پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
نگاهی به فیلم «شادی من»

اولین فیلم بلند داستانی مستندساز متولد بلاروس (و اکنون مقیم آلمان)، سرگئی لوزنیتسا، با عنوان طعنهآمیز «شادی من»، فیلمی مبارزه طلب است که به اپیزودی از سریال «منطقه گرگ و میش» میماند. داستان فیلم در مناطق روستایی روسیه معاصر میگذرد و دو فلاش بک به سالهای جنگ جهانی دوم زده میشود و کشوری انباشته از خشونت، فساد و روابط غیرانسانی را به تصویر میکشد. فیلم با آنکه نمیتواند رضایت تماشاگران خواهان روایتی هموار را فراهم بیاورد (و برای افراد ناآشنا با تاریخ و فرهنگ اروپای شرقی دشوار فهم است)، همچنان به عنوان یک منتقد سرسخت جامعه روسیه توجه بسیاری را به خود جلب میکند و از آثار قدرتمند و جشنواره پسندی است که قابلیت محدودی برای جذب مخاطب عام دارد.
سکانس کوتاه پیش از عنوانبندی که سه مرد را نشان میدهد که جسدی را در ملات سیمان پنهان میکنند، سبعیت موجود در دنیای فیلم را در ذهن تماشاگر تثبیت میکند. به دنبال آن، یک ساعت اول فیلم به شکلی اپیزودیک حول یک راننده کامیون جوان به نام گئورگی (ویکتور نمتس) میگردد که رساندن محمولهای این بار برای او به سفری شوم به درون قلب تاریکی جامعه بشری بدل میشود. گئورگی بعد از آزار دیدن از دو افسر پلیس در ایستگاه بازرسی، پیرمردی مرموز (ولادیمیر گولووین) را سوار میکند. پیرمرد داستان واقعه تکان دهندهای را برای او بازگو میکند که وقتی او افسری جوان بوده (با بازی آلکسی ورتکف) و از جبهه باز میگشته، برایش اتفاق افتاده است.
مسافر بعدی گئورگی نوجوانی است (اولگا شوالووا)، که از سبعیت حاکم بر این منطقه –که آن را «نفرین شده» مینامد- بسیار بیشتر از گئورگی آگاه است. این جمله او که «هیچ دوستی در اینجا وجود ندارد»، برای گئورگی مستاصل که راهش را گم کرده و با سه ولگرد روبهرو میشود، به شکلی ناگوار ثابت میشود. در نقطه اوجی که درست بعد از گذشت یک ساعت از زمان نمایش اتفاق میافتد، فیلم «شادی من» سفر گئورگی را کنار میگذارد –این گسست ممکن است برخی از تماشاگران را به کلی از فیلم رویگردان کند.
اپیزودهای بعدی (از جمله فلش بک دیگری به جنگ جهانی دوم) سراسر خشونت، سوءاستفاده از اعتماد و رفتار ظالمانه ماموران دولت است و تعداد سرگیجهآوری از شخصیتهای تازه در این میان معرفی میشوند. رفتار وحشیانهای که در دومین سکانس فلش بک به جنگ جهانی دوم دیده میشود، بعد از جلسه نمایش برای روزنامهنگاران در جشنواره کن به جنجال و بحث و جدلهای بسیار دامن زد. فیلم در لحظات پایانی به یک دایره بسته میرسد و تا حدی نشان میدهد که چرا کارگردان و تهیهکنندگان نتوانستهاند در روسیه کسی را برای سرمایهگذاری روی این فیلم پیدا کنند. بزرگترین دستاورد لوزنیتسا این است که سبکی بصری برای نمایش واقعگرایی تشدید شده به وجود آورده و در تمام طول فیلم آن را حفظ کرده و این امر باعث باورپذیر و موثق به نظر رسیدن صحنههایی میشود که در غیراین صورت ممکن بود بخشی از فیلمی ترسناک یا صحنههایی از رؤیا تلقی شوند.
لوزنیتسا در این فیلم از فیلمبرداری وایداسکرین و حرکتهای روان دوربین اولگ موتو بهره برده است. این فیلمبردار متولد مولداوا که یک چهره کلیدی در فیلمبرداری آثار موج نوی سینمای رومانی («مرگ آقای لازارسکو» و «چهار ماه، سه هفته و دو روز») محسوب میشود، در همان حال که جریان پیوستهای از وحشت در فیلم اوج میگیرد، کاری میکند که کنشهای داستانی بسیار دقیق و ناتورئالیستی به نظر برسد. گروه بازیگران فیلم ترکیبی است از بازیگران حرفهای بینالمللی و نابازیگران اوکراینی که بازی کردن آنها اصلا به چشم نمیخورد. عوامل فنی فیلم کاملا حرفهای هستند و کارشان را با دقت تمام انجام دادهاند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست