چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
مشاهده مشارکتی (8)
امیر هاشمی مقدم
گردآوری دادهها
مشاهده و مصاحبه، دو روش اصلی گردآوری داده¬های کیفی به شمار می¬آیند. در پژوهشهای مبتنی بر مشاهده مشارکتی نیز به همین صورت است. درباره آنچه پژوهشگر باید مشاهده کند و آن نگاهی که باید نسبت به مشاهداتش داشته باشد، در قسمتهای پیشین توضیحاتی آوردیم. اما شما در میدان ممکن است موارد بسیاری را مشاهده کنید که اتفاقاً همه با موضوع شما در ارتباط باشند. ضمن آنکه نگاهی خاص به هر یک از آنها دارید، باید نظم و ارتباط میان آنها را نیز بفهمید. همیشه بین اجزاء یک مجموعه با یکدیگر و نیز اجزاء با کل مجموعه ارتباطی وجود دارد و شما باید این ارتباط را تشخیص دهید. برای این کار می¬توانیم از دستهبندی اجزاء و مقولات آغاز کنیم. این دستهبندیها باید بر اساس نظر مردم مورد مطالعه باشد. یعنی دقت کنیم ببینیم آنها چگونه اشیاء، رفتارها، روابط و حتی خودشان را مقولهبندی می کنند: «هر گونه مقولهبندی افراد، مکان، زمان و اشیاء، دنیا را برای ما سادهتر میسازد. وقتی که توانستیم فردی را در مقوله¬ای قرار دهیم، و این چه دانشجو باشد یا استاد و چه کشیش باشد یا برادر و مادر، آنگاه رفتار او به آسانی قابل انتظار و پیشبینی است.» (1) در سازماندهی مقولات، سعی کنید واژه پوشش را شناخته و محدوده شمول آن را نیز مشخص کنید. اسپردلی و مک کوردی، واژه پوشش را مقوله¬ای کلیتر میدانند که تعدادی از مقولات در آن جای میگیرند.(2) مثلا اگر فردی گفت که «بدبخت» است، دقیقاً مشخص کنید که منظورش از بدبخت چیست: فقیر و ندار است؟ احساس میکند شانس و بخت در زندگی همراهش نیست؟ فرزندان ناخلف دارد؟ یا ... . همین واژه را اگر فردی دیگر درباره یک نفر بکار برد، ممکن است معانی دیگری نیز بیابد. مثلاً اگر با شدت صدا گفت «او بدبخت است»، ممکن است منظورش این باشد که او دزد، معتاد، الکلی یا ... است. نکته دیگر که در هنگام گردآوری اطلاعات و داده¬ها باید به آن توجه کنید، بحث موقعیت یک پدیده، رویداد، رفتار و ... است. مثلاً اگر کارمندان اداره¬ای را دیدیم که نسبت به مافوق خود ادب و احترام بسیاری قائل¬اند، نباید سریعا نتیجهگیری کنیم که کارمندان این اداره، بسیار مؤدبند و به افراد دیگر، احترام فراوانی میگذارند. بلکه باید به این نکته توجه داشته باشیم که آنها در این موقعیت با رئیس و مافوق خود برخورد داشتهاند، مودب بودهاند و ممکن است در برابر افراد دیگر از جمله زیردستان خود یا ارباب رجوعها، برخوردی کاملاً متفاوت داشته باشند. در اینجا بد نیست به این نکته نیز اشاره¬ای داشته باشیم که آنچنانکه نظریه نمایشی گافمن توضیح میدهد، افراد هنگام حضور در اجتماع، مانند بازیگران تئاتر، متناسب با محیط، نقشی را بر عهده میگیرند. اما هنگامی که به فضای مشخصتر خودشان برگشتند (پشت صحنه تئاتر)، نقشهایشان را وا مینهند و خودشان میشوند.(3) بنابراین هنگام مشاهده یک رفتار، باید به این نکته توجه داشته باشیم که آن رفتار، در چه زمینهای رخ داده است. در زمینه گفتار نیز به همین شکل است. دقت کنیم که آیا سخنی که در یک موقعیت بر زبان آورده شده، آیا در موقعیت دیگر نیز به همان صورت بیان میشود یا آنکه تغییر مییابد. «توانش ارتباطی، بر تشخیص محیطهای از جهت فرهنگی تعریف شده و توانایی به زبان آوردن گفتههایی است که برای این محیطها مناسب تشخیص داده شدهاند.»(4) بیکر از دو شیوة مهم یاد میکند که هنگام بررسی و مشاهده کلامی میتوانیم از آنها استفاده کنیم. در این شیوهها چنانکه نقل خواهد شد، پژوهشگر به مسئلة توانش زبانی نیز توجه نشان میدهد: «[1-] گوش دادن به صحبتها و یادداشت مضمون آنها بر حسب نوع کلام مانند: سؤال، خبر، تعریف و ... ؛ [2-] یا گفتگو را تعامل اجتماعی در نظر گرفته، یادداشت کرد که چه کسی با چه کسی صحبت میکند؛ چه کسی از چه کسی سؤال میکند؛ چه کسی به چه کسی پاسخ میدهد و چه کسی گفتههای چه کسی را تصدیق میکند. در شیوة اول، گفتهها از گویندهها مهمترند و در شیوة دوم، گویندهها از گفتهها. البته هر دو شیوه را میتوان با هم ادغام کرد.»(5) اما نکته دیگر در هنگام گردآوری اطلاعات، چنانکه در بخش یکم این راهنما توضیح دادیم، استفاده از دادههای کمی در هنگام مشاهده مشارکتی است. چنانکه سیلورمن و تورد(1980) توضیح میدهند «نکته مهم این است که شمردنیها را بشماریم، ترجیحاً بر حسب مقولاتی که خود مشارکتکنندگان در عمل بهکار میبرند. به جای آنکه زبان کنشگران را راهنمایی شفاف برای واقعیتهای اجتماعی بدانیم، باید واقعیتها را به همانسان که در کلامشان ساخته میشود (هم شفاهی و هم کتبی) تحلیل کنیم.»(6) آنچنانکه این دو توضیح میدهند با شمارش تعداد دفعات تکرار یک پدیده، رفتار و ... میتوانیم به صحت گفتار افراد در آن مورد پی ببریم. مثلاً اگر یک فروشنده در گفتگوی با شما و دربارة راکد بودن بازار خرید و فروش گفت «روزی بیشتر از 30 -20 مشتری نداریم»، شما میتوانید با شمارش تعداد مشتریانی که در یک روز به آن فروشگاه مراجعه میکنند، به درستی گفته فروشنده پی ببرید. مثلاً اگر پس از چند روز بررسی متوجه شدید که هر روز بیش از 100 مشتری به آن فروشگاه مراجعه میکنند، میتوانید پی به اشتباه بودن گفتة فروشنده ببرید.(7) البته بکارگیری دادههای کمی در مشاهده مشارکتی میتواند مزایای دیگری نیز داشته باشد: «یک چنین شمارشی، از وسوسة استفاده از اطلاعات صرفاً مؤید برای تأیید تفسیر محقق جلوگیری میکند. این نوع شمارش، تصویری از کل نمونه مورد بررسی را به صورتی مختصر ارائه میکند، نمونههای خلاف را مشخص میسازد و تحلیل کیفی بیشتر دربارة قواعد رفتار را تشویق میکند.»(8) چه این اعداد حاصل از شمارشها و چه دیگر پدیدهها، رویدادها، رفتارها، گفتارها، افراد و ... که در میدان مشاهده کردهایم، به راحتی ممکن است فراموش شوند یا به دلیل فراموشی، تحریف شوند. درست است که پژوهشگر گزارش حاصل از مشاهده مشارکتیاش را پس از اتمام کار میدانی مینویسد، اما برای اینکه تا آن موقع، مشاهدات را فراموش نکند، باید اقدام به یادداشت برداری آنها در میدان نماید. چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، هر چه نقش مشاهدهگر بودن پژوهشگر در میدان بیشتر باشد، امکان یادداشت برداری در میدان بیشتر است و بر عکس، هرچه نقش مشارکتکنندگی او بیشتر باشد، این امکان برایش کمتر فراهم میشود. یادداشت برداری باید تا حد امکان در یک مکان آرام و خلوت صورت بگیرد تا پژوهشگر با آرامش خاطر اقدام به ثبت مشاهداتش کند. همچنین در بسیاری موارد، یادداشت برداری در مقابل دیدگان مردم تحت مطالعه، باعث ایجاد حساسیت در آنها میشود؛ بویژه هنگامیکه در حال گفتگو با فردی هستید، یادداشت برداری شما میتواند باعث به هم خوردن حالت طبیعی آن فرد شود. بنابراین توصیه میشود که تا حد امکان، یادداشت برداری به دور از نگاههای مردم صورت بگیرد. ضمن آنکه به خاطر داشته باشید در یادداشت برداری که در میدان صورت میگیرد، لازم نیست همة مشاهدات را جزء به جزء یادداشت کنیم. بلکه کافی است نکات و مطالب مهم و کلیدی را ثبت کنیم که در هنگام پاکنویس کردن یادداشتها، در یادآوری مشاهدات به ما کمک کنند. اما این یادداشتهای کلیدی، در اولین فرصت ممکن باید به یادداشتهای کاملی تبدیل شوند تا خطر فراموشی مشاهدات، کاهش یابد. مثلاً چنانچه پس از یک روز مشاهده مشارکتی و یادداشت برداری نکات مهم، شب به منزل، خوابگاه یا مهمانسرا و... بازگشتید، لازم است به سراغ یادداشتهای کلیدی رفته و آنها را تکمیل کنید. در یادداشتهایی که ثبت میکنید، باید تاریخ، ساعت، مکان و احیاناً اطلاعاتی دیگر که لازم است را درباره آن پدیده، فرایند یا ... که یادداشت کردهاید نیز نوشته شود. این یادداشت برداریهای از مشاهدات میدانی نیز، از تیغ منتقدان در امان نمانده است: «تصور میشود... محقق در موقع جمعآوری و ثبت اطلاعات، عینی برخورد میکند؛ و این چگونگی تعبیر و تفسیر بعدی است که از تعصبات وی متأثر میگردد. اما ... مهمترین تحریفات در مطالعات علمی رفتار اجتماعی، در حین جمعآوری اطلاعات رخ میدهد ... همیشه مشاهدات انتخابی و تعبیر و تفسیر انتخابی در کار است.»(9) مک نیل نیز در تأیید همین گزینشی بودن مشاهداتی که یادداشت برداری بر اساس آنها شکل میگیرد؛ مینویسد «این یادداشتها هر چقدر هم کامل و مو به مو باشند، باز هم بر گزیدهای از کل رویدادهایی¬اند که یک محقق میتواند آنها را ببیند و این گزینش بر مبنای آن چیزی انجام میگیرد که محقق مهم تشخیص میدهد. این به معنای آن است که محقق بر مبنای قضاوت خود به نمونهگیری دست میزند ... قضاوت محقق درباره اینکه چه چیز مهم و چه چیز غیر مهم است، بر نتیجه تحقیق تأثیر میگذارد.»(10) گزینشی بودن مشاهدات، غیر قابل انکار است. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که پژوهشگر ناچار به گزینشی عمل کردن است؛ چرا که در یک زمان نمیتواند در همة نقاط میدان تحت مطالعهاش باشد و ناچار است در هر زمان، تنها در یک نقطه باشد. ضمن آنکه تمام پدیدهها و روندها و ... که در همان نقطه روی میدهند هم نیز نمیتوان مشاهده کرد و بنابراین پژوهشگر ناچار به گزینشی عمل کردن است. برای آنکه گزینشی عمل کردن تا حد زیادی وجهة علمی به خود بگیرد، میتوان از همان فرم مشاهده¬ای استفاده کرد که پیشتر دربارهاش توضیح دادیم. هر چند آنچه در فرم مشاهده مشخص میشوند نیز تا حد زیادی به تشخیص شخصی پژوهشگر بستگی دارد.
اما نکته آخری که دربارة گردآوری دادهها میخواهیم در اینجا توضیح دهیم این است که پژوهشگر نباید تنها به آنچه که اتفاق میافتد یا وجود توجه کند، بلکه باید در پی آنچه که وجود ندارد و اتفاق نمیافتد نیز برآید و چرایی آنرا دریابد. این موارد را شواهد منفی مینامند. آنچنانکه لوئیسها(1980) یادآور شدهاند: «شواهد منفی عبارتند از: 1- عدم وقوع رخدادها 2- رخدادهایی که جلب نظر نکرده یا ثبت نشدهاند. 3- رخدادهایی که بصورت خام ثبت شدهاند، اما بد تفسیر شده یا در تحلیل و گزارش تحقیق تحریف شدهاند. ... چنانچه شواهدی دربارة یک موضوع خاص در میان نباشد، چهبسا این عدم دخالت عمداً وانمود شده باشد. گاه نیز ممکن است به علت عدم حساسیت پژوهشگر، ابعاد مهمی نادیده گرفته شود. ... تذکرات لوئیسها نشاندهندة آن است که عدم وقوع رخدادی در محیط ممکن است سرنخی دربارة وقایع جاری باشد.»(11) در چنین مواردی است که دقت و زیرکی پژوهشگر آشکار میشود و وی باید از سطح گذشته و به اصطلاح، کاسة زیر نیم کاسه را کشف کند. اطلاعرسانها(12)
چنانکه در قسمت قبلی گفتیم، مشاهده و مصاحبه دو روش اصلی گردآوری دادهها برای پژوهش مبتنی بر مشاهده مشارکتیاند. اما باید دقت داشت که در مشاهده مشارکتی، از مصاحبة بدون ساختاری پیروی میکنیم که آنرا گفتگو مینامیم. آنچنانکه لاپاساد (2000) مینویسد: «در روش گفتگو، پژوهشگر بدون آنکه از ساختار خاصی تبعیت کند، در چارچوب مشاهده مشارکتی خود، دست به گفتگویی آزاد و طبیعی با کنشگران میزند. این نوع از گفتگو در موقعیتهای متفاوت میتوانند منابع و اطلاعات زیادی را به پژوهشگر ارائه دهند که باید سپس آنها را ثبت کند.»(13) به هر حال، هر چند پژوهشگر ممکن است با افراد زیادی در میدان به گفتگو بپردازد، اما «ما [به عنوان پژوهشگر] همواره به یک یا چند نفر برخورد میکنیم که باهوشتر، عاقلتر، و زیرکتر از بقیه هستند و به ساز و کارهای حاکم بر سازمان یا گروه وقوف دارند ... این افراد، تأمینکنندگان اصلی اطلاعات برای ما هستند.»(14) هر چند عقیدهای هم بر این است که «اطلاعرسان، به تمام افرادی اطلاق میشود که بتوانند به گونهای به پژوهشگر در شناخت بهتر موضوع مورد پژوهش یاری رسانند.»(15) اما بهرحال در بیشتر موارد، واژة اطلاعرسان را فقط برای افراد معدودی بکار میبرند که پژوهشگر از میان مردم تحت مطالعه گزینش میکند تا نقش یک دستیار را برای او بازی کند. در حالیکه ممکن است افراد بسیاری در میدان به پژوهشگر کمک کرده و ضمن گفتگو با وی، در شناخت بهتر موضوع، او را یاری کنند. شاید بهتر باشد هر دو گروه را اطلاعرسان بنامیم و آن افراد گزینش شده برای دستیاری پژوهشگر را، همانند مک نیل، اطلاعرسان اصلی بدانیم که: «همان کسی است که دسترسی محقق به گروه مورد بررسیاش را امکان پذیر میسازد و تقریباً نقش یک دستیار تحقیقی را بازی میکند.»(16) بهرحال ما در این راهنما، منظورمان از اطلاعرسان، همان اطلاعرسان اصلی است که مک نیل یاد میکند. افرادی که در مشاهدة مشارکتی از آنها به عنوان اطلاعرسان استفاده میکنید، بهتر است محدود باشند تا به جای پاسخهای سطحی از اطلاعرسانهای زیاد، به پاسخهای عمقی اطلاعرسانهای محدود برسید و به شما در درک معرفت فرهنگی آنها کمک کند. برای پیدا کردن اطلاعرسان میتوان از واسطه کمک گرفت که ما را از طریق نامه، تلفن یا ... به او معرفی کند و این امر میتواند باعث اعتماد اطلاعرسان شود. البته به خاطر داشته باشید که حضور واسطه یا بطور کلی شخصیت او باعث جهتدهی به گفتههای اطلاعرسان نشود، بویژه اگر واسطه مافوق و رئیس اطلاعرسان باشد.(17) روش دیگر در انتخاب اطلاعرسان، استفاده از روش «گلوله برفی»(18) است. در این روش، شما از یک اطلاعرسان مورد اعتمادتان میخواهید تا یک یا چند اطلاعرسان دیگر را نیز به شما معرفی کند و هنگامیکه به سراغ آنها رفتید، از آنها نیز میخواهید که اطلاعرسانهای دیگری را به شما معرفی کنند و همچنانکه پیش می روید، متوجه میشوید تعداد اطلاعرسانها مانند حجم یک گلوله برفی در سراشیبی کوه، رو به فزونی میرود. این روش در دو مورد مفید است. یکی آنکه به چند نفر اطلاعرسان نیاز داشته باشیم، و روش گلوله برفی را تا آنجا ادامه میدهیم که به تعداد اطلاعرسانهای مورد نیازمان دست یابیم. و دیگر آنکه دنبال اطلاعرسان خاصی با تیپ شخصیتی یا اطلاعاتی ویژه میگردیم و این روش را تا آنجا ادامه میدهیم که افراد مورد نظر را پیدا کنیم. روش دیگری که برای یافتن اطلاعرسان به کار میرود، این است که پژوهشگر، پس از ورود به میدان، از میان مردمی که میبیند یا با آنها گفتگو میکند، اطلاعرسان مناسب را پیدا کند. شاید این روش، کمی سختتر از دو روش پیشین باشد، اما برخی مشکلات آنها را ندارد. مثلاً در هر دو مورد که قبلاً ذکر شد، افرادی را به شما معرفی میکنند که همفکر و همعقیده خودشان باشد و بدینوسیله، شما ممکن است به بسیاری از اطلاعاتی که واسطه و معرفها نمیخواهند بدانید، دست نیابید. اما در روش اخیر، دست شما باز است که بدون نفوذ و تأثیر دیگران، اطلاعرسانتان را انتخاب کنید. اما بهرحال نیاز به تمرین و آمادگی زیادی دارد. بیشتر پژوهشگران، بویژه تازهکارها، از روبرو شدن با مردم میهراسند و احساس اضطراب میکنند. پس از شکست در ارتباط با یک اطلاعرسان، بویژه اگر اولین گزینه پژوهشگر باشد، احساس سرخوردگی کرده و نسبت به کل پژوهش ناامید میشوند. جوانان بومی، معمولاً نگاه بدبینانهتری به پژوهشگر دارند، بویژه اگر او هم جوان باشد. اما اگر پژوهشگر بتواند به آنها نزدیک شود، میتواند از آنها به عنوان یکی از بهترین اطلاعرسانها کمک بگیرد. چرا که جوانان، آن محافظهکاری میانسالان و سالخوردگان را ندارند و عقایدشان را در بیشتر موارد، صریحتر از دیگر گروههای سنی ابراز میدارند. البته منظور این نیست که یک اطلاعرسان خوب، باید جوان باشد. حتی چنانکه اسپردلی و مک کوردی توضیح میدهند، خیلی از پژوهشگران توانستهاند با کمک اطلاعرسانهای کودک، پژوهشهای خیلی خوبی انجام دهند.(19) البته پژوهشگری که کودکان را به عنوان اطلاعرسان انتخاب میکند، باید حدود مسائل اخلاقی را نگه دارد و سعی در سوءاستفاده از آنها نداشته باشد. چرا که کودکان عموماً آماده ارائه هر نوع اطلاعات، حتی خانوادگیاند؛ و این پژوهشگر است که باید اخلاق حرفهایاش را فراموش نکند. در انتخاب و صحبت با اطلاعرسان، باید نهایت دقت را به عمل آورد. مثلاً در بسیاری از موارد، بویژه در جوامع سنتی، مردم نسبت به صحبت کردن با زنان و دخترانشان بسیار حساساند (حتی اگر پژوهشگر، خودش هم خانم باشد) و ممکن است باعث دردسر شوند. البته در بسیاری موارد، حضور پژوهشگر به مرور زمان برایشان عادیتر شده و ممکن است تا حدی باعث جلب اطمینان نسبت به وی شود. آنچنانکه اسپردلی و مک کوردی مینویسند، در هنگام عدم ایجاد رابطه نزدیک بین پژوهشگر و اطلاعرسانها، نباید به این نتیجه رسید که آنها دارای مشکل شخصیتیاند، بلکه بیشتر آنها از خطرات رابطه با یک بیگانه میترسند. و در ادامه توضیح میدهند که در ایجاد اولین قدم برای اعتماد، توضیح دادن اهداف پژوهش، به زبانی که برای اطلاعرسان قابل فهم باشد، لازم است.(20) پژوهشگری که از مشاهده مشارکتی استفاده میکند «بهجای مطالعه مردم، به یادگیری از مردم میپردازد. ... وقتی آزمایششونده¬ها مقام معلمی به خود میگیرند و در درک فرهنگ خود، متخصصینی محسوب میگردند، روابط محقق و تحقیق شوندهها بسیار متفاوت میگردد.»(21) در چنین حالتی است که «اطلاعرسانها به جای اینکه از دخالت دیگران در زندگی خود ناراضی باشند، از اینکه نقش منبع موثقی برای فرهنگ خود به شمار میروند، از این کار لذت میبرند.»(22) همچنین سیلورمن، بهترین اطلاعدهندگان را افرادی میداند که در ساختار قدرت، هیچ مقام ثابتی ندارند. «شاید این بخشی از آسیبپذیری محرومان باشد که برای مشاهده و تحقیق، بسیار دسترسپذیرتر از قدرتمنداناند.»(23) درباره انتخاب اطلاعرسان، سعی کنید کسی را انتخاب کنید که بیشترین مشارکت را در زندگی آن افراد داشته باشد و بومی آنجا باشد. البته این مسئله تا حد زیادی به موضوع مورد بررسی شما نیز بستگی دارد. با یک مثال سعی میکنیم مطلب را روشنتر کنیم. اگر یک محله شهری را بهعنوان میدان پژوهش برگزینید، افراد آنجا از نظر وابستگی به محله ممکن است درجات متفاوتی داشته باشند: افرادی که چندین نسل است آنجا زندگی میکنند، افرادی که پدرانشان در محلهای یا حتی شهری دیگر زندگی میکردند، اما خودشان اکنون در این محله سکونت دارند، فروشنده محله که خانهاش در محلهای دیگر است، اما بیشتر طول روزش را در این محله میگذراند، راننده تاکسی خط ویژه آن محله و ... که هر یک، درجات متفاوتی از وابستگی به آن محله دارند. اگر شما نیاز به دادههای تاریخی درباره آن محله داشته باشید، گروه اول بهتر میتوانند به شما کمک کنند. اما اگر درباره وضع اقتصادی و قدرت خرید مردم بخواهید بدانید، احتمالاً فروشنده محله گزینه مناسبتری است. در هنگام انتخاب اطلاعرسان، دقت کنید که وی، متناسب با موضوع مورد بررسیتان، باید ویژگیهایی داشته باشد. اسپردلی و مک کوردی درباره سه ویژگی یک اطلاعرسان خوب بحث میکنند: با فرهنگ مورد نظر به خوبی آشنا باشد؛ مایل به صحبت کردن باشد؛ و از صحبت کردن به شیوه تحلیلی خودداری کند.(24) درباره ویژگی سوم باید بگوییم که اطلاعرسان بهتر است فردی اجتماعی باشد تا براحتی بتوانید با وی صحبت کنید، اما به خاطر داشته باشید که او نباید علم اجتماعی باشد و سعی کند زمینه فرهنگی مورد نظر را در قالب مفاهیم علوم اجتماعی و به واژگانی بسیار متفاوتتر از آنچه در نظر مردم مورد بررسی است، بیان کند. چنانکه توضیح دادیم، بهتر است تعداد اطلاعرسانها محدود باشد. اما سعی کنید گیر یک اطلاعرسان نیفتید و حداقل برای سنجش صحت گفتههای اطلاعرسان، حداقل دو یا سه اطلاعرسان را برگزینید تا بتوانید گفتههایشان را با یکدیگر مقایسه کنید. بهرحال کمک گرفتن از اطلاعرسان نیز مشکلات خاص خودش را دارد. غیر از مواردی که در طول بحث مطرح شد، میتوان به تعدادی دیگر نیز اشاره کرد. یکی اینکه در انتخاب یک اطلاعرسان، شما نه تنها با وی آشنا و صمیمی میشوید، بلکه با دوستان او نیز میتوانید چنین ارتباطی برقرار کنید. اما به خاطر داشته باشید که همیشه و یا در بیشتر موارد، اطلاعرسان شما دشمنانی نیز دارد؛ و یا لااقل افرادی از مردم تحت مطالعه هستند که از اینکه شما آن فرد را به عنوان اطلاعرسان برگزیدهاید، ناراضیاند و این مسئله ممکن است به زیان شما یا پژوهشتان تمام شود. شما باید بین افراد و گروههای مخالف، اطلاعرسانی را برگزینید که بتواند بیشترین کمک را به شما کرده و کمتر مایة دردسر شود. دیگر آنکه «از کجا بفهمیم که نظرهای یک چنین اشخاصی [اطلاعرسانها] درباره جامعهشان، تا چه حد تحت تأثیر سن، جنسیت، شخصیت و یا منزلت آنها شکل گرفته است؟» و البته نویسنده این مطلب در ادامه راهکاری پیشنهاد میکند: «برداشتهای کیفی و احساسی از رویدادها و آدمها باید با دادههای کمّی درباره جزئیات مراتب سنی، نسبت جنسی و تعداد جمعیت مورد بررسی تکمیل گردد.»(25) ایراد بعدی را جانسون و کاپلان (1988) اینگونه مطرح میکنند که چون این روشها، وابستگی آشکاری به آنچه که مورمن «اعتقاد به بومیان» مینامد دارند، امکان صحت بررسیهایشان مورد تردید قرار گرفته است.(26) در اینباره باید بیشتر بحث کنیم. چنانکه توضیح دادیم، در روش مشاهده مشارکتی، هدف اصلی، به دست آوردن دیدگاههای همین مردم بومی است و بنابراین چنانکه گفتهها و ادعاهای آنها با واقعیتهای مورد پذیرش ما ناهمخوان بود، این امر به تنهایی نمیتواند باعث تردید در صحت گزارشهای پژوهشهای مشاهده مشارکتی باشد. چنانکه بیکر نیز متذکر شده است: در تاریخچههایی که عموماً پدربزرگها و مادربزرگها تعریف میکنند و درباره برخورد با حوادث غیر عادی و رخدادهای عجیب و غریب است، ممکن است صحت و دقت این داستانها مورد شک قرار گیرد، ولی معنا و اهمیت نمادین آنها باقی میماند.(27) در بسیاری از پژوهشهای مبتنی بر مشاهده مشارکتی، آنچه باعث کشانده شدن پژوهشگر به میدان خاصی میشود، کنجکاویاش نسبت به همین داستانهای عجیب و غریب است که مردم آنجا تعریف میکنند و به آن اعتقاد تام دارند. در یکی از پژوهشهای شخصیام که به روستای «حوض ماهی»(28) رفته بودم، هنگام گفتگو با پیرمردی سالخورده، داستانهای بسیار عجیبی درباره ماجراهایی که نزدیک و مربوط به جایگاه «عزیر نبی» در آنجا اتفاق افتاده بود میگفت که برخی ازآنها را با چشم خود دیده است. با وجودیکه با اعتقادات خاص مردم این روستا تا حدودی آشنا بودم، اما بسیاری از گفتههای آن پیرمرد را به حساب کهولت بیش از حدش گذاشتم. اما با بررسی بیشتر مشخص شد که تمامی اهالی آن روستا بهوقوع اینگونه حوادث اعتقاد تام داشتند. بنابراین آنچه در اینگونه موارد از زبان اطلاعرسانها و مردم بومی نقل میشود را نباید به دیده تردید نگریست. بلکه آنرا به حساب اعتقادات بومیان گذاشت و در صدد کشف علل آن برآمد که در این زمینة فرهنگی مشخص، چرا چنین چیزی وجود دارد و چه معنا و کاربردی میتواند داشته باشد.
اما از زاویه دیگر شاید بتوان نسبت به «اعتماد به بومیان» شک کرد. گاهی اوقات یک اطلاعرسان در میان صحبتهایش ممکن است حرفهای ضد و نقیض بزند و یا آنکه گفتههای دو اطلاعرسان با هم ناهمخوان باشد. «بدون شک شما با مواردی برخورد خواهید کرد که نخواهید توانست تمام گفتههای اطلاعرسان را درک کنید. ممکن است او حرفهای ضد و نقیض بزند و یا اصلاً قادر به جواب دادن کامل نباشد. در چنین مواردی، انتخاب با خود شماست و خود شما باید تصمیم بگیرید که کدام نظام معنایی و سازماندهی اطلاعات صحیح است. صحت صد در صد به همان اندازه عینیت صد در صد غیر ممکن است.»(29) بیکر نیز برای حل مسأله تناقض در گفتههای افراد مختلف، نظرش این است که: «محقق باید بکوشد از آن میان [گفتههای متناقض افراد مختلف] به الگوهای غالب برسد، هر چند نباید از بررسی دیدگاههای مخالف برای نیل به دیدگاهی کلی غفلت کند.»(30) در اینجا نیز پژوهشگر، به صورت بسیار ساده و ابتدایی با دادههای کمی سر و کار دارد. یعنی برای یافتن الگوی غالب باید بررسی کند و ببیند مثلا چه تعداد با این دیدگاه مخالفند و یا اینکه چه تعداد از جملات و گفتههای یک اطلاعرسان، حاکی از موافقت او با این دیدگاه است. ضمن آنکه همانگونه که بیکر (البته با بیانی دیگر) عنوان کرده، از دیدگاهها و گفتههای مخالف میتوان به عنوان شواهد منفی استفاده کرد. اسکار لوییس(31)، انسانشناس امریکایی، بخوبی توانست در پژوهشهایی که درباره خانوادههای مکزیکی انجام میداد، این ایراد را برطرف کند. مثلا در کتاب خانواده سانچز، وی به میان افراد خانوادهای به همین نام رفت و درباره سرگذشت خودشان در این خانواده، به مصاحبه با ایشان پرداخت. از آنجا که افراد خانواده سرنوشتی مرتبط با هم داشتند، بسیاری از سخنانی که یکی از افراد این خانواده میگفت، توسط نفر بعدی اصلاح میشد؛ و حال انکه هیچکدام از ایشان از گفتههای نفر قبلی آگاهی نداشتند(32). و بالاخره به عنوان آخرین مطلب درباره ارتباط با اطلاعرسان، یادتان باشد که شما نه کارآگاه پلیس هستید، نه بازپرس جنایی و نه قاضی دادگاه که اجازه پرسیدن هر نوع سئوالی و انتظار دریافت پاسخ آنرا از اطلاعرسان داشته باشید. و به همین ترتیب، مجاز به ضبط پنهانی گفتههای وی نمیباشید(33) پانوشتها 1- اسپردلی و مک کوردی 106: 1372
2- همان ص:111
3- ریتزر 94- 93 : 1380
4- سیلورمن 136: 13811
5- بیکر 284: 1377
6- سیلورمن 194: 1381
7- البته نکتهای که باید در اینجا به آن اشاره شود این است که نباید سریعاً نتیجهگیری کنید که فروشنده از روی عمد به شما دروغ گفته است. بلکه شاید منظور او از عدد 30-20، کم بودن تعداد مشتریان است و او انتظار دارد که حداقل روزی 300-200 مشتری داشته باشد نه 100 مشتری. یا آنکه منظورش این بوده که از میان آن همه مشتری ، فقط 30-20 نفرشان خرید قابل توجهی میکنند. بهرحال شما با بررسی بیشتر و عمیقتر میتوانید به علت این اشتباه در گفتههای فروشنده پی ببرید.
8- سیلورمن 1381:30
9- اسپردلی و مک کوردی 35: 1372
10- مک نیل 95 : 1378
11- بیکر 291 :1377
12- Informants
13- فکوهی 449 : 1383
14- وایت 14: 1378
15- فکوهی 441 : 1383
16- مک نیل 96 : 1378
17- اسپردلی و مک کوردی 88- 85: 1372
18- Snow Ball
19- اسپردلی و مک کوردی 79: 1372
20- همان . ص: 91
21- همان . ص: 33
22- همان . ص: 14
23- سیلورمن 33: 1381
24- اسپردلی و مک کوردی 85-83: 1372
25- کولمن و واتسون 43-42 : 1381
26- به نقل از سیلورمن 1381:153
27- بیکر 1377:285
28- روستایی از توابع شهرستان مبارکه در استان اصفهان. زیارتگاهی در کنار این روستا قرار دارد که مردم این روستا و نیز روستاها و شهرهای اطراف اعتقاد دارند حضرت عزیز نبی که داستانش در قرآن نیز آمده، در این مکان به خواب طولانی یکصد ساله فرو رفت. در روزهای اعیاد و سوگواریهای مذهبی و نیز در روزهای چهلم و هفتادم پس از عید نوروز، این مکان مملو از اهالی روستای حوض ماهی و روستاها و شهرهای اطراف میشود. از سوگندهای رایج در این روستا، «به عزیز نبی» است.
29- اسپردلی و مک کوردی 1372:125
30- بیکر 1377:284
31- Oscar Lewis
32- لوییس. 2536
33- اسپردلی و مک کوردی 106: 1372 مشاهدة مشارکتی (1)، اهمیت و انواع کاربرد آن مشاهده مشارکتی (2) تاریخچه به کارگیری مشاهده مشارکتی (3) مزایای این روش مشاهده مشارکتی (4) معایب این روش مشاهده مشارکتی (5) انتخاب موضوع و ورود به میدان مشاهده مشارکتی (7)چگونگی مشاهده در میدان مشاهده مشارکتی (8) گردآوری دادهها مشاهده مشارکتی: بخش آخر
مشاهده و مصاحبه، دو روش اصلی گردآوری داده¬های کیفی به شمار می¬آیند. در پژوهشهای مبتنی بر مشاهده مشارکتی نیز به همین صورت است. درباره آنچه پژوهشگر باید مشاهده کند و آن نگاهی که باید نسبت به مشاهداتش داشته باشد، در قسمتهای پیشین توضیحاتی آوردیم. اما شما در میدان ممکن است موارد بسیاری را مشاهده کنید که اتفاقاً همه با موضوع شما در ارتباط باشند. ضمن آنکه نگاهی خاص به هر یک از آنها دارید، باید نظم و ارتباط میان آنها را نیز بفهمید. همیشه بین اجزاء یک مجموعه با یکدیگر و نیز اجزاء با کل مجموعه ارتباطی وجود دارد و شما باید این ارتباط را تشخیص دهید. برای این کار می¬توانیم از دستهبندی اجزاء و مقولات آغاز کنیم. این دستهبندیها باید بر اساس نظر مردم مورد مطالعه باشد. یعنی دقت کنیم ببینیم آنها چگونه اشیاء، رفتارها، روابط و حتی خودشان را مقولهبندی می کنند: «هر گونه مقولهبندی افراد، مکان، زمان و اشیاء، دنیا را برای ما سادهتر میسازد. وقتی که توانستیم فردی را در مقوله¬ای قرار دهیم، و این چه دانشجو باشد یا استاد و چه کشیش باشد یا برادر و مادر، آنگاه رفتار او به آسانی قابل انتظار و پیشبینی است.» (1) در سازماندهی مقولات، سعی کنید واژه پوشش را شناخته و محدوده شمول آن را نیز مشخص کنید. اسپردلی و مک کوردی، واژه پوشش را مقوله¬ای کلیتر میدانند که تعدادی از مقولات در آن جای میگیرند.(2) مثلا اگر فردی گفت که «بدبخت» است، دقیقاً مشخص کنید که منظورش از بدبخت چیست: فقیر و ندار است؟ احساس میکند شانس و بخت در زندگی همراهش نیست؟ فرزندان ناخلف دارد؟ یا ... . همین واژه را اگر فردی دیگر درباره یک نفر بکار برد، ممکن است معانی دیگری نیز بیابد. مثلاً اگر با شدت صدا گفت «او بدبخت است»، ممکن است منظورش این باشد که او دزد، معتاد، الکلی یا ... است. نکته دیگر که در هنگام گردآوری اطلاعات و داده¬ها باید به آن توجه کنید، بحث موقعیت یک پدیده، رویداد، رفتار و ... است. مثلاً اگر کارمندان اداره¬ای را دیدیم که نسبت به مافوق خود ادب و احترام بسیاری قائل¬اند، نباید سریعا نتیجهگیری کنیم که کارمندان این اداره، بسیار مؤدبند و به افراد دیگر، احترام فراوانی میگذارند. بلکه باید به این نکته توجه داشته باشیم که آنها در این موقعیت با رئیس و مافوق خود برخورد داشتهاند، مودب بودهاند و ممکن است در برابر افراد دیگر از جمله زیردستان خود یا ارباب رجوعها، برخوردی کاملاً متفاوت داشته باشند. در اینجا بد نیست به این نکته نیز اشاره¬ای داشته باشیم که آنچنانکه نظریه نمایشی گافمن توضیح میدهد، افراد هنگام حضور در اجتماع، مانند بازیگران تئاتر، متناسب با محیط، نقشی را بر عهده میگیرند. اما هنگامی که به فضای مشخصتر خودشان برگشتند (پشت صحنه تئاتر)، نقشهایشان را وا مینهند و خودشان میشوند.(3) بنابراین هنگام مشاهده یک رفتار، باید به این نکته توجه داشته باشیم که آن رفتار، در چه زمینهای رخ داده است. در زمینه گفتار نیز به همین شکل است. دقت کنیم که آیا سخنی که در یک موقعیت بر زبان آورده شده، آیا در موقعیت دیگر نیز به همان صورت بیان میشود یا آنکه تغییر مییابد. «توانش ارتباطی، بر تشخیص محیطهای از جهت فرهنگی تعریف شده و توانایی به زبان آوردن گفتههایی است که برای این محیطها مناسب تشخیص داده شدهاند.»(4) بیکر از دو شیوة مهم یاد میکند که هنگام بررسی و مشاهده کلامی میتوانیم از آنها استفاده کنیم. در این شیوهها چنانکه نقل خواهد شد، پژوهشگر به مسئلة توانش زبانی نیز توجه نشان میدهد: «[1-] گوش دادن به صحبتها و یادداشت مضمون آنها بر حسب نوع کلام مانند: سؤال، خبر، تعریف و ... ؛ [2-] یا گفتگو را تعامل اجتماعی در نظر گرفته، یادداشت کرد که چه کسی با چه کسی صحبت میکند؛ چه کسی از چه کسی سؤال میکند؛ چه کسی به چه کسی پاسخ میدهد و چه کسی گفتههای چه کسی را تصدیق میکند. در شیوة اول، گفتهها از گویندهها مهمترند و در شیوة دوم، گویندهها از گفتهها. البته هر دو شیوه را میتوان با هم ادغام کرد.»(5) اما نکته دیگر در هنگام گردآوری اطلاعات، چنانکه در بخش یکم این راهنما توضیح دادیم، استفاده از دادههای کمی در هنگام مشاهده مشارکتی است. چنانکه سیلورمن و تورد(1980) توضیح میدهند «نکته مهم این است که شمردنیها را بشماریم، ترجیحاً بر حسب مقولاتی که خود مشارکتکنندگان در عمل بهکار میبرند. به جای آنکه زبان کنشگران را راهنمایی شفاف برای واقعیتهای اجتماعی بدانیم، باید واقعیتها را به همانسان که در کلامشان ساخته میشود (هم شفاهی و هم کتبی) تحلیل کنیم.»(6) آنچنانکه این دو توضیح میدهند با شمارش تعداد دفعات تکرار یک پدیده، رفتار و ... میتوانیم به صحت گفتار افراد در آن مورد پی ببریم. مثلاً اگر یک فروشنده در گفتگوی با شما و دربارة راکد بودن بازار خرید و فروش گفت «روزی بیشتر از 30 -20 مشتری نداریم»، شما میتوانید با شمارش تعداد مشتریانی که در یک روز به آن فروشگاه مراجعه میکنند، به درستی گفته فروشنده پی ببرید. مثلاً اگر پس از چند روز بررسی متوجه شدید که هر روز بیش از 100 مشتری به آن فروشگاه مراجعه میکنند، میتوانید پی به اشتباه بودن گفتة فروشنده ببرید.(7) البته بکارگیری دادههای کمی در مشاهده مشارکتی میتواند مزایای دیگری نیز داشته باشد: «یک چنین شمارشی، از وسوسة استفاده از اطلاعات صرفاً مؤید برای تأیید تفسیر محقق جلوگیری میکند. این نوع شمارش، تصویری از کل نمونه مورد بررسی را به صورتی مختصر ارائه میکند، نمونههای خلاف را مشخص میسازد و تحلیل کیفی بیشتر دربارة قواعد رفتار را تشویق میکند.»