دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

معرفی کتاب: نظریه فراغت: اصول و تجربه‌ها



      معرفی کتاب: نظریه فراغت: اصول و تجربه‌ها
شایسته مدنی

کریس روجک (1388)، نظریه فراغت: اصول و تجربه‌ها، ترجمه عباس مخبر، نشر شهر
در زمانه‌ی چالش‌ها و عدم قطعیت‌هایی زندگی می‌کنیم که در آن مسائل مربوط به ماهیت و مقاصد فراغت پیچیده‌تر از سی سال قبل است. باورهای قدیم درباره‌ی توانایی علم و فناوری به حل مشکلات فراغت و پی‌ریزی یک جامعه‌ی فراغت، جای خود را به اضطراب از بابت انواع فراغت، به خصوص آن صورت‌هایی از فراغت داده است که انحراف به شمار می‌آیند. استفاده‌ی تفریحی از مواد مخدر غیرمجاز و نسخه‌برداری غیرقانونی از آثار موسیقی، فیلم و نرم‌افزار با استفاده از شبکه‌ی اینترنت از این جمله‌اند. اعتماد سنتی شاغلان حقوق‌بگیر، وابستگان آنها و صاحبان سرمایه، به داشتن حق فراغت، با نگرانی‌های تازه‌ای گره خورده است. موقتی شدن اشتغال حقوق‌بگیری و پیامدهای آن برای سلامت و دوران بازنشستگی، هزینه‌های زیست محیطی گذران فراغت، خطرهای گوناگون رژیم غذایی، بیماری‌های مقاربتی، استمرار نابرابری و نقش شرکت‌های چند ملیتی فراغت در تشدید شکاف توسعه‌ای از جمله‌ی این نگرانی‌هاست. در منشور فراغت که در ماه جولای 2000 به تصویب هیات مدیره‌ی جهانی فراغت رسید، آمده است:

 «تامین فراغت برای کیفیت زندگی همان قدر اهمیت دارد که تامین سلامت و آموزش». با این همه، دولت‌ها در برنامه‌های هزینه‌ی عمومی خود کمتر به این مطلب توجه کرده‌اند و به طور معمول از رابطه‌ی میان فراغت و کیفیت زندگی درک درستی ندارند.

همگان اتفاق نظر دارند که در دموکراسی‌های غربی، رابطه‌ی فرد و حکومت، از لحاظ حقوق و مسئولیت‌های مدنی، به طور عمیق مورد تجدید نظر قرار گرفته است. دوران ما دورانی از تردید و اضطراب است که در آن بسیاری از باورهای سنتی سال‌های پس از جنگ – که شالوده‌ی انواع صورت‌ها و تجربه‌ی فراغت بود- از قبیل آموزش رایگان، مالکیت خانه، امنیت شغلی و پایداری محیط زیست، دود شده است و به هوا رفته است. دولت بسیاری از کارکردهای سنتی خود را رها کرده و یا آنها را کاهش می‌دهد. ای مطلب به خصوص در عرصه‌های افزایش مستمری متناسب با تورم، آموزش و بهداشت رایگان و امکانات رفاهی فراگیر مصداق دارد. درباره حفاظت محیط زیست و فضیلت‌های مدنی، شرکت‌های خصوصی مسئولیت‌ها و فرصت‌های تازه‌ای پیدا کرده‌اند. گسترش سواد و ارتباطات همگانی، نوع جدیدی از شهروند را پدید آورده است که نسبت به گذشته بیشتر در معرض آموزش نهادی قرار می‌گیرد و از طریق رسانه‌ها به اطلاعات و سیاست‌گذاری  دسترسی بی‌سابقه دارد. این تحولات، موجب پیدایش روایت تازه‌ای از شهروند فعال[1] شده که بر تشریک مساعی میان افراد، سازمان‌های داوطلب، شرکت‌های چند ملیتی و دولت استوار است.

خصوصیات این تشریک مساعی هنوز روشن نیست. به علاوه، بسیاری از گروه‌های ذی‌نفعی که می‌خواهند جهان به همین صورت باقی بماند در مقابل آن مقاومت می‌کنند، اما در وجود این روند جای تردید نیست.

مفهوم شهروندی فعال در پی عملی کردن روایت تجدیدنظر شده‌ای از حقوق شهروندی است و مسئولیت‌های شهروندی جدید را درباره حفاظت داوطلبانه از سرمایه اجتماعی و گسترش آن می‌پذیرد.

پس از حادثه‌ی 11 سپتامبر دیگر امکان ندارد که در مقابل جهانی شدن و پیامدهای آن مانند کبک سر در برف فرو ببریم. دیگر نمی‌توان گفت، تجربه‌ی گذران وقت «آزاد» به بقیه‌ی جامعه ارتباطی ندارد. پیامدهای این وضع برای صورت‌ها و تجربه‌های گوناگون گذران فراغت، پردامه و برگشت‌ناپذیر است. در حقیقت هر دو سند بیانیه‌ی سائوپولو و منشور فراغت، از دولت‌ها و دانش‌پژوهان فراغت می‌خواهند که برای یک دنیای جهانی شده برنامه‌ریزی کنند و با تهدیدهای ملی و بین‌المللی رویاروی فراغت به مبارزه برخیزند.

در دهه‌ی 1960، نظریه‌پردازان رادیکال بر اعتیاد عمومی به فرهنگ مصرفی و نگرش‌های سیاست زدوده و فرمان بردارانه‌ی همراه با آن مویه می‌کردند. هربرت مارکوزه (1964) تاخت و تاز «آگاهی شاد» را به باد سرزنش گرفت و منظورش این باور درون‌نگر و سطحی مصرف‌کنندگان غربی بود که افزایش مصرف و بهره‌وری تا باد  به پیش خواهد رفت و مسائل دنیای قدیم از قبیل جهل، فقر، بدبختی و نیاز را با موفقیت حل خواهد کرد. در آن زمان نظریه‌پردازان اجتماعی رادیکال قرار نمی‌گرفتند. مطالعات فراغت به تازگی وارد برنامه‌های درسی دانشگاه شده بود و نظریه‌های فراغت دوران طفولیت خود را می‌گذراند. با این همه، پژوهندگان این رشته به طور معمول باورهای مغرورانه و فرمانانه‌ی آن روز را منعکس می‌کردند و صاحب‌نظرانی مانند ولینسکی (1960) و پارکر (1983) به جدایی فراغت از کار و سایر عرصه‌های زندگی به گونه‌ای اشاره می‌کردند که گویی این تمایز را میتوان از نظر علمی تایید کرد. شماری دیگر؛ از قبیل کر و همکاران (1973)، بل (1974)، تورن (1971) و کاپلان (1975)، رشد جامعه‌ی فراغت را پیش‌بینی می‌کردند. در همه‌ی این برداشت‌ها، فراغت قلمرو تفکیک شده‌ای از تجربه‌ی بشری به شمار می‌آمد که به گونه‌ای جادویی از بقیه‌ی زندگی جدا شده و مقدر بود که در هویت و سبک زندگی رسوخ کند. این برداشت اغلب بدون قصد و نیت و ناآگاهانه رواج یافته بود.

بررسی تاریخی دهه‌ی 1960 نشان می‌دهد که مارکوزه و دیگرانی که مانند او می‌اندیشیدند، احتمالا به پیروی از روح زمانه، درباره قوت استدلال خود مبالغه می‌کردند تا بر تاثیر سخن خود بیافزایند. فاصله گرفتن مصرف‌کنندگان غربی از مسائل فقر در جهان سوم، توهم مصرف مهار گسیخته به عنوان ابزاری برای حل مسائل شخصی و جمعی و مخاطرات زیست محیطی ناشنی از مصرف و تولید بی‌رویه، هیچ‌گاه آن‌طور که مارکوزه فکر می‌کرد، تمام عیار و بدون مخالفت نبود. الگوهای تکه‌پاره و تجزیه‌شده‌ی فراغت و همراه با آن پروژه‌ی جامعه‌ی فراغت به عنوان نوعی خیال‌پردازی مغشوش مورد انتقاد قرار گرفتند. مفهم فعالیت تکه‌پاره و تجزیه شده با مفهوم «انسان کلی» که الهام‌بخش نظریه و سیاست مترقی بود مغایرت داشت.

این مجادله‌ها در دنیایی صورت می‌گرفت که به نظر می‌رسید دیگر منقرض شده است. جهانی شدن، دسترسی گسترده به آموزش و گسترش ارتباطات همگانی در سلول‌های جامعه‌ی مدنی، رابطه‌ی افراد معمولی با فراغت را به کلی تغییر داده است. در دنیای قدیم سفر به دیگر کشورهای جهان اقدامی تجملی به شمار می‌آمد، اما امروز آن دنیا جای خود را به دنیایی داده است که در آن سفر به عنوان یک حق شهروندی به رسمیت شناخته می‌شود. ما از جامعه‌ای که در آن از هر ده نفر یک یا دو نفر به آموزش عالی راه می‌یافتند، به جامعه‌ای رسیده‌ایم که از هر ده نفر چهار یا پنج نفر وارد دانشگاه می‌شوند. ما یک نظام ارتباطات همگانی را که بر مشتی ایستگاه‌های زمینی رادیو و تلویزیون استوار بود، پشت سر گذاشته‌ایم و وارد وضعیت جدیدی شده‌ایم که در ان صدها ایستگاه صدا و سیمای ماهواره‌ای در 24 ساعت شبانه‌روز اخبار و عقاید مربوط به امرور جاری را در سراسر جهان منتشر می‌کنند. برای اغلب غربی‌ها پرداختن به سطح سوم آموزش، یعنی قرار گرفتن در معرض کانال‌های اطلاعاتی و سفر به اقصی نقاط جهان، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ طولانی شده و این وضعیت همه چیز را تغییر داده است.

فهرست مطالب:

فصل اول

بازگویی فراغت

ابعاد ویژه‌ی نوعی و فرهنگی روایت

تناقض قوم محوری

ایدئولوژی و احضار

توماس هابز: کشمکش، کمیابی و یگانگی

اراده‌گرایی و جبرباوری

روش‌شناسی مکان و بستر

مفهوم‌بندی فراغت

دام روان‌شناسی گری

ذات‌باوری، جسمیت و مکانیت

ارزش چشم‌انداز تطبیقی و تاریخی

ایدئولوژی اراده‌گرایی و جبرباوری

فراغت و رضایت از زندگی

اخلاق شناخت

فصل دوم

تحلیل کنش

سیاست زندگی

رویکرد نظام‌های اجتماعی

رویکرد کنش متقابل

مارکسیسم

فمینیسم

فصل سوم

کارهای اولیه

بازیابی مفهوم کارکرد

فوردگرایی – کینز گرایی

فصل چهارم

رمزگذاری و بازنمایی

رمزگذاری و رمززدایی

مک کانل و گاتدینر: نشانگرها و مضمون‌پردازی

اسطوره‌زایی و فراغت

اسطوره بومی به منزله‌ی «منبع فراغت»

رمزگشایی از اسطوره

میراث فرهنگی و تکثر فرهنگی

فصل پنجم

دور زندگی و نسل‌ها

مسیر زندگی

جوانی

میانسالی

کهنسالی

نسل‌ها

فصل ششم

قدرت و فراغت

فراغت و سلسله مراتب ساختاری قدرت

نهادهای اعمال فشار هنجاری

فصل هفتم

سازوکارهای تنظیمی

طبقه

جنسیت

اشتغال دستمزدی

کارهای خانه

تمایلات جنسی

خشونت

نژاد

شغل

فصل هشتم

اصول مکان

فراغت جدی و غیرجدی

تراکم اجتماعی و سرمایه اجتماعی

گریز، تجربه‌ی حدی و فعالیت‌های پرخطر

صورت‌های غیرعادی فراغت

تجربه‌ی فراغت تهاجمی

فراغت زهرآگین

فراغت وحشیانه

فصل نهم

پرسش‌های خاص رشته‌ای

تمایزهای واقعیت/ ارزش

پیچیدگی سرمشق‌های چندگانه

استقلال حرفه‌ای

چالش‌های تفسیری

حذف اجتماعی و اقتصادی

مک‌دونالدی شدن

پساکار

خطر

معضلات اندیشه پساهویت

 

 

[1] شهروند فعال مبتنی بر الگوی توانمند شده‌ای از فرد است که از حقوق و مسئولیت‌های مدنی خود آگاه است و آن را به کار می‌بندد. این الگو بر دو سطح استوار است: نخست، وجود یک جامعه‌ی مدنی که شهروندان را از گزینه‌های سبک زندگی و انتخاب‌های سیاسی آگاه سازد. دوم، تشریک مساعی میان شهروندان، سازمان‌های داوطلب، بازرسان ویژه و دولت به منظور نیل به مشارکت فعال در حقوق و مسئولیت‌ها.