شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مدرنیته , آری و نه


مدرنیته , آری و نه

شكنجه , اعدام , تبعید و غارت منابع ملی و مبارزات وسیع فرهنگی علیه اسلام به همراه آثار فناوری جدید و مدلهای لباس , اخلاق و زندگی غربی همزمان به نام مدرنیته به ملت ایران و دیگر كشورهای اسلامی كه میان قدرتهای اروپایی تقسیم شده بودند, تحمیل می شد ما سرخپوست هایی بودیم كه باید با سلاح آتشین كابوی ها, مدرن و متمدن می شدیم ; اما به جای متمدن شدن مستعمره شدیم

دلدادگی و وادادگی برخی از هنرمندان و روشنفكران مشرق زمین در برابر مكتبها یا اندیشه هایی مانند مدرنیسم ، پست مدرنیسم و... كه هریك در توفان ها و بحران های اقلیم فرهنگی اقتصادی خاص خود پدید آمده است ، بدون توجه به خاستگاه این نظریات و بدون تامل در شرایط تاریخی ، دینی و فرهنگی پدیداری آن لطمه های بزرگی را متوجه فرهنگ ، اندیشه و هنر ملی می كند. از این رو، تحلیل و نقد این نظریات از دیدگاه ارزشها، فرهنگ و عقاید دینی و ملی هر جامعه می تواند مواجهه و برخورد را در مدار تعادل قرار دهد.

او در این بخش از سخنان به اختصار دیدگاه های خود را از نظر تاریخی در مقابل كدهای مدرنیته غربی مطرح كرده است. در اینجا شایسته است از تلاش پایگاه اطلاع‌رسانی شهید آوینی كه بخش‌های دیگری از سخنان را در اختیار دانش پژوهان قرار داد، تشكر شود.

از نظر تاریخی ، نخستین مواجهه ما با مدرنیته غربی ، مواجهه با وجه خشونت آمیز و غیرانسانی آن از طریق شنیدن صدای توپهای ناوگان جنگی ، سپس كودتاها و جنگهای اشغالگرانه در یكی دو قرن گذشته بوده است.

غربی ها در حالی كه ما را قتل عام و غارت می كردند، از مدارا و ترقی و مدرنیته سخن می گفتند و مدرن شدن را غربی شدن و سكولاریزه شدن معنا می كردند كه به مفهوم ترك دین ، اخلاق ، زیر پا نهادن استقلال ملی ، غرور انسانی و منابع اقتصادی كشور بود و هرگونه مقاومت مردمی در برابر اشغالگری و كودتاهای امریكایی ، انگلیسی و صهیونیستی را نوعی توحش و مقاومت در برابر مدرنیته می خواندند.

شكنجه ، اعدام ، تبعید و غارت منابع ملی و مبارزات وسیع فرهنگی علیه اسلام به همراه آثار فناوری جدید و مدلهای لباس ، اخلاق و زندگی غربی همزمان به نام مدرنیته به ملت ایران و دیگر كشورهای اسلامی كه میان قدرتهای اروپایی تقسیم شده بودند، تحمیل می شد. ما سرخپوست هایی بودیم كه باید با سلاح آتشین كابوی ها، مدرن و متمدن می شدیم ; اما به جای متمدن شدن مستعمره شدیم. حتی متاسفانه مسیونرهای مسیحی كه پس از كودتای امریكا، وارد ایران شدند، گاه برای منافع سیاسی قدرتهای غربی عمل می كردند و به قول متفكر آفریقایی ، وقتی اروپایی ها برای نخستین بار به آفریقا آمدند، انجیل داشتند و ما زمین ; اما پس از مدتی زمینهای ما را به زور گرفتند و اینك ما انجیل داریم و آنان زمین.

این در حالی است كه آشنایی و حسن معاشرت مسلمانان و مسیحیان در كشورهای اسلامی از همان صدر اسلام زبانزد بوده است.

اما از نظر محتوایی نیز نگاه ما به تك تك مفاهیمی مانند انسان ، عقل ، فرد، سایه ، آزادی ، فناوری ، اخلاق ، دنیا، آخرت ، حق ، تكلیف و سیاست ، تفاوت ها و البته شباهت هایی با نگاه مدرن غربی و نیز با نگاه مسیحی داشته و دارد.

غرب البته واحد یكپارچه ای نیست ; اما وقتی ما از بیرون به تحولات غرب مسیحی در ۵ قرن اخیر نگاه می كنیم ، گویی یك فرد را می بینیم كه تحولات شخصیتی و فكری قابل دركی را از سر گذرانده و حتی اگر داوری ارزشی درباره آن نكنیم ، ولی این تحول كاملا منطقی و قابل فهم بوده است.

طبق آنچه در تاریخ تمدن و فرهنگ اروپا خوانده ایم ، یك متعصب مقلد كم كم در قرون ۱۵ و ۱۶ در عقاید خویش تردید و بازنگری كرده و مذهب سنتی كاتولیك رومی زیر سوال رفته و نسل جدید مسیحی بتدریج از سنت به سوی آگاهی انتقادی حركت كرده و در قرن ۱۷ كه قرن روشنفكران و تحلیل های غیردینی است ، به نوعی خودآگاهی غیرمذهبی رسیده و در قرن ۱۸، قرن عصیان و آزادی ، انتلكتوئل غیرمذهبی اروپا، مغز مستقلی یافته و انقلاب های انسانگرا و آزادیخواه اجتماعی فعال شده اند و در قرن ۱۹ كه قرن ایدئولوژی های بشری است به ایمان جدید و عقاید واضح بشری رسیده و در قرن ۲۰ كه قرن انحطاطهای بزرگ انسانی است ، تقریبا ایدئولوژی های مهم غربی كه به قدرت رسیدند (فاشیسم ، استالینیسم و لیبرالیسم سرمایه داری) همگی امتحان خود را در قساوت و بیعدالتی و اخلاق ستیزی پس دادند و حال در پایان قرن ۲۰ و شروع قرن ۲۱، سخن از پایان مدرنیته و پایان عصر ایدئولوژی های بشری در غرب به میان می آید.

این یك سیر منطقی و قابل فهم است.

آرمانشهر مدرنیته ، یك شهر دموكرات ، سكولار، ثروتمند و صاحب فناوری و آزادی های بی مهار اخلاقی ، دست كم برای متفكران غرب امروز دیگر یك آرمانشهر نیست و امروز شهروندان شهر مدرنیته ، گرچه از مزایای فناوری و زندگی شهری و دموكراسی ، بهره می برند; اما از دود و سروصدا و نفی اخلاق و متلاشی شدن خانواده و فاصله های طبقاتی و ترور و جنگهای اتمی و بمبهای شیمیایی و میكروبی و كمبود محبت و نیهلیسم و احساس پوچی و تمدنی كه ارمغان انسانی آن سكس و خشونت شده است ، سرسام گرفته اند. ابزار زندگی مدرن شده است ; اما اهداف زندگی و ارزشهای آن همچنان قدیمی و تكراری است و انسان طراز نوین یا آخرین انسان ها دوباره همچون انسان های اولیه زندگی می كنند، ولی با ابزاری پیچیده.

پس نخستین چیزی كه باید روشن شود آن است كه تحولات ناشی از مدرنیته چه مقدار تكامل ابزاری است و چه مقدار تكامل انسانی!؟ مساله مهم برای داوری ارزشی درباره مدرنیته همین است.

آنچه محصولات نظری و ابزاری مدرنیته است ، از دیدگاه اسلامی نه به طور مطلق قابل رد و نه به طور مطلق قابل قبول است ، پس باید جداگانه درباره تك تك آنها اظهارنظر كرد. به نظر می رسد كه تقریبا مهمترین تحولات مدرنیستی و مكاتب جدید غرب در چند قرن اخیر در ۴ حوزه اپیستمولوژی ، آنتولوژی ، انسان شناسی و تكلیف شناسی (اخلاق و حقوق) و نیز زندگی شهری جدید به نحوی واكنش در برابر مسیحیت و در عین حال ، آمیخته با مسیحیت هستند. من البته هنوز مطمئن نیستم كه دوره قرون میانه مسیحی اروپا، آیا به راستی همان قدر كه در برخی متون تاریخ تمدن غرب آمده ، سیاه و ظلمانی و همراه با فلاكت و انحطاط و خشونت بوده است یا آن كه دراین باره ، مقداری مبالغه شده و تاریخ نویسان ، گاه جانبدارانه و به قصد توجیه كاستی های پس از رنسانس ، گذشته مسیحیت را آنقدر سیاه نشان می دهند؟ اما در هر حال ما درخصوص تقابل مسیحیت و مدرنیته در وضعیت ۲ گانه به سر می بریم.

از سویی خود و مسیحیت را عضو یك خانواده می دانیم و مسیحیان را نزدیك ترین فرهنگ به فرهنگ اسلامی و متحد و برادر خویش می شماریم و قرآن كریم ، نزدیك ترین كسان به مسلمین و قابل اعتمادترین مردم را مسیحیان دانسته و از افراد باتقوی و اهل عبادت مسیحی به روشنی از نیكی یاد كرده است و ما همچنان خود و مسیحیان را در اردوگاه واحدی برخلاف اختلافات فكری می یابیم و به عنوان موحدینی كه زندگی را از معنویت و اخلاق جدا نمی دانند با ابعاد ضددینی ، ضدتقوی ، اخلاق ستیز و عدالت گریز «مدرنیته»، نمی توانیم كنار بیاییم ; اما از طرفی برخی شعارهای مدرنیته چون عقلگرایی ، علم گرایی ، انسانگرایی یعنی اصل توجه به عقل و حقوق بشر را شعارهایی كاملا نزدیك به فرهنگ اسلام و بلكه جزو آموزه های اصلی اسلام می دانیم.

بنابراین باید گفت كه ما به «مدرنیته»، پاسخ «آری و نه» می دهیم. «مدرنیته» به مفهوم تكریم انسان و تقدیس حقوق ، اختیار و آزادی او، احترام به نیروی عقل و تجربه و علم و بهره گیری عادلانه از عقل ابزاری و فناوری برای ساده كردن زندگی و تامین حقوق بشر، تقسیم كار و تخصصی شدن روشها و نهادهای اجتماعی برای حل مشكلات زندگی و پیشرفت مدنی و اقتصادی را در تعارض با اسلام نمی بینیم و معتقدیم كه در چارچوب عقاید، اخلاق و احكام اسلام ، می توان به سازماندهی مدرن زندگی ، دست یافت و این كارها تعارضی با جوهر دین ندارند.

در عین حال ما به مثابه «مسلمان»، با «مدرنیته» به مفهوم سكولاریسم ، ترك ولایت خدا، اصالت دادن به لذت و سود دنیوی ، سرمایه داری لجام گسیخته و عدالت ستیز و ارزش زدایی دموكراسی لیبرال ، نفی توحید و آخرت ، نفی معیارهای اخلاقی ، سقط جنین و همجنس بازی و انهدام خانواده ، قراردادی كردن همه چیز، انسان پرستی ، اسراف و تبذیر و كفر، به طور مطلق امكان تفاهم و آشتی نداشته و نخواهیم داشت.

این كه آیا چنین تفكیك نظری میان وجوه مدرنیته یا گزینش عملی میان فرآورده های مدرنیته غربی در صحنه واقعیت تاریخی و اجتماعی امروز، غیرممكن یا ممكن و مشكل به نظر برسد و كسانی ، میان «عقلگرایی» با «سكولاریسم» و «ماتریالیسم»، ارتباط غیرقابل گسسته ببینند یا «كرامت و حقوق انسان» را از «اومانیسم الحادی » و «فردگرایی لیبرال»، جدایی ناپذیر بپندارند، مساله دیگری است كه به طور مستقل باید به آن پرداخت ; اما من چنین ملازمه ای نمی بینم و این جدایی نه تنها در مقام بحث تئوریك امكان دارد، بلكه در صحنه عمل تاریخی نیز اتفاق افتاده است.

بهترین دلیل را می توان در دل تاریخ تمدن یافت. همه می دانیم كه اسلام به فاصله كوتاهی پس از پیدایش توانست حكومت ، تمدن و فرهنگ عظیم و جدیدی بنا كند و نشان داد كه چگونه می توان تمدن دینی ساخت و عقلانیت و معنویت را جمع كرد و بویژه به پیشرفت های عظیم علمی ، عقلی و فناوری جهان اسلام در علوم ریاضی ، طبیعی ، انسانی ، شیمی ، فیزیك ، فضاشناسی ، گیاه شناسی ، جانورشناسی ، داروسازی ، جراحی و پزشكی ، معماری و مهندسی ، ریاضیات و فلسفه ، جغرافیا و جهانگردی ، دریانوردی ، كشاورزی و نخستین تجربه های شهرنشینی رسید.

مورخین غربی و شرقی اعم از مسیحی و مسلمان به این واقعیت رسیده اند و از صدها اكتشاف و اختراع مهم كه نقش اساسی در پیشرفت علوم جدید بشری ایفا كردند و صدها چهره برجسته علمی مسلمان كه نقش مهمی در تولید علم ، صنعت ، فناوری و عقلانیت ابزاری و فلسفی و الهیات در سطح بشری ایفا كردند، نام برده اند.

نویسنده:حسن رحیم پور ازغدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.