جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

آزادی در ابر



      آزادی در ابر
اسلاوی ژیژک ترجمه ی امین درستی

آسانژ (Assange)، منینگ (Manning) و اسنودن(Snowden)، قهرمانان تازه‌ی عصر کنترل دیجیتالی هستند.
همه ی ما چهره‌ی خندان و پر از امید و اطمینان پرزیدنت اوباما را آن‌گاه که پیاپی شعار کمپین انتخاباتی اولش را تکرار می‌کرد به یاد می‌آوریم: "بله، ما می‌توانیم!" ما می‌توانیم از شرِ کلبی‌مسلکیِ (cynicism) دوره‌ی بوش خلاص شویم و عدالت و رفاه را برای مردم آمریکا به ارمغان آوریم. اکنون که ایالات متحده اقدامات پنهانیِ خود را همچنان ادامه می‌دهد و شبکه‌ی اطلاعاتی خود را گسترده و حتی از هم‌پیمانان خود نیز جاسوسی می‌کند، می‌توانیم معترضانی را تصور کنیم که بر سر اوباما فریاد می‌کشند: "چطور می‌توانی هواپیماهای بی‌سرنشین را برای کشتار به کار گیری؟ چطور می‌توانی حتی از هم پیمانان ما جاسوسی کنی؟" اوباما به سوی آن‌ها روی بر می‌گردانَد و با ریشخندی شیطانی زیر لب می‌گوید: "بله، ما می‌توانیم..."

با این حال چنین شخصی‌سازیِ ساده‌انگارانه‌ای از مساله‌ی اصلی غافل می‌شود: تهدید آزادی‌های ما که افشاگران (whistle-blowers) آن را آشکار کردند، ریشه های سیستمی عمیق‌تری دارد. از ادوارد اسنودن باید دفاع کرد، نه فقط به این علت که اقدامات او سرویس‌های مخفی ایالات متحده را بر آشفته و شرمگین ساخته است؛ آن‌‌چه اقدامات او به ما می‌آموزد جهانی‌ست و از حملاتی که همیشه به ایالات متحده می‌شود بسیار فراتر می‌رود. آن‌چه که اسنودن افشا کرد، چیزی‌ست که نه تنها ایالات متحده بلکه سایر قدرت‌های بزرگ (و نه‌چندان بزرگ) – از چین تا روسیه و از آلمان تا اسرائیل – به تناسب توانایی تکنولوژیک خود، در حالِ انجام آنند. بنابراین اقدامات او شالوده‌یی واقعی فراهم می‌آورد که بر پایه آن می‌توانیم حدس بزنیم که به چه میزان بازبینی و کنترل می‌شویم. در واقع ما از اسنودن (و یا منینگ) هیچ چیزی نیاموخته‌ایم که پیش از این هم آن را مسلم ندانسته باشیم – البته دانستن آن در یک حالت کلی و عمومی یک چیز است و دریافت اطلاعات مخصوص و ویژه چیزی دیگر. این مساله اندکی شبیه به این است که کسی آگاه شود که چشم و گوش شریک جنسی‌اش می‌جنبد – ممکن است که کسی بتواند با این آگاهی صِرف کنار بیاید، اما دردناک آن لحظه‌ایست که کسی از جزئیات معاشقه و روابط مطلع می‌گردد، وقتی که تصاویر آن‌ها را در حال معاشقه می‌بیند.

پیشتر در سال 1843، کارل مارکس جوان ادعا کرد که رژیم سابق آلمان «صِرفا تصور می‌کند که به خودش اعتقاد دارد و توقع دارد که جهان نیز چیز مشابهی را تصور کند.» در چنین وضعیتی، شرمگین کردن آنان که در قدرتند خود به اسلحه‌ای مبدل می‌گردد، - یا، آن‌گونه که مارکس در ادامه می‌گوید: «فشار واقعی باید با اضافه شدنِ آگاهی نسبت به فشار، بیش‌تر گردد، شرم باید با عمومی کردنِ آن، شرم‌آور‌تر شود.» و این دقیقا وضع کنونیِ ماست: ما با کلبی‌مسلکیِ بی‌شرمانه‌ی مدعیانِ نظمِ جهانیِ موجود رو در رو هستیم که صرفا تصور می‌کنند که به ایده‌های خود از دموکراسی و حقوق بشر و غیره معتقدند. آن‌چه که در افشاگری‌های ویکی لیکس روی داد این است که شرم آن‌ها و ما از تحمیل چنین فشاری بر ما، با عمومی شدنِ آن شرم‌آورتر می‌شود.

آن‌چه که ما باید از آن شرمگین باشیم فرآیند جهانیِ بسته شدنِ تدریجی فضای آن چیزی‌ست که امانوئل کانت استفاده‌ی همگانی از خرد (public use of reason) می‌نامد. کانت در نوشته‌ی کلاسیک خود، روشنگری چیست؟ استفاده ی همگانی (public) و خصوصی (private) از  خرد را رو در روی هم قرار می‌دهد: برای کانت نظم گروهی- نهادی که ما در آن به سر می‌بریم (دولت ما، ملت ما و ...)، خصوصی است، حال آن‌که همگانی، جهان‌شمولیِ فراملیتیِ به کارگیریِ خردِ فرد است:

استفاده‌ی همگانی از خردِ فرد باید همواره آزاد باشد، و این به تنهایی می‌تواند روشنگری را در میان انسان‌ها به ارمغان آورد، از سوی دیگر اما استفاده‌ی خصوصی از خردِ فرد ممکن است بسا به سختی محدود باشد، بی‌آن‌که به طور مشخص پیشرویِ روشنگری را مانع شود. منظورِ من از استفاده‌ی همگانی از خردِ فرد، استفاده‌ای است که یک فرد به عنوان یک متخصص در برابرِ مخاطب عادی (توده‌ی کتاب‌خوان) از آن می‌کند؛ و آن‌گاه که یک فرد در یک پست و مقام مدنی و اداری (civil) معین و خاص که به او واگذار شده است، از آن استفاده می‌کند، آن را استفاده‌ی خصوصی می‌نامم.

می‌بینیم که کانت در چه جایی فهم همگانی لیبرالِ ما (liberal common sense) را به کنار می‌نهد. قلمرو دولت خصوصی‌ست، و با امور و مصالح اختصاصی محدود شده است، حال آن‌که افرادی که به موضوعات عمومی می‌اندیشند و واکنش نشان می‌دهند، خرد را به گونه‌ای همگانی به کار می‌گیرند. این تمایز کانتی به ویژه با اینترنت و دیگر رسانه‌های جدید در تناسب است که شکافی میان استفاده‌ی همگانیِ آزاد از آن‌ها و کنترل خصوصیِ رو به رشدشان ایجاد شده است. در زمانه‌ی رایانش ابریِ[1] ما، دیگر نیازی به کامپیوترهای شخصیِ قدرتمند نیست: نرم افزارها و اطلاعات به تناسبِ نیاز فراهم اند، و کاربران می‌توانند به ابزارها و برنامه‌های کاربردیِ تحت شبکه، با به کارگیری مرورگرهای مختلف دسترسی پیدا کنند، به گونه‌ای که گویا این برنامه‌ها بر روی کامپیوترهای خودشان نصب شده اند.

این جهان نوین و اعجاب آور، اما تنها یک روی این داستان است، که همانند آن جکِ معروف درباره‌ی دکتر است که اول خبرهای خوب را می‌دهد و سپس خبرهای بد. کاربران به فایل‌های برنامه‌ها و نرم‌افزارهایی دسترسی دارند که در دوردست‌ها، در اتاق‌هایی با هزاران کامپیوتر جای گرفته‌اند و یا اگر بخواهیم عبارتی تبلیغاتی به کار ببریم، در رایانش ابری: جزئیات از کاربران کاملا جداسازی شده اند، و آن‌ها دیگر نیازی به داشتن تخصص و کنترل بر روی زیرساخت‌های تکنولوژیکی ِابری که آن‌ها را پشتیبانی می‌کند ندارند. دو واژه در اینجا رسواگرند: جداسازی و کنترل. برای مدیریت یک رایانش ابری نیاز به یک سیستم مانیتورینگ است که عملکرد آن را کنترل کند و طبعا این سیستم از دید کاربران پنهان است. هر چه آن وسیله‌ی کوچکی که در دست می‌گیرم (گوشی هوشمند یا سایر وسایل همراه) بیشتر شخصی‌سازی شده باشد و کاربردش آسان‌تر و عملکردش شفافتر (transparent) باشد، به همان میزان کل مجموعه‌ی دستگاه، باید بیشتر به کاری تکیه کند که در جایی دیگر، در مدار عظیمی از ماشین هایی که امور کاربر را هماهنگ می‌کنند انجام ‌شود. هرچه که تجربه‌ی ما بیشتر از با خود بیگانگی رها می‌گردد و خود انگیخته‌تر و شفاف‌تر می‌شود، به همان میزان بیشتر به وسیله‌ی شبکه‌های نامرئی کنترل و تنظیم می‌شود، شبکه‌هایی که خود به وسیله‌ی کارگزاران دولت و یا کمپانی‌های بزرگ خصوصی که از دستورات مخفی دولت پیروی می‌کنند، کنترل می‌گردند.

آن‌گاه که ما گام گذاشتن در راه اسرار دولت را بر می‌گزینیم دیر یا زود به نقطه‌ی سرنوشت‌سازی می‌رسیم که در آن همان مقررات و آیین‌نامه‌های کاملا قانونی که آن‌چه را که محرمانه است تعیین می‌کنند، خود محرمانه می‌شوند. کانت اصل بدیهیِ بنیادینِ (basic axiom) قانونِ همگانی (public law) را فرمول بندی کرده است: «تمام کردارهایی که با حقوق انسان‌های دیگر سر و کار دارند ناعادلانه هستند اگر اصل کلی (maxim) آن‌ها با همگانی بودن سازگار نباشد.» یک قانون محرمانه، قانونی که برای سوژه‌هایش ناشناخته است، استبداد خودسرانه‌ی اجراکنندگان آن را مشروع می‌سازد، این را می‌توان در عنوان یکی از گزارشات اخیر در چین مشاهده کرد: «در چین حتی این‌که چه چیز محرمانه است نیز خود محرمانه است.» روشنفکران دردسرآفرینی که از سرکوب سیاسی، فجایع زیست محیطی، فقر روستایی و این‌گونه مسائلِ موجود در چین گزارش می‌دهند، به دلیل افشای اسرار دولتی به سال‌ها زندان محکوم شده اند، و طنز ماجرا این‌جاست که بسیاری از قوانین و مقرراتی که اسرارِ دولتی رژیم را تعیین می‌کنند، خود طبقه بندی شده هستند و برای افراد دشوار است که بدانند چه‌طور و چه‌وقت در حال نقض کردن آن‌ها هستند.

آن‌چه که کنترل همه جانبه‌ی زندگی‌های ما را این‌چنین خطرناک می‌سازد این نیست که حریم خصوصی خود را از دست می‌دهیم و همه‌ی اسرار خصوصی ما در معرض دید برادر کبیر[2] نهاده می‌شوند. هیچ نهاد دولتی نیست که توان انجام چنین کاری را داشته باشد - نه به این علت که به اندازه کافی نمی‌دانند، بلکه به این علت که بیش از حد می‌دانند. حجم کلی داده‌ها بیش از حد بالاست و با وجود تمام برنامه‌های پیچیده‌ی کشف و تشخیص پیام‌های مشکوک، کامپیوترهایی که هزاران میلیون داده را ثبت می‌کنند، احمق‌تر از آنند که بتوانند به درستی آن‌ها را تفسیر و ارزیابی کنند؛ اشتباهات مضحک و بیش از حدی را مرتکب می‌شوند و افراد بی‌گناه را در فهرست تروریست‌های احتمالی می‌آورند - و این خود کنترل دولتی ارتباطات ما را حتی خطرناک‌تر نیز می‌کند. بدون آن‌که بدانیم چرا، بدون انجام کوچکترین امر غیر قانونی، ممکن است ما ناخودآگاه خود را در یکی از لیست‌های تروریست‌های احتمالی بیابیم. پاسخ مشهور ادیتور روزنامه هرست (Hearst) را به یاد آورید آن‌جا که در پاسخِ این سوال که چرا تمایلی برای رفتن به یک مرخصی استحقاقی طولانی ندارد، گفته بود: «می‌ترسم اگر بروم هرج و مرج شود و همه چیز به هم بریزد، اما حتی بیش از این می‌ترسم که به این نتیجه برسم که اگر بروم چیزها بدون من هم درست طبق معمول پیش می‌روند، گواهی بر این‌که در واقع هیچ نیازی به وجود من نیست.» چیزی شبیه به این را می‌توان درباره ی کنترل دولتی ارتباطات ما گفت: ما باید از این بترسیم که هیچ چیزِ مخفی نداریم، که نهادهای مخفی دولت همه چیز را می‌دانند، اما بیش از آن باید از این بترسیم که تلاش‌های آن‌ها در این راستا، با شکست روبه رو گردد.

به این دلیل است که افشاگران نقشی بسیار مهم در زنده نگه داشتن خرد همگانی بازی می‌کنند. آسانژ، منینگ، اسنودن و ...، این‌ها قهرمانان جدید ما هستند، نمونه‌هایی از اخلاقیات جدیدی که متناسب با عصر کنترل دیجیتالی‌ست. آن‌ها دیگر تنها افشاگرانی نیستند که اقدامات غیر قانونی کمپانی‌های خصوصی (بانک ها، بنگاه‌های نفتی و دخانیاتی) را نسبت به نهادهای واسط میان دولت و جامعه (public authorities) افشا می‌کنند؛ آن‌ها خودِ این نهاد‌ها را آن‌گاه که مشغولِ استفاده‌ی خصوصی از خرد می‌شوند متهم و رسوا می‌کنند.

ما به منینگ‌ها و اسنودن‌های بیشتری نیاز داریم، در چین در روسیه، در همه جا. دولت‌هایی وجود دارند که بارها سرکوب‌گرتر از ایالات متحده‌اند، تنها تصور کنید که در دادگاه‌های چین یا روسیه چه بر سر کسی همچون منینگ خواهد آمد (احتمال دارد که اساسا دادرسی عمومی ‌در کار نباشد) در هر حال نباید درباره‌ی نرمش ایالت متحده غُلُو کرد. درست است، ایالات متحده با زندانیان به بی‌رحمیِ چین یا روسیه برخورد نمی‌کند، ایالات متحده به علتِ برتری تکنولوژیکش نیازی به رویکردهای آشکارا بی رحمانه ندارد (که البته آن‌گاه که چنین نیازی باشد حتی بیش از حدِ نیاز هم برای انجام دادنِ آن آمادگی دارند)، کنترل دیجیتالیِ مخفی می‌تواند کار خود را به خوبی انجام دهد ؛ از این جهت ایالات متحده حتی خطرناک‌تر از چین است، چرا که ابزارهای کنترلی آن‌ تاکنون از این منظر دیده نشده‌اند، حال آنکه بی‌رحمی چین آشکارا دیده شده است.

بنابر این کافی نیست که یک دولت را بر علیه دولت دیگر بشورانیم (آن‌گونه که اسنودن کرد، آن‌گاه که از روسیه علیه آمریکا استفاده کرد). ما به یک بین المللِ جدید (new International) نیاز داریم - یک شبکه ی بین المللی برای حمایت و حفاظت از افشاگران و انتشار پیام آن‌ها. افشاگرها قهرمانان ما هستند، چرا که ثابت می‌کنند که اگر آن‌ها که در قدرتند می‌توانند کار خودشان برای کنترل کردن ما را انجام دهند ما نیز می‌توانیم با آن‌ها بجنگیم و آن‌ها را در وحشت فرو بریم.

منبع:

http://inthesetimes.com/article/15451/freedom_in_the_cloud/

 

پرونده ی «اسلاوی ژیژک» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/16199

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

*[1]. رایانش ابری (cloud computing) اصطلاحی‌ست برای گروهی از کامپیوترهای پیشرفته و سریع که در یک مکان قرار دارند و برنامه‌ها و نرم افزارهای مختلف بر روی آن‌ها نصب شده است و کاربران می توانند با استفاده از خطوط اینترنت و شبکه، به این کامپیوترها وصل شوند و برنامه‌ها و نرم افزارهای مورد نیاز خود را بدون اینکه بر روی سیستم کامپیوتر شخصی خود نصب کنند، بر روی این کامپیوترها اجرا کنند. کلمه ابری (cloud) در این‌جا می‌تواند دلالت‌های معنایی مختلفی همچون، بر روی هوا بودن، در سایه بودن، مخفی بودن، بی پشتوانه بودن و ... را در بر داشته باشد.

[2]. برادر کبیر (Big Brother) کاراکتری در رمان 1984 نوشته‌ی جُرج اُروِل (George Orwell) است، او همان ناظر کبیر یا پدر ملت یا رهبر کبیر در جوامع توتالیتر است.

 

* زیرنویس‌ها از مترجم است.