پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
حامد: صدا، حسی فراموششده در خانههای ماست
عکس: بخشی از اطاق چندمنظوره خانه مورد بحث
حامد، مردی 31 ساله است و 5 سال پیش ازدواج کرده است. فوق لیسانس علوم اجتماعی است و علاقه زیادی به ادبیات و موسیقی دستگاهی ایران دارد. ساز تخصصی او سهتار و سنتور است و مدتی است که در خانه، تدریس خصوصی سهتار را آغاز کرده است. سازهای زیادی چون سهتار، سنتور، تنبک، تنبور، تار، نی، گیتار، دوزله و... دارد و میل زیادی به داشتن و آشنا شدن با سازهای جدید دارد. گاه و بیگاه ساز دست گرفته، میزند و میخواند. گوش دادن به انواع موسیقیهای ایرانی و غیرایرانی نیز از علاقمندیهای اوست.
کتابهای زیادی دارد و کتاب و ساز، مهمترین کالاهای مورد علاقه او در امر خرید هستند. پیش از این، در رشته کامپیوتر تحصیل میکرده ولی از فوق دیپلم به بعد، تغییر رشته داده و وارد علوم انسانی شده است. این علاقمندی به کامپیوتر هنوز در او وجود دارد به طوری که بیشتر زمان روزانه خود را پشت میز و مقابل مانیتورش میگذارند. بیشتر زمانهایی را که در سفر کاری نیست داخل خانه میماند و تمایلی به خارج شدن از آن ندارد. تنها تفریح خارج از خانهاش رفتن به کوه و طبیعت است. او از زمان تولد تا پیش از ازدواجش، همواره در یک خانه سکونت داشته ولی پس از ازدواج، چهار سالی در خانه یکی از اقوام بوده و حالا هم چهار ماهی میشود که به خانه جدید خودشان آمدهاند. این خانه، آپارتمانی نوساز در حاشیه شهر است،آپارتمانی 6 واحده که 5 واحد آن درحال حاضر مسکونی است و از اول ازواجشان درگیر تهیه پول برای خرید آن بودهاند. متراژش 55 متر مربع است که این، جدای از فضای انباری مجاور پارکینگ است. با گذشتن از در ورودی واحد، فضای مکثمانند کوچکی است که سمت چپ آن در سرویس بهداشتی بازمیشود و مقابل این در، فضایی برای گذاشتن کفشها، لباسها و کلیدهاست. روبهروی در، پردهای ریشهای نصب شده که این فضا را از فضای اطاق به صورتی نرم جدا کرده و تاحدی جلوی دید از خارج آنرا میگیرد. با گذشتن از این فضا وارد اطاق نشیمن این خانه میشویم جایی که ورودی 4 فضای دیگر به داخل آن بازمیشود: آشپزخانه، بالکن، اطاق خواب و حمام. به ترتیب از سمت راست، بابیرونزدگی دیوار، راهرومانندی ایجاد شده که سمت راست آن حمام و مقابلش اطاق خواب است. حمام فاقد جامهکن بوده و یکتکه است. اطاق خواب، حدودا 8 متر است و یک ضلع آن تمام کمددیواری و ضلع دیگرش پنجرهایست به نورگیر بازمیشود. ضلع دیگر این اطاق، قفسهبندی شده و محل نگهداری کتابهاست. در سمت دیگر آن نیز تعدادی ساز وجود دارد. آینه و یک تخته وایتبرد نیز در این اطاق وجود دارد. درمجموع، بیشتر اطاق نگهداری وسایل است. اطاق نشمین، با نحوه چیدمان آن به دو بخش تقسیم شده، بخش کار و بخش آزاد که از آن برای خوردن غذا، خوابیدن و نیز پذیرایی از میهمان استفاده میشود. دیوار مشترک بین اطاق خواب و این اطاق درواقع مرز شروع فضای کار است که مقابلش پنجرههای بزرگ و پرنور بالکن قرار دارد. بالکن نیز تنها برای نگهداری نان خشک و نیز خشک کردن لباسهای تر استفاده میشود. آشپزخانه نیز اوپن است. حامد از این خانه راضی نیست و به تبدیل آن در آیندهای نزدیک فکر میکند. مصاحبه با او در ادامه آمده است.
***
اگر بخواهیم دوگانهای برای خانه تشکیل دهیم، ذهن شما آنرا در مقابل چه واژه یا مفهومی قرار میدهد؟
خانه را در مقابل بیرون از خانه قرار میدهم.
خانه از نظر شما کجاست و چه تعریفی برای آن دارید؟
خانه... تعریفش سخت است. مجموعهای از ویژگیهای کالبدی، روانشناختی و شناختی است برای من. مثلا خانه با جایی مثل کاخ فرق دارد. جایی است که در آن راحتم، میتوانم کارهایی را که میخواهم انجام دهم، آزادم که هرچه هستم باشم و نیازهایم را پاسخ دهم، نیاز به ساز زدن، با کسی بودن، تنها بودن، انجام دادن کارهایی که دیگران نفهمند، فکر کردن به چیزهایی که قرار است بعدا دیگران متوجهش شوند، یک جور پشت صحنه است دیگر. باز هم این تعریف کفایت نمیکند، خانه جایی بیشتر از اینهاست.
دوست دارید چه فعالیتهایی را بتوانید در خانه انجام دهید؟ برهمین مبنا خانه باید چه فضاهایی را در اختیار شما بگذارد؟
حیاط در تجربه کودگیهای من فضایی برای نگهداری و تعمیر و نظافت ماشین بوده، فضای فوتبال و بسکتبال بازی کردن، از روی درخت، گنجشکها را با تیروکمان زدن، از درختهایش انگور خوردن، گل کاشتن، برفبازی کردن و حتی نشستن و شعر خواندن. پشت برگهای انبوه یاس پنهان شدن و در سایهاش نشستن، صدای باد در میان برگها را شنیدن و صدای گنجشک، صدای شادی بچهها در بیرون. پرندهای کنارت بنشیند و برود، گربه از کنارت رد شود، شیر آب را بازکنی و با فشار بگیری روی برگها و عطر تازگی و خاک بلند شود. زیرزمین، فضای تجربههای مختلف و ماجراجوییهای خوشمزه. تراس بزرگ جلوی اطاق که مادرم همیشه توی آن کار میکرد، از داخل آن با همسایه بغلیمان که دوستم بود صحبت میکردم. حتی مدتی برای تنوع در اطاقم را از داخل بسته بودم و از داخل تراس رفتوآمد میکردم. راهرو که جداکننده درون و بیرون بود و احساس ورود به خانه را در آدم ایجاد میکرد، فضایی که اینجا ندارم. هال بزرگی که در آن دستهجمعی بازی میکردیم. گلخانهای که میشد کارهای کثیفی چون کفش واکس زدن را داخل آن انجام داد. خانه باید امکان انجام فعالیتهای نیازمند سکوت و فعالیتهای همراه با سروصدا را به آدم بدهد، فعالیتهایی مثل ساز زدن. باید امکان تفکیک فعالیتهای تمیز از کثیف را بدهد، مثل سازسازی که با چوب و گردوخاک همراه است. خانه باید امکان انجام فعالیتهایی چون سیگار کشیدن را به افرادی که دوست دارند بدهد، نباید بویش در فضای داخل بپیچد و همه را اذیت کند. من در یک مورد نیاز به احساس فضای خصوصی میکنم و آن هم وقتی است که دارم ساز میزنم و صدا تولید میکنم. انباریهای مختلفی برای وسایل سفر، وسایل ماشین و وسایل خوراکی.
حال خانهتان چگونه است؟ آیا فعالیتی هست که دوست داشته باشید انجام دهید ولی امکانش را به شما ندهد؟
اینجا بیشتر حکم یک سوئیت را دارد به این معنا که تو بخشهایی را اختصاص میدهی به کاری، فضا در این اختصاص یافتن، نقشی نداشته است. اینجا امکان بسط فضایی ندارم. فضایی مثل حیاط، یک فضای نامحدود است به لحاظ ارتفاعی که نیاز دارم و ندارم. زیرزمین و همچنین فضایی برای واکس زدن کفشها ندارم و الان داخل توالت باید این کار را انجام بدهم. فاصله انباریم با خانهام زیاد است و برای رفتن به آن و استفاده از فضایش باید لباس بیرون بپوشم. اطاقی دارم که بلااستفاده است. نمیتوانم اطاق موسیقیم را از اطاق مطالعه و اطاق خوابم را از اطاق کار تفکیک کنم و همه کارهایم در یک فضا انجام میشود. خانهای با این متراژ و برای دو نفر، اگر یک سوئیت باشد به مراتب بهتر است چون اطاقی که اینجا طراحی کردهاند چون باید طراحی میشده فضای بهدردنخوری است که اگر بخشی از همین اطاق بود میشد با تفکیکهای نرم و اندیشیده شده، استفاده بهتری از آن کرد. خانه یا فضاهای تفکیکشده گویا و خوانا و توانمند دارد که هر فعالیتی، جایش مشخص است و یا ندارد. اگر نداشت بهتر است فضا را سوئیتمانند در اختیار افراد قرار دهیم که خودشان تقسیمبندیش کنند. چیزی است که نیاز است و ما نداریم. اطاق خواب اینجا حتی اطاقی برای خوابیدن نیست چون اگر بخواهد اطاق خواب باشد آنوقت ما وسایلمان را باید کجا بگذاریم؟ اینجا فضایی برای شتاب گرفتن و راه رفتن ندارم، تا سرعتم زیاد شود خوردهام به دیوار. از بس که فضا تنگ است. اینجا برای من حکم یک زندان را دارد. چون اینجا تنوع فضایی بسیار محدود است و ما خیلی از رفتارهایمان را مجبوریم در فضای واحدی انجام دهیم در درازمدت دچار افسردگی میشویم. بالکن هم در فرهنگ ما فضای دوگانهایست: جذاب هست ولی دافعه فرهنگی زیادی هم دارد. برای همین بیمصرف میشود.
به نظر شما آیا افراد خانواده در خانه خود نیازمند فضایی شخصی هستند؟ چرا؟
ما نیازی به فضای خصوصی نداریم، چون کارمان هم با هم است. مگر زمانی که من میخواهم ساز بزنم و نیاز به فضایی ساکت دارم.
این فضا الان چگونه است؟
از این منظر، یک اطاق داریم ولی خوب مناسب ساز زدن نیست.
آیا خانه نیازمند فضایی برای دور هم نشستن اعضای خانواده هست؟ چرا؟
فضای خانوادگی بیشتر در مورد خانوادههایی مطرح است که فضاهای کاری جدا از هم دارند و خانواده در آن فضا میتواند گرد هم جمع شود
این فضا الان چگونه است؟
در شیوه زندگی ما تمام فضای خانه را فضای خانوادگی میکند و خیلی متاثر از معماری نیست. ما چون کارمان یکی است و همیشه با همیم خیلی شاید نیازی به این فضا به صورت مجزا نداشته باشیم.
آیا خانه نیازمند نیازمند فضایی برای روابط خارج از حوزه خانواده (فامیلی، کاری، دوستانه و...) هست؟ چرا؟
من به ورود دومرحلهای آدمها در خانهام اعتقاد دارم. ذهن من هنوز سنتی است و منطق اندرونی و بیرونی را دوست دارد. به نظرم افرادی که وارد خانه آدم میشوند تیپهای مختلفی دارند. من خیلی وقتها قرارهای کاریم را در فضای خانهام برگزار میکنم. خوب دلم میخواهد مفضایی رسمی برای مواجهه با این افراد داشته باشم، چه لزومی دارد با مبلمان منزل متوجه پایگاه اقتصادی من شوند و یا تابلوهای خانوادگی روی دیوار را ببینند؟ در کنار این فضای رسمی، فضای دوستانهای را هم میخواهم که مخصوص گردهماییهای دوستانه و خانوادگیم باشد و در مرحله بعد، بخشی از خانه هم فضای شخصی من باشد. افراد برحسب همین رابطهای که با من دارند از حقوق مختلفی نیز در رابطه با فضای خانهام برخوردارند، مثلا برخی فقط حق ورود به خانه و استفاده از دستشویی یا آب خوردن از آشپزخانه را دارند، برخی علاوه بر اینها حق آزادانه حرکت کردن در فضاهای عامتر خانه، برخی حق گشتن در کل فضاهای خانه و برخی هم درنهایت، حق استفاده از امکانات خانه و حتی باز کردن کشوها و... من به سلسلهمراتبی بودن فضا بر این اساس معتقدم.
این فضا الان چگونه است؟
خانه من به من امکان ورود لایهلایه دیگران را نمیدهد. بنابراین، جایی که زندگی روزمره دارم، به این معنا که میخورم، کار میکنم، میخوابم و رابطه جنسی دارم باید جلسه کاریم را هم برگزار کنم!
برخی معتقدند خانه، بخشهای خصوصیای دارد که نباید در معرض دید و دسترس دیگران باشد. آیا شما موافقید؟ این فضاها کدامند؟
کل خانه برای من یک فضای خصوصی است، حالا جاهایی از آن خصوصیتر از بقیه است. بخشی از احساس راحتی، به داشتن فضاهای پنهانی مربوط است، مثلا برای یک زن ممکن است جایی باشد که لباسهای زیرش را برای آفتاب خوردن پهن کند یا برای آنهایی که اسلحه دارند، نگهداری امن آن که خیلی مسئولیت دارد چنین حکمی دارد. اطاق خواب میتواند چنین فضایی باشد و یا وقتی کاری کثیف را داری انجام میدهی که مدتی طول میکشد (مثلا کار با چوب) نباید جلوی دید باشد. یا چیزهایی که نخواهی جلوی دست باشد مثل سازها یا کتابهایت. در سیستم سنتی، یک حمام برای یک محله استفاده میشده ولی امروز حمام هم دارد میرود به سمت خصوصی شدن. من هنوز کامل به سمت این داستان نرفتهام ولی بدم هم نمیآید که اطاق خواب، حمامی برای تو داشته باشد که بتوانی فضایش را برای خودت شخصی کنی.
دوست دارید ارتباطتان از نظر دیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟
دیدن آسمان حس خوبی دارد و همینطور دیدن دور و افق را؛ چیزی که در تجربه زندگی شهری ما نابود شده است و ما محصوریم در ساختمانهایی که از توان دید ما و قدمان به مراتب بلندترند. دوست دارم از داخل خانه، یک باغ پردرخت را ببینم، فصل را، نور را، گل و باران و سبزه و خزان و بهار را... دوست ندارم فضای داخلی خانهام دیده شود.
این ارتباط الان چگونه هست؟
دید ما به بیرون از داخل این خانه، از دو محل اتفاق میافتد: یکی پنجره نورگیر که بیاستفاده است و همه، همیشه پردههایشان را در طول روز و شب کشیدهاند چون به محض کنار زدن پرده یا حس میکنی مزاحم کس دیگری هستی یا دیگران مزاحم تو شدهاند. هیچکس از نور این ناحیه استفاده نمیکند. و دیگر، پنجره مشرف به حیاط و کوچه که بهتر از پنجره نورگیر است ولی همان مشکل را دارد. گاهی که پنجره را بازمیکنم پنجره همسایه دقیقا روبهرویم است و میتواند این برداشت که پنجره را بازگذاشتهام که خانه آنها را دید بزنم. من نرفته بودم که چشمچرانی کنم ولی خوب، منظره دیگری جلوی من نیست. نسبت به فضای طبیعی هم از این پنجره، نور و منظره خوبی وجود دارد. دیگران هم فقط کالبد بیرونی خانه ما را میبینند، یعنی بالکن را. اگر پنجرهها باز باشد به داخل هم دید دارند ولی ما تقریبا تمام دیدها به داخل خانه را از بین بردهایم، حتی در ورودی آپارتمان را با پرده پوشاندهایم.
دوست دارید ارتباطتان از نظر شنیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟
شنیدن در داخل خانه، با دو رسانه اتفاق میافتد: کالبد خانه و هوا. کالبد خانه وقتی است که مثلا موقع خواب، سرم را زمین میگذارم و صدای رد شدن قطار را حس میکنم و یا صدای همسایه پایینی را میشنوم که در شرایط عادی شنیده نمیشوند. صداهایی که با هوا میآیند هم بوق ماشینها و صدای داخل کوچه است. همچنین صداها را میتوانم برحسب اینکه منشا آن داخل آپارتمان است یا فضای خارج، تقسیمبندی کنم. صداهای بیرون، گذرا هستند و منطقی ثابت دارند. من امکان تاثیرگذاری روی آنها را ندارم. برای همین ذهنم آنها را دستهبندی میکند و با آنها کنار میآید اما تجربه صداهای درون آپارتمان متفاوت است. صداهایی مثل موسیقی بلند، گیتار نواختن و... که برخی خوشایندند و برخی ناخوشایند و برخی هم سوالبرانگیز. من نیاز دارم صداهای داخلی ساختمان را مدیریت کنم. باید حواسم جمع باشد. برای همین ذهنم فعال است که چه اتفاقی دارد میافتد و آیا لازم است عکسالعمل نشان دهم یا خیر؟ چون به نسبت به صداهای بیرونی به من نزدیکتر و درونیتر است. منشا این صداها را میدانم و اگر حس کنم دائما قرار است به مدت زیاد تحملش کنم عکسالعمل نشان میدهم. مثلا روزی 10 ساعت موسیقی بلند گوش دادن قابل تحمل نیست ولی روزی نیم ساعت را مدارا میکنم. برای همین، صداهای درونی بیشتر از من انرژی میگیرد. دوست دارم صدای بلبلها را روی شاخه بشنوم، صدای آب و گاهی صدای باد، صدای موسیقی از دوردست و... و دلم نمیخواهد کسی از صدای داخل خانهام چیزی بشنود.
این ارتباط الان چگونه هست؟
الان همه آن چیزهایی که ما از دیگران میشنویم را آنها هم از ما میشنوند، صداهایی که از حدی بلندتر باشند همه شنیده میشوند، مثل صداهای حاصل از دستگاههای دیجیتال که طبیعی نیستند، صدای سازهای من و نیز صدای گفتگوهای تند و عصیبی ما. مرز ما با دنیای بیرون فقط یک در است، یک در چوبی با کلی سوراخ و منفذ. خصوصیترین لحظههای ما در معرض شنیده شدن است که خوب نیست. اینجا من امکان قهقهه زدنهای بیپروا را ندارم چون صدایم بیرون میرود. البته منن سعی میکنم همیشه یک موسیقی در فضای داخلی باشد که امکان خروج صدا را کمتر کند ولی متاسفانه در معماری امروز خانهها، چشم و نیروی دیداری در مرکزیت است و صدا، حسی است که کلا فراموش شده و برای حریم صوتی، برنامهای جدی وجود ندارد. انگار که بینایی حس برتر است درحالی که ما امروز در خانههایمان توان تولید صداهایی را داریم که بسیار بلند هستند و سابقا امکانش را نداشتیم. من مدیریت صدایم برای سخت است و از اینکه خانهام هم در این زمینه اینقدر ناتوان است عذاب میکشم.
دوست دارید ارتباطتان از نظر بویایی با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟
بو، محرک اشتهاست و با حس کردنش سیستم شناختی آدم قاطی میکند و گرسنه میشود. برای همین دوست ندارم بوی غذایمان بیرون رفته یا بوی غذای همسایهها داخل بیاید. بوی باران را دوست دارم ولی نه مداوم، بوی یاس آبی و پیچ امینالدوله.
این ارتباط الان چگونه است؟
بوی الکل، بوی غالب اینجاست به دلیل نزدیکی با کارخانه الکل. به غیر از آن، بوی غذای همسایهها، بوی پهن زمینهای کشاورزی اطراف و گاهی هم بوی باران و خاک. از شاهکارهای اینجا انتقال بوی توالتهای پایین به توالتهای بالاتر است: هرکه بالاتر نشست، استخوانش سختتر خواهد شکست!
آیا ورود و خروج شما بین داخل و خارج خانه به راحتی صورت میگیرد؟
ورودی خانه به نظرم در آپارتمان، از پشت در حیاط محسوب نمیشود و پشت در اطاق است چون آن فاصله را نمیتوانی با راحت و با لباس خانگیات طی کنی. از این منظر از ورودیمان راضی نیستم چون جای مناسبی برای کفش درآوردن ندارد و کفشهای گلی را باید به داخل خانه بیاوریم. در دستشویی کنار در ورودی است و اگر کسی دم در، در حال صحبت با همسایهها باشد شخصی که داخل دستشویی است نمیتواند از آن خارج شود. در فرهنگ ما یکسری اتفاقات به صورت معمول، دمدری است ولی ورودی ما امکان ایجاد این نوع از روابط را نمیدهد چون به محض توقف جلوی در، مسیر راهرو را سد میکنی. انگار اینجا همیشه همه منتظرند ببینند کی کسی در راهرو نیست که درشان را باز کنند و از خانه خارج شوند چون به محض باز شدن در، داخل خانه معلوم است. البته ما پردهای زدهایم که این دید را کم کند. از نظر سواره هم عدم هماهنگی سطح کوچه و سطح در ورودی آزارم میدهد ولی قابل اغماض است. ابعاد ماشین هم خیلی در احساس آدم نسبت به ورودی مهم است. درِ حیاط را هم طوری ساختهاند که ماشین از یک حدی بلندتر امکان ورود به آن را ندارد. البته ما با پراید برای ورود و خروج مشکلی نداریم ولی مثلا در خانه پدریم در ما طوری بود که با آهو راحت نمیشد داخلش شوی. آن موقع پدرم مبلغ قابل توجهی برای هیدرولیک کردن فرمان ماشین داد و آرزو داشت در را بزرگ کند که آن زمان میسر نشد. بعدها که پدرم در را بزرگ کرد دیگر آهو را نداشتیم ولی این احساس کوچک بودن در، از همان زمان برایش مانده بود. ما طبقه دومیم و پله زیاد نداریم و اسباب و وسایلمان هم زیاد نیست که بخواهیم در رفتوآمد آزار ببینیم. دیوار کنار در ورودی ساختمان ما هم، به نوعی است که من احساس تعلق به آن نمیکنم، انگار بخشی از فضای گذری راهرو است. برای همین نمیتوانم تابلو یا چیزی روی آن نصب کنم که مربوط به خودم باشد. درمجموع ورودی خوبی نداریم.
آیا مایل به تعویض این خانه هستید؟ چرا؟
اینجا برای من جایی موقت است برای رسیدن به فضایی آرمانیتر. اینجا همش 50 متر است و پتانسیل توسعهاش آنقدر کم است که ترجیح میدهم اینجا را بگذارم و بروم. همهچیز در اینجا ثابت است و تنها تغییری که شاید بتوانیم بدهیم برداشتن دیوار حدفاصل دو اطاق و یکی کردنشان است که آن هم مطلوبم نیست. به تغییر فضای تراس و زیبا کردنش هم فکر کردم ولی بعد دیدم هم پول لازم دارد و هم آنوقت لباسها را کجا بگذاریم که خشک شود؟ بیش از آنکه این خانه با ما و نیازهایمان راه بیاید ما داریم با او و شرایطش کنار میآییم؛ فضا هیچرقمه با من کنار نمیآید!
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست