چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

به من بگید بهترینم


به من بگید بهترینم

«لباسی که پوشیدی, چقدر بهت میآد», «امروز چقدر خوش تیپ شدی», «شیرین کاریت سرکلا س خیلی باحال بود راستی چطور این جواب ها به ذهنت رسید که به استاد بگی » و

«لباسی که پوشیدی، چقدر بهت میآد»، «امروز چقدر خوش تیپ شدی»، «شیرین کاریت سرکلا س خیلی باحال بود. راستی! چطور این جواب ها به ذهنت رسید که به استاد بگی؟» و....

حتما تا به حال شما هم این جملات را از زبان دوستانتان، هم کلا سی ها و همکارانتان شنیده اید و خیلی وقت ها هم خوشتان آمده و سعی کرده اید آن عمل را تکرار کنید تا تایید دیگران و اطرافیانتان را بگیرید.

نیاز به تایید دیگران، یعنی اینکه نظر شما نسبت به من از اعتقاد خودم نسبت به خودم مهمتر است. تاییدطلبی یک میل است نه یک ضرورت. تایید به خودی خود ناسالم نیست و در واقع تعریف و تمجید، دلپذیر و لذت بخش است. ولی اگر این میل و خواسته به صورت نیاز دربیاید و بخش بزرگی از وجود و شخصیت شما در برابر تایید، به دیگری واگذار شود، آن وقت است که نیروی خود تخریبی به حرکت درمیآید و در نهایت شخصیت و روحیه شما ولو به طور مختصر، به حال تعطیل و رکود درمیآید.

نیاز به تایید شخص دیگر به حد کافی بد است، اما مشکل واقعی از آنجا شروع می شود که تایید همه کس را برای هر کاری که انجام می دهیم، طالب باشیم. آن وقت است که با بیچارگی و عدم کامیابی های زیادی مواجه خواهیم شد و علا وه بر این یک تصویر فاقد شخصیت و توخالی از خود خواهیم داشت.

اگر خواهان یک شخصیت زنده و سازنده هستید، مسلما نیاز به تایید را باید از بین ببرید، وقتی جلب تایید به صورت یک نیاز دربیاید، امکان مشاهده حقیقت به کلی از بین می رود.

روبرو شدن با سرزنش یا عدم تایید مشکل است، در مقابل در پیش گرفتن رفتاری که مورد تایید قرار بگیرد، آسان تر می نماید. ولی این راه آسان باعث می شود که عقاید دیگران را مهمتر و برتر از نظرات خود بدانید و این یک دام شیطانی است.

تاییدطلبی افراد مسلما بازده هایی دارد که در زیر به مواردی از آن اشاره می کنیم:

۱) مسوولیت احساسات خویش را بر دوش دیگران نهادن.

۲) اگر دیگران با عدم تصویب و تایید رفتارتان مسوول چگونگی احساس شما باشند، آن وقت هرگونه تغییری در شخصیت شما غیرممکن خواهد بود.

۳) تا زمانی که آنها مسوول هستند و شما نمی توانید تغییر بکنید، مجبور نخواهید بود هیچ گونه زحمت یا مخاطره ای را قبول کنید و این شیوه به شما کمک می کند تا به راحتی از هرگونه کوشش مخاطره آمیر اجتناب کنید.

۴) تقویت یک تصویر ضعیف و ناتوان از خود و تشویق ترحم دیگران نسبت به خود.

۵) تقویت این اعتقاد که دیگران باید از شما مراقبت کنند.

۶) دیگران را مسوول حالت ها و احساسات خود فرض کردن و آنان را سرزنش کردن وسیله ای است تا برای هر آنچه در زندگی خود نمی پسندید، عذر و بهانه ای بتراشید.

۷) با این تصور که آنهایی را که مهمتر از خودتان می پندارید شما را دوست دارند، خویشتن فریبی کرده و از درون ناراضی و ناراحت هستید.

۸) احساس آسایش از اینکه مورد توجه دیگران قرار گرفته اید، بهانه ای است تا در برابر دیگر دوستان تاییدطلب خود گزافه گویی کنید.

اما برای از بین بردن نیاز به تاییدطلبی راههایی نیز وجود دارد:

۱) اگر فکر می کنید که دیگری با عدم تایید شما می خواهد شما را تحت تاثیر قرار بدهد، این موضوع را مطرح کنید. مثلا بگویید: «معمولا در این موارد من نظر خود را تغییر می دادم تا محبت شما را جلب کنم، اما واقعا به آنچه گفتم، اعتقاد دارم ونظر و احساس شما مربوط به خودتان است».

۲) در مقابل عقاید دیگران که ابراز آن اثر مثبتی در رشد شخصیت شما دارد، حتی اگر برخلا ف میلتان بود می توانید تشکر کنید.

۳) می توانید فعالا نه به دنبال مخالفت بروید و تمرین کنید که ناراحت و آشفته نشوید.

۴) با تمرین می توانید عادت کنید که مخالفت رانادیده بگیرید و به کسانی که سعی دارند با عیب جویی شما را آلت دست خویش قرار دهند، کمترین توجهی ننمایید.

۵) هر وقت با عدم تایید مواجه شدید با خود بگویید: «این نظر اوست و من انتظار چنین رفتاری را از او دارم، نظر او ارتباطی به من ندارد».

۶) وقتی با نظر مخالف روبرو شدید، این پرسش را مطرح کنید:«اگر آنها با من موافقت می کردند، آیا وضع من بهتر بود». مسلما پاسخ منفی است.

۷) این واقعیت ساده را قبول کنید که بسیاری از افراد هرگز شما را نخواهند فهمید و این امر هیچ اشکالی ندارد.

۸) شما می توانید از مجادله با دیگران نسبت به حقانیت خود اجتناب کنید و فقط نظریه خودتان را باور داشته باشید.

۹) سعی کنید عذرخواهی های بی شماری را که حتی در مواقعی که متاسف هم نیستید و به عمل میآورید از رفتار خود حذف کنید.

۱۰) هنگامی که همزمان با دیگری آغاز به سخن می کنید، آیا همیشه شما هستید که سکوت می کنید و اجازه می دهید دیگری صحبت کند. تاییدطلبی ممکن است شکل کمرویی به خود بگیرد.

۱۱) در جملا ت خویش، چند بار ابراز عقیده می کنید و چند بار به شکل سوالی سخن می گویید. آیا به جای اظهارنظر کردن، سوال می کنید؟ یا اجازه، تایید وتصویب می خواهید.

همه ما یک همراه دائمی به نام مرگ خویشتن را با خود داریم. با وجود مرگ که مساله محتوم است و زندگی که چنین کوتاه است، از خود بپرسید: «چرا از اقدام به کارهایی که واقعا می خواهم انجام دهم، خودداری می کنم؟»، «آیا باید به دلخواه دیگران زندگی کنم؟»، «آیا اهمال و تعلل ورزیدن بهترین شیوه زندگی کردن است؟» پاسخ های شما می تواند در این چند کلمه خلا صه شود: زندگی کن... خودت باش... لذت ببر... دوست داشته باش.

شما می توانید بی هیچ فایده ای فقط از مرگ خودتان بترسید و یا اینکه از مرگ استفاده کرده و شیوه واقعی زندگی کردن را از آن بیاموزید.

از این پس اگر خواستید تصمیمی بگیرید و ندانستید که آیا باید اختیار خود را داشته و انتخاب مطلوب خود را خودتان به عمل آورید یا نه، به این سوال مهم پاسخ دهید: «من تا کی می خواهم مرده و راکد باشم؟» با در نظر داشتن این دورنمای همیشگی می توانید هم اکنون انتخاب خویش را به عمل آورید و اضطراب ها، ترس ها، تردیدها وتقصیر ها را برای آنهایی بگذارید که تا ابد زنده خواهند ماند. اگر از هم اکنون شروع به برداشتن این قدم ها نکنید باید بدانید که همه زندگی خود را آن گونه که دیگران معین می کنند، خواهید گذراند.

اگر اقامت شما روی زمین تا این حد کم و کوتاه است، لا اقل باید خوشایند شما باشد. خلا صه اینکه این زندگی شماست، آنچه که دلتان می خواهد، با آن بکنید.



همچنین مشاهده کنید