شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

درگذشت صادق همایونی



      درگذشت صادق همایونی
...

پژوهشگر فرهنگ مردم
1313-1392
صادق همایونی، پژوهشگر خستگی ناپذیر در زمینه  فرهنگ عامه، تعزیه ، داستان ها و حکایت های مردمی که آقار و مقالات متعدد او شاهد یک عمر کار پر تلاش در این زمینه بود، روز یکشنبه 19 خرداد 1392، در سن 79 سالگی درگذشت. همایونی در طول زندگی خود توانسته بود به دور از جنجال و در آرامشی که از خصوصیات بارز او بود، به کار تحقیق و پژوهش در زمینه ای که به آن عشق می ورزید ادامه دهد و پژوهش هایش به ویژه در زمینه تعزیه و شعر و داستان فلکلوریک شهرت داشتند.  انسان شناسی و فرهنگ فقدان این اندیشمند و پژوهشگر را به خانواده محترم ایشان و عموم اهل فرهنگ ایران تسلیت می گوید و آرزومند است که خاطره و یاد و آثار ایشان برای همیشه در فرهنگ ایران و جهان زنده بمانند. در انتظار  تدوین پرونده ای درباره زندگی و آثار صادق  همایونی، در زیر بخشی از مطالبی را که در روزهای اخیر درباره ایشان به انتشار رسیده است را می خوانیم.

 

ایسنا

 

سوگ‌سوزهای قلم در مرگِ صادق همایونی

 

مرگ را سال‌هاست تلخ و ناگوار نمی‌نگرم، دیرسالی است که حَق و حظَش را می‌شناسم، با فرودش بر نمی‌آشوبم و سر بر دیوار نمی‌کوبم....

به گزارش خبرنگار ادبی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه فارس، این بخشی از یادداشت محمدرضا خالصی است که به بهانه درگذشت صادق همایونی، و با عنوان «سوگ‌سوزهای قلم در مرگِ استاد عزیزِ نجیبِ شریف صادق همایونی» قلمی کرده است.

متن کامل این یادداشت چنین است:

“مرگ را سال‌هاست تلخ و ناگوار نمی‌نگرم، دیرسالی است که حَق و حظَش را می‌شناسم، با فرودش برنمی‌آشوبم و سر بر دیوار نمی‌کوبم، می‌دانم لاجَرَم می‌آید و جُرعۀ فراق را به فَرجام می‌نوشاند و این واقعیت را هیچ چیز نمی‌تواند که بپوشاند.

هیچ گُربُزی را گریز و گزیری از این مَحتوم ناگزیر نیست.

بر آن سرم که مرگ را برای خویش آفتی نمی‌دانم و از آن مَخافتی ندارم.

بر این باورم که به قول والت ویتمن:

Bath me OGod in thee mounting to thee I and my soul to range in range of thee.

مرگ زیر و زَبَر شدنی است برای قطره‌ها و جوی‌ها و رودها و الحاق گشتنی است به ژرفنای دریا.

مرگ دل به امواج سپردن است و تن از آن به دَر نَبُردن، غَرقه‌گی است و جان‌بُردگی است و در آخِر مرگ، همان زندگی است.

چه دانم؟ نیستم؟ هستم؟ ولیک این مایه می‌دانم

چو هستم، نیستم ای جان ولی چون نیستم هستم

.... و نترسیم از مرگ / مرگ پایان کبوتر نیست / مرگ وارونه یک زنجره نیست/ مرگ در ذهن اقاقی جاری است/ مرگ در ذاتِ شب دهکده از صبح پُر است.

اما با همه این باورها نمی‌توان در مرگ عزیزان، به دریغ و درد نبود؛ هرچند مرگ، ایشان را از غروب یک نشئه به طلوع نشئه‌ای دیگر بَرَد:

تو را غروب نماید ولی شروق بود لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

اما تیغِ فقدانشان به جان‌مان می خَلَد و سینه‌مان را می‌دَرَد؛ مائیم و این فراق که سَهلَش نمی‌توان شمرد.

استادِ عزیز و شریف و نجیب و نقیبِ ما که شولای علم و اخلاق توأمان پوشیده بود استاد صادق همایونی با مرگش هرچند خود روی بر آسمان کرد، اما کامِ ما دوستدارانش را تلخ و چمشهای‌مان را گریان کرد.

غیرت حق بود و با حق چاره نیست کو دلی کز حُکمِ حق صد پاره نیست

استاد همایونی را به جِد مصداق این مفاخرۀ متنبی می‌دانم :

وَدَهرٌ ناسُهُ ناس صِغارٌ وَ إن کانَت لهم جثَتٌ ضِخامُ

وَ ما أنا بالعیشَ فیهم وَلکن معدنُ الذّهَبُ الرّغامُ

«در روزگاری زندگی می‌کنم که مردمانش فَربه اند و لَحیم ولیک بی‌ارزشند و حقیر؛ هرچند با آنانَم اما از ایشان نیَم، کانِ زَرَم در میانِ خاک ها.»

و انصافاً استاد چنین بود، کانِ زَرِ زخّاری بود در این خاک آلوده روزگار زُمُخت و زِبر.

آن ادیبِ نَزیه در روزگاری که اهلِ ادب و دانش مُنعَزِل‌اند و مُنقَطِع‌اند و منکوب

پَری نهفته رُخ و دیو در کَرشمۀ حُسن

کبوترانه به بامِ دانش و بینش پَرید و آب و دان از آن آسمان بَرچید؛ از این همه غوغا و غوغائی گریختن و به عُزلت نشستن و به دانش کوشیدن و نجات درآن جُستن و دست به آن یازیدن و به آرامش رسیدن به قول جبران خلیل جبران:

تلمصت بالأمس من غوغا المدینة و خرجت أمس فی الحقول الساکنة

مردستانی می‌خواهد به وسعت دشتستانی مرد. و استاد چنین کرد و پاداشَ آن را نیز که خَلعَتِ آرامش و آزادگی و وارستگی و دانش پیشگی بود بر قامتِ سازوار و موزونش نشاندند و پوشاندند.

بر توای نازنین دلم سوزد که دلم چون تو غمگسار نداشت

ماتم روزگار داشته ام که دگر چون تو روزگار نداشت

تلخی رحلتش را تنها و تنها شیرینی سال‌ها هم صحبتی با وی می‌تواند تَحمُل پذیر کند.

او بزرگ بود و از اهالی امروز..... جاودانه جایگاهش رضوانِ حضرتِ وَدود بادا

دکترمحمدرضا خالصی

20 خرداد 92»

محمدصادق همایونی سروستانی از جمله پژ‍وهشگران برجسته کشور در حوزه مردم‌شناسی، فرهنگ مردم و خصوصا پ‍ژوهش در عرصه تعزیه بود که به تازگی از دنیا رفت.

http://isna.ir/fa/news/92032112406/%D8%B3%D9%88%DA%AF-%D8%B3%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C

 

ایسنا

 

به‌ بهانه‌ی درگذشت صادق همایونی

به گزارش خبرنگار ادبی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در فارس، تلفن را استاد با صدای خسته و بیمارش پاسخ داد؛ با همان مهربانی و صمیمیت همیشگی. گویا ضعف و بیماری هرگز نتوانسته بود خللی در اراده و عشق بی‌پایان او به نوشتن ایجاد کند.

در این گفت‌وگوی تلفنی کوتاه، او ضمن توضیح راجع به «ترانه های محلی ایران»، از پروژه‎های آتی خود در حوزه نشر سخن گفت؛ از رمان در دست انتشارش، پرونده، و دو کتاب دیگر در حوزه پژوهش‎های فرهنگ عامه: «گوشه‎هایی از آداب و رسوم مردم ایران» و «مراسم زناشویی در میان ایل قشقایی». و این همه تلاش خستگی‌ناپذیر برای مردی درگیر کهولت و بیماری، سخت غبطه‌برانگیز بود.

به گزارش ایسنا، استاد محمدصادق همایونی متولد 1313 شیراز و از نویسندگان صاحب‌نام کشور بود که نه تنها در حوزه فرهنگ عامه که در داستان‌نویسی و پژوهش‎های ادبی نیز آثاری را از خود به جاگذاشته است.

او که نخستین‌بار داستان‎های کوتاهش را در مجله ادبی «خوشه» انتشار داده بود، بعدها کتاب‎های «هرگز غروب نکن» (1347 ) و «بیگانه‌ای در ده» (1349) را در این زمینه به دست چاپ سپرد. کتاب «بن‌بست» نیز نخستین تجربیات شعری او بود که در 1344 منتشر شده بود.

اما شهرت همایونی بیش از این‌که مدیون شعرها و داستان‎هایش باشد - هرچند قابلیت او در زمینه ادبیات دهقانی و روستایی دهه 40 را نمی‌توان نادیده گرفت -، بیش‌تر به خاطر کوشش عاشقانه‎اش در پژوهش‎های فولکلوریک بود. در این میان، کتاب «تعزیه در ایران» او توانست به جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کند.

از استاد همایونی که روز یکشنبه، 19 خردادماه، در سن 79 سالگی به دلیل ایست قلبی درگذشت، بیش از 40 کتاب و 200 مقاله به جا مانده است.

 

http://isna.ir/fa/news/92032011540/%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C

 

خبرگزاری مهر

صادق همایونی در دل خاک آرام گرفت/ همایونی تعزیه را تجسد واژگانی داد

شیراز - خبرگزاری مهر: پیکر صادق همایونی نویسنده و پژوهشگرصبح سه شنبه با حضور اهالی فرهنگ و ادب در شیراز تشییع شد.

به گزارش خبرنگار مهر، در این مراسم که اهالی فرهنگ شیراز و فارس حضور داشتند چندتن از بزرگان ادب و هنر سخنرانی کردند.

عزیز شبانی  نویسنده و استاد دانشگاه در جریان این مراسم با اشاره به اینکه آزادمردی از صادق همایونی شخصیتی نمونه ساخته بود، گفت: امید است که اهالی فرهنگ و هنر در سایه وقار فرهنگی این بزرگمرد بتواند قدردان وجود بی ادعا و پرتلاشش باشد.

وی گفت: استاد صادق همایونی  با نوشتن آثاری چون برقی از منزل لیلی و تعزیه در اشاعه فرهنگ ایرانی سعی بلیغ مبذول داشت.

وی ادامه داد: کسی که تعزیه را تجسد واژگانی می دهد نشانگر علاقه ویژه اش به شخصیت مولی حسین بن علی (ع) است که روحش با آزادگی های حضرت حسین شیفتگی ها دارد.

این استاد دانشگاه افزود: استاد صادق همایونی نه تنها سروی از سروستان است که ستان بر خاک افتاده است؛ ماهی از آسمان فرهنگ و ادب ایران است که درزمین چرخیده.

 

شبانی بیان کرد: نیک نفسی ها، آزاد مردی ها و بی آزاری ها از وی شخصیت نمونه ، مودب و باوقار ساخته بود.

محمدصادق همایونی سروستانی در سال 1313 در شهر سروستان واقع در استان فارس دیده به جهان گشود.

بعد از اخذ دیپلم در رشته‌ ادبی به تهران عزیمت کرد و به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و در سال 1337 لیسانس رشته حقوق قضایی را اخذ کرد.

از همایونی بیش از 30 کتاب و 200 مقاله و گفت‌وگوهای بسیاری در زمینه شناخت تعزیه و نیز فرهنگ مردم و شعر و رمان منتشر شده است.

تعزیه در ایران، اثر برگزیده‌سال کشور و برگزیده جشن کتاب فارس، تعزیه و تعزیه‌خوانی به عنوان اولین کتاب در زمینه تعزیه در ایران، شیراز خاستگاه تعزیه و ترانه‌های محلی فارس چندین مجموعه‌ داستان و شعر و سفرنامه و کتاب‌هایی در باب فرهنگ مردم  ازجمله آثار صادق همایونی به شمار می آیند.

صادق همایونی یکشنبه ساعت 17و 30 دقیقه به دلیل ایست قلبی در شیراز درگذشت

http://www.mehrnews.com/detail/News/2073756

خبرگزاری مهر

 

امامی در گفتگو با مهر:

همایونی از استوانه های فرهنگ گستری در شهر شیراز بود

شیراز - خبرگزاری مهر: دبیر کانون فرهنگ و ادب فارس با بیان اینکه همایونی از استوانه های فرهنگ گستری در شهر شیراز بود، گفت: آثار استاد همایونی نقش بسیار موثری در شناخت رویدادهای مذهبی برای مردم ایران داشت.

ناصر امامی در گفتگو با خبرنگار مهر بیان کرد: وقتی ایشان در دادگستری مشغول به کار بودند همه او را به عدالت گستری می شناختند و بعد از بازنشستگی در مسند وکالت نیز مورد اطمینان همه مردم بود.

وی ادامه داد: همایونی ضمن اشتغال به کار  در زمینه فرهنگ گستری و پژوهشگری نیز فعال بود، بویژه در زمینه ادبیات فولکوریک(فرهنگ عامه) آثار ارزشمندی را به جامعه فرهنگ و ادب ارائه کرد.

امامی افزود: کتاب تعزیه صادق همایونی که شامل تحقیقاتی   پیرامون تعزیه است برای جامعه دینی و مردم بسیار مفید محسوب می شود.

دبیر کانون فرهنگ و ادب فارس گفت: صادق همایونی دبیر کانون یاران یکشنبه بود و این کانون متشکل از گروهی از شاعر و پژوهشگر است.

 

 

خبرگزاری مهر

 

طبیعی به مهر مطرح کرد:

همایونی در جنبه های مختلف خودساخته بود

شیراز - خبرگزاری مهر: مدیرعامل بنیاد فارس شناسی گفت: صادق همایونی در جنبه های مختلف خودساخته بود و از این نظر برای خیلی از افراد الگو است.

منصور طبیعی در حاشیه مراسم تشییع پیکر صادق همایونی نویسنده و پژوهشگر در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: نویسندگان، پژوهشگران و هرکسی که در خدمت فرهنگ و هنر بود مورد تقدیر ایشان قرار می گرفت.

مدیرعامل بنیاد فارس شناسی گفت: من در ابتدا با آثار ایشان که در حوزه های مردم شناسی و فرهنگ عامه بود آشنا شدم و از زمان آمدن در ارشاد حضورا ایشان را شناختم.

وی ادامه داد: استاد همایونی پژوهشگر و محققی نمونه  در زمینه فرهنگ عامه مردم بود و در این زمینه ها باعث شد در عرصه های مختلف از آثار و سخنرانی ایشان استفاده شود.

طبیعی افزود: خودساخته بودن  استاد همایونی در عمل  باعث شده بود با افراد مختلف در نهایت عزت و احترام  برخورد کند و من همیشه این کمال احترام را به همه می دیدم.

صادق همایونی یکشنبه ساعت 17و 30 دقیقه به دلیل ایست قلبی در شیراز درگذشت.

http://www.mehrnews.com/detail/News/2073876

 

 

خبرگزاری میراث فرهنگی
 

 خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه میراث فرهنگی - مرحوم صادق همایونی با پژوهش‌های ارزنده خود پیرامون تعزیه، در محافل تئاتری از معروفیت بسزایی برخوردار بود. از جمله نویسندگان برجسته‌ای بود که تمامی زندگی خویش را صرف شناسایی و معرفی هنر و ادبیات مردمی  کرد و با نگارش و انتشار پژوهش‌های برجسته‌ای پیرامون شبیه‌خوانی و به ویژه تعزیه استان فارس و ادبیات شفاهی دوام و ماندگاری این آثار را موجب شد.

 

مرحوم صادق همایونی که خود از ذوق ادبی سرشاری نیز برخوردار بود به تبعیت از حافظ، شاعر بلندآوازه شیرازی تا پایان عمر، وفادار به یار و دیار ماند و سرانجام از شهر شعر و شعور و عشق به سوی معبود، پر گشود.

 

تعزیه در ایران، اثر برگزیده‌سال کشور و برگزیده جشن کتاب فارس، تعزیه و تعزیه‌خوانی به عنوان اولین کتاب در زمینه تعزیه در ایران، شیراز خاستگاه تعزیه و ترانه‌های محلی فارس چندین مجموعه‌ داستان و شعر و سفرنامه و کتاب‌هایی در باب فرهنگ مردم ازجمله آثار صادق همایونی به شمار می آیند.

 

اداره کل هنرهای نمایشی درگذشت این پژوهشگر برجسته را به کلیه هنرمندان و هنردوستان و علاقه‌مندان به فرهنگ ایرانی تسلیت می‌گوید.

  

http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=105169&Serv=3&SGr=22

 

سایت فرهنگخانه

 

گفت و گو با صادق همایونی

ترانه های محلی در گستره فرهنگ ایرانی

 

 

 

فرهنگی

دوشنبه ، ۲۹ آذر ۱۳۸۹

فرهنگخانه : صادق همایونی  را اهل فرهنگ می شناسند  و با تحقیقات او در زمینه فرهنگ  مردم آشنایند .وی دانش آموخته دانشگاه تهران در رشته حقوق و وکیل دادگستری است.

نخستین نوشته‌اش در سال ۱۳۳۰ با عنوان «اراده» در سالنامه گلستان، نخستین شعرش در سال ۱۳۳۴ در صفحه ادبی مجله روشنفکر با عنوان «ترانه» و نخستین داستانش نیز در همان سال در مجله سپید و سیاه به چاپ رسیده است.

 

در فاصله سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ به طور مستمر در زمینه فرهنگ عامه با مجله «کاوه» که در آلمان به دو زبان فارسی و آلمانی منتشر می‌شد همکاری کرد و هم اکنون نیز با فصلنامه هنر، فصلنامه تئاتر، مجله بخارا و ... کم و بیش همکاری دارد.

 

وی برای اولین بار طرح گردآوری «فرهنگ مردم» صادق هدایت را در مورد فرهنگ عامیانه یک منطقه به کار گرفت و «فرهنگ مردم سروستان» را با مقدمه مرحوم انجوی شیرازی منتشر کرد.

آنچه می خوانید گفت و گوی همکار ما محمد ولی زاده با صادق همایونی است

*آقای همایونی! نزدیک به نیم قرن از انتشار نخستین کتاب شما درخصوص ترانه‌های محلی می‌گذرد. قبل از هر چیز می‌خواستم به پیشینه‌ی جمع‌آوری ترانه‌ها بپردازیم و اینکه پیشگامان این راه چه کسانی بوده‌اند؟

راستش  را بخواهید پیشگامان واقعی در این زمینه سیاحان وایرانشناسان و بیشتر نمایندگان کشورهای اروپایی بودند که از

آداب ورسوم و زندگی مردم سرزمین ما نیز ترانه ها وقصه ها سخن گفتند یادداشت برداشتند عکس گرفتند طرح کشیدند و از حق نباید گذشت که هم آنان بودند که مشتاقانه به ترجمه ، چاپ و معرفی آن ها و ارزش و اعتبارشان در کشورهای خود به زبان های انگلیسی ، فرانسه،آلمانی و نیز بعضی زبان های دیگر باز نمودند و بسیاری از آن ها نوشته های با ارزش و یادداشت های بسیار مفید و تعزیه ها  وترانه ها و قصه ها و هر چه را داشتند به موزه ها یا کتابخانه های کشورهای اروپایی هدیه کردند .

البته از نظر علمی و کار شاید کارهایشان بی نقص نباشد ولی بسیاری از آنان از عهده این کار خوب بر آمده اند و حق مطلب را ادا کرده اند از نوشته هایشان پیداست که به فرهنگ ایران عشق و علاقه داشته اند و بعضی از آن ها تحت جذبه ی آن قرار داشته اند و از بیان آن هم امتناعی نداشته اند . البته تلاش های آنان معطوف به همه ی ایران و همه ایرانیان بوده که خواه و ناخواه استان فارس بالاخص شیراز را هم در بر گرفته است.
بعضی از آنان به قصه و ترانه ها توجه داشته اند مانند ژوکوفسکی و لوریمرد هانری ماسه و کریستن سن و را مانکویچ. بعضی به تعزیه ها توجه داشته اند مانند خودزکو. بعضی به همه آداب  ورسوم پرداخته اند مانند شاردن که صادق هدایت آثار آن ها را دیده و خوانده بوده است و اولین اطلاع از کارهای آنان وسیله هدایت نوشته شده است .

برای آنکه از گزارش هدایت در این مورد اطلاع یابیم باید بگویم که صادق هدایت نیز در مقاله « فولکلور یا فرهنگ توده» تعدادی از آن ها را معرفی کرده است که علاوه بر آنان نام های گالونو و خانم دونالدسون هم دیده می شود البته از زبانی که صادق هدایت آن ها را نوشته تا کنون بسیاری از ایرانشناسان نظیر پرفسور مارزلف آلمانی در مورد قصه ها، پرفسور چکلوفسکی در مورد تعزیه ها، کتبی نوشته اند که مربوط به نقطه معینی نیست و همه ی ایرانیان را در بر می گیرد ولی از فارس و شیراز هم غافل نبوده اند که سخن درباره آنان و کاری که انجام داده اندو امتیاز است و اعتبارات و نیز نقائص کار بعضی از آنان سخن بسیار است .

اما صادق هدایت بود که در ایران گام های اولیه را برداشت و  نمونه هایی از فرهنگ مردم ایران را چاپ و عرضه کرد و کوهی کرمانی هم در سال ۱۳۱۴ دو کتاب یکی به نام هشتصد ترانه و دیگری چهارده افسانه منتشر کرده و کتاب کوهی در واقع نخستین کتابی بود که درباره ترانه های محلی ایران و از جهان ترانه های محلی فارس منتشر شده است و از آن پس در همه ی نقاط ایران از جمله شیراز کتبی که حاوی و شامل ترانه های محلی است انتشار یافته است که پیشگامان ترانه های محلی فارس را باید بر عهده ی دیگران گذاشت زیرا دامنه گفتار وسیع است.

* درخصوص آداب و سنن و ترانه‌های محلی فارس که خود شما آثار زیادی دارید، کسانی مثل مرحوم انجوی شیرازی، صادق هدایت و دیگران صاحب تألیفاتی هستند. نخستین کسانی که در این حوزه ورود کردند و الگویی ارائه دادند، چه کسانی هستند؟

در  مورد آداب و رسوم و ترانه های محلی فارس می توانید به دو کتابشناسی توصیفی فرهنگ مردم فارس مراجعه کنید زیرا تعداد افرادی که در این زمینه کار کرده اند  بسیارند. کمتر شهری است که درباره آن قدمی برداشته باشند.
کتاب شناسی توصیفی فرهنگ مردم فارس تالیف دکتر  جمشید صداقت کیش است که در سال ۱۳۸۲ وسیله بنیاد فارسی شناسی که در آن سال ها فعالیت های درخشانی از جهت انتشار کتب از جمله کتب مربوط به فرهنگ مردم فارس داشت منتشر شده است. کتابی است جامع و بی نقص. البته یک کتاب شناسی دیگر هم از طرف عزیز دیهمیی وسیله انتشارات نوید شیراز در سال ۱۳۶۳ منتشر شده که تعدادی از کتب مربوط به فرهنگ مردم را نیز دارا است. بعد از صادق هدایت باید از کوشش های ثمر بخش و بی مانند و علمی انجوی شیرازی که یادش گرامی بادنام برد که در هر کتابی که منتشر کرده اند شیراز و فارس را بسیار مد نظر داشته اند

می دانید هر کس دستی به طرف فرهنگ مردم فارس و شیراز یا حتی نقاط دیگر ایران دراز کرده پیش از هر چیز به تعدادی از اعتقادات و بعد ترانه ها پرداخته است از این رو تفکیک آن ها هم کاریست که باید با پژوهش صورت گیرد ولی باید از ابولقاسم فقیری نام برد که او نیز نیم قرن است به گردآوری و نشر و چاپ ترانه های محلی پرداخته و هنوز هم با همان عشق و علاقه ادامه می دهد اوهم کتاب مستقل در مورد ترانه های محلی فارس و شیراز چاپ کرده و هم در بیشتر کتبی که درباره ی آداب و رسوم مردم این منطقه نگاشته ترانه های محلی گوناگون به مناسبت های گوناگون توجه داشته است.

دکتر جمشید صداقت کیش علاوه بر توجه به ترانه های محلی شهرستان آباده در بعضی از آثار خود نیز ترانه ها را از یاد نبرده است چنانکه گفتم هم ایشان کتابشناسی توصیفی فرهنگی مردم فارس را نگاشته اند که  اثری علمی است.  علی تقی بهروزی به اصطلاحات و لغات شیراز و کازرون پرداخته ولی در بعضی از تالیفاتش ترانه ها نیز جای در خوری   دارند .

محمد جواد بهروزی که هم کتابی درباره کوهستان ها دارد که بسیاری از آن ها شعرند و هم در کتاب شهر سبز خود که در باره کازرون است ترانه هایی از آن دیار ضبط کرده اند. محمد رضا درویشی موسیقی شناس بر جسته که خود اهل این دیار است مجموعه کوچک و علمی و جذابی درباره ترانه ها و آهنگ ها و ترانه هایشان چاپ کرده است.


علی بابا چاهی نیز در مورد ترانه های جنوب و دشتستان مجموعه ای انتشار داده است و دیگر باید از محمد علی پیشاهنگ و حسین (ایرج) خدا خدیش و هاشم محمدی یاد کنم که بسیاری از ترانه ها را در کتب و مقالات خود ضبط کرده اند بسیاری هم توجه و هم و غم  خود را به شهر و دیار خود یا شهرستان های دیگر فارس معطوف داشته اند مانند سید حسن موسوی ابراهیم ابونصری کازرون،حسن حاتمی کازرون، زنده یاد محمد مهدی مظلوم زاده کازرون،دکتر منوچهر کیانی ایل قشقایی، عبدالله شهبازی منطقه سرخی، محمد رضا آل ابراهیم استهبان،سهیلا شهشهانی ممسنی،ضیا کمانه داراب،حبیببی لارستان، جلال طوفان جهرم، عبدالبنی سلامی دوان و جنوب که همه ی آن ها به گونه های مختلف به ترانه ها مهر ورزیده اند البته از جوانان نیز آثاری منتشر شده که برای آن که حقی از آن ها ضایع نشود و نامی از خاطرم نیفتد آن را به فرصتی دیگر موکول کنم ولی قطعا این جوانان هستند که باید گام پیش نهند و این وظیفه را چون تکلیفی ملی به بهترین و علمی ترین  و دقیق ترین صورت به سامان برسانند.

 

نا گفته نماند که بسیاری از کسانی دیگر نیز در مورد ترانه ها زحماتی کشیده اندکه تعدادشان کم نیست و بیم فراموشی بسیار است. البته در مورد الگو«کتاب فرهنگ مردم سروستان» است که در سال ۱۳۵۰ چاپ اول آن و در سال ۱۳۷۱ چاپ دوم آن منتشر شد. این کتاب را من طی چند سال نوشتم و آماده چاپ کردم.

در سفری که به سال ۱۳۴۶ جلال آل احمد و سرکارخانم دانشور به شیراز آمده بودند به ایشان نشان دادم گفتند اتفاقا من هم نظرم بود درباره سروستان بنویسم شما این زحمت را از دوش من برداشتید و بعد برای چاپ آن گفتند به آقای نراقی آن را معرفی خواهم کرد کتاب را  به تهران بردم و به اتفاق آقای آل احمد به آقای نراقی  دادیم گفتند باید بررسی شود و بعد جواب خواهد داد، بعد از مدتی گفتند  روش، روش دیگری است اگر بخواهید، چاپ کنیم  باید مطابق طرح،تهیه و تنظیم کنید  که من آن را پذیرفتم و حاضر به تغییر آن نشدم .

آقای انجوی که کتاب ترانه هایی از جنوب مرا دیده بودند وقتی از جریان مطلع شدند گفتند کتاب را بیاورید باز آنرا به تهران بردم ایشان سخت آنرا پسندیدند و گفتند به عنوان نمونه الگو برای کتب فرهنگ دوم نواحی مختلف ایران وسیله برنامه فرهنگ مردم و به عنوان اولین کتاب چاپ خواهیم کرد و توصیه کردند که فصل بندی آن را طبق طرح صادق هدایت کنم که پذیرفتم  و فصل ها و شیوه ی آنرا درست با طرح صادق هدایت منطبق کردم.

با پیشنهادها و نظراتی که خودشان ابراز داشتند و من هم صد در صد با آن ها موافق بودم « کتاب فرهنگ مردم سروستان» با مقدمه بسیار جالب ایشان درسال ۱۳۵۰ منتشر شد و فوق العاده مورد توجه و عنایت خواص و عوام و ایرانشناسان قرار گرفت و نقدها و بحث های فراوان درباره آن شد و خوشبختانه هنوز هم آن امتیاز را حفظ کرده است چاپ دوم آن که در زمان حیات و زیر نظر مرحوم انجوی صورت گرفت که من آن را افتخاری برای خود می دانم.

کتاب ترانه هایی از جنوب نیز وسیله وزارت فرهنگ و هنر با خط یکی از خوشنویسان اداره کل فرهنگ عامه وابسته به وزارت فرهنگ و هنر چاپ شد که آن کتاب نیز مورد نقد و بحث و استقبال بوده کتاب یکهزار و چهارصد ترانه را نیز در سال ۱۳۴۸ وسیله کانون تربیت شیراز با خط حمید دیرین خطاط هنرمند و با روی جلد رنگین و زپای تابلویی از تجویدی منتشر شد

در این کتاب کتاب با روش علمی و دسته بندی موضوعی ترانه ها صورت پذیرفت و در شش هزار جلد چاپ شد. کتاب ترانه های محلی فارس را بنیاد فارسی شناسی به سال ۱۳۷۹ چاپ کرد که روش تجزیه و تحلیلی ترانه ها و اصول علمی مد نظر قرار گرفت و اخیرا هم کتاب زنان و سروده هایشان در گستره ی فرهنگ مردم ایران زمین انتشار یافته است و حسب اظهارات ناشر مورد اقبال قرار گرفته است.


*تا جایی که من اطلاع دارم کتابی که به‌طور جامع درباره‌ی زنان و سروده‌های آنان باشد، منتشر نشده است. البته خود شما و دیگر پژوهشگران هرگاه به آداب و رسوم و فولکلور مناطقی پرداخته‌اید، بخش‌هایی هم در همین باره نوشته‌اید. چه چیزی باعث شد که به طور کامل به زنان و سروده‌های آنان بپردازید؟

درجای دیگری هم گفته ام که من ضمن بررسی ترانه ها، دیدم که بسیاری از آن ها سروده ی زنانه است و چند سال توجهم بدان بود که در این باره کتابی بنویسم و پژوهش کنم و برای آن که همه ترانه های نقاط مختلف ایران را بررسی کنم منابع گوناگونی از آثار کسانی که با کار و نامشان آشنا بودم و آنان را از این حیث می شناختم جمع آوری کنم. به هر جا که می رفتم به دنبال این منابع بودم و منابع بسیاری بدست آوردم بعد شروع به گزینش ترانه ها و دسته بندی و طراح کتاب پرداختم و سه چهارسالی طول کشید تا این کار به سامان رسید ولی با زحمت بسیار همراه بود .
می خواستم تلفظ لاتین آن ها نیز در کنارشان باشد و ترجمه بسیاری از آن ها نیز .   البته من فقط نمونه هایی را از هر نوع برگزیدم زیرا می دانید بر خلاف تصور همگان ترانه های محلی فقط شامل دو بیتی ها نیستند. ما در ترانه های محلی یا انواع ترانه ها روبرو هستیم . زیرا این ترانه ها  نسب به ترانه های ایران کهن  می برند که سینه به سینه به ما رسیده شما طنز،شوخی،بازی،قصه،گفتگو،سوگسرود،ترانه های شادمانی مانند داسونک های شیرازی ترانه های کار و انواع دیگری از ترانه ها را مشاهده می کنید و من به خاطر همین هاست که معتقدم مادران و زنان ایرانی شاعر ترین زنان عالمند و این را در پژوهش های خود بر وضوح دریافتم و از سر مبالغه نیست.

موضوع پنهان کاری نیست موضوع بیان اندیشه و احساس است شما میدانید که زنان درمحدودیت بسیاری بوده اند و در واقع هرگز نمی توانستند از احساسات و بینش خود سخنی بگویند موضوع مضامین مشترک  احتمال دارد که چنین ترانه هایی هم وجود داشته باشند ولی من سعی و کوششم برآن بوده تا ترانه هایی را که بیان آن ها به احساسات زن بیشتر نزدیک بود و کمتر مردی است که چنان ترانه هایی را بسراید در این کتاب بیاورم زنی که در انتظار فرزند است زنی که در انتظار شوی است زنی که اسیر غم و اندوه دوری از ایل و تبار است زنی که خود را در محاصره دشمن و بیگانه می بیند زنی که بر مرگ شوی و فرزند می نالد  زنی که شوخی می کند هجو زن دیگری را می کند... من ترانه هایی راکه از زبان و ذوق آن ها جاری شده ملاک انتخاب قرار داده ام

کلماتی که این زنان انتخاب می کنند اصطلاحاتی که به کار می برند  بازی هایی که برای خود و در مجالس خصوصی ترتیب می دهند با زبان و اصطلاحات مردان متفاوت است و هر بیت از ترانه های کتاب خود معرف آن است که سراینده اش زن است و نه مرد.

*در جایی از کتاب می‌خوانیم که سرایندگان ترانه‌های محلی ناشناس‌اند و اگر غیر از این باشد، آن سروده، ترانه‌ای محلی نیست. پس تکلیف این همه ترانه که در جای جای کشور و توسط شاعرانی شناخته شده سروده شده و به عنوان ترانه‌های محلی شهرت یافته‌اند، چیست؟

ترانه های محلی در همه دنیا ویژگی هایی دارند ساده اند به زبان مردم نزدیک اند و در بردارنده ی آداب ورسوم و اعتقادات هر منطقه می باشند و از ویژگی های بارز آنان ناشناس بودن سرایندگانشان است زیرا زاده ی ذوق جمعی توده مردمند.
اگر کسی بنشیند و شعر محلی بگوید شعر او ترانه محلی نیست و شعری است که شاعری به صورت شعر محلی نشسته و سروده چون اینگونه اشعار هم از نظر گزینش کلمات و هم سراینده کاملا مشخص اند ترانه محلی تلقی نمی شوند این ها مانند اشعاری هستند که شاعری بومی سرا با استفاده از کلمات بومی شعری بسراید البته ممکن است از نظر شعری زیبا باشد که معمولا هم هست ولی ترانه محلی تلقی نمی شود ترانه ممکن است باشد ولی محلی نیست چون سراینده اش معلوم است  زیبایی ترانه ها به آن است که از عمق جامعه و از توده مردم پدید آمده باشد گمنامانی که گاه سرشار از ذوق و گاه استعدادند و هرگز شناخته نمی شوند به خاطر همین است که بسیاری ترانه های محلی را ترانه های ملی واقعی می دانند و آن را صدای درون یک ملت تلقی می کنند.

* یکی از بخش‌های کتاب «کارنواها»ست. همان سروده‌هایی که معمولا زنان هنگام کار و اغلب با توجه به نوع کار زمزمه می‌کنند. به نظر می‌رسد این بخش همه جای ایران را شامل نمی‌شود. به طور نمونه، ما اشاره‌ای به زنان شالیکار شمال یا کردها و جنوبی‌ها که دوشادوش همسرانشان مشغول به کار هستند و در برخی موارد ترانه‌هایی هم زمزمه می‌کنند، نمی‌بینیم. چرا؟


در مورد کار نواها در سرآغاز فصل کتاب تحلیل جامعی از کار نواها و پیشینه آن ها و ارزش آن ها صورت گرفته است و همین خود اهمیت آن را نشان می دهد از طرف دیگر ما در این کتاب قادر نبودیم در کلیه فصول و بخش ها نمونه هایی از همه کشور بدهیم زیرا در این صورت کتاب بسیار مفصل تر می شد آن چه هست آن است که ما دریچه هایی را به روی ترانه هایی که زنان سروده اند گشوده ایم هر یک از بخش ها یا عناوین و موضوعات خود می تواند زمینه خوبی برای کار و پژوهش در این زمینه باشند البته در زمینه هایی که تعداد ترانه ها زیاد تر بوده نمونه های زیاد تر ارائه شده و در جاهایی که کمتر بوده کمتر ولی این امر هرگز از اعتبار و ارزش آن ها نمی کاهد و جز طرح موضوع در هر زمینه ای نظر دیگری وجود نداشته است به هر حال مشت نمونه خروار است و هرگز منطقه ای را برتر یا فروتر از منطقه ای دیگر نداشته ایم .


* بر اساس گفته‌های شما در مقدمه کتاب، تمامی این ترانه‌ها می‌توانند فقط از زبان زنان جاری شوند و بس. با این گفته، شما منکر لالایی خواندن پدران برای فرزندانشان هستید. یعنی ما هیچ ترانه‌ای نداریم که راوی آن آقایان باشند؟

این رامن به جرات و قاطعیت می گویم که  سرایندگان لالایی ها و خوانندگان لالایی ها فقط زنان اند مردان را با لالایی  سرودن کاری نبوده است آن ها هرگز نمی خواسته اند  نوزادی را در دامن و آغوش بپرورانند آن ها هرگز نمی توانستند بچه را مانند مادر دوست بدارند و به او مهر بورزند مهر مادر به فرزند غریزی است شما این کیفیت را در همه ی موجودات عالم می بینید

در گذشته ها همانطوری که در مقدمه و متن  کتاب آمده مردان اهل سفر و جنگ و تجارت وکار بودند و بس و اصولا لالایی گفتن و لالایی خواندن را در شان و مقام و منزلت خود میدانستند  هنوز هم آثار این اعتقادات خوب یا بد  طبیعی یا غیر طبیعی وجود دارد مردان آزادی کردار  و رفتار و ازدواج های متعددد اشته اند  و بعضی به مسافرت های دور و چند و چند ساله که می رفتند در شهر ها و دیارهای دیگر که از خانه و کاشانه شان دور بودند ازدواج می کردند و صاحب فرزند می شدند و محیط وجامعه هم آن را نفی نمی کرد و از طرفی شما اگر به متن لالایی ها توجه کنید در آن ها باریک شوید هر چه می بینید لطف و مهر و عشق مادری است که از آن ها می جوشد فرزندان بعد از آن که به هفت سالگی می رسیدند در کنار پدر قرار می گرفتند و اسب سواری و تیراندازی و شکار و شنا و سفر و جنگ می آموختند

در لالایی ها شما دردو دل های مادرانه شکوه های مادرانه و بیان درد و رنج مادرانه و زنانه را می بینید رنج های مردان با رنج های زنان متفاوت اند این روح لطیف و بهشتی مادر یست  که لالایی هایی را خلق می کنند که با زیبا ترین شعرهای مردان برابری می کند به هر حال هیچ مردی لالایی نسروده و هم اکنون هم که اوضاع اجتماعی و اقتصادی وتربیتی جهان با آن زمان تفاوت کرده کمتر مردی وجود دارد که لالایی بگوید و بخواند شما اگر در میان آهنگ ها و نواهایی که به وسیله موسیقی دانان و آهنگسازان و نوازندگان با لالایی یا کلمه لالایی روبه رو می شوید این نتیجه و ثمره الهامی است که سازنده آهنگ ازنوای لالایی گرفته و تحت تاثیر آن شعری پرداخته آن هم شعری که اطمینان داشته باشید جوهره ناب لالایی مادرانه را نداشته و ندارد سوز و درد و کیفیت و شوق و شور نهفته در لالایی هایی که مادران سروده اند ندارد.

*آقای همایونی! بعد از این همه سال که در زمینه‌ی ترانه‌های محلی کار کرده‌اید، فکر می‌کنید هنوز بخش‌هایی از کار هست که بدون پژوهش و تحقیق باقی مانده باشد، یا آن‌طور که باید و شاید به آن نپرداخته باشند؟

بله دوست عزیز چه بسیار، چه بسیارند از زمینه های فرهنگ مردمی و از جمله آن ها ترانه های محلی از پژوهش دور مانده است پژوهش در ترانه ها فقط جمع آوری ترانه ها نیست و جمع آوری ترانه ها هم پژوهش در ترانه ها نیست زمانی می توانیم ادعا کنیم که گام هایی در راه جمع آوری ترانه ها در همه زمینه ها برداشته ایم که کیفیت و پیام و بار اجتماعی و تاریخی یک یک آن ها را دریافته باشیم

دامنه ترانه ها فوق العاده گسترده اند این اشتباهی است که نه تنها ما بلکه در بررسی هایی که به عمل آمده در میان کشورهایی که با ما همزبان و از نظر تاریخی و جغرافی و فرهنگی شبیه اند صورت می گیرد آن ها هم ترانه ها را فقط دوبیتی ها یا ترانه ها  یا چارپاره ها تلقی می کنند ما در فرهنگ کهن و اسطوره ای خود در همه جا با ترانه سروکار داریم ترانه هایی که در اوزان هجایی هستند من در این مورد در مقالات و آثار خود کم و بیش به آن ها اشاره کرده ام بنابراین اول باید دید ما گسترده باشد و ترانه ها را در هر زمینه و شکلی که باشد جمع آوری کنیم ثانیا آن ها را دسته بندی موضوعی کنیم ثالثا تحقیقات علمی در زمینه های جامعه شناسی و تاریخی و هنری واقتصادی انجام دهیم بسیاری از نکات تاریخی روشن خواهند شد

شما در ترانه ها روح مقاومت  و بزرگوارانی و شجاعت و نوعدوستی و فداکاری و عشق به سرزمین و نیکی ها و خوبی ها را می توانید بیابید این ها را باید پژوهش گران انجام دهند در ترانه ها صنایع گوناگون هنری وجود دارد باید آن ها را شناخت و بررسی کرد ما کار را بر خود بسیار بسیار آسان کرده ایم و آن اینکه می پنداریم ترانه یعنی ترانه های عاشقانه و آن هم فقط دوبیتی ها که اشتباه بزرگ ما از همین جا صورت می گیر د والبته متاسفانه جامعه ما و دانشگاهی ها ی ما هم هنوز آنچنان که شایسته و بایسته است به این نمودهای درخشان توجه نکرده اند و کمیت ما از این لحاظ ننگ است .

ما باید به فرهنگ خود که هویت ما را در بر دارد ببالیم و آن را آنچنان که شایسته است قدر بشناسیم و درباره ارزش های آن به بررسی بپردازیم.


*در سال‌های اخیر برخی از پژوهشگران نسل جوان هم به تحقیق در زمینه‌ی آداب و رسوم و ترانه‌های محلی روی آورده‌اند و درباره‌ی شهر و دیار خود که احیانا کمتر به آن پرداخته شده بوده، به طور مفصل نوشته‌اند. چه میزان با این جوان‌ها و آثار آشنایی دارید و اصلا تلا‌ش‌های آنها را چقدر مؤثر می‌دانید؟


در مورد جوانان گفتید جوانان امید های آینده این کشورند این آن ها هستند که باید یاد خدمت صادقانه و عاشقانه را نسبت به فرهنگ دوست داشتنی و غنی دیرباز این دیار بردوش کشند در میان خارجیان جوانان کمر به این گونه کارها می بندند از کشور خود به کشورهایی چون ایران، هند، سوریه و عراق و دیگر نقاط این منطقه و نیز به کشورهای آفریقایی می روند زبان آنان را می آموزند در آن جا مدتی زیست می کنند و به پژوهش در زمینه فرهنگی می پردازند و در نهایت شرق شناس و ایران شناس و آفریقا شناس می شوند دریغا که در میان جوانان ما این گونه چهره ها یا وجود ندارد یا بسیار بسیار معدود است.

در میان پژوهشگران خودمان چند تنی بیشتر نمی شناسم که با پژوهش در این زمینه رنج های فراوان می کشند و از این استان به استان دیگر می روند یا در شهرهای استان خود به تحقیق می پردازند ما باید آن روح علمی را در همه ی زمینه ها در جوانان بدمیم که خود شیفته و عاشق این گونه تلاش های ثمر بخش بشود . بنابراین می شود گفت که جوانان ما هنوز نه به ارزش و اعتبار نمودهای فرهنگی  پی برده اند و نه متاسفانه کمر برای برداشتن گامی بلند بسته اند. حرف انتشار یک کتاب هرگز کافی واقعی نبوده و نیست. گفتگوی اختصاصی فرهنگخانه با صادق همایونی

 http://www.farhangkhane.ir/cultural/7992--l-r.html

 

داستان نویسی جنوب در ویکیپدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C_%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8

 

صفحه همایونی در پرتال مجلات تخصصی نورمگ

http://www.noormags.com/view/fa/creator/7187

 

گزارش تصویری از مراسم تشیع(خبرگزاری جنوب کشور)

http://www.jonoubnews.ir/showpage.aspx?id=60127

 

وبسایت صادق همایونی

http://sadeghhomauni.com/Article/Books

 

مقالات همایونی در پرتال جامع علوم انسانی

http://www.ensani.ir/fa/33614/profile.aspx