سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

معرفی دو کتاب از سجاد آیدنلو، در زمینه شاهنامه پژوهی



      معرفی دو کتاب  از  سجاد آیدنلو، در زمینه شاهنامه پژوهی
علی کاظمی

 

آیدنلو، سجاد، 1388، از اسطوره تا حماسه، تهران، انتشارات سخن
سجاد آیدنلو، نویسنده کتاب از اسطوره تا حماسه، شاهنامه‌پژوه و محقق دانشور در حوزه ادبیات فارسی است. وی متولد سال ۱۳۵۹ شهرستان اورمیه و استاد ادبیات فارسی در دانشگاه پیام نور ارومیه است. از وی تحقیقات و مقالات زیادی در حوزه شاهنامه‌شناسی در مجلات معتبر داخلی و خارجی منتشر شده و کتبی نیز در این زمینه‌ها دارد.

روش کار او در مقالات تحقیقی اش ارجاعات مکرر به کتب و مقالات دیگر است. اما به نظر نمی رسد که این کار به وحدت و یکپارچگی کار او لطمه زده باشد. از سجاد آیدنلو مقالات بسیاری در مجلات داخلی و خارجی منتشر شده است. از کتاب های این نویسنده نیز می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • از اسطوره تا حماسه هفت گفتار در شاهنامه‌پژوهی، با مقدمه دکتر محمدامین ریاحی
  • آفتابی در میان سایه‌ای: جشن نامه استاد دکتر بهمن سرکاراتی
  • پهلوان نامه گرشاسپ: تلخیص و بازنویسی کتاب گرشاسپ نامه
  • رستم نامه: داستان منظوم مسلمان شدن رستم به دست امام علی (ع) به انضمام معجز نامه مولای متقیان
  • طومار نقالی شاهنامه
  • دفتر خسروان
  • شاهنامه و ادب عامیانه کردی
  • متون منظوم پهلوانی‏‫

در این نوشته به بررسی و معرفی کتاب از اسطوره تا حماسه خواهیم پرداخت. کتاب از هفت مقاله با کلیت شاهنامه پژوهی شکل گرفته است. دکتر محمد امین ریاحی نیز برای این کتاب مقدمه نوشته اند.

مقاله اول:

ارتباط اسطوره و حماسه

برپایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

این مقاله به نسبت میان اسطوره و حماسه می پردازد. نویسنده در ابتدا با اذعان به اینکه تعاریف متعددی از اسطوره وجود دارد تعریف دکتر سرکاراتی را به عنوان یکی از تعاریف برمی گزیند:«هرگاه بخواهیم تعریفی کوتاه و ناگزیز و نارسا از اسطوره ارائه کنیم، می توان گفت: اسطوره اساسا نوعی از حکایت است و بازگویی است. داستانی است سنتی که ضمن آن تصاویر ذهنی گروهی انسان از جهان برون و روابط ناظر بر آن به یاری الفاظ و کلمات نمودار شده است. به عبارت دیگر اسطوره پنداشت های مشتر ک قوم و جماعتی است در دورانی معین درباره هستی و گیتی، مرد (انسان)، خویش و بیگانه و آفاق و انفس که به شکل داستان بازگو شده است. در تحلیل نهایی، اسطوره تبلوری است از آرایش ذهنی در قالب زبان. هدف ذهن از پرداختن این آرایه ها نهایتا گونه ای خبر و پیام رسانی است».( ص 24)

نویسنده تعریف حماسه را نیز از دکتر شفیعی کدکنی به وام می گیرد که: «حماسه شعری است داستانی – روایی با زمینه قهرمانی و صبغه قومی و ملی که حوادثی بیرون از حدود عادت در آن جریان دارد».(ص 24)

نویسنده در ادامه اسطوره را یکی از عناصر تشکیل دهنده حماسه می داند و حماسه را به گونه ای ادامه اسطوره. «اسطوره ها هرگز به طور کامل نمرده و فراموش نشده اند بلکه ماندگاری و بازتاب آنها به صورت های دیگر بوده که یکی از این انواع – و حتی مهمترین و بهترین ساخت و شکل حفظ و تجلی آنها – حماسه و داستانهای حماسی بوده است».(ص 25) اما همچنین باید توجه داشت «اسطوره همواره و حتما به حماسه بدل نمی شود».(ص 26)

نویسنده در ادامه دلایل اصلی تبدیل اسطوره به حماسه را بر مبنای منابع ایرانی ( خصوصا شاهنامه) بیان می کند. در ادامه تفاوت های اسطوره و حماسه را به ده بخش قابل تقسیم می داند:

1- محدودیت زمانی: «در اسطوره، ‌زمان ازلی و نامعین است اما در حماسه، ‌با اینکه بسیار قدیمی است، هرگز بی آغاز و ازلی نیست و این تفاوت به ویژه در موضوع آفرینش بهتر نمایان می شود».(ص 34)

2- حد مکانی: «در اسطوره، مکان آسمانی و مینوی است و حدود معینی ندارد و به اصطلاح "بی مکان" است اما در حماسه، مکان زمینی، این جهانی و دارای محدوده مشخصی است».(ص 36)

3- کاهش صبغه ی قدسی و مینوی (زمینی شدن): «به هنگام تبدیل اسطوره به حماسه، ارزش دینی و اعتقادی اسطوره یا کاملا از بین می رود یا رنگ می بازد».(ص 37)

4- جابه جایی یا دگرگونی: «اسطوره و مسائل مربوط به آن، ممکن است در طول زمان و در مکان ها و میان مردمان گوناگون دچار تغییراتی شود و شکل دیگری بیابد که مجموع این دگرگونی ها را اصطلاحا "جابه جایی اساطیر" می نامند».(ص 40)

5- شکستگی: «گاهی در مرحله گذر از اسطوره به حماسه روایت، مضمون یا شخصیتی دچار شکستگی و تقسیم می شود و پاره هایی از آن در یک یا چند داستان، موضوع و شخصیت دیگر حماسی نمود می یابد».(ص 41)

6- انتقال: «در جریان تکوین داستان های حماسی، احتمال دارد کارها یا ویژگی های یک یا چند شخصیت یا موجود اساطیری به کس یا چیز دیگری منتقل شود».(ص 43)

7- قلب یا تبدیل: «ممکن است برخی اشخاص یا عناصر اساطیری در چارچوب داستانیِ حماسه، به صورتی وارونه ی ماهیت یا سرشت باستانی خویش درآیند».(ص 44)

8- ادغام یا تلفیق: گاهی ممکن است «ویژگی های یک شخصیت حماسی، آمیزه ای از خصوصیات چند کس دیگر در روایات اساطیری باشد».(ص 46)

9- حذف: «در مواردی بن مایه ها و داستان هایی در ماخذ اساطیری ایران به نظر می رسد که در قالب داستانی شاهنامه [با فرض این نکته که شاهنامه مهم ترین منبع حماسه ملی ایران است] نیست و حذف شده است».(ص 48)

10- فراموشی: «طی مراحل ورود اسطوره به قالب حماسه، گاه بنیان اساطیری برخی ترکیبات، تعابیر، آیین ها و شخصیت ها فراموش می شود».(ص 49)

مقاله دوم:

فرضیه ای درباره مادر سیاوش

داستان سیاوش از مهمترین و جذاب ترین بخش های شاهنامه فردوسی است به گونه ای که حتی برخی از شاهنامه پژوهان نقطه شروع شاهنامه را داستان سیاوش می دانند. با این وجود جالب است که درباره نام و هویت مادر سیاوش اشارات آشکار و دقیقی در روایات حماسی  - اساطیری ایرانی وجود ندارد.

دکتر آیدنلو در این مقاله سعی دارد بنا بر فرضیه ای که خودشان مطرح کرده اند به شناخت بیشتر این شخصیت شاهنامه ای دست پیدا کنند. به همین منظور در ابتدا به چگونگی ورود مادر سیاوش به داستان سخن می گوید و حضور او را به داستان، «مبهم و شتابناک» ارزیابی می کند. به نظر نویسنده همین ویژگی ها به همراه «خروج ناگهانی مادر سیاوش از روند داستانی شاهنامه باعث شده است که بعضی از محققان، به درستی احتمال بودن اسطوره ای گم شده یا تغییر یافته را درباره هویت این زن و زایش سیاوش مطرح کنند». (ص 64)

نویسنده سپس به چند نظر درباره مادر سیاوش اشاره می کند و پس از آن فرضیه خود را درباره مادر سیاوس مبنی بر پری بودن او ارائه می کند. البته «پری در مفهوم باستانی و پیش از زرتشت این موجود اساطیری ... که در طول زمان و مراحل گذر داستان از اسطوره به حماسه – که اصطلاحا جابه جایی و دگرگونی اساطیر نامیده می شود – هم گام با تغییرات دیگر در اصل روایت، هویت او نیز به هیأت متناسب با داستان حماسی یعنی دختری زیبارو و دلربا درآمده است».(ص 64)

نویسنده سپس به توضیح معنای پری و سیر تاریخی آن و مقایسه اش با نمونه های هندی و یونانی اش می پردازد. به هر روی پریان در انگاره های پیش از زردشتی «ایزد بانوان باروری و زایندگی محسوب می شدند که از زیبایی آرمانی و افسون آمیزی بهره مند بودند و برای انجام خویشکاری خود که همان فرزندزایی بوده است، بر شاهان و پهلوانان اساطیری رخ می نمودند و پس از دلربایی، ‌با آنها پیوند می گرفتند».(ص 64)

در همین راستا نگارنده احتمال می دهد «که شاید مادر سیاوش نیز در اصل یکی از این پریان دلربا و افسونگر بوده است که با قرار گرفتن بر سر راه یلان ایرانی و سپس برانگیختن عشق پادشاه ایران، وظیفه ی اساطیری خود یعنی باروری و زایندگی را با به دنیا آوردن سیاوش انجام می دهد».(ص 67)

نویسنده در ادامه ویژگی های پریان در ادب فارسی را بر می رسد و برای فرضیه خویش شواهدی از شاهنامه فردوسی ارائه می کند.

 

مقاله سوم:

نشانه های سرشت اساطیری افراسیاب در شاهنامه

دکتر آیدنلو در این مقاله سعی بر این دارد تا شخصیت اسطوره ای افراسیاب، شاه تورانی و بزرگترین دشمن ایرانیان، را واکاوی کند. عده ای از ایران شناسان افراسیاب را نماد اپوش،‌ دیو خشکسالی دانسته اند و برخی دیگر او را اژدها. «مجموع این دیدگاه ها نشان می دهد که برخی از اسطوره شناسان، افراسیاب را در سرشت نخستین و اساطیری خویش،‌ موجودی غیر انسان و عنصری اهریمنی به سان دیو و اژدها پنداشته اند».(ص 90) نویسنده در ادامه شواهدی از متون پهلوی و شاهنامه برای این منظور می آورد. همچنین نتیجه می گیرد: «نمود انسانی افراسیاب در شاهنامه، نتیجه تغییر شخصیت این موجود در عرصه ی اساطیر و بعد حماسه ... و هماهنگ سازی آن با معیارهای نسبتا خردپذیرتر است».(ص 92)

نویسنده در ادامه به مشابهت های نامی افراسیاب و ضحاک و مشابهت هر دو با اهریمن می پردازد. پس از آن به پیگیری ویژگی های دیوان و اژدهایان و مشابهت هایشان با افراسیاب در شاهنامه و دیگر متون می پردازد؛ ویژگی هایی مانند خشکسالی و اقامت در مغاک و زیر زمین  و جادو و جادوگری.

دکتر آیدنلو در پایان این گونه نتیجه گیری می کند که «بدین سان، افراسیاب، اژدها/ دیو اهریمنی سهمناک در اسطوره های باستانی، در روند دگرگونی شخصیت و جابه جایی اساطیر، به هیأت شاه – یل تورانی و سپستر پهلوانی ترک و بوده ای تاریخی درآمده اما نشانه های سرشت نخستین و اساطیری او در شاهنامه و برخی دیگر از منابع، برجای مانده است».(ص 113)

 

مقاله چهارم

نوش دارو چیست؟

نویسنده در این مقاله سعی دارد به بررسی نوش دارو بپردازد. نوش دارو به صورت ناخودآگاه ذهن را به سمت داستان رستم و سهراب می برد. آیدنلو نوش دارو را دراین داستان جدای از جنبه داستانی و صوری، از آن گونه عناصر ویژه حماسه می داند که شایسته تأملی جداگانه هستند. او همچنین معانی ای را که برای نوش دار ذکر شده است – از جمله: پادزهر و معجون  مفرح قلب و معالج زخم های سخت – سطحی می داند.

دکتر آیدنلو با بررسی معنای لغوی نوش دارو در زبان های اوستایی و پهلوی به معنای داروی بی مرگی و جاودانگی می رسد. این معنا مشابهت بسیاری با هوم در اوستا دارد. نویسنده در ادامه به بررسی هوم در سنت هند و ایرانی و سپس تر در اوستا و نظر منفی زرتشت به آن و در ادامه بازگشت هوم به جایگاه آیینی پیش از زرتشت می پردازد. در متون اوستایی هوم به معنای دور دارنده ی مرگ است. در متون ودایی نیز هوم آب زندگانی است.

نویسنده در ادامه و در پی کشف هر چه بیشتر شباهت هوم و نوش دارو سوالاتی مطرح می کند و در پی پاسخ به آنهاست. سوالاتی مانند اینکه «منظور از نوش دارو به مفهوم هوم در شاهنامه، نوع آشامیدنی آن است یا گونه گیاهیش؟» (ص 126)

این مقاله با این نتیجه گیری به پایان می رسد که: «محتملا نوش دارو چنان که از معنای واژگانی و مصداق اوستایی آن، هوم، استنباط می شود در اصل نقش جاودانگی بخشی و نامیرایی داشته اما در شاهنامه فقط  به ویژگی درمانگری آن اشاره شده است و این شاید به دلیل آن است که زندگانی ابدی ویژه اسطوره است و در حماسه صرف نظر از چند استثنا، عمر طولانی جایگزین آن شده است لذا نوش دارو نیز تنها  می تواند شخص را از زخم رهایی بخشد نه از خود مرگ یا کشته شدن».(ص 135)

 

مقاله پنجم:

اسب دریایی در داستان های پهلوانی

نویسنده در ابتدا به «اهمیت آیینی و حضور مقدس و دیر سال اسب در زندگی و باورهای هند و اروپایی» اشاره می کند و در این مقاله به طور خاص سعی بر تمرکز روی مضمون «اسب دریایی» دارد. اسبی که از دریا یا از رودی بیرون می آید و ویژگی های خاص دارد که «در بیشتر موارد در اختیار پهلوان یا شاه قرار می گیرد».(ص 142)

نویسنده در ادامه به پی گیری چنین مضمونی در فرهنگ ایرانی و دیگر فرهنگ ها می پردازد. و کهنترین اشاره به این مضمون در فرهنگ و ادب ایران را در شاهنامه و در روایت کشته شدن یزدگرد بزه کار می یابد. اما در عین حال مصادیق چنین مضمونی را در در دیگر فرهنگ ها من جمله اسلامی، ارمنی، کردی، آذربایجانی، ترکی، مغولی و نواحی ختلان، ‌تخارستان، اورفه و پیرامون رود جیحون قابل پیگیری می داند.

جالب است با اینکه در شاهنامه رخش، اسب رستم، کره ای معمولی است اما «در سنت شفاهی و باورهای عامیانه، رخش رستم نیز به رغم متن شاهنامه از نژاد دریایی دانسته شده است».(ص 159)

نویسنده در ادامه به ویژگی های چنین موجوداتی اشاره می کند.

 

مقاله ششم

جام  کیخسرو و جمشید

این مقاله به بررسی جام کیخسرو و جام جمشید می پردازد. نویسنده مدعی است از جام گیتی نمای کیخسرو «که یکی از ابزارهای شگفت و نمادین شاهنامه است نه تنها در روایات اوستایی و پهلوی مربوط به کیخسرو سخنی نرفته، بلکه در هیچ یک از منابع اساطیری و داستانی پیش از شاهنامه نیز قرینه یا الگویی برای مفهوم "جام جهان نما" دیده نمی شود».(ص 166)

به ادعای نویسنده اولین بار بیش از یک صد سال پس از شاهنامه در کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات محمد بن محمود همدانی اشاره ای به منشا پیدا شدن جام گیتی نما شده است.

نویسنده در ادامه با پیش کشیدن شواهدی از دنیای سامی نژاد و اشارات کهن تورات و تلمود در مورد جام گیتی نما از یک سو و «نبودن هیچ نشانه یا الگویی برای "جام جهان نما" در اسطوره های موجود ایرانی» فرضیه ای مطرح می کند: «شاید مضمون "جام گیتی نما" از بن مایه های سامی – توراتی باشد که در روایات حماسی ایران وارد شده است».(ص 170)

دکتر آیدنلو در ادامه با پیش کشیدن داستان بیژن و منیژه، «که قدیمی ترین و اصیل ترین محل ذکر جام ویژه جهان بین در فرهنگ و ادب ایران است»(ص 170) و همچنین با پارتی دانستن منشا آن،‌ به تاثیر پذیری و تاثیر گذاری اشکانیان از جمله از یهودیان می پردازد تا فرضیه خویش را موجه تر کرده باشد.

او البته فرضیه خویش را مشروط به این امر می داند «که در اساطیر و حماسه های هند و اروپایی، قرینه یا الگویی برای این مضمون یافته نشود».(ص 184)

 

مقاله هفتم:

ترنج بویا و به زرین

(تأملی بر یک آیین ایرانی در شاهنامه)

نویسنده در این مقاله در پی بررسی مضمون «ترنج به دست بودن» در شاهنامه است. در شاهنامه دو شخصیت ترنج به دست هستند یکی رستم «هنگامی که خشمگین از پیمان شکنی و بی رسمی اسفندیار به نزد وی آمده است» و یکی اسکندر «که به هیأت فرستادگان به درگاه فغفور چین رفته» و ترنج به کف دارد.

نویسنده با بیان اینکه هیچ گاه تامل کافی نشده است که این ترنج به دست داشتن در شاهنامه به چه معناست، به ادبیات عامیانه و توجیهاتی که برای آن شده است اشاره می کند. سپس با استفاده از خود شاهنامه نتیجه می گیرد که «"ترنج" و "به" زرین، ابزاری برای خوشبو کردن مجلس بوده است و رستم و اسکندر نیز به همین دلیل به هنگام ملاقات و حضور در محفل عمومی، ترنج بویا ... به دست گرفته اند و این خود مبتنی بر سنت دیرین معطر کردن محل های اجتماع و اهمیت سوزاندن گیاهان خوش بو در فرهنگ ایران باستان است و در واقع یک عمل آیینی به شمار می رود».(ص 213)

 

آیدنلو، سجاد، 1386، نارسیده ترنج، انتشارات نقش مانا، اصفهان

در این نوشته به معرفی کتاب نارسیده ترنج دکتر سجاد آیدنلو می پردازیم که مجموعه ای از بیست مقاله و نقد در حوزه مطالعات شاهنامه می باشد.

کتاب با مقدمه دکتر جلال خالقی مطلق آغاز می شود و سپس خود نویسنده در پیشگفتار چند صفحه ای به چگونگی و مدت آشنایی اش با شاهنامه اشاره می کند.

 

مقاله اول:

تاملاتی درباره منبع و شیوه کار فردوسی

«یکی از پر تکرارترین و در عین حال، دشوارترین و پیچیده ترین مباحث شاهنامه شناختی، موضوع منبع یا منابع فردوسی و شیوه بهره گیری از آنهاست».(ص 23) بحث اصلی در این مقاله روی این موضوع است که آیا فردوسی از منابعی غیر از شاهنامه ابومنصوری استفاده کرده است و در صورت مثبت بودن جواب به چه میزان. چرا که نویسنده منبع بودن شاهنامه ابومنصوری را دیگر جای تردید نمی داند.

نویسنده دلایلی عقلی و از خود شاهنامه ذکر می کند که شاهنامه فردوسی دارای دو تدوین بوده است و پس از اثبات آن این سوال پیش می آید که آیا در فاصله سال های میان این دو تدوین، فردوسی تنها حک و اصلاحات جزئی در کار شاهنامه می کرده است؟ یا این که بنا بر نظر برخی محققین میزان ابیات افزوده چیزی تا بیست هزار بیت نیز می رسد. پیگیری این سوال و بررسی کتاب غرر الاخبار ملوک الفرس و سیرهم ثعالبی که مانند شاهنامه فردوسی از شاهنامه ابومنصوری به عنوان منبع استفاده کرده است نویسنده را به این نتیجه می رساند که فردوسی از منابع دیگری نیز استفاده کرده است. همچنین نتیجه می گیرد که  باید «امانتداری» فردوسی را به گونه ای دیگر تعریف کرد.

 

مقاله دوم:

این بیت از فردوسی نیست

این مقاله به بررسی بیت: «زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک از این هر دو ناپاک به» می پردازد و در ابتدا به کارهای پژوهشگرانی که درباره این بیت اظهار نظر کرده اند (مثبت یا منفی) می پردازد.

نویسنده در ادامه به این موضوع اشاره می کند که این بیت در هیچ یک از نسخه های معتبر شاهنامه نیامده است (به طور مثال در هیچ یک از 15 دستنویس معتبری که مبنای چاپ دکتر خالقی مطلق قرار گرفته اند) و از ابیات الحاقی به شاهنامه است. اما درباره زمان جعل نمی توان قاطعانه نظر داد. تنها می توان گفت «شاید از قرن نه و اوایل سده دهم به بعد در برخی نسخ کم اعتبارتر شاهنامه افروده شده و از آنجا به چند چاپ غیر معتبر راه یافته است».(ص 68)

 

مقاله سوم:

ابیاتی محذوف یا گمشده از شاهنامه

ابیات محذوف یا گمشده «به طور کلی دو دسته است، نخست بیت هایی که گاهی در بعضی دستنویس ها نیامده و به یاری نسخه های دیگر قابل شناسایی و بررسی است و دیگر: بیت و بیت هایی که احتمالا به دلیل جرح و تعدیل های خود فردوسی یا سهو و عمد کاتبان از شاهنامه کنار گذاشته شده است».(ص 78) حال اگر بتوان به طریقی به این ابیات دست یافت «غنیمت بزرگی در متن شناسی شاهنامه محسوب می شود».(ص 78)

نویسنده در این مقاله سعی دارد با بررسی تطبیقی شاهنامه بنداری (ترجمه ای است که بنداری اصفهانی در سال های 620 تا 624 ه.ق از شاهنامه به عربی فراهم آورده است) با شاهنامه فردوسی تلاشی در این زمینه کرده باشد.

 

مقاله چهارم:

واژه ای فراموش شده از شاهنامه در فرهنگها

در این مقاله کوتاه، نویسنده با گوشزد کردن لزوم نوشتن فرهنگی جامع برای شاهنامه ونه فرهنگی که صرفا به لغات سخت و دیریاب اشاره داشته باشد، کلمه ای را پیش می کشد که با ادعای ایشان در هیچ یک از فرهنگ های فارسی نیامده است. و آن کلمه «یازگار» در شاهنامه فردوسی است. سپس سعی می کند به معنای آن راه یابد و نتیجه می گیرد: «این واژه همچنان که از ضبط "کاغذ" در بعضی از نسخ و چاپهای شاهنامه برمی آید، به معنای "ابزار کتابت، کاغذ" به کار رفته است». (ص 93)

 

مقاله پنجم:

بن مایه اساطیری «روییدن گیاه از انسان»

و بازتاب آن در شاهنامه و ادب پارسی

دکتر آیدنلو در این مقاله با بیان این امر که پی گیری و تحقیقِ مضامین و تصویرهای آثار ادبی فارسی در سطح تاریخی ، اجتماعی و اساطیری کمتر از سطح زیباشناختی صورت گرفته است به بررسی مضمون روییدن گیاه از انسان در ادب پارسی می پردازد. و کهن الگوی آن را داستان اسطوره ای روییدن گیاه ریواس از نطفه گیومرت می داند.

پس از مقایسه چنین مضمونی با فرهنگ های اسطوره ای دیگر به بیان نمونه های آن در ادب پارسی می پردازد:‌1- رویش گیاه از اشک چشم 2- روییدن گیاه از خون 3- رستن گل سرخ از عرق پیامبر 4- رویش گیاه از خاک گور 5- روییدن گیاه از اندامها و متعلقات انسان

مقاله ششم:

نخستین سند ادبی ارتباط آذربایجان و شاهنامه

نویسنده در ابتدا به این موضوع می پردازد که قدیمی ترین سند ادبی آذربایجان به فارسی دری کدام است. و پس از آنکه دیوان اشعار قطران تبریزی را قدیمی ترین سند ادبی آذربایجان به فارسی دری می داند،‌ در پی آن است تا میزان تاثیرپذیری آن را از شاهنامه بسنجد. البته ابتدا با بیان شواهدی مطمئن می شود که قطران با شاهنامه انس داشته است و در فضایی آشنا به شاهنامه می زیسته است. نویسنده در ادامه شواهدی از اشارات و تلمیحات قطران به شاهنامه فردوسی را بیان می دارد.

 

مقاله هفتم:

اصفهان و شاهنامه

این مقاله به نسبت میان شاهنامه و شهر اصفهان در دو ساحت می پردازد: 1- اصفهان در شاهنامه 2 – شاهنامه در اصفهان. در ساحت اول اشاراتی به ابیات مربوط به اصفهان در شاهنامه می رود. در ساحت دوم به تاریخ پربار هزارساله نسبت اصفهان و شاهنامه پرداخته می شود. آیدنلو در این مقاله از کارهای پیشگامانه ای که در عرصه شاهنامه در اصفهان صورت پذیرفته است اشاره می کند: از نوشته شدن کهنترین فرهنگ لغات شاهنامه و قدیمی ترین شاهنامه عربی موجود و کتابت شاهنامه گرفته تا شاهنامه خوانی و نقالی و تصحیح شاهنامه و شاهنامه پژوهی.

مقاله هشتم:

مقدمه شاهنامه نسخه بریتانیا / لندن (675 ه.ق)

در این مقاله نویسنده به بررسی و معرفی مقدمه شاهنامه نسخه بریتانیا می پردازد. این مقدمه بدان دلیل این گونه نامگذاری شده است که کهنترین مأخد آن شاهنامه دستنویس بریتانیاست.

مقاله نهم:

معجم شاهنامه و نکته هایی در شاهنامه شناسی

این مقاله به بررسی معجم شاهنامه تألیف محمد بن رضا بن محمد علوی توسی ملقب به شریف دفترخوان می پردازد. این شخص در اواسط سده ششم و اوایل قرن هفتم هجری می زیسته است. این فرهنگ  در آن زمان از روی نسخه ای از شاهنامه ای چهارجلدی در کتابخانه ای در اصفهان نوشته شده است. ویژگی این نسخه این بوده که معنای لغات مشکل پهلوی و دری را نیز در خود داشته است که نویسنده آن نامعلوم است. علوی توسی به جمع آوری این لغات در معجم خود اقدام کرده است.

 

مقاله دهم:

تندم فردوسی وار(فردوسی و شاهنامه در مرزبان نامه)

سجاد آیدنلو در این مقاله در پی شناخت میزان تأثیرپذیری مرزبان نامه (622 – 607 ه.ق) از شاهنامه فردوسی است. نویسنده پس از ارائه شواهد نتیجه می گیرد: اگر نویسنده مرزبان نامه آذربایجانی باشد یا این اثر در آذربایجان نوشته شده باشد، «اشارات گوناگون مربوط به فردوسی و شاهنامه در مرزبان نامه سند قابل توجهی برای گستره نفوذ شاهنامه در آذربایجان و آشنایی دقیق ادبای این منطقه با حماسه ملی ایران در قرنهای 6 و 7  هجری است.» (ص 227)

مقاله یازدهم:

شاهنامه در سفینه تبریز:

این مقاله چنان که از نامش پیداست به بررسی شاهنامه در کتاب سفینه تبریز می پردازد. سفینه تبریز جنگی است که در فاصله سالهای 721 تا 723 ه.ق توسط ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی گردآوری و کتابت شده است. در سفینه تبریز در مجموع 1245 بیت از شاهنامه آمده است که شامل مقدمه  و داستان رستم و سهراب و اکوان دیو و منتخبی از داستان رستم و اسفندیار و 13 بیت از بخشهای دیگر شاهنامه است. نویسنده همچنین به بررسی این ابیات با نسخه های شاهنامه می پردازد.

 

مقاله دوازدهم:

«شاهنامه ای» ترین شعر غنایی

دکتر آیدنلو در پی گیری تأثیر شاهنامه بر متون نظم و نثر ادبی بعد از آن،‌ این بار سراغ شعر غنایی و تأثیرپذیری آن از شاهنامه می رود و مسمطی را که متعلق به «مراسم سخنوری» (مراسمی که از دوره صفوی و در شب های ماه رمضان در قهوه خانه ها انجام می شده) است و متعلق به شاعری با تخلص شکوهی، به عنوان شاهنامه ای ترین شعر غنایی برمی گزیند.

نویسنده تلمیحات این مسمط را در سه سطح 1- اشارات مربوط به متن شاهنامه 2- تلمیحات مرتبط با ادب حماسی و 3- توجهات مبتنی بر روایات نقالی و مردمی از داستانهای شاهنامه بر می رسد.

مقاله سیزدهم:

نکته هایی درباره تلمیحات «شاهنامه ای» خاقانی

این مقاله به بررسی میزان تأثیرپذیری شاعر بزرگ شروان، خاقانی، از شاهنامه فردوسی می پردازد و تلمیحات خاقانی به شاهنامه مورد بررسی قرار می گیرد.

 

مقاله چهاردهم:

نادرترین تلمیحات حماسی – اساطیری در شعر پارسی

آیدنلو با بیان این که تلمیحات کم کاربردتر و نادر شاعران، کمتر مورد بررسی قرار گرفته اند، توجه به آنها را در کمک به ارزیابی اندوخته های فرهنگی شاعر و آشنایی او با متون و منابع پیش از خودش، بسیار مهم می داند. نویسنده مقاله، قاآنی و خاقانی را در زمینه استفاده از نوادرِ تلمیحات، سرآمد دیگران می داند. سپس به بیان و شرح نمونه هایی از این تلمیحات می پردازد.

مقاله پانزدهم:

همانند یابی دو تمثیل مثنوی در ادب حماسی

این مقاله به ریشه یابی دو تمثیل مثنوی، «مارگیر و اژدهای فسرده» در دفتر سوم و «حکایت شیر ونخچیران» در دفتر نخست مثنوی معنوی در آثار حماسی پیرو شاهنامه می پردازد. به طور مثال حکایت «شیر و نخچیران» را در بهمن نامه ایران شاه باز می یابد.

 

مقاله شانزدهم:

خویشکاری مشترک «نی» در بندهشن و مقدمه مثنوی

«فرضیه ای در بررسی مقایسه ای حماسه و عرفان»

دکتر آیدنلو در این مقاله به دنبال کشف مشابهت های میان نی در بندهشن (از مهمترین منابع اساطیر ایران به زبان پهلوی) و مثنوی معنوی می باشد. نویسنده، آثاری چون مثنوی مولوی، غزلیات شمس، دیوان حافظ و مجموعه های عطار را زیر عنوان عرفان اسلامی – ایرانی جمع می کند و مدعی است اسطوره های ایرانی و عرفان ایرانی «به دلیل وابستگی این دو حوزه به آبشخور مشترکی به نام "فرهنگ ایران"» دارای اشتراکات و همسانی هستند.

نویسنده در ادامه به مقایسه انسان کامل حماسه یعنی فریدون که فر او در قالب گیاه «نی» به زمین آورده می شود و انسان کاملِ عرفان و نی در مقدمه مثنوی می پردازد.

مقاله هفدهم:

از میراث ادب حماسی ایران

این نوشته به بررسی و نقد کوش نامه سروده حکیم ایرانشان بن ابی الخیر که به کوشش جلال متینی توسط انتشارات علمی در سال 1377 منتشر شده است،‌ می پردازد. «کوش نامه منظومه ای است در 10129 بیت درباره داستان زندگی هزار و پانصد ساله کوش پیل دندان، فرزند کوش، برادر ضحاک».( ص 356)

مقاله به بخش های «درباره سراینده»، «نام قهرمان منظومه»، «پیشینه داستانی کوش و منبع منظومه»، «نکته هایی از داستان و ویژگی های منظومه»، «درباره نسخه  و شیوه تصحیح منظومه» و «چند پیشنهاد» تقسیم می شود.

 

مقاله هجدهم:

بررسی فرامرزنامه

دکتر آیدنلو در این نوشته ابتدا به «گزارش بسیار کوتاه و فشرده ای از اخبار فرامرز در مآخذی غیر از فرامرزنامه ها می پردازد. سپس مختصرا فرامرزنامه به اهتمام مجید سرمدی را معرفی می کند.

مقاله نوزدهم:

مهین دخت، بانو گشسپ سوار

این نوشته به معرفی بانوگشسب نامه به تصحیح و توضیح دکتر روح انگیز کراچی می پردازد. شخصیت زن قهرمان آن بهانه ای است تا نویسنده به دیگر آثار نیز سرک بکشد. قهرمان بانو گسب نامه،‌ بانو گشسب دختر رستم، پهلوان بانویی است مرد افکن و گردن کش.

مقاله بیستم:

رمانس همای نامه

این نوشته به معرفی همای نامه تصحیح محمد روشن می پردازد. «همای نامه ... در 4332 بیت به گزارش عشق ورزی همای ، پسر شهریار مصر، بر گل کامکار، دختر شاه شام و دشواریها و نبردهای مترتب بر آن و سرانجام وصال این دو دلداده دلاور می پردازد»(ص 435)

faryademurcheha@gmail.com

 

 آیدنلو  در پرتال جامع علوم انسانی

http://www.ensani.ir/fa/38629/profile.aspx

 

 آیدنلو در ویکیپدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF_%D8%A2%DB%8C%D8%AF%D9%86%D9%84%D9%88

 

پرونده ی «شاهنامه» در انسنا شناسی و فرهنگ
anthropology.ir/node/3739