سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نگاه به موعودگرایی با رویکردی معنوی یا سکولار


نگاه به موعودگرایی با رویکردی معنوی یا سکولار

متن کامل سخنرانی دکتر محمد پارسانیا در میزگرد تبیین تاریخی و جامعه شناسی هزاره گرایی

میزگرد تبیین تاریخی و جامعه‏شناسی هزاره‏گرایی، از جمله برنامه‏های گروه جامعه‏شناسی دین انجمن در زمستان ۸۵ بود. در این میزگرد، سوسن شریعتی، حسن محدثی، محمد پارسانیا و سعید حجاریان شرکت داشتند. در زیر، متن کامل سخنرانی دکتر پارسانیا آمده است:

طرح نظرات در مورد هزاره‏گرایی، بحث درباره باورهای عمیقی است که در شکل‏گیری هویت‏های فردی، فرهنگی و اجتماعی ما نقش دارد و گاه این مسأله، خود باعث به وجود آمدن تنش‏هایی اجتماعی می‏شود.

شوتز معتقد است که در جامعه بشری ۱۵۰ سال اخیر، علم معنای خاصی پیدا کرده است. یکی از ویژگی‏های نظریه‏های علمی این است که باید نوعی تطابق میان آن و سطوح باورها و اعتقادات فرهنگی و اجتماعی و معناهای ناشی از آن وجود داشته باشد که اگر جز این باشد، چالش فرهنگی اجتماعی شده، جامعه در مقابل آن مقاومت کرده و به آن اجازه حیات نخواهد داد.

ما در این جلسه، رویکردی علمی را به مسأله هزاره‏گرایی، موعودگرایی و مصداق بارز آن در حوزه فرهنگی خود، یعنی مهدویت، پیش گرفته‏ایم. با وجود آن که بحث حساسیت‏های خاص خود را دارد اما می‏توان گفت که اگر رویکرد ما بتواند مقبولیت اجتماعی پیدا کند، حتی این توانایی را خواهد داشت که به ایجاد تغییراتی در هویت اجتماعی بیانجامد. این حساسیت، در نوع علوم انسانی بسیار واضح است و چالش میان فرهنگ و علم از این زاویه، در جامعه ما خود را بیشتر نشان می‏دهد. این امر در مورد تحلیل‏های علمی نسبت به دین و به ویژه موعودگرایی بیشتر خود را نشان می‏دهد. در این زمینه، اگر دیدگاه دورکهیم را به عنوان حقیقت رسمی در فضای علمی بپذیریم، نمی‏توان انتظار داشت که با وجود چنین تحلیل و تهدیدی، باورها و اعتقادات دینی همچنان بر جای خود باقی بمانند.

نکته دیگر این است که تبیین علمی و شناخت منظم و منسجم نسبت به موعودگرایی، سطوح مختلفی دارد؛ یکی سطح کلامی و عرفانی است که فیلسوفان از آن سخن می‏گویند و سطح دیگر، علمی و تجربی و در واقع تبیین جامعه‏شناختی و مردم‏شناختی است که مسأله موعودگرایی را از جهت ظهور و بروز اجتماعی مورد بررسی قرار می‏دهند. در عین حال، سطح سومی نیز وجود دارد که این سطح بسیار هم مهم است و آن مبانی تئوریک و نظری است که در علم برای تبیین از زاویه مردم‏شناختی و جامعه‏شناسی از آن استفاده می‏کنند. به بیان دیگر، این سطح، نه فلسفی محض و نه علمی محض، بلکه یک فلسفه مضاعف است. درواقع در این زمینه، بحث بر سر آن است که یک پندار یا به معنای مدرن کلمه، یک اسطوره، نمی‏تواند تنها در تحلیل‏های علمی محض و فارغ از فضای تجربی، تئوریزه و تبیین می‏شود. به تعبیر دیگر، ‏در هر تئوری و دانش، هزاران گزاره وجود دارد که از جنبه‏ها و عرصه‏های فرهنگی در آن ظاهر شده‏اند. با توجه به این سه سطح، من بیشتر بحث خود را در سطوح فلسفه عرفانی و کلامی و فلسفه مضاعف مسأله متمرکز می‏کنم.

در یک تقسیم‏بندی کلی، بنیادهای معرفتی که طرح‏های تحلیلی نسبت به مهدویت را تعیین می‏بخشد، در دو رویکرد سکولار و معنوی قابل بررسی است. علم مدرن، سکولار و این جهانی بوده و هم به لحاظ بنیادهای جهان‏شناسی و هم از نظر ابعاد روش‏شناختی، آزمون‏پذیر و متعلق به این جهان است. این تحلیل، گاه بسیار عریان نسبت به معنا می‏نگرد و با صراحت، بسیاری از مسائل را انکار می‏کند و گاه موضوع را به حالت تعلیق می‏گذارد که در این حالت، در تبیین خود، جایی برای ابعاد معنوی قائل نیست و مسأله را به گونه‏ای تعیین می‏کند که نیازی به آن نداشته باشد. لذا می‏توان گفت که این دو نوع، به لحاظ عملی هم سنخی دارند.

از سوی دیگر، رویکردهای سکولار را می‏توان به دسته‏هایی تقسیم‏بندی کرد که در یکی از آنها، نگاه مثبت نسبت به مسأله موعودگرایی وجود داشته و دیگری رویکرد انتقادی به مسأله دارد. این دو رویکرد می‏توانند متفاوت باشند. به عنوان مثال، مرحوم شریعتی در دهه پنجاه، بُعد آرمان‏خواهی و انقلابی‏گرایی مهدویت را مورد توجه قرار می‏دهد؛ در حالی که رویکردی که عمدتاً در دهه اخیر بیشتر وجود داشته، رویکردی انتقادی و در تقابل با ثبات جامعه مدنی است. نکته مهم این است که در همه این تحلیل‏ها، تبیین دنیوی مسأله با نگاه کارکردی غلبه دارد. حوزه معرفتی علمی موجود هم بر چنین نگاهی استوار است. در مقابل آن، نوعی تحلیل‏های معنوی نسبت به مسأله وجود دارد که از رویکردی اسطوره‏ای و متافیزیکی نشأت می‏گیرند و ربط آنها با مباحث کلامی و عرفانی آشکار است. در چنین تحلیل‏هایی نوعاً موعودگرایی و مهدویت یک مسأله مربوط به یک بحران اجتماعی در مقطع خاص و یا یک مسأله تاریخی محض نبوده بلکه نوعی فلسفه آفرینش و هستی است و با مسأله هبوط انسان و تحولات و نحوه مواجهه آدم با عالم پیوند دارد.

در واقع، در این تفسیر، موعود یک امر این جهانی واحد است که یک بار اتفاق می‏افتد. یک دوره‏ای از آفرینش است که رخ می‏دهد. بازگشت مجدد وحدت به کثرت است که یک بار در یک دوره تاریخی رخ می‏دهد و این در ذات و کیان هستی نهفته شده و با فطرت بشری در آمیخته است.

بر این اساس، در جوامعی که زمینه‏های حضور معنویت دیده نشده، انتظار ظهور مهدویت‏های کاذب را نباید داشت؛ چرا که مهدویت‏های کاذب در عین حال که خطرند، نوید هم هستند.

نگاه معنوی برای اثبات باورهای خود، روش‏هایی دارد که یکی از این روش‏ها نقل و وحی است. منبع معرفتی دیگر، عقل است؛ بر این مبنا که اگر برهان عقلی یا مبنای نقلی در فرهنگ وجود جدی داشت یا در اندیشه کسی که به تحلیل مسائل روزمره اجتماعی می‏آید حضور داشت، ناگزیر تئوری‏هایی متناسب با آن شکل می‏گیرد.

مرحوم شاه آبادی از تقابل میان دو معنا در این زمینه صحبت می‏کند. به قول او، یک حوزه‏ای از معانی هستند که ظهور هر یک از آنها، در ظرف تاریخ و اندیشه، بدون ظهور رقیب آن امکان‏پذیر نیست. عرفا از یک زاویه خاصی ظهور این معانی را در دوره‏های مختلف تاریخی ذکر می‏کنند. این‏که انسان در همه شرایط تاریخی انتظار حضور یک منجی را دارد.

در پایان بحث خود و در جمع بندی از آن می‏خواهم تاکید کنم که اگر شما با نگاه سکولار عریان یا پنهان برای تحلیل به این میدان آمده‏اید، باید بدانید که به نحوی حوزه خیال شما در این زمینه فعال شده و همچنان در تحلیل‏هایی که ارائه می‏دهید، نیز حضور خواهد داشت.