دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

دیار آشنا: سفرنامه کربلا، نجف و کوفه



      دیار آشنا: سفرنامه کربلا، نجف و کوفه
فريد مدرسي

سفری متفاوت با تمامی سفرها در پیش بود؛ از قم به کربلا و نجف. گویی می‌خواستم به زادگاهم بروم یا در آنجا گمشده‌ای داشتم و در پی آن می‌رفتم. دقیقا نمی‌دانم چرا از لحظه درخواست ویزا تا روزی که عازم بودم، ذوق و شوقی داشتم که تا به حال آن را تجربه نکرده بودم. سفر به عراق و قدم زدن در نجف و کربلا، اگرچه برای اولین بار بود، اما گویی تجربه دوباره به حساب می‌آمد و تجدید خاطره بود. خاطراتی که خود در آن سهمی نداشتم و خانواده مادری‌ام آن را از کودکی برایم لالایی کرده بودند. پدر بزرگ مادرم سال‌ها در نجف زیسته بود و در مسجد هندی‌، جنب حرم امام علی(ع) امام جماعت بود و بزرگان نجف (آیات عظام نائینی، آقا سیدابوالحسن اصفهانی، سیدمحسن حکیم و...) به او اقتدا می‌کردند. شیخ علی زاهدقمی، از دوستان و هم‌مباحثه‌ای‌های شیخ عباس قمی و شیخ حسنعلی نخودکی بود که به زهد، بیش از فقاهتش شهره بود. پدربزرگم نیز در حال و هوای نجف پرورش یافته و با آقایان محشور بود که پس از سال 1350 شمسی، در پی ماجرای اخراج ایرانیان توسط صدام حسین، به قم آمد. به هر حال عراق اگرچه وطنم نبود، اما برایم آشنا به نظر می‌رسید.
البته در کنار این حس شخصی، حس یک شیعه ایرانی نیز بر آن افزوده شده بود؛ زیارت حرم امام حسین(ع)، امام شهیدی که مظلومیت و قیامش بیش از هزار سال است که زنده است و در منابر و تریبون‌های دینی از آن یاد می‌شود و گریه و عزاداری برای او و یارانش، جزو آداب روزانه ما شده است. شنیدن و خواندن صحنه جنایت یزیدیان و غربت و مظلومیت خاندان بزرگ پیامبر اسلام(ص) میان خیل جمعیتی که خود را مسلمان می‌نامیدند، حسی را در هر فردی؛ حتی غیرشیعی به وجود می‌آورد تا به آن سرزمین سفر کند و تاریخ غم‌انگیزی را به نظاره بنشیند
آذر 88

برای خواندن این گزارش در زیر کلیک کنید: