرار گیرد اما جهانی سازی به عنوان ایدئولوژی در صدد است تا تمام ارزشهای خود را توسط تعداد اندکی انسان غربی بر سایر مردم جهان تحمیل کند. آنها میخواهند سایر انسانها را به نحوی تغییر دهند که همانند ایشان فکر کنند و با از بین بردن دیگر فرهنگها همه نظام ارزشی آنها پذیرفته شود. آنها این امر را یک جنگ یا رویارویی تلقی میکنند که باید در آن بر دیگر فرهنگها غلبه کنند. تمام انسانهای دیگر در این شرایط باید نقشی منفعل و به دور از هر گونه مشارکت فعال داشته باشند.
کسانی که به جهانی سازی میاندیشند میدانند که در مقابل جهانی شدن میتوان دست به اقداماتی زد. جهت گیری جهانی شدن قابل تغییر است گرچه اغلب برنامهریزیها برای جهت دهی به جهانی شدن با شکست مواجه میشوند و جریانهای دیگری قدرت حضور پیدا میکنند اما خود پروژه جهانی سازی و سرمایهگذاریهای کلانی که برای آن میشود نشان از این دارد که در فرایند جهانی شدن میتوان نقشی فعال داشت.
اینکه جهانی شدن جریان ناخواسته بشری است و بسیاری شرایط بدون اینکه کسی برای آن برنامهریزی کند خود به خود در جهانی شدن اتفاق میافتد، القای این فکر است که باید در مقابل جهانی شدن نقشی منفعل داشت در حالی که پروژه جهانی سازی بر امکان داشتن نقشی فعال تأکید میکند. ما که به هوشیم تا مسئولیت مان را در دنیای جهانی شده بیابیم باید نتایج جهانی شدن و تهدیدها و فرصتهای آن را بشناسیم تا بتوانیم بهترین نقش را در این وضعیت ایفا کنیم.
اما مهدویت دو پیام عمده دارد اول آنکه جهان به سمت ظلم و پستتر شدن سیر میکند دوم آنکه همواره شخص معتقد به مهدویت باید با انتظار و پویایی خود و حضور فعالش زمینه را برای ظهور حضرت مهدی (عج) فراهم نماید. تهدیدهای جهانیشدن تأکید بر آینده روبه زوال انسانیت و معنویت دینی دارد و فرصتهای آن این امید را ایجاد میکند که میتوان نقشی فعال در آن ایفا کرد.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست