شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سفرنامه‌های ایرانیان به فرنگ



      سفرنامه‌های ایرانیان به فرنگ
گروه اخبار

معتمد دزفولی، فرامرز، 1391،  تاریخ اندیشه‌ی جدید ایرانی، سفرنامه‌های ایرانیان به فرنگ- دفتر اول: آئینه‌آوران و عصر رویارویی باغرب، تهران: شیرازه.
کتاب "تاریخ اندیشه‌ی جدید ایرانی (سفرنامه‌های ایرانیان به فرنگ- دفتر اول: آئینه‌آوران و عصر رویارویی باغرب)" اولین مجلد از مجموعه تاریخ اندیشه جدید ایرانی است که به نخستین برخوردها و ملاقات‌های ایرانیان با مظاهر مدرنیته و تمدن جدید می‌‌پردازد. نخستین ایرانیانی که در عهد قاجار به دیار فرنگ رفته و از دیدن تمدن جدید غرب متعجب شده‌اند و شرح شگفتی‌ها و حیرت‌های خویش را در قالب سفرنامه‌هایی برای ما به میراث گذاشته‌اند. این سفرنامه‌ها هر یک جدا جدا و پراکنده منتشر شده‌اند و احتمالاً مخاطبانی داشته‌اند که از خواندن مکتوبات دورة قاجاریه لذّت می‌برده‌اند. این سفرنامه‌ها می‌توانست اوقات فراغت عده‌ای را پر کند اما در اثر حاضر مؤلف با نگرشی متفاوت به ان سفرنامه‌ها می‌نگرد. او برآنست که این نوشته‌ها نخستین جرقّه‌های بیداری و طلیعه و اندیشة مدرن‌ ما ایرانیان است و از این رو باید که به آنها یکجا نگریست و پایگاه و مکانت فرهنگی و معرفت شناختی آنها را قدر و قیمت داشت. هنگامی که ما این سفرنامه‌ها را خوانش می‌کنیم در واقع درگیر گونه‌ای تبارشناسی برای معرفت روشنفکرانه و مدرن امروز خود می‌باشیم.
مؤلف این سفرنامه‌های پراکنده و شاید از یاد رفته را جمع‌آوری کرده و از هر یک از آنها بخشی به اندازة مورد نظر را برگزیده است. اگر چه نگرش وی پدیدارشناسانه است و رخصت می‌دهد که متن‌ها خود با ما سخن بگویند ولی کار او تا این حد گزینش گرایانه است که کوشیده است متونی را برگزیند که حاوی نکته‌ای تازه و پرسش و برانگیز از نخستین دیدارهای ما ایرانیان از مغرب زمین باشد.
 اگر تمدن جدید را همچون کوهی سترگ درنظر آوریم ما امروزیان که به هر حال از برخی مواهب آن برخوردار شده‌ایم در پایة آن و یا در بهترین حالت در دامنه‌های پایین آن به سر می‌بریم و همین شاید سبب شود که دربارة ابعاد این تمدن عظیم گرفتار مغالطة کوچک‌نمایی شویم امّا این سفرنامه‌نویسان که یکباره از دنیایی قدیمی و سنتی، به دنیای جدید و اروپای قرن نوزدهم را تجربه می‌کردند از پیکره این کوه بزرگ تصویری پاناروما و یکپارچه داشتند و بسا که آنها بهتر از ما و اکنونمان می‌توانستند اعجاب و عظمت مدرنیته را دریابند.
در نگرش این سفرنامه‌نویسان گونه‌ای خوشبینی و همدلی به مظاهر مدرنیته و تمدن جدید احساس می‌شود که خواننده می‌تواند نوید یک دورة روشنگری و عقلانیت را برای ایرانیان به خود وعده دهد. این نویسندگان آگاهانه بر موضوعات بنیادینی انگشت نهاده‌اند. آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، نظام پارلمانی و تفکیک قوا قانون و قانونمندی، نظم و انضباط و امنیت، رفاه عمومی، بهداشت همگانی و سواد و روزنامه، تفریح و شادی و پرداختن به هنر، و تئاتر و آزادی و ارج شایان زنان و... از جملة مقولاتی است که نویسندگان این سفرنامه‌ها در اروپا می‌دیدند و حیرت می‌کردند و چون به مقایسه با وضع ایران می‌پرداختند انگشت حسرت می‌گزیدند و دریغ می‌خوردند.
هنگامی که این نوشته‌ها را در قالب کتابی واحد قرائت می‌کنیم شاهد برآمدن و ظهور نثر و نگارشی روان و روشن هستیم که می‌کوشد فراتر از تکلفات زبان عارفانه و حکیمانه که نثر فارسی ما هنوز گرفتار آنست گزارشی صادقانه و صمیمانه از موقعیت اروپای آن زمان به دست دهد. این سفرنامه نویسان از آن‌رو که صرفاً توصیف‌کنندگان خشک و رسمی حوادث نبوده‌اند گه‌گاه دربارة حالات و کردارهای خود اعترافاتی داشته‌اند که از ذهن و زبان محافظه‌کار و دگرنمای انسان ایرانی عجیب و تازه می‌نماید. شگفتا که این اعتراف نویسی‌ها در نسل‌های بعدی تکرار نمی‌شود، در این سفرنامه‌ها اگر چه اشتراک‌ها و شباهت‌هایی دربرداشت‌ها مشاهده می‌شود باری تفاوت‌هایی نیز هست که برای خواننده کتاب که فرصت یافته است این نوشته‌ها را در یک مجلد و دفتر مطالعه کند نهایت غنیمت است. از این روی ما در قالب نثرهایی اغلب شاد، سرخوشانه، لذت جویانه و پر امید شاهد نگاهها و نگرش‌های متفاوتی هستیم که همه در این نکته مشترک هستند که روایت‌کننده نخستین مواجهه ایرانیان با مدرنیته می‌باشند. خواننده در میان تعدد نوشته‌ها و نگرش‌ها می‌تواند لذتی ناب را تجربه کند و همراه با این ماجراجویان خود را در اروپای قرن نوزدهم مشاهده کند. لذت و حسرت توامان.  
 

گفتگویی درباره کتاب

گفتگو  با آقای دهباشی مجله بخارا شماره 84(اسفند و بهمن)
پیرامون کتاب تاریخ اندیشه جدید ایرانی (سفرنامه های ایرانیان به فرنگ) نشر شیرازه ـ نویسنده : فرامرز معتمد دزفولی


1- به عنوان نخستین پرسش دغدغه یا مسأله کلی جنابعالی از پرداختن به سفرنامههای دوره قاجار چه بوده است؟ این سفرنامهها چه فایده و اثر سودمندی برای وضعیت کنونی ما دارند؟
با  سپاس از مجله گرانسنگ بخارا که چنین فرصتی رادر اختیار م قرار داده است. در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که دغدغه کلی و پروژه اصلی ام تدوین تاریخ اندیشه جدید ایرانی است. به زبان ساده میخواهم دریابم که ما ایرانیان از چه هنگامی به اندیشیدن جدید و مدرن آغاز کردهایم. ناگفته پیداست که تأکید من بر اندیشه مدرن فاصله و شکاف ما را با اندیشه سنتی مفروض می گیرد. ما ایرانیان در چهارچوب جهان قدیم و پارادایم سنت پیشامدرن اندیشیدهو تولید فکر نمودهایم و درخلال آن دستگاههای فلسفی و عرفانی و فقهی خود راساخته وپرداخته ایم. اما پویایی این اندیشه به سرعت درتند باد حوادث تاریخ فرو مرد و  نسلهایی که زین پس آمدند در چرخه تکرار و حاشیهنویسی گذشته اسیر شدند. انحطاط گستردهای که جهان اسلام را فرا گرفت قرن به قرن  عمیقتر گشت و پس از آن، حملات مغول و ناامنی سرزمینی کابوسی بود که جامعه ایرانی را به قولی از حرکت در تاریخ بیرون آورد و به تعطیلات تاریخ فرو برد. اما همسایه تمدنی ما یعنی جهان غرب در این قرون بی کار و معطل باقی نماند. تحولات سیاسی و اجتماعی وسیعی را از سرگذراند، رنسانس پیش آمد و جهانی گستاخ ونو سر برآورد ،جهانی که به هیچ شکل و نحوهای شباهتی با دنیای پیش ازخودنداشت. تلقی و نگاه اندیشه مدرن به مسائل و نیز پاسخی که به آنها میداد هم متفاوت بود و هم توانایی خارقالعادهای برای دگرگونی به آن میبخشید. انسانگرایی و جدی گرفتن کاردنیا وطبیعت و پرداختن به  تفکر انتقادی و عقل محوری شاکله این تمدن جدید بود. چیزی که هر چه زمان میگذشت فاصله ما از آن دورتر و دورتر میشد. عقلانیت و تفکر فلسفی در بن بستهای تئولوژی به عرفان  صوفیانه و دنیاگریز منتهی گشت و زندگی دنیوی  و همه ملزمات آن به بخت و تقدیر واگذار شد. ما ازاین خواب چند صد ساله شاید بواسطه توپهای عثمانی و یا روس بیدار شدیم.  جنگهای ایران و روس و شکست لشکر سی هزار نفره ایران طی دو روزبدست لشکر دو هزار و دویست نفره روسی که البته  مسلح به  سلاح جدید بودند ومجهز به فنون نظامیگری  بی شک آخرین جنگ از دوران جنگاوری ایرانیان در دوران قدیم بود. این جنگها نقطه اختتامی بودبه عصر قدیم ایران که  اینک با سیلی سرد روزگار میآموزد که  در قریهای کوچک در ترکمن چای بر سر میز مذاکره و چانه زنی نشیند و پولتیک بداند و حرافی بیاموزدو به قول قائم مقام یاد بگیرد «که فقرات مبهمه در کار بیاورد که این روزگار یک قلم زن کار صد شمشیرزن میکند». در تاریخ نویسی مرسوم و درباری به این بسنده کردند که  وضعیت بحرانی ما را در قضیه جنگهای ایران وروس چشم زخمی به لشکر همایونی و ایران بنویسند که  انشاءا...به زودی حل و برطرف میشود.توگویی که  بیش از این توان درک و فهم اتفاقات پیچیده و حلقههای بعدی این تحولات جدید را نداشتند. اندیشه کهن ایرانی چنان کرخت و سنگین شده بود که جایی برای درک شرایط جدید در کنار قافیه پردازیها و سجعهای مطنطن و سنگین و صنایع لغوی و  منشیانه برایش نمانده بود. متأسفانه این پرسش که اکنون در جهان و دنیای معاصر چه اتفاق تازهای در حال رخ دادن است را ما در هیچیک از آثار سنت فکری قدیم خود نمییابیم. اینکه چرا سنت فکری ما توان دیدن و پاسخ به این پرسش را از دست داده بود مجالی دیگر می طلبد و دیگر متفکران معاصر پیرامون آن اندیشیدهو
پیوسته میاندیشند. اما شگفت اینکه برخلاف همیشه زهدان تفکر ایرانی این بار در خارج از مرزهای سرزمین و بیرون از ایران بارمی گرفت. دراین سالها شاهدیم که بطور شگفت و غریبی در سفرنامههای ایرانیان به فرنگ اولین جرقهها و امکانهای تفکر و اندیشه نسبت به جهان جدید شکل میگیرد. سفرنامه نویسان عموماً  وابسته به سنت فکری قدیم ایرانی  نیستند اما  در آثار  به جا مانده از آنهابدرستی میتوانیم آغاز اندیشه  جدید ایرانی را بیابیم.


2- سفرنامههای این دوره بیان کننده چه مفاهیم و ارزشها نوایی برای ایرانیان بود که این جایگاه را به آنها بخشیده است؟
متأسفانه ما سفرنامهها را در چهارچوب خاطرات شخصی و یا به قصد سندیابی برای حوادث سیاسی پیگیری کردهایم و یا در دیدگاهی نازل تر آنهارا در ژانرهای سرگرم کننده و پرکننده اوقات فراغت  دریافتهایم غافل از اینکه نخستین متونی که ایرانی توانست از فضای سنت ادبی مرسوم و منشیانه دور شود و به دیدن جهان جدید برود درست همین جاست. ما در این سفرنامهها درضمن اطلاعاتی که سفرنامهنویسان به مخاطب میدهند امکان دیدن تمدن جدیدی را داریم که هیچ گاه غیر از این نمیتوانستیم به آن آگاه شویم. مشاهده آزادی ، رفاه ، امنیت ، بهداشت و وضعیت مثبت زنان در آن جوامع که همه برای مخاطب حیرت آور و شگفتانگیز بود به یکباره توانست امکان  دیدن تصویرخود را در آینه پیش رو برای ما ایجاد نماید. آنچه که در فاصله قرنها به مدد ادبیات و عرفان توانسته بودیم حجاب دیدن خود و شرایط زیستمان کنیم و با تکیه برآن خود را صدر نشین و گردون مدار هستی و مافیها بیابیم با نیم نگاهی به شهرهای آباد و چراغانی فرنگ بر باد رفت و به یک باره برهنه اندام ازاین آگاهی جدید شدیم. حیرت و شگفتی بزرگترین دست آورد این سفرنامههاست که شوربختانه بعدها در خوانشهای ناصواب آن را کودکانه و خام دستانه تفسیرکردیم. اگربخواهیم زبانی نمادین به کاربریم می توانیم گفت که هبوط ذهنیت ایرانی  از آسمان توهمها بر زمین سخت ودشوار واقعیت و سرآغاز آگاهی مدرن ایرانی باهمین سفرها و سفرنامهنویسی ها آغاز شد.

3- با توجه به آنچه گفتید آیا منظور شما این است که سفرنامه ها واجد آگاهی می باشند که به آن توجهی کمتر می شود؟
دقیقاً منظورم همین است زیرا که پیشفرض بدیهی بسیاری از روشنفکران ما تاکنون این بوده است که در خودشناسی و غرب شناسی از پیشینیان خود پیش افتاده ایم واز تصورات کودکانه آنها فاصله گرفته ایم ونگاهی عمیقتر وواقع بینانه تر به دست آورده ایم اما من میخواهم بگویم که لزوماً این گونه نیست. ما در سفرنامههای آن دوران با غرب از منظری مواجه شدیم که اکنون شاید دستیابی به آن منظر میسرنباشد.ما در آن هنگام به علت فاصله بعید تمدنی خود با غرب آن تمدن را به مانند کوهی بزرگ و عظیم مشاهده می کردیم و واکنش به حق و راستین ما حس حیرت و شگفتی از این تمدن بود که سیصد، چهارصد سال از دوران تکوین جدیدش میگذشت جایی که ما کاملاً از آن بیخبر بودیم. این تصویر بزرگ وپاناروما با نزدیک شدن و قرار گرفتن درپای کوه ویا در دامنه  آن کم کم فراموش شد و اندک اندک به علت آشنایی با ایدئولوژیهای جدید سخن از فتح قلهها و یا گذر از آن به میان آمد، غافل از آن که این آگاهیها و ایدئولوژیها از دل آن تمدن برآمده بود و شایدبرای ساکنان همان تمدن  مفید بود نه جوامعی که به هزار سختی ومشقت ، نرم نرمک پای در گل تاریخ و آب و خاک واقعیت نهاده بودند.ما گاه ازیادمی بریم که نگرش اکنون ما به تمدن غرب خود متاثر ازاین تمدن است وهمین باعث می شود که وام سنگین خود را به رنسانس و روشنگری وانقلاب صنعتی نادیده بگیریم.نتیجه این شد که این آینهآوری و خودآگاهی ملی  با انگ غرب زدگی و خود باختگی به سرعت کنار گذاشته شد و یا مخدوش گشت و ما ازدرک کامل آن واقعیت دشوار بیبهره گشتیم و دلخوش به تصویرهای دیگری از هویت خود شدیم. به زبان ساده میخواهم بگویم آنکه دیرتراز اولی ها میآید لزوماً  داستان  و حکایت  را بهتر درنمی یابد.

4- شما این آغاز و دیدن دیگر سرزمینها را چگونه آغاز تفکر و اندیشه جدید ایرانی مینامید؟
تفکر با پرسش آغاز میشود و پاسخهای داده شده برگرد  پرسش، همان محتوای آگاهی و دانش مارا تشکیل می دهد.  سفرنامههای عصر قاجار با دیدن جهان جدید امکان دیدن خود ایرانی  وپرسش ازآن را نیز فراهم نمودند. گویی ما در دیگری، آینهوار خود را جستیم وخود را یافتیم.به قول نظامی:
درآن آیینه دید ازخود نشانی   چوخود رادید بی خود شد زمانی
  طبعاً به محض دیدن خود اولین پرسش آن خواهد بود که ما چرا اینگونهایم؟ چرا ناتوانیم؟ قدرت دیگری ویا همان فرنگ در چیست؟ و او چه دارد که ما نداریم و از آن تهی هستیم؟ به همین دلیل است که من این گروه ازسفرنامه نویسان را «آینه آوران» نامیدم. مادر این سفرنامهها می بینیم که  ایرانی اولین گامهای خود در زمینه اندیشیدن نوین رابرمی دارد که آن هیچ  نیست مگر قدرت نقد وشجاعت داوری خویش وجهان خویش. اگر بخواهیم نسب شناسی ویاباستان شناسی معرفت امروزینمان را پیگیری کنیم لازم است نخستین گامها و تعیین کنندهترین آنها را بیابیم و این همان نیاز جدی ماست به توجه و نگریستن به سفرنامههای عهد قاجار و همانطور که اشاره شد افسوس که این پیگیری را به بدترین شیوه انجام دادیم و شور و جدیت و گرمی سفرنامهنویسان را شور و شعف کودکی در تماشای شهر فرنگ گفتیم و نخستین گامهارا خود باختگی و غیر پرستی نامیدیم

5- آگاهی ما نسبت به سفرنامهها و متون پیش از مشروطیت چه اثری در شناخت ما به مشروطیت و عهد قاجار دارد؟
بی شک مشروطیت بزرگترین اتفاق سیاسی و اندیشگی ما در طول تاریخ کهنسال ما میباشد و هیچ اتفاقی در تمامی اعصار و قرون ایرانیان با این حادثه جدید سیاسی و فکری به لحاظ تازه بودن و متفاوت بودن با آن قابل قیاس نیست از سویی دیگر بدون یک تخمیر فکری و چالش اندیشگی امکان چنان انقلابی وجود نداشت. این تخمیر فکری و تحول در ساحت گفتمان سازی فکری آینه آوران و سفرنامهنویسان و دیگر منورالفکران عصر پیش از مشروطیت صورت گرفت که باز چشم ما به آن بسته است. باید به یادآوریم که تمامی و کل رسائل مشروطیت بعد از فرمان مشروطیت در علیه و له آن به سال 1285 شمسی و تا پنج سال بعد نوشته شدهاند. در صورتی که گفتمان سفرنامههای قاجاری اولین نطفههای هویت ملی و خودآگاهی وطنی است. شکلگیری گفتمان ترقی و مشروطیت بدون دریافت خود در آینه غیر امکانپذیر نبود. سفرنامهها و آگاهیهای بعدی در آثار منورالفکر و مشروطه پرداز بودند که این امکان را برای ما ایجاد نمودند.

6- روش انتخابی شما در این اثر چه تفاوتی با دیگر آثار مشابه دارد و نحوه مواجهه و انتخاب  سفر نامه ها برای شما چه بوده است؟
روش انتخابی من در این اثر پدیدار شناسانه است. ما نخستین بار در آثار فریدون آدمیت اشارههایی میبینیم که  این سفرنامهها  بعدی معرفتی می یابند و در تحول فکر اجتماعی آن عصر جایگاهی به دست می آورند پس از او عبدالهادی حائری است که در کتاب «نخستین برخورد با دو رویه بوروژوازی و کارشناسی غرب» به  همین راه میرود و از آن آثار سخن گفته و به سفرنامههای عهد قاجار رجوع مینماید. ما همین تلاشها را در آثار محمد توکلی طرقی و سید جواد طباطبایی نیزمشاهده می کنیم. اما برای آنکه شرایط خوانش مجدد این آثار از نو فراهم شود و امکان رجوع مخاطب ایرانی به این نوشته ها در قالب تاریخ اندیشه  امکان پذیر گردد نیازمند راه و روشی دیگر یم. متفکران ما کوشش داشتنددراین سفرنامه ها در ضمن نظریه ها ومبانی وپیشفرضهای خود تأییدی بر رویکرد خود بیابند. در چنین حالتی  اثر از پیوستگی و کلیت خود دور شده و توسط محقق شرحه شرحه میگردد و ناچاردور از آن تجربه گرم وزنده شکلگیری و تکوین خود به مخاطب  عرضه میگردد. در روشهای اثباتی محقق به دنبال تأیید سخنان و فرضیات خود است و نیازمند فاکتها ومویداتی است که با یافتن آنها و تأیید فرضیه کار را تمام شده مییابد. اما ناکارا ماندن این شیوه و وجود فاصله میان مخاطب و متن حکایت از ایدئولوژیک شدن تحقیق علمی و سوگیریهای عریان آن میدهد. وجود این همه آثار چاپ شده در تاریخ معاصر اما ندیده باقی ماندن آنها مگر در حلقه خاص محققین نشان از فقدان اتخاذ روش شناسی مناسب است. اکنون شاید هنگام آن است که از خود بپرسیم این اندازه تحقیقات و پژوهشها علیرغم کوششهای بسیاری که برای آنها صرف شده چراکمتر اثری  در ارتباط با مخاطب در آنان  مییابیم. به گمانم پاسخ به این پرسش تا اندازه ای بازمی گرددبه روش نامناسب و کهنه درمعرفی این آثار.

7- آنچه که شما بعنوان پدیدارشناسی سفر و سفرنامهمینامید به چه معناست و چه تفاوتی با دیگر روشها دارد؟
درشیوه پدیدار شناسانه با آگاهی به وجوداجتناب ناپذیر پیش فرضهای فرد ناظر ومحقق ، به صورتی روشمند کوشش میشود این پیش فرضها در تعلیق و یا اِپوخِه قرار گیرد و شرایط مواجهه با متن یا واقعیت اجتماعی بدون دخالت این پیش داوریها فراهم شود. همدلی بامتن کوششی  است  برای حضور در موقعیت مورد نظر و تلاشی است برای هم افقی با آن. میدانیم که این سفرنامهها معلول   موقعیتهای جدید و تازهای بوده اند که  برای گزارشگران آنها بدیع و بی بدیل بوده است. شور و گرمی نویسندگان این سفرنامهها جز با خوانشهای همدلانه امکانپذیر نمیباشد. حیرتها و شگفتیهای مسافران را به خود باختگی  در برابر تمدن جدید فروکاستن به معنای همپا نشدن و هم افق نگشتن با جهان این سفرنامه هاست که چنین چیزی درنهایت به نفهمیدن و مسخ آن آثار میانجامد.
    در روشهای پدیدار شناسانه و تحلیل محتوای مردم روش، کوشش آنست که بی آنکه نوشته،مسخ و یا پاره پاره گردد و کلیت خود را از کف دهد مخاطبان را به جهان خویش نزدیک کند. من کوشیده ام با این شیوه  به افق سفرنامهها نزدیک شوم. مطالعه و جستجوی نزدیک به بیست هزار صفحه از سفرنامهها و کتابهایی که ایرانیان در دو قرن پیش به شرح سفرهای خودپرداختهاند و پس از آن گزینش دشوار بخشهایی که بتواند تجربه وجودی و اگزیستانسیال سفر ونیز گرمی و شور آن سفرنامه نویسان را تا حدودی بازتاب نماید معیار این پژوهش بوده است. ملاک من در انتخابهایم هر نکته و تجربهای بوده است که جهان  مدرن را در آن بازتاب مینماید. هر گزارشی که به مشارکت ما در افق سفرنامهها  و تبلور اندیشه جدید و مدرن کمک کند  مد نظرقرارگرفته شده امابه شرط آنکه به مسخشدن و  مثله کردن اثر نیانجامد. از این رو نحوه چینش و چگونگی قرار گرفتن پارههای اثر در کنار هم و به عبارت دیگر  هیئت تألیفی کتاب برای ما مبدل به خود روش شده  و امکان پدیدار شدن متن و تبلور آن را  رقم زده است چیزی که شاید در دیگر روشهای بدیل کمتر به آن توجه شده است.  من به همراه ناشر محترم بدین راه رفتهایم ومی دانیم که اجتناب از دخالت ندادن پیشفرضهای خویش هیچگاه به نحو مطلق وناب میسر نیست  .اینکه کامیابی ما درکارخویش چه اندازه است البته به داوری  مخاطبان و خوانندگان بازمی گردد.

8- اگر توجه خود را به محتوی سفرنامههای این دوره معطوف نماییم آیا فارغ از بعد اندیشگی و بعد معرفت شناسی این آثار میتوان سفرنامههای این دوره را در درون یک ژانر ادبی مورد قرار دارد؟
    یکی از نکات قابل توجه در مطالعه سفرنامههای این دوره چهارچوب روایی و  ژانر ادبی این آثار میباشد. آری مطمئناً راوی و سفرنامهنویس در درون یک قالب ادبی خاص شرح سفر میکرده، قالبی که ذهنیت  مخاطب اثر نیز از آن دور نبوده است. اگر چه به یاد میآوریم که مهمترین و اثرگذارترین مباحث و مطالب که توسط منورالفکرین و اندیشمندان بیش از مشروطه مطرح میشد همه چهارچوب ادبی داشتند و خود این انتخاب بی ربط به ذهن مخاطب ایرانی که طبیعتی شعری و ادبی داشت و هنوز دارد نیست.
اما آنچه که در پیرامون ژانر و قالب سفرنامههای عصر قاجاری به فرنگ میتوان گفت این است که میان آنها نزدیکیهایی با عجایب نامههای کهن و داستانهای ماجراجویانه قهرمانانی که به   سرزمینهای دور و ناشناخته میرفتند میتوان یافت. قهرمانانی که در این روایتها به این سفر پای مینهادند ـ همچون سندباد بحری ـ با شگفتیها و عجایبی چون مردان و زنانی که نیم تنه آدماند و نیم تنه حیوان و یا شهر و جزیره پریزادگان مواجهه میشدند که به زیبایی و پر نعمتی بهشت بودند واینان چون بازمیگشتند عجایب  سیاق  بسیاری از سفرنامهنویسان عصرقاجار باختر زمین را به بهشت تشبیه کردهاند و مردم آنجا را مینو نشان و بهشتی صفت نامیدند و اینکه« کسی تا نبیند باور نمیکند و قلم در نوشتن از وصف آنجا خسته میشود». آری این سفرنامهها  اگر چه گزارش توصیفی مسافران است اما میتوانست در پس  ذهن نویسندگانش خود را قهرمان آن مسافرت ها به شهر عجایب  بدانند و ناخودآگاه در آن چهارچوب عجایب نامه نویسی گام بردارند. اینکه ابوالحسن ایلچی سفیر ایران سفرنامه خود را حیرت نامه نامیده بی ربط  به این چهارچوب ادبی نیست

9- آیا غیر از سفرنامههایی که در این اثر به آنها اشاره شد آثاری هست  که به آن اشاره ننمودهاید؟
مطمئناً سفرنامههایی وجود دارند که از آنها بی خبر میباشم و یا آنکه هنوز بصورت نسخ خطی باقی مانده و چاپ نشدهاند اما میتوان گفت آنچه در این مجموعه آورده شد به احتمال بالا تمامی سفرنامههای چاپ شده را در بر میگیرد .کوشیده ام هر سفرنامهای که در این دوره زمانی یعنی قرن سیزدهم هجری (1220 ق. 1324) اشارههایی به مناسبات جدید و تحولات مغرب زمین داشته است را درکارخویش  بیاورم و متنی رااز قلم نیاندارم .مثلاً سفرنامههای تحفه العالم و یا مرأت جهاننما که نویسندگانشان اصولاً به  مغرب زمین سفر نکرده اند ولی اطلاعات خود را در هندوستان ودر دیدار با انگلیسیان ساکن آنجا بدست آوردهاندنیز مورد گزینش وانتخاب بوده اند.  به سفرنامههای حج دراین زمانی نیز اشاره داشتهام چرا که  در این مقطع تاریخی راه سفر به حج  از سرزمینهای شمال و باکو و آذربایجان روسیه و عثمانی و مصر میگذشته است یعنی شهرها و کشورهایی که بسیار زودتر از ما مناسبات جدید و غربی در آن کشورها شکل گرفته و بالطبع  این مسائل به قلم و چشم سفرنامهنویس آمده است و به نوعی اینان نیز جزء «آینه آوران» ما محسوب میشوند.

10- شما این اثر را که مربوط به سفرنامههای ایرانیان به فرنگ میباشد را جلد اول از تاریخ اندیشه جدید ایرانی نامیدهاند لطفاً پیرامون دیگر جلدهای این مجموعه مطالبی بفرمایید؟
 پروژه اینجانب به نوعی تدوین تاریخ اندیشان جدید ایرانی است وهمانطور که در ابتدا آمد روش کارپدیدار شناسانه است .کل این مجموعه به شش بخش و دفتر تقسیم میگردد. می کوشم به نوعی مسیر پدیداری تاریخ اندیشه ایرانی  در دو قرن اخیر یعنی از آغاز دوران قاجارها تا هم اکنون را پیگیرباشم. لذا در هر دوره  منتخبی از آثاری راکه بتواند نمایی از اندیشه  عصر خویش را بازتاب دهد  ارائه خواهم کرد.
دوران نخست را عصر رویارویی با غرب و آغاز اندیشه جدید ایرانی نامیدهام. کنشگران این دوره سفرنامهیسان میباشند. هم زمان و اندکی بعد دوره مهم اندیشه جدید ایرانی با مساعی  منورالفکران آغاز میشود که می توان این عصر رادوران روشنگری  ایرانیان نامید. دعوت به تعقل و دوری از جهالت وخرافات  و امید به آینده و ترقی همه شباهتهای تامی با عصر روشنگری غرب دارد اگر چه دامنه اثرگذاری منورالفکران ایران بسیار محدودتر و ضعیفتر است اما همین نیزبرای ما بسی مغتنم است که بزرگترین دست آورد آن شکلگیری عصر مشروطیت  است که این دوره نیز کنشگران خود یعنی مشروطه خواهان رامی طلبد. این دوره کوتاه است و بسرعت تحولات جدید کشورمان را به دوران پسا مشروطیت پیوند می دهد که این دوره که  عصر پهلوی اول میباشد کنشگر خود را از درون میزایاند که متجددین میباشند. ما پس از کودتای سال سی و دو از دوران مشروطیت و پسامشروطیت که گفتمان آن دوره بود به گفتمان انقلاب و روشنفکران آن عصر میرسیم که باز از مهمترین دورانهای تاریخ اندیشه معاصر است. دوره پسا انقلاب و دوره متفکران آخرین دفتر از تاریخ اندیشه جدید ایرانی است که ما را به وضعیت کنونی می رساند که همه با هم حلقههای پیوسته این تاریخ میباشند.

پرونده «قاجار» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/10171

پرونده »مشروطه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/11223

 

 

 



همچنین مشاهده کنید