شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
گزارش سخنرانی: دین در شهر: مطالعه ی موردی شهر تهران
سخنرانی در انجمن جامعه شناسی ایران. 9 اسفند 1388
سال گذشته بحثی داشتم تحت عنوان اسلام و علوم اجتماعی و به این نکته اشاره کردم که امروزه اسلام، مشخصا به دلیل حضور مسلمانان در اروپا و مسائلی که این حضور در جامعه میزبان ایجاد کرده است، به یکی از سرفصل های مطالعات علوم اجتماعی بدل گشته است.
یکی از این مسائل، تامل در بحث جایگاه دین درحوزه عمومی/ خصوصی و مشخصا عینیت جامعه شناختی دین در شهر است. دین در فضای شهری چه نمودی می یابد؟ در شرایط تکثر فرهنگی و دینی و همچنین ظهور فرق و دینداری های جدید، ادیان تا کجا می توانند در شهر عینیت بیابند؟ آیا عینیت دین در شهرعامل انسجام است یا می تواند به چند پارگی و قطعه قطعه شدن شهر بیانجامد؟ آیا شهر منطقه فراغی است که در آن همگی می بایست تنها به عنوان شهروند حضور یابند یا شهر می تواند و باید از خلال معماری، مکان های عبادی، تبلیغات شهری و مدیریت زمان، بازتاب دهنده تکثر دینی، فرهنگی و قومی باشد؟
این بحث در اروپا در دو مقطع مطرح شد و به یک مساله ی اجتماعی بدل گشت. نخست مساله ی حجاب اسلامی دختران در فرانسه و سپس مساله ی ساخت مساجد در سوئیس. اولی به ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس دولتی انجامید، ممنوعیتی که مساله را حل نکرد بلکه در واکنش حجاب اسلامی را به آنچه که «حجاب رادیکال» می نامند ( حجابی که تمامی بدن از جمله صورت زنان را نیز می پوشاند) تبدیل و مساله را پیچیده تر از پیش کرد. دومی، با رای مردم سوئیس، به ممنوعیت ساخت مساجد بر اساس قانون «مقابله به مثل»، انجامید. استدلال غالب این بود که: «مگر مسیحیان در برخی از کشورهای اسلامی اجازه دارند اعمال عبادی خود را به شکل علنی در حوزه ی عمومی انجام دهند؟ در نتیجه متقابلا ما نیز نباید اجازه دهیم مسلمانان، شهرهای ما را به اماکن تبلیغ دینی بدل کنند».
مسائلی چون عبادت در محل کار، انجام مناسک دینی - جشنها و سوگواری ها و تعزیه در شهر-،... نیز نمونه ی دیگر از گرایش جدیدی به بیان دین در حوزه ی عمومی بوده است. وجود دیگر ادیان و همچنین ظهور جنبش های جدید دینی و فرقه های مذهبی که آنها نیز به نوبه ی خود خواستار عینیت بیشتری در فضای شهری بوده اند، این مساله را به یک موضوع محوری بدل کرد و به برگزاری همایش هایی در پارلمان اروپا، در دانشگاهها و در مراکز تحقیقاتی انجامید و مواضع متفاوتی را برانگیخت. اروپای شرقی ها که در سالهای 40 و دوره ی حکومت کمونیستها تجربه ی اعمال سیاست های ضد مذهبی حکومتها را داشتند، نسبت به ممنوعیت بیان دینی در شهر هشدار دادند و از این موضع دفاع کردند که: «شهر می تواند مکان تجربه ی پلورالیسم دینی باشد». اروپای شمالی ها در زمینه ی پروتستانتیزم و کلیسای لوتری، از نقش انسجام بخش مدنی دین سخن گفتند. بر عکس فرانسوی ها در زمینه ی کاتولیک خود از لائیسیته دفاع می کردند و به تبع اروه کاکس بر این موضع تکیه داشتند که دین در همه جا عامل انسجام نیست. در ایرلند، در هند، در یوگسلاوی، دین بیشتر عامل اختلاف بوده است تا انسجام.
در این میان دو الگوی مدیریت شهری در برابر هم قرار می گرفتند. نخست: الگوی تکثر فرهنگی (multiculturalism) که تکثر و نماد های شهری دین را می پذیرد و الگوی لائیسیته فرانسوی که در یک روایت شهر را منطقه فراغ، خارج از حضور ادیان و مجادلات دینی قلمداد می کند. هر دو الگو، در زمینه ی تفکیک گذاری نهادینه و تکثر دینی بوجود آمده است. تفکیک میان عرصه ها و قوه ها. تفکیک حوزه ی شهروندی و تعلقات دینی- من عامدانه از مفهوم سکولاریزاسیون استفاده نمی کنم چون معتقدم این ترم بیشتر ابهام زاست تا مسئله حل کن- در هر دو الگو ما در شرایطی هستیم که این تفکیک صورت گرفته است و مسئله بر سر مدیریت آن است.
حال این پرسش مطرح است که تهران، به نوبه ی خود چه الگویی از شهر را ارائه می دهد؟ عینیت دین در شهر تهران چیست؟ زمینه ای که در آن هر دو این پیش فرض ها غایبند. اروه کاکس از تعبیر شهرسکولار(Cite seculier) ، استفاده می کرد آیا ما می توانیم با بکار بردن دو گانه ی سکولار مقدس(Secular/sacre)، بگوییم که در تهران ما با الگوی شهر قدسی یا دینی روبرو هستیم؟ در این صورت، تفاوت تهران با شهرهای سنتا دینی دیگری همچون مشهد و قم که حول یک مکان مقدس شکل گرفته اند چیست؟
این سوالی بود که امسال با دانشجویان تلاش کردیم بدان پاسخ دهیم. مساله ما، سنجش عینیت شهری دین بود و برای اینکار ابزارمان دوربین عکاسی و میدان کار ما همه اماکن عمومی شهر تهران که نمادهای دینی، تبلیغات دینی، کالاهای دینی...در آن به چشم می خورد. در این جمع آوری داده ها، ما عامدانه آنچه را که مستقیما با سیاست در می آمیخت حذف کردیم. پرونده های ما، دین در خیابان و در تبلیغات خیابانی، بیلبوردها، دیوارها ی شهر، دروسایل نقلیه، مترو و اتوبوس، درمراکز خرید مدرن و سنتی (بازار)، در بیمارستان، در ورزشگاه، در دانشگاه و مدارس، در گورستان و در معماری شهری بود. این پرونده های مختلف هر کدام نیازمند تحلیل های جداگانه ای هستند و هر کدام از این موارد می توانند موضوع تحقیقات جامعه شناختی دانشجویان قرار گیرند تا بتوانیم طرح دقیقتری از دین در شهر به دست بیاوریم.
با مطالعه ی میدان مورد تحقیق که همان شهر تهران باشد، چهار شاخص را به عنوان شاخص های عینیت شهری انتخاب کردیم: مکان، زمان، تحرک های شهری، نهادهای سیاستگذار. در این موارد، نقش دولت و سیاستگذاری های دولتی بسیار موثر و مداخله گر است. به عنوان نمونه، در کشوری که از قانون لائیسیته تبعیت می کند، در هیچ کدام از این چهار بخش ما با دین به معنی اخص کلمه روبرو نیستیم. جز مکان ها که حضوری خاموش در شهر دارد و اغلب به میراث فرهنگی کشور مربوط است.
1. تملک دینی مکان: شاخص ترین نماد دین در شهر، مکان دینی است. سنتا، شهرهای مذهبی، شهرهایی هستند که حول یک مکان مقدس، اغلب مزار یکی از شخصیتهای مذهبی شکل گرفته اند و به مکان زیارتی بدل می شوند. در ایران، مشهد و قم نمونه هایی آرمانی از شهرهای مذهبی هستند که نقش پایتخت های دینی را ایفا می کنند که به نظرم پرونده ی دیگری ست که قابلیت تحقیق دارد. با این شاخص، ما در شهر به سراغ بناها و فضاهایی می رویم که با دین پیوند دارند یا با نمادهای دینی نشانه گذاری شده اند.
2. مدیریت زمان: در شهرهای مذهبی، زمان روزمره و هم مناسبت ها، از طریق دین مدیریت می شود. ناقوس کلیسا هنوز در بسیاری از روستاهای اروپا اعلام کننده ی زمان روزمره است و همچنین مراسم روزهای یکشنبه یا مناسبت های مذهبی با ناقوس کلیسا در شهر طنین می یابد. اذان مسجد نیز همین نقش را ایفا می کند. با این تفاوت که، اذان اعلام کننده ی زمان عبادیست و نه زمان عرفی. زمانی که گاه با زندگی عرفی جامعه در تضاد می افتد.
3.تحرک های شهری: عینیت دینی شهر همچنین با شعائر و مناسک جمعی شاخص می شود. عزاداری.، هئیت های سینه زنی، جشن های مذهبی که مردم را در فضای عمومی شهرگرد هم جمع می کند و تحرکی ایجاد می کند و همچنین زیارت، که نمونه اش را در پای پیاده به حرم امام رضا(ع) رفتن، یا در اروپا به شهر مقدس لورد(Lourdes) رفتن، می توانیم ببینیم.
4. سیاستگذاری دینی، شاخص دیگر ست که به دین در شهر عینیت می بخشند. شهر از خلال این سیاستگذاری ها، محل و فضای اعمال قدرت دینی است. این قدرت مشخصا از طریق نهادهای سیاستگذار اعمال می شود. عینیت دین در شهر هم از خلال سیاستگذاری این نهادها و کارکرد هنجارساز و نظارت شهری آنهاست ( به عنوان نمونه، گشت ارشاد) و هم از طریق نهادهای خیریه، کمیته امداد، وقف، صندوق های صدقه.... که به جمع آوری کمک های مردم می پردازند. با توجه به این کارکرد، دین بمثابه ی یک قدرت شهری، ناظر اخلاق و امنیت اجتماعی و هم قدرت اقتصادی در شهر ظاهر می شود.
با این شاخص ها ما به سراغ جمع آوری داده ها و دسته بندی آنها در شهر می رویم. ابزارهای نظری ما در تحلیل این داده ها، دو مفهوم رایج در ادبیات جامعه شناختی دین است که از سال های هفتاد میلادی، توفیق بسیاری یافتند: مفهوم دین نهادینه(Religion institutionnelle) و دین اشاعه یافته(Religion diffuse) که دابلر طرح کرد. یکی از نمونه های تحقیقی که از این دو مفهوم در توصیف موقعیت دین استفاده نمود، تحقیق روبرت تولر، جامعه شناس انگلیسی است. وی در کنفرانس بین المللی جامعه شناسی ادیان در سال 1983، که در لندن با موضوع دین در فضای عمومی برگزار شد، با استفاده از این دو مفهوم، به این نتیجه رسید که در انگلیس، به معنای دقیق کلمه، ما نه با سکولاریزاسیون به معنای کاهش نقش اجتماعی دین، بلکه با نهاد زدایی دینی مواجهیم، بدین معنا که یک حیات دینی در جامعه هست که خود را جدا از کلیسا تعریف می کند. تجارب دینی متعددند اما این تجارب بیش از بیش خارج از کنترل نهاد دینی هستند و خود را بی ارجاع به نهاد مشروع دین، تعریف می کنند. از نظر وی، همه ی شاخص ها خبر از افول دین نهادینه و ظهور یک دین اشاعه یافته می دهند که شکل غالب دینداری در اروپاست. نهادهای تاریخی رو به افولند اما اعتقادات و باورهای دینی همچنان باقی هستند و ما شاهد یک فرایند "دمکراتیزاسیون دین" هستیم به این معنا که باورها ی دینی از انحصار نهاد مشروع آن خارج شده است، در حالیکه فضای عمومی همچنان مصرف کننده ی اموال و کالاهای دینی است. ( 17 کنفرانس بین المللی ادیان. سپتامبر 1983 در لندن).
با شاخص هایی که ارائه کردم و با این ابزارهای نظری، ما به سراغ دین در شهر تهران می رویم. با توجه به محدودیت وقت، تنوع عکس ها و وجوه مختلفی که این پرونده دارد، من ناگزیر می کوشم توصیف و تحلیل را همزمان بکار گیرم. بدین معنا که پس از توصیف، در هر بخش طرح مساله کرده، بی آنکه در اینجا قصد ما پرداختن به همه این مسائل باشد.
1. اولین نکته ای که در ایران به چشم می آید، شرایطی است که ما لزوما با تکثر دینی روبرو نیستیم بلکه تنها با دین اکثریت مردم به مثابه دینی عینیت یافته در شهر روبروئیم. نمادهای شهری ادیان دیگر رسمی کشوز (آشوری ها، ارمنی ها، زرتشتیان، پروتستانها، یهودیان) به چند مکان عبادی که اغلب قبل از انقلاب ساخته شده است و در مواردی یک مدرسه و چند مرکز فرهنگی یا خیریه ( کتابخانه، انجمن سالمندان...) تقلیل می یابد. این امر ظاهرا حتی شامل تسنن نیز می شود. در نتیجه دین عینیت یافته در شهر، دین رسمی کشور است و ادیان دیگر – جز مکان های سابق عبادی شان- عینیت شهری ندارند. در اینجا مسئله ای که مطرح می شود سهم اقلیت های دینی در فضای شهری است. جایگاه این اقلیت ها در شهر چیست؟ آیا این سیاست که دین به عرصه ی خصوصی تعلق ندارد و می تواند و باید در حوزه ی عمومی هم نمود پیدا کند، تنها مشمول دین رسمی کشور می شود؟
2. دین عینیت یافته در شهر، دین نهادینه است که به شکل عمودی سازماندهی و توزیع شده است. توزیع به این معنا که به سراغ آن تنها در مکان و زمان خاص نباید رفت. با همه ی عرصه های زندگی شهری پیوند زده شده است. هم به شکل تبلیغاتی...از خودپردازهای بانکی با تبلیغات دینی گرفته، تا بیمارستان ، تا هنر و جشنواره هایش ، بازار و مکان های خرید، آرایشگاهها تا ورزش مدارس و دانشگاهها، هم به شکل فضائی و هم به شکل نمادی. مساله ای که در اینجا مطرح می شود، نسبت دین و فرهنگ است. می توان پرسید که آیا حضور گسترده دین در همه ی عرصه های زندگی روزمره، به دلیل سیاست گذاری های دینی است است یا به دلیل فرهنگ مشترک دینی؟ به عنوان نمونه آیا مردم از نمادهای دینی در محل کار خود، به عنوان جواز کسب استفاده می کنند یا خیر این نمادها همواره بوده است و نشان از فرهنگ دینی مردم دارد. از طرفی می بایست به این نکته اشاره نمود که بر خلاف اروپا که به تعبیر الیویه روا، فرهنگ نه تنها خود را با دین تعریف نمی کند بلکه در مواردی حتی در برابر دین هم قرار می گیرد، در ایران، دین هسته ی سخت فرهنگ را می سازد، در نتیجه نمی توان گفت که ما با یک سازماندهی دینی به شکل عمودی مواجه هستیم. اگر نمادهای دینی در سطح شهر چنین گسترده اند، این امر به دلیل خواست مردم و فرهنگ عمومی جامعه است. اما نکته ای که نباید از نظر دور داشت اینست که سازماندهی فضای شهری، از جانب مردم انجام نمی گیرد و در اختیار نهادهای دولتی است، در نتیجه به سختی می توان سهم باورهای فردی را از سیاستگذاری های رسمی جدا نمود.
3. وجود یک سیاستگذاری دینی که آموزه ها و نمادهای مشترک دینی را در همه نقاط شهر ترویج می کند.در برخی از برنامه ها دیوارهای شهری یا مترو و غیره، برای ترسیم آموزه های دینی استفاده شده است. سوال اما این است: آیا معنویت، و دین، که بنا به تعریف دارای وجهی فردی، شخصی و رام نشدنی است، می توانند و باید موضوع سیاستگذاری قرار گیرند؟ در این صورت آیا ما در برابر این سیاستگزاری با واکنش هایی روبرو نخواهیم بود؟
4. اگر دقت کنیم می بینیم که همه این نمادها و تبلیغات اغلب دارای یک متولی هستند. متولیانی که از حوزه ی هنر، تا حوزه ی دانش را در برگرفته اند. تکثر و تعدد این متولیان این سوال را بوجود آورد که آیا ما با خطر بوروکراتیزاسیون یا دیوانسالاری در زمینه چنین سیاستگزاری هایی روبرو نیستیم ؟ آیا شاخص های ارائه دهنده توسط وبر برای بوروکراسی (غیر شخصی بودن، مبتنی نبودن بر روابط، قانونی بودن...) با آنچه که ما در عمل با آن سروکار داریم، منطبق است؟ ظاهرا بوروکراسی تنها برای متن مردم، آنها که کس و کاری ندارند و از سرمایه ای برخوردار نیستند کاربرد دارد و از عمومیت برخوردار نیست. اما آیا در حوزه ی دین نیز می توان از تعدد و تکثر نهادها نتیجه گرفت که ما با خطر یک بوروکراسی در این زمینه روبروییم؟
5. این سیاستگزاری ها، باعث تکثر و همچنین ظهور پدیده هایی جدید در مناسک، مکان ها، زمانها شده است: اولین نکته تعدد مناسک است. مناسکی که برخی ابداع شده اند و دارای پیشینه نیستند یا برخی حاشیه ای بوده و امروز عمومیت یافته و مدیریت می شود. این سیاستگزاری ها در عین حال تاریخ ساز هستند. تاریخ های جدیدی که اغلب با سیاست پیوند خورده اند اما از آن رو که مبنای مشروعیت سیاسی در ایران دین است، از خلال شعارها و نمادها، بیان دینی می یابد. در عین حال، ما با ظهور مکان های مذهبی جدیدی نیز روبروییم. این مکانها، برخی خارج از کنترل سیاستگزاری است، مانند دیوار حضرت عباس(ع) در شهر قدس در حوالی شهریار، یا مکانهایی که در نتیجه این سیاستگزاری ها شکل گرفته اند. به عنوان نمونه در شهر تهران می توان به ظهور مجموعه های دینی اشاره کرد. به این معنا که مساجد یا اماکن مذهبی بسط یافته و چند منظوره شده اند. امامزاده صالح، نمونه ی خوبی از این مجموعه هاست که در آغاز صرفا یک مکان زیارتی بود، و امروزه یک مجموعه مذهبی شهری شده است که هم دارای کلاس های تابستانی است: پرسشی که در این بخش از تحقیق مطرح می شود، نسبت سنت و دین است. پیش از انقلاب، یکی از تلاش های روشنفکران دینی، تفکیک میان سنت و دین بود. نشان دادن آنچه که سهم سنت تاریخی است و آنچه که مشخصا به دین مربوط می شود. در حال حاضر به نظر می رسد با فرایندی عکس مواجهیم. ظهور این ابداعات در حوزه ی دین، این سوال را مطرح می کند که نسبت دین و سنت کجاست؟
6. جا به جایی و ترکیب امر دینی با زمینه هایی عرفی، یکی دیگر از مواردی است که در مشاهده ی دین در شهر به چشم می آید. مکان مشروع دین، مشخصا مسجد است. اما امروز با تغییر کارکرد مساجد روبروییم. بسیاری از مساجد به سالن همایش ها، یا مراسم ختم تغییر یافته است. کارکردهای مشخص دینی، چون نماز خواندن، دعا، وعظ و مداحی، الزاما در مکان مشروع دین، انجام نمی شود. این جا به جایی منجر به تغییر جایگاه و ترکیب امر دینی با زمینه هایی شده است که تا دیروز کاملا از حوزه ی دینی متمایز بود. تغییر جایگاه نمادهای دینی مصداقی از این جا به جایی است. در مراکز خرید دیدیم که در بسیاری از موارد، تابلوهای دینی که سنتا در بالاترین مکان قرار می گرفت، در گوشه کنار مغازه گذاشته شده، یا به شکل یک کالای تزئینی در ردیف دیگر کالاها قرار گرفته است. کالایی شدن ، مسابقات و ورود معیارهایی که تا دیروز با دین در تضاد قرار می گرفت، همچون رقابت، برنده و بازنده شدن، ارزش گذاری مادی، پول، جایزه... به نوبه ی خود، نمونه ی از این امر در عرصه اجتماعی است.
7. اما همزمان با این شکل از تسری ، ما با حیات دینی دیگری نیز سر و کار داریم که تاولر دین اشاعه یافته یا دمکراتیزاسیون دین می نامید. شاخصه ی این حیات دینی تکثر و سیالیت است. حیات دینی ای که گاه به شکل موازی و گاه در واکنش و مقاومت با دین نهادینه که به شکل کاملا سازماندهی شده فضای شهر را پوشانده، شکل گرفته است. احیای دین عامه (دینی که از مشخصا از میراث و سنت دینی تغذیه می کند)، تعدد جریانات آنچه که معنویت های جدید، عرفان های کاذب یا شبه دین نامیده می شوند، حضور روشنفکری دینی، دینداری جوانان، ... همگی نمونه هایی هستند که در قلمرو «دین» تعریف می شوند اما از کنترل دین نهادینه خارجند و خود را بدون ارجاع بدان تعریف می کنند. این حیات دینی در فضای شهر عینیت چشم گیری ندارد. دین عامه اغلب خاموش و پنهان است. نه با کلام که با نمادها خود را به نمایش می گذارد. شمع، شمایل، پرده های تبلیغاتی بر سر در منازل، یا مراسم دینی در حیات و زیرزمین خانه ها. فرق مذهبی، در حوزه ی عمومی غایبند. دین روشنفکران و جریانات جدید دینی یا شبه دینی نیز در مجلات و مطبوعات و کلاس های آموزشی نمود می یابند. ژاک متر، اشاره می کند که این معنویت های جدید و اشکال جدید دینداری در اروپا، در واکنش، مقاومت و اعتراض به هنجار سازی نظام مند دین نهادینه بوجود می آید. دینداری جوانان نیز اغلب فردی است یا به شکل اجتماعات کوچکی که در عرصه ی عمومی بازتاب ندارد. در نتیجه عینیت دین در شهر تنها به دین رسمی نهادینه تعلق دارد.
نتیجه گیری:
اگر به عنوان یک ناظر از بالا بر شهر نگاه کنیم، با یک هم گرایی روبروییم. هم گرایی ای که سیاستگزاری بازتاب می دهد. همه ی تزئینات شهری، از تبلیغات رسمی تا زیباسازی فضاهای سبز شهر، بیلبوردها و وسائل نقلیه، بانک و بازار و ... به ما خبر از وجود یک سیاستگزاری در این زمینه می دهد. این سیاستگزاری، تهران را به یک شهر دینی بدل کرده است. شهری که هم استتیک، اتیک و هم اتیکتش، هم زیباشناسی و اخلاق و عنوانش، امضای دینی دارد. شهر دینی ای که یک ابداع است. بر خلاف قم و مشهد که به عنوان دو شهر مذهبی، با گذشته و سنت پیوند دارند، هیچ پیوندی با گذشته ندارد. در نتیجه می توان گفت که بر خلاف اروپا که ما با یک جریان وسیع نهادزدایی(Desinstitutionnalisation) دینی روبروییم، به نظر می رسد در ایران ما بر عکس با "نهادینه شدن مضاعف دینی"( Double institutionnalisation) مواجه هستیم. مضاعف به این معنا که نهاد مشروع دین که به طور سنتی، تنها از پشتوانه ی مالی مردم برخوردار بود، پشتوانه ایی که همزمان هم به عنوان "یکی از مشکلات اساسی سازمان روحانیت" شناخته می شد (عوامزدگی) و هم به عنوان اصلی ترین عامل قدرت جذب مردمی این سازمان، (محبوبیت)( رجوع شود به مشکلات اساسی ازمان روحانیت. مرتضی مطهری)، امروزه حوزه استیلای اجتماعی پشتوانه ی دین قرار گرفته است و به یک نهادسازی مضاعف انجامیده است. دین بیش از بیش از بالا نهادینه می شود. این تمرکز و نهادینه شدن را در بازارهای دینی شهر می توان مشاهده نمود. بازارهایی که کالاهای دینی استاندارد را به فروش می رسانند. تک محصولی اند و در آن عرصه انتخاب، به یک سنت دینی محدود می ماند. گسترش روزافزون نهادهای مدیریت دینی، تعدد برنامه ها، همایش ها و جشنواره های دینی، حجم تبلیغات دینی و نقش تعیین کننده ی رسانه ها در این میان، ویژگی ممتاز دین در شهر تهران است که از پشتوانه ی قدرت سیاسی و اقتصادی برخوردار است.
از طرف دیگر اما، اگر از پایین به جامعه نگاه کنیم با آنچه که جامعه شناسان دین، "دین اشاعه یافته" می نامند روبروییم. دینی غیر نهادینه، متکثر، فردی یا اجتماعی. سیال و خارج از کنترل نهاد دین. از بالا به ما خبر از یک هم گرایی می رسد، در تهران، به عنوان شهر دینی، شهری که قوانینش و هم سیاستگذاری اش بر مبنای دین تعریف می شود. از پایین اما با آنچه که میکل دو اپالزا "لائیسیسم خاموشی ها" می نامد روبروییم. مجموعه سیاستهایی لائیسیزاسیون که در کشورهای مسلمان راه می یابد اما جزو ناگفته های حقوقی است. یک تکثر و عرفی شدن خاموش، بی سرصدا و گسترده که آرام آرام تمام سطح شهر را گرفته است. در نتیجه ما با دو فرایند روبروییم. دو فرایندی که نه به شکل موازی که در تقابل با هم تعریف می شوند. نهادینه شدن مضاعف دین از بالا و انتشار دین از پایین.
برخی از شهرها را شهر هزارتوها می نامند. شهر لبیرنت . توکیو یکی از این شهرهاست. خیابانهای بلند و تقاطعهایی بی نام، بی نشانه. شهرهایی تودر تو و پیچیده. با دیوارهایی بلند و راههایی به هم پیوسته. یکی از مهم ترین ویژگی هزارتوها اینست که خروجی هایش را پیدا نمی کنی. برنده، پیروز، قهرمان کسی است که پس از گذار از همه ی این راهها، دست آخر خروجی را پیدا می کند و ازشبح شهر که در تعقیبش است، خلاصی می یابد. ظاهرا من در دام هزارتوها ی شهر تهران گیر افتاده ام. خروجی بحثم را پیدا نمی کنم. نتیجه گیری را به شما واگذار می کنم. تهران چگونه شهری است؟ چه الگویی از نسبت شهر با دین ارائه می دهد؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست