پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رقابت و موانع آن


رقابت و موانع آن

نقد از منظر اقتصاد

انفجار در قیمت حق پخش رقابت‌های تلویزیونی، قدرت رقابت را نشان می‌دهد. در سال ۱۹۶۴ صاحبان تیم‌های فوتبال آمریکایی قانع شدند که به صورت متحد وارد مذاکرات حق پخش تلویزیونی شوند. بدین ترتیب قدرت انحصاری این تیم‌ها و رقابت شبکه‌های تلویزیونی موجب افزایش بی‌سابقه قیمت شد و آن را ده‌ها برابر افزایش داد؛ به طوری که اکنون سالانه صدهامیلیون دلار برای کسب امتیاز پخش این رقابت‌ها پرداخت می‌شود.

برخی، این مبالغ را مضحک می‌پندارند. منتقدان می‌گویند در هیجانات حراج، مدیران تلویزیونی قیمت‌هایی بسیار فراتر از ارزش واقعی را ارائه می‌کنند. اما اگر این‌گونه بود آنها مورد مواخذه سهامدارانشان قرار می‌گرفتند. در حالی که این قیمت‌ها نشان می‌دهد که مدیران تلویزیونی از قبل موضوعی را می‌دانستند. رقابت‌‌های ورزشی بسیار پرمنفعت است. قبل از رقابت برای امتیاز پخش، این دانش فقط نزد شبکه‌های تلویزیونی بود و چون راضی بودند بدون شک می‌خواستند این موضوع نزد خودشان بماند. ورود رقابت خودی‌ها را مجبور کرد که ارزش حق پخش تلویزیونی را آشکار کنند و بخش عمد‌ه‌ای از ارزش رقابت‌های ورزشی را بپردازند.

وقتی خریداران زرنگ باشند، قیمت نهایی برآورد خوبی از ارزش است. فرآیند رقابت کمک می‌کند که اطلاعات پراکنده،‌ یکپارچه و آشکار شوند. مطمئن‌ترین راه به سوی بازار رقابتی، ورود بنگاه‌های جدید است. اگر انحصارگر وجود داشته باشد،‌ می‌تواند قیمت‌های بالایی وضع کند و سودهای غیرعادی بالایی کسب کند که بالاتر از سود متعارف در بقیه اقتصاد است. چنین سودهایی بنگاه‌های جدیدی را به این شاخه فعالیت جذب می‌کند. لذا انحصارگر سابق اکنون با رقبای جدیدی مواجه است و قیمت‌ها سقوط می‌کند. انحصار بذرهای نابودی‌اش را در درون خود دارد.

با این حال، موانع ایجاد بنگاه‌های جدید گاهی می‌تواند مانع از شیوع رقابت شود. در برخی صنایع، بنگاه‌های بزرگ از چنان تفوقی برخوردارند که مانع نیروهای بازار برای ایجاد رقابت می‌شوند. بنگاهی که دارای پتنت است محافظت شده‌است؛ یک انحصارگر می‌تواند مانع تولید و توزیع مواد اولیه شود. گاهی بنگاه‌ها منافعی در قبال موانع ماندگار ورود دارند. در چنین صنایعی، انحصار و قیمت‌های بالا و کیفیت پایین آن می‌تواند وجه غالب باشد. دولت‌ها در برابر این قبیل موانع ورود، مواضع متضادی دارند. معمولا دولت خودش متهم به جلوگیری از تاسیس بنگاه‌های جدید است. کارآفرینان باید درخواست جواز کسب بدهند، تا ثابت کنند که نام شرکت آنها منحصر به فرد است و مدارکی در مورد اثبات سرمایه شروع به کار ارائه دهند؛ سپس با مسوولان مالیاتی و قانون کار مواجه باشند. در استرالیا تاسیس یک کار جدید برای یک کارآفرین نیمی از سال زمان می‌برد و حدود ۱۲هزار دلار هزینه رسمی در بر دارد. در مکزیک این کار چهار ماه زمان و حدود ۲۵۰۰ دلار هزینه می‌برد. در مصر و بولیوی هزینه اخذ مجوزهای رسمی کار کردن بالغ بر دو برابر سطح درآمد ملی سرانه می‌شود.

این اندازه از محدودیت‌های دولتی، اصطکاک عظیمی را در بازارهای ملی ایجاد کرده‌است. بعضی از این مجوزها به طور اصولی پذیرفتنی هستند. بنگاه‌ها به دلایل مالیاتی باید ثبت شوند و شاید لازم باشد که بی‌خطر بودن فعالیت‌شان و عدم آلایندگی‌شان تایید شود. کانادا نشان داده‌است که می‌توان بدون ویران کردن اقتصاد به این اهداف دست یافت. در این کشور اخذ مجوزهای رسمی فقط دو روز زمان و ۳۰۰دلار هزینه می‌برد. در حالی که دلیل ظاهری برای وضع مقررات تولیدی این است که از مصرف‌کنندگان در برابر بنگاه‌های بی‌مبالات و کالاهای بنجل حمایت شود، اما در عمل الزامات آزاردهنده ثبتی باعث کاهش رقابت و افزایش قیمت‌هایی می‌شود که مصرف‌کنندگان می‌پردازند. بنگاه‌های انحصاری معمولا نسبت به رقبای مفروض‌شان به منابع بیشتری دسترسی دارند، لذا سعی می‌کنند با لابی مقرراتی را وضع کنند که آنها را در برابر رقابت، حمایت کند.

البته این تنها دولت نیست که موانعی را برای بنگاه‌های جدید علم می‌کند. در برخی صنایع موانعی طبیعی وجود دارد. وقتی صرفه‌های مقیاس وجود داشته باشد هزینه تولید واحد با بزرگ شدن حجم تولید کاهش می‌یابد، لذا گاهی برای بنگاه‌های نوپا دشوار است که جاپای خود را محکم کنند. صرف اندازه انحصارگر، یک مانع محسوب می‌شود. در چنین صنایعی گهگاه نقشی برای دولت وجود دارد تا با دخالت خود رقابت را زنده نگاه دارد. بیشتر اقتصاد‌های بازار قوانین ضدانحصار و مسوولانی برای اجرای آن دارند. قوانین ضد دستکاری قیمت‌ها، خریداران را در برابر تبانی میان بنگاه‌ها برای افزایش قیمت‌ها در سطح انحصاری محافظت می‌کند.

قوانین ناظر بر ادغام و تملک تضمین می‌کند که هیچ بنگاهی نمی‌تواند به مسیری بیفتد که نقش غالب را داشته باشد و از زور مالی خود برای ترساندن رقبای بالقوه استفاده کند.

در چند سال اخیر شرکت مایکروسافت و قوانین ضدانحصار یکی از موضوعات جنجالی بوده‌است. مشابه مورد مایکروسافت در دهه ۱۹۸۰ اتفاق افتاد که به موجب حکم دادگاه به انحصار شرکت تلگراف و تلفن آمریکا (AT&T) خاتمه داده ‌شد. در زمان‌های آغازین صنعت تلفن دلیل خوبی برای انحصار وجود داشت. هزینه بالای ایجاد شبکه به این معنی بود که رقابت، موجب نوعی دوباره‌کاری و اتلاف منابع است. اما با شروع دهه ۱۹۸۰ ورود فناوری‌‌های نوین به این معنی بود که خدمات تلفن راه‌دور دیگر محتاج تنها یک فرستنده نیست.

اما موقعیت ویژه (AT&T) چنان قوی بود که نیروهای بازار به تنهایی نمی‌توانست هیچ رقیبی را وارد بازار کند. پایان دادن به انحصار تلفن نیازمند عمل دولت بود. در آن زمان این، موضوعی بحث انگیز بود. حامیان (AT&T) می‌گفتند «سری که درد نمی‌کند را دستمال نبندید». مشاهدات نشان می‌دهد که مسوولان حق داشتند مداخله کنند، زیرا تجزیه (AT&T) نوآوری را تسریع کرد و قیمت‌های مکالمات راه دور را کاهش داد.

رقابت می‌تواند آزادی‌بخش باشد. بازار رقابتی دلالت بر تغییر زمانه دارد. رقابت قیمت‌ها را درست تنظیم می‌کند و همچنین باعث می‌شود منابع به بهترین شکل استفاده شوند. رقابت نظمی را ایجاد می‌کند تا امور به کارآترین شکل انجام شود. رقابت اطلاعاتی در مورد عرضه‌ها و تقاضاها تولید می‌کند و هزینه معاملات را در مقایسه با چانه‌زنی‌های مورد به مورد کاهش می‌دهد. ایجاد شرایطی برای رقابت فعال یکی از فعالیت‌های اصلی در طراحی بازار است.

جان مک میلان

ترجمه و تنظیم: مهدی نصرتی