(8) چه این اعداد حاصل از شمارشها و چه دیگر پدیدهها، رویدادها، رفتارها، گفتارها، افراد و ... که در میدان مشاهده کردهایم، به راحتی ممکن است فراموش شوند یا به دلیل فراموشی، تحریف شوند. درست است که پژوهشگر گزارش حاصل از مشاهده مشارکتیاش را پس از اتمام کار میدانی مینویسد، اما برای اینکه تا آن موقع، مشاهدات را فراموش نکند، باید اقدام به یادداشت برداری آنها در میدان نماید. چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، هر چه نقش مشاهدهگر بودن پژوهشگر در میدان بیشتر باشد، امکان یادداشت برداری در میدان بیشتر است و بر عکس، هرچه نقش مشارکتکنندگی او بیشتر باشد، این امکان برایش کمتر فراهم میشود. یادداشت برداری باید تا حد امکان در یک مکان آرام و خلوت صورت بگیرد تا پژوهشگر با آرامش خاطر اقدام به ثبت مشاهداتش کند. همچنین در بسیاری موارد، یادداشت برداری در مقابل دیدگان مردم تحت مطالعه، باعث ایجاد حساسیت در آنها میشود؛ بویژه هنگامیکه در حال گفتگو با فردی هستید، یادداشت برداری شما میتواند باعث به هم خوردن حالت طبیعی آن فرد شود. بنابراین توصیه میشود که تا حد امکان، یادداشت برداری به دور از نگاههای مردم صورت بگیرد. ضمن آنکه به خاطر داشته باشید در یادداشت برداری که در میدان صورت میگیرد، لازم نیست همة مشاهدات را جزء به جزء یادداشت کنیم. بلکه کافی است نکات و مطالب مهم و کلیدی را ثبت کنیم که در هنگام پاکنویس کردن یادداشتها، در یادآوری مشاهدات به ما کمک کنند. اما این یادداشتهای کلیدی، در اولین فرصت ممکن باید به یادداشتهای کاملی تبدیل شوند تا خطر فراموشی مشاهدات، کاهش یابد. مثلاً چنانچه پس از یک روز مشاهده مشارکتی و یادداشت برداری نکات مهم، شب به منزل، خوابگاه یا مهمانسرا و... بازگشتید، لازم است به سراغ یادداشتهای کلیدی رفته و آنها را تکمیل کنید. در یادداشتهایی که ثبت میکنید، باید تاریخ، ساعت، مکان و احیاناً اطلاعاتی دیگر که لازم است را درباره آن پدیده، فرایند یا ... که یادداشت کردهاید نیز نوشته شود. این یادداشت برداریهای از مشاهدات میدانی نیز، از تیغ منتقدان در امان نمانده است: «تصور میشود... محقق در موقع جمعآوری و ثبت اطلاعات، عینی برخورد میکند؛ و این چگونگی تعبیر و تفسیر بعدی است که از تعصبات وی متأثر میگردد. اما ... مهمترین تحریفات در مطالعات علمی رفتار اجتماعی، در حین جمعآوری اطلاعات رخ میدهد ... همیشه مشاهدات انتخابی و تعبیر و تفسیر انتخابی در کار است.»(9) مک نیل نیز در تأیید همین گزینشی بودن مشاهداتی که یادداشت برداری بر اساس آنها شکل میگیرد؛ مینویسد «این یادداشتها هر چقدر هم کامل و مو به مو باشند، باز هم بر گزیدهای از کل رویدادهایی¬اند که یک محقق میتواند آنها را ببیند و این گزینش بر مبنای آن چیزی انجام میگیرد که محقق مهم تشخیص میدهد. این به معنای آن است که محقق بر مبنای قضاوت خود به نمونهگیری دست میزند ... قضاوت محقق درباره اینکه چه چیز مهم و چه چیز غیر مهم است، بر نتیجه تحقیق تأثیر میگذارد.»(10) گزینشی بودن مشاهدات، غیر قابل انکار است. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که پژوهشگر ناچار به گزینشی عمل کردن است؛ چرا که در یک زمان نمیتواند در همة نقاط میدان تحت مطالعهاش باشد و ناچار است در هر زمان، تنها در یک نقطه باشد. ضمن آنکه تمام پدیدهها و روندها و ... که در همان نقطه روی میدهند هم نیز نمیتوان مشاهده کرد و بنابراین پژوهشگر ناچار به گزینشی عمل کردن است. برای آنکه گزینشی عمل کردن تا حد زیادی وجهة علمی به خود بگیرد، میتوان از همان فرم مشاهده¬ای استفاده کرد که پیشتر دربارهاش توضیح دادیم. هر چند آنچه در فرم مشاهده مشخص میشوند نیز تا حد زیادی به تشخیص شخصی پژوهشگر بستگی دارد.
اما نکته آخری که دربارة گردآوری دادهها میخواهیم در اینجا توضیح دهیم این است که پژوهشگر نباید تنها به آنچه که اتفاق میافتد یا وجود توجه کند، بلکه باید در پی آنچه که وجود ندارد و اتفاق نمیافتد نیز برآید و چرایی آنرا دریابد. این موارد را شواهد منفی مینامند. آنچنانکه لوئیسها(1980) یادآور شدهاند: «شواهد منفی عبارتند از: 1- عدم وقوع رخدادها 2- رخدادهایی که جلب نظر نکرده یا ثبت نشدهاند. 3- رخدادهایی که بصورت خام ثبت شدهاند، اما بد تفسیر شده یا در تحلیل و گزارش تحقیق تحریف شدهاند. ... چنانچه شواهدی دربارة یک موضوع خاص در میان نباشد، چهبسا این عدم دخالت عمداً وانمود شده باشد. گاه نیز ممکن است به علت عدم حساسیت پژوهشگر، ابعاد مهمی نادیده گرفته شود. ... تذکرات لوئیسها نشاندهندة آن است که عدم وقوع رخدادی در محیط ممکن است سرنخی دربارة وقایع جاری باشد.»(11) در چنین مواردی است که دقت و زیرکی پژوهشگر آشکار میشود و وی باید از سطح گذشته و به اصطلاح، کاسة زیر نیم کاسه را کشف کند. اطلاعرسانها(12)
چنانکه در قسمت قبلی گفتیم، مشاهده و مصاحبه دو روش اصلی گردآوری دادهها برای پژوهش مبتنی بر مشاهده مشارکتیاند. اما باید دقت داشت که در مشاهده مشارکتی، از مصاحبة بدون ساختاری پیروی میکنیم که آنرا گفتگو مینامیم. آنچنانکه لاپاساد (2000) مینویسد: «در روش گفتگو، پژوهشگر بدون آنکه از ساختار خاصی تبعیت کند، در چارچوب مشاهده مشارکتی خود، دست به گفتگویی آزاد و طبیعی با کنشگران میزند. این نوع از گفتگو در موقعیتهای متفاوت میتوانند منابع و اطلاعات زیادی را به پژوهشگر ارائه دهند که باید سپس آنها را ثبت کند.»(13) به هر حال، هر چند پژوهشگر ممکن است با افراد زیادی در میدان به گفتگو بپردازد، اما «ما [به عنوان پژوهشگر] همواره به یک یا چند نفر برخورد میکنیم که باهوشتر، عاقلتر، و زیرکتر از بقیه هستند و به ساز و کارهای حاکم بر سازمان یا گروه وقوف دارند ... این افراد، تأمینکنندگان اصلی اطلاعات برای ما هستند.»(14) هر چند عقیدهای هم بر این است که «اطلاعرسان، به تمام افرادی اطلاق میشود که بتوانند به گونهای به پژوهشگر در شناخت بهتر موضوع مورد پژوهش یاری رسانند.»(15) اما بهرحال در بیشتر موارد، واژة اطلاعرسان را فقط برای افراد معدودی بکار میبرند که پژوهشگر از میان مردم تحت مطالعه گزینش میکند تا نقش یک دستیار را برای او بازی کند. در حالیکه ممکن است افراد بسیاری در میدان به پژوهشگر کمک کرده و ضمن گفتگو با وی، در شناخت بهتر موضوع، او را یاری کنند. شاید بهتر باشد هر دو گروه را اطلاعرسان بنامیم و آن افراد گزینش شده برای دستیاری پژوهشگر را، همانند مک نیل، اطلاعرسان اصلی بدانیم که: «همان کسی است که دسترسی محقق به گروه مورد بررسیاش را امکان پذیر میسازد و تقریباً نقش یک دستیار تحقیقی را بازی میکند.»(16) بهرحال ما در این راهنما، منظورمان از اطلاعرسان، همان اطلاعرسان اصلی است که مک نیل یاد میکند. افرادی که در مشاهدة مشارکتی از آنها به عنوان اطلاعرسان استفاده میکنید، بهتر است محدود باشند تا به جای پاسخهای سطحی از اطلاعرسانهای زیاد، به پاسخهای عمقی اطلاعرسانهای محدود برسید و به شما در درک معرفت فرهنگی آنها کمک کند. برای پیدا کردن اطلاعرسان میتوان از واسطه کمک گرفت که ما را از طریق نامه، تلفن یا ... به او معرفی کند و این امر میتواند باعث اعتماد اطلاعرسان شود. البته به خاطر داشته باشید که حضور واسطه یا بطور کلی شخصیت او باعث جهتدهی به گفتههای اطلاعرسان نشود، بویژه اگر واسطه مافوق و رئیس اطلاعرسان باشد.(17) روش دیگر در انتخاب اطلاعرسان، استفاده از روش «گلوله برفی»(18) است. در این روش، شما از یک اطلاعرسان مورد اعتمادتان میخواهید تا یک یا چند اطلاعرسان دیگر را نیز به شما معرفی کند و هنگامیکه به سراغ آنها رفتید، از آنها نیز میخواهید که اطلاعرسانهای دیگری را به شما معرفی کنند و همچنانکه پیش می روید، متوجه میشوید تعداد اطلاعرسانها مانند حجم یک گلوله برفی در سراشیبی کوه، رو به فزونی میرود. این روش در دو مورد مفید است. یکی آنکه به چند نفر اطلاعرسان نیاز داشته باشیم، و روش گلوله برفی را تا آنجا ادامه میدهیم که به تعداد اطلاعرسانهای مورد نیازمان دست یابیم. و دیگر آنکه دنبال اطلاعرسان خاصی با تیپ شخصیتی یا اطلاعاتی ویژه میگردیم و این روش را تا آنجا ادامه میدهیم که افراد مورد نظر را پیدا کنیم. روش دیگری که برای یافتن اطلاعرسان به کار میرود، این است که پژوهشگر، پس از ورود به میدان، از میان مردمی که میبیند یا با آنها گفتگو میکند، اطلاعرسان مناسب را پیدا کند. شاید این روش، کمی سختتر از دو روش پیشین باشد، اما برخی مشکلات آنها را ندارد. مثلاً در هر دو مورد که قبلاً ذکر شد، افرادی را به شما معرفی میکنند که همفکر و همعقیده خودشان باشد و بدینوسیله، شما ممکن است به بسیاری از اطلاعاتی که واسطه و معرفها نمیخواهند بدانید، دست نیابید. اما در روش اخیر، دست شما باز است که بدون نفوذ و تأثیر دیگران، اطلاعرسانتان را انتخاب کنید. اما بهرحال نیاز به تمرین و آمادگی زیادی دارد. بیشتر پژوهشگران، بویژه تازهکارها، از روبرو شدن با مردم میهراسند و احساس اضطراب میکنند. پس از شکست در ارتباط با یک اطلاعرسان، بویژه اگر اولین گزینه پژوهشگر باشد، احساس سرخوردگی کرده و نسبت به کل پژوهش ناامید میشوند. جوانان بومی، معمولاً نگاه بدبینانهتری به پژوهشگر دارند، بویژه اگر او هم جوان باشد. اما اگر پژوهشگر بتواند به آنها نزدیک شود، میتواند از آنها به عنوان یکی از بهترین اطلاعرسانها کمک بگیرد. چرا که جوانان، آن محافظهکاری میانسالان و سالخوردگان را ندارند و عقایدشان را در بیشتر موارد، صریحتر از دیگر گروههای سنی ابراز میدارند. البته منظور این نیست که یک اطلاعرسان خوب، باید جوان باشد. حتی چنانکه اسپردلی و مک کوردی توضیح میدهند، خیلی از پژوهشگران توانستهاند با کمک اطلاعرسانهای کودک، پژوهشهای خیلی خوبی انجام دهند.(19) البته پژوهشگری که کودکان را به عنوان اطلاعرسان انتخاب میکند، باید حدود مسائل اخلاقی را نگه دارد و سعی در سوءاستفاده از آنها نداشته باشد. چرا که کودکان عموماً آماده ارائه هر نوع اطلاعات، حتی خانوادگیاند؛ و این پژوهشگر است که باید اخلاق حرفهایاش را فراموش نکند. در انتخاب و صحبت با اطلاعرسان، باید نهایت دقت را به عمل آورد. مثلاً در بسیاری از موارد، بویژه در جوامع سنتی، مردم نسبت به صحبت کردن با زنان و دخترانشان بسیار حساساند (حتی اگر پژوهشگر، خودش هم خانم باشد) و ممکن است باعث دردسر شوند. البته در بسیاری موارد، حضور پژوهشگر به مرور زمان برایشان عادیتر شده و ممکن است تا حدی باعث جلب اطمینان نسبت به وی شود. آنچنانکه اسپردلی و مک کوردی مینویسند، در هنگام عدم ایجاد رابطه نزدیک بین پژوهشگر و اطلاعرسانها، نباید به این نتیجه رسید که آنها دارای مشکل شخصیتیاند، بلکه بیشتر آنها از خطرات رابطه با یک بیگانه میترسند. و در ادامه توضیح میدهند که در ایجاد اولین قدم برای اعتماد، توضیح دادن اهداف پژوهش، به زبانی که برای اطلاعرسان قابل فهم باشد، لازم است.(20) پژوهشگری که از مشاهده مشارکتی استفاده میکند «بهجای مطالعه مردم، به یادگیری از مردم میپردازد. ... وقتی آزمایششونده¬ها مقام معلمی به خود میگیرند و در درک فرهنگ خود، متخصصینی محسوب میگردند، روابط محقق و تحقیق شوندهها بسیار متفاوت میگردد.»(21) در چنین حالتی است که «اطلاعرسانها به جای اینکه از دخالت دیگران در زندگی خود ناراضی باشند، از اینکه نقش منبع موثقی برای فرهنگ خود به شمار میروند، از این کار لذت میبرند.»(22) همچنین سیلورمن، بهترین اطلاعدهندگان را افرادی میداند که در ساختار قدرت، هیچ مقام ثابتی ندارند. «شاید این بخشی از آسیبپذیری محرومان باشد که برای مشاهده و تحقیق، بسیار دسترسپذیرتر از قدرتمنداناند.»(23) درباره انتخاب اطلاعرسان، سعی کنید کسی را انتخاب کنید که بیشترین مشارکت را در زندگی آن افراد داشته باشد و بومی آنجا باشد. البته این مسئله تا حد زیادی به موضوع مورد بررسی شما نیز بستگی دارد. با یک مثال سعی میکنیم مطلب را روشنتر کنیم. اگر یک محله شهری را بهعنوان میدان پژوهش برگزینید، افراد آنجا از نظر وابستگی به محله ممکن است درجات متفاوتی داشته باشند: افرادی که چندین نسل است آنجا زندگی میکنند، افرادی که پدرانشان در محلهای یا حتی شهری دیگر زندگی میکردند، اما خودشان اکنون در این محله سکونت دارند، فروشنده محله که خانهاش در محلهای دیگر است، اما بیشتر طول روزش را در این محله میگذراند، راننده تاکسی خط ویژه آن محله و ... که هر یک، درجات متفاوتی از وابستگی به آن محله دارند. اگر شما نیاز به دادههای تاریخی درباره آن محله داشته باشید، گروه اول بهتر میتوانند به شما کمک کنند. اما اگر درباره وضع اقتصادی و قدرت خرید مردم بخواهید بدانید، احتمالاً فروشنده محله گزینه مناسبتری است. در هنگام انتخاب اطلاعرسان، دقت کنید که وی، متناسب با موضوع مورد بررسیتان، باید ویژگیهایی داشته باشد. اسپردلی و مک کوردی درباره سه ویژگی یک اطلاعرسان خوب بحث میکنند: با فرهنگ مورد نظر به خوبی آشنا باشد؛ مایل به صحبت کردن باشد؛ و از صحبت کردن به شیوه تحلیلی خودداری کند.(24) درباره ویژگی سوم باید بگوییم که اطلاعرسان بهتر است فردی اجتماعی باشد تا براحتی بتوانید با وی صحبت کنید، اما به خاطر داشته باشید که او نباید علم اجتماعی باشد و سعی کند زمینه فرهنگی مورد نظر را در قالب مفاهیم علوم اجتماعی و به واژگانی بسیار متفاوتتر از آنچه در نظر مردم مورد بررسی است، بیان کند. چنانکه توضیح دادیم، بهتر است تعداد اطلاعرسانها محدود باشد. اما سعی کنید گیر یک اطلاعرسان نیفتید و حداقل برای سنجش صحت گفتههای اطلاعرسان، حداقل دو یا سه اطلاعرسان را برگزینید تا بتوانید گفتههایشان را با یکدیگر مقایسه کنید. بهرحال کمک گرفتن از اطلاعرسان نیز مشکلات خاص خودش را دارد. غیر از مواردی که در طول بحث مطرح شد، میتوان به تعدادی دیگر نیز اشاره کرد. یکی اینکه در انتخاب یک اطلاعرسان، شما نه تنها با وی آشنا و صمیمی میشوید، بلکه با دوستان او نیز میتوانید چنین ارتباطی برقرار کنید. اما به خاطر داشته باشید که همیشه و یا در بیشتر موارد، اطلاعرسان شما دشمنانی نیز دارد؛ و یا لااقل افرادی از مردم تحت مطالعه هستند که از اینکه شما آن فرد را به عنوان اطلاعرسان برگزیدهاید، ناراضیاند و این مسئله ممکن است به زیان شما یا پژوهشتان تمام شود. شما باید بین افراد و گروههای مخالف، اطلاعرسانی را برگزینید که بتواند بیشترین کمک را به شما کرده و کمتر مایة دردسر شود. دیگر آنکه «از کجا بفهمیم که نظرهای یک چنین اشخاصی [اطلاعرسانها] درباره جامعهشان، تا چه حد تحت تأثیر سن، جنسیت، شخصیت و یا منزلت آنها شکل گرفته است؟» و البته نویسنده این مطلب در ادامه راهکاری پیشنهاد میکند: «برداشتهای کیفی و احساسی از رویدادها و آدمها باید با دادههای کمّی درباره جزئیات مراتب سنی، نسبت جنسی و تعداد جمعیت مورد بررسی تکمیل گردد.»(25) ایراد بعدی را جانسون و کاپلان (1988) اینگونه مطرح میکنند که چون این روشها، وابستگی آشکاری به آنچه که مورمن «اعتقاد به بومیان» مینامد دارند، امکان صحت بررسیهایشان مورد تردید قرار گرفته است.(26) در اینباره باید بیشتر بحث کنیم. چنانکه توضیح دادیم، در روش مشاهده مشارکتی، هدف اصلی، به دست آوردن دیدگاههای همین مردم بومی است و بنابراین چنانکه گفتهها و ادعاهای آنها با واقعیتهای مورد پذیرش ما ناهمخوان بود، این امر به تنهایی نمیتواند باعث تردید در صحت گزارشهای پژوهشهای مشاهده مشارکتی باشد. چنانکه بیکر نیز متذکر شده است: در تاریخچههایی که عموماً پدربزرگها و مادربزرگها تعریف میکنند و درباره برخورد با حوادث غیر عادی و رخدادهای عجیب و غریب است، ممکن است صحت و دقت این داستانها مورد شک قرار گیرد، ولی معنا و اهمیت نمادین آنها باقی میماند.(27) در بسیاری از پژوهشهای مبتنی بر مشاهده مشارکتی، آنچه باعث کشانده شدن پژوهشگر به میدان خاصی میشود، کنجکاویاش نسبت به همین داستانهای عجیب و غریب است که مردم آنجا تعریف میکنند و به آن اعتقاد تام دارند. در یکی از پژوهشهای شخصیام که به روستای «حوض ماهی»(28) رفته بودم، هنگام گفتگو با پیرمردی سالخورده، داستانهای بسیار عجیبی درباره ماجراهایی که نزدیک و مربوط به جایگاه «عزیر نبی» در آنجا اتفاق افتاده بود میگفت که برخی ازآنها را با چشم خود دیده است. با وجودیکه با اعتقادات خاص مردم این روستا تا حدودی آشنا بودم، اما بسیاری از گفتههای آن پیرمرد را به حساب کهولت بیش از حدش گذاشتم. اما با بررسی بیشتر مشخص شد که تمامی اهالی آن روستا بهوقوع اینگونه حوادث اعتقاد تام داشتند. بنابراین آنچه در اینگونه موارد از زبان اطلاعرسانها و مردم بومی نقل میشود را نباید به دیده تردید نگریست. بلکه آنرا به حساب اعتقادات بومیان گذاشت و در صدد کشف علل آن برآمد که در این زمینة فرهنگی مشخص، چرا چنین چیزی وجود دارد و چه معنا و کاربردی میتواند داشته باشد.
اما از زاویه دیگر شاید بتوان نسبت به «اعتماد به بومیان» شک کرد. گاهی اوقات یک اطلاعرسان در میان صحبتهایش ممکن است حرفهای ضد و نقیض بزند و یا آنکه گفتههای دو اطلاعرسان با هم ناهمخوان باشد. «بدون شک شما با مواردی برخورد خواهید کرد که نخواهید توانست تمام گفتههای اطلاعرسان را درک کنید. ممکن است او حرفهای ضد و نقیض بزند و یا اصلاً قادر به جواب دادن کامل نباشد. در چنین مواردی، انتخاب با خود شماست و خود شما باید تصمیم بگیرید که کدام نظام معنایی و سازماندهی اطلاعات صحیح است. صحت صد در صد به همان اندازه عینیت صد در صد غیر ممکن است.»(29) بیکر نیز برای حل مسأله تناقض در گفتههای افراد مختلف، نظرش این است که: «محقق باید بکوشد از آن میان [گفتههای متناقض افراد مختلف] به الگوهای غالب برسد، هر چند نباید از بررسی دیدگاههای مخالف برای نیل به دیدگاهی کلی غفلت کند.»(30) در اینجا نیز پژوهشگر، به صورت بسیار ساده و ابتدایی با دادههای کمی سر و کار دارد. یعنی برای یافتن الگوی غالب باید بررسی کند و ببیند مثلا چه تعداد با این دیدگاه مخالفند و یا اینکه چه تعداد از جملات و گفتههای یک اطلاعرسان، حاکی از موافقت او با این دیدگاه است. ضمن آنکه همانگونه که بیکر (البته با بیانی دیگر) عنوان کرده، از دیدگاهها و گفتههای مخالف میتوان به عنوان شواهد منفی استفاده کرد. اسکار لوییس(31)، انسانشناس امریکایی، بخوبی توانست در پژوهشهایی که درباره خانوادههای مکزیکی انجام میداد، این ایراد را برطرف کند. مثلا در کتاب خانواده سانچز، وی به میان افراد خانوادهای به همین نام رفت و درباره سرگذشت خودشان در این خانواده، به مصاحبه با ایشان پرداخت. از آنجا که افراد خانواده سرنوشتی مرتبط با هم داشتند، بسیاری از سخنانی که یکی از افراد این خانواده میگفت، توسط نفر بعدی اصلاح میشد؛ و حال انکه هیچکدام از ایشان از گفتههای نفر قبلی آگاهی نداشتند(32). و بالاخره به عنوان آخرین مطلب درباره ارتباط با اطلاعرسان، یادتان باشد که شما نه کارآگاه پلیس هستید، نه بازپرس جنایی و نه قاضی دادگاه که اجازه پرسیدن هر نوع سئوالی و انتظار دریافت پاسخ آنرا از اطلاعرسان داشته باشید. و به همین ترتیب، مجاز به ضبط پنهانی گفتههای وی نمیباشید(33) پانوشتها 1- اسپردلی و مک کوردی 106: 1372
2- همان ص:111
3- ریتزر 94- 93 : 1380
4- سیلورمن 136: 13811
5- بیکر 284: 1377
6- سیلورمن 194: 1381
7- البته نکتهای که باید در اینجا به آن اشاره شود این است که نباید سریعاً نتیجهگیری کنید که فروشنده از روی عمد به شما دروغ گفته است. بلکه شاید منظور او از عدد 30-20، کم بودن تعداد مشتریان است و او انتظار دارد که حداقل روزی 300-200 مشتری داشته باشد نه 100 مشتری. یا آنکه منظورش این بوده که از میان آن همه مشتری ، فقط 30-20 نفرشان خرید قابل توجهی میکنند. بهرحال شما با بررسی بیشتر و عمیقتر میتوانید به علت این اشتباه در گفتههای فروشنده پی ببرید.
8- سیلورمن 1381:30
9- اسپردلی و مک کوردی 35: 1372
10- مک نیل 95 : 1378
11- بیکر 291 :1377
12- Informants
13- فکوهی 449 : 1383
14- وایت 14: 1378
15- فکوهی 441 : 1383
16- مک نیل 96 : 1378
17- اسپردلی و مک کوردی 88- 85: 1372
18- Snow Ball
19- اسپردلی و مک کوردی 79: 1372
20- همان . ص: 91
21- همان . ص: 33
22- همان . ص: 14
23- سیلورمن 33: 1381
24- اسپردلی و مک کوردی 85-83: 1372
25- کولمن و واتسون 43-42 : 1381
26- به نقل از سیلورمن 1381:153
27- بیکر 1377:285
28- روستایی از توابع شهرستان مبارکه در استان اصفهان. زیارتگاهی در کنار این روستا قرار دارد که مردم این روستا و نیز روستاها و شهرهای اطراف اعتقاد دارند حضرت عزیز نبی که داستانش در قرآن نیز آمده، در این مکان به خواب طولانی یکصد ساله فرو رفت. در روزهای اعیاد و سوگواریهای مذهبی و نیز در روزهای چهلم و هفتادم پس از عید نوروز، این مکان مملو از اهالی روستای حوض ماهی و روستاها و شهرهای اطراف میشود. از سوگندهای رایج در این روستا، «به عزیز نبی» است.
29- اسپردلی و مک کوردی 1372:125
30- بیکر 1377:284
31- Oscar Lewis
32- لوییس. 2536
33- اسپردلی و مک کوردی 106: 1372 مشاهدة مشارکتی (1)، اهمیت و انواع کاربرد آن مشاهده مشارکتی (2) تاریخچه به کارگیری مشاهده مشارکتی (3) مزایای این روش مشاهده مشارکتی (4) معایب این روش مشاهده مشارکتی (5) انتخاب موضوع و ورود به میدان مشاهده مشارکتی (7)چگونگی مشاهده در میدان مشاهده مشارکتی (8) گردآوری دادهها مشاهده مشارکتی: بخش آخر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست