سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

علف



      علف
امیر هاشمی مقدم

کارگردان: مریان سی کوپر- ارنست ب. شودساک
1924


فیلم علف (Grass) یا علفزار، از نخستین فیلمهای مردمنگارانه‌ای است که شهرتی جهانی دارد. این فیلم اگرچه توسط اشخاصی ساخته شد که نه مردم‌شناس بودند و نه داعیه مردم‌شناسی داشتند، لیکن از ارزشهای مردمنگارانه بسیار بالایی برخوردار است. در این فیلم، شاهد کوچ طایفه بامدی از ایل بختیاری هستیم که از گذرگاههای صعب‌العبور می‌گذرد تا از سردسیر، برای دستیابی به چراگاه به گرمسیر برود.  حیدرخان و فرزند 9 ساله‌اش، لطفعلی که لطفی نامیده می‌شود (و البته در میان‌نویسهای فیلم، لوفتا نوشته می‌شود) بیش از سایرین در مرکز توجه دوربین قرار دارند. «50 هزار زن و مرد و کودک به همراه نیم میلیون بز، اسب، گوسفند و شتر از رودخانه‌های یخ‌بسته و کوههای پوشیده از برف عبور می‌کنند...» (دهقانپور. 1382:376). عبور افراد ایل و گذراندن گله‌ها از رودخانه یخ‌بسته، یکی از جذابترین صحنه‌های فیلم است. این فیلم بدون هیچ پژوهش مردم‌شناسانه‌ای تهیه شده است. سخن معروفی درباره این فیلم وجود دارد که سازندگان آن حتی نمی‌دانستند از کوچی فیلم می‌سازند که هرساله و بصورت متناوب صورت می‌پذیرد. شهاب‌الدین عادل معتقد است همین عدم اشراف بر موضوع پژوهشی‌ای که در علف مطرح است، در سایر فیلمهای مردم‌شناختی درباره ایلات ایران که بعدها ساخته شد نیز مشهود است (عادل. 1379.173). اما به نظر نگارنده این سطور، با دیدن فیلمهایی چون «تاراز» (که آنرا نیز به زودی معرفی خواهیم کرد) و مشاهده استحکام فیلم که مدیون پژوهش خوب آن است، نادرستی این سخن هویدا می‌شود. بهرحال باید پذیرفت که اصولا هدف این دو کارگردان، بیشتر ماجراجویی و ثبت دلاوریها و اکتشافات خود بوده تا به تصویر کشیدن فرهنگ یک قوم. آنچنانکه در ابتدای فیلم، تصویر نامه‌ای ظاهر می‌شود از امیر جنگ ایل بختیاری که ماژور رابرت ایمبری، کنسول‌یار امریکا نیز آنرا تأیید کرده است. متن این تأییده بدین قرار است:
«کپتن ام سی کوپر، ار بی شودساک و ام ار ئی هریسون اول مسافری هستند که از زردکوه بختیاری عبور کرده‌اند و اول اشخاصی می‌باشند که چهل و شش روز در این راه همراه ایل بختیاری مسافرت نموده‌اند. از چونگاری الی دره چهارمحال بختیاری.
امیرجنگ ایل بختیاری»

آنچنانکه می‌بینیم، غیر از کوپر و شودساک، از فرد دیگری به نام هریسون نیز نام برده شده است. در بسیاری منابع از این خانم نام برده شده است. اما برخلاف اکثر منابع که می گویند: «کوپر و شودزاک با همکاری خانمی به اسم مارگرت هریسون فیلم علف را در سال 1925 ساختند» (سینا. 1385.129) گمان نگارنده این سطور بر آن است که این خانم نقش چندانی در تهیه این فیلم نداشته و تنها همراه ایشان بوده و احتمالا تنها در برخی کارها ایشان را یاری می‌داده است. کوپر در همان هنگام، کتابی هم درباره این سفر و فیلم تهیه شده نگاشت. وی در مقدمه کتابش اینگونه می‌نویسد: «هدف ما این بود که از پیکار واقعی یک قوم کوچ‌نشین بر علیه نیروی طبیعت و به خاطر حفظ بقا فیلمبرداری کنیم. از این‌رو بهتر دانستیم که به میان یکی از اقوامی که در اطراف سلسه کوههایی که از دریای سیاه تا خلیج فارس گسترده است برویم، و در زندگی روزمره آنها شرکت کنیم و هنگامی که در جستجوی چراگاه به مهاجرت می‌پردازند و کوهستانها را در می‌نوردند همراهشان باشیم» (کوپر. 1344.2). عمده مطالب این کتاب هم درباره مخاطرات این سفر است.
«کوپر و شودزاک بیشتر تحت تأثیر نظریه رمانتیک امریکایی بودند تا نظریه مالینوسکی در «آرگونات های غرب آرام» (1922). ایشان خیال می‌کردند یک جماعت فرهنگی گمشده را کشف کرده اند» (تهامی نژاد. 1381.83). دکتر نادر افشار نادری نیز در شماره‌های 13 و 14 فصلنامه فرهنگ و زندگی سالهای 52 و 53 اشاره می‌کند که این فیلم با نگاه تطورگرایانه به بختیاریها ساخته شده است. (به نقل از امامی. 1385.65). منظور وی این بود که آنها به دنبال این بودند که بختیاریها را بسان قوم و قبیله‌ای ابتدایی معرفی نمایند که در مراحل ایتدایی‌تر به نسبت دیگر جوامع به سر می‌برند. سایر کارهای این دو کارگردان همکار نیز در همین راه بوده است. کوپر و شودساک ظاهرا در ادامه کار خود، ابتدا به شمال تایلند رفته و فیلمی به نام چانگ (Chang) در سال 1927 درباره فیلهای آن منطقه ساختند. شودساک در سال 1931 به تنهایی فیلمی به نام رانگو (Rango) در سوماترا و با هنرنمایی یک اورانگوتان ساخت. و همکاری مشترک وی با کوپر در سال 1933 فیلمی تخیلی به نام کینگ کنگ (King Kong) را در استودیوهای هالیوود به وجود آورد (امامی. 1385.66). اما از بین همه این فیلمها، علف ماندگارتر شد. موفقیت و استقبال جهانی از علف، کوپر را بر آن داشت که فیلم دیگری درباره بختیاریها بسازد. این‌بار اما دستیارش را برای این مقصود فرستاد. چند روزی فیلمبرداری انجام شد، اما نهایتا نیمه‌کاره ماند. ظاهرا آنها این بار قصد داشتند تا مرکز توجه‌شان را به یک خانواده متمرکز کنند. چیزی که موافق به انجام آن نشدند (همان. صص: 63-62).
«فیلم علفزار به سبب حس همدلی‌اش با مردم ایل و شخص حیدرخان و ناهمخوانی‌اش با سیاستهای رضاشاه که مسأله خلع سلاح قبایل و عشایر را پیگیرانه دنبال می‌کرد، در آن سالها در ایران اجازه نمایش نگرفت و 42 سال بعد، در سال 1346 در جلسه دویست و پنجاه و سوم فیلمخانه ملی ایران به نمایش در آمد» (کلانتری. 1374.46). اصولا دیگر فیلمهای این دوره نیز که توسط خارجیان ساخته شده بود (همانند فیلم «کاروان زرد» در تبلیغ ماشین سیتروئن فرانسه؛ و یا فیلمهای سندیکای راه‌آهن آلمان) بر خلاف سیاستهای رضاشاهی بودند که نمی‌خواست چیزی از عقب‌ماندگی ایرانیان به تصویر درآید (تهامی نژاد. 1381.23). با وجود تمام این حرفها، امروز با گذشت بیش از 80 سال از ساخت این فیلم، هنوز نام آن در صدر فیلمهای مطرح مستند و مردمنگارانه دنیا می‌درخشد.
(شایان گفتن است که یکی از جلسات کانون فیلم تاریخ نیز به بررسی این فیلم اختصاص یافته است).

منابع و مآخذ:
امامی، همایون (1385)، سینمای مردمشناختی ایران: نقدی بر قوم‌پژوهی در سینمای مستند ایران،
تهران: افکار، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری: پژوهشکده مردم‌شناسی.
تهامی‌نژاد، محمد (1381)، سینمای مستند ایران: عرصه تفاوتها. تهران: سروش.
دهقانپور، حمید (1382)، سینمای مستند ایران و جهان، تهران: سمت.
سینا، محمد (1385)، «مروری بر چشم‌انداز سینمای مستند ایرن»، در فصلنامه سینمایی فارابی، دوره پانزدهم، شماره سوم و چهارم، بهار و تابستان. صص: 156-117.
عادل، شهاب‌الدین (1379)، سینمای قوم‌پژوهی، تهران: سروش.
کلانتری، پیروز (1374)، «کوچ آخر لطفی...»، در ماهنامه فیلم، شماره 180، آبان ماه، صص: 47-46.
کوپر، مریان سی (1344)، سفری به سرزمین دلاوران، ترجمه امیرحسین ظفر ایلخان بختیاری، چاپ اول.