چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
مجموعه جدید شعر وفات حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه (س) برای دیدار برادرشان حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) از زادگاهشان مدینه رهسپار طوس شدند. در بین راه تب و بیماری بر ایشان غلبه کرد و باعث متوقف شدنشان در شهر قم شد که در نهایت حضرت معصومه (س) در همین شهر از دنیا رفته و به خاک سپرده شدند. حرم حضرت معصومه در شهر مقدس قم هم اینک زیارتگاه شیعیان است. مطلب حاضر گلچینی از بهترین شعرهایی است که برای حضرت معصومه سروده شده است و در آنها افتخار نمودن ایرانیان به میزبانی حضرت معصومه، دوری از برادر، ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام و... بیان میشود. شما را به خواندن بهترین اشعار در رثای حضرت معصومه (س) دعوت مینماییم.
مجموعه اشعار وفات حضرت معصومه
در سردسیر شهر دل، روح بهاری
در شورهزار سینه من چشمهساری
میخواهی امشب بر کویر دیدگانم
با روضههایت باغی از شبنم بکاری
سهم تو از ارث پدر، خون جگر بود
از کودکی در ماتم او سوگواری
منزل به منزل در پی دلدار رفتی
در دشتهای عاشقی محمل سواری
داغ عزیزانت بلای جانتان شد
تو زخمی تیغ جفای روزگاری
تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
ای کاش میشد اندکی طاقت بیاری
میسوختی از آتش تب، بین بستر
دلخسته، راضی به رضای کردگاری
باید بیاید دلبرت، باید بیاید
در آخرین ساعات هم امیدواری
چشمان اشک آلودهات را تا دم مرگ
یک لحظه هم از درب حجره بر نداری
نام رضا از روی لبهایت نیفتد
با اینکه رو به قبله و در احتضاری
تو یادگار دلبرت را مثل زینب
با گریه روی سینه خود میفشاری
دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه
بر دامن زهرای اطهر میگذاری
❆❆❆
در مجلس عزای شما گریه میکنم
امشب فقط برای شما گریه میکنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشه سرای شما گریه میکنم
چون اشک بین روضه به هر درد مرهم است
با نیت شفای شما گریه میکنم
با بالهای بی رمق اشک دیدهام
در مشرق هوای شما گریه میکنم
من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضاست
دنبال رد پای شما گریه میکنم
خواندم چگونه پیر شدی در جوانیات
دارم ز غصههای شما گریه میکنم
عمری برای هجر پدر گریه کردهای
امشب منم به جای شما گریه میکنم
وحید قاسمی
ده شعر زیبا برای حضرت معصومه (س)
❆❆❆❆❆❆❆
برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصهزار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشتهاند برای زیارت زهرا
به سوی مرقد تو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بیبی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
ز داغ روضهات ابر بهار باید شد
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصهدار باید شد
نوشتهاند: کریمه، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بر بامت
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همهجا با تب رسیدن تو
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه، پشت امام رضا دویدن تو
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
تو را نبرد کسی بر دهانه بازار
فقط فراق شده علت خمیدن تو
عنان ناقه تو دست محرمان بود و
نیامدند برای اسیر دیدن تو
ولی ز سینه زینب زبانه بالا رفت
به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
به روی گونه این تک وب جا افتاد
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
هزار مرتبه از ناقه بیهوا افتاد
به تازیانه کتک خورد و پا شد از جایش
ولی دو مرتبه با ضربههای پا افتاد
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
به یاد صحنه گودال کربلا افتاد
کنار دیده درخون نشستهاش صد بار
سر عموی رشیدش ز نیزهها افتاد
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
به روی ناقه روان بود و بیصدا افتاد
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
به سوی قافله زخمیتر از همه برگشت
مهدی نظری
❆❆❆❆❆❆❆
باز هم میشوم کبوترتان
زیر این گنبد منورتان
من نمکگیر سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جای کرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشکهایم دخیل میبندند
به ضریح فرشتهپرورتان
از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خمیدهای اما
نگرفته به میخ در پرتان
محملت پرده داشت شکر خدا
سایبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشیره تو
شُکر، غارت نگشت زیورتان
در میان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
کم نشد لحظهای از وقار شما
غصه از همه بریدن تو
غم روی رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقهات بین ازدحام نرفت
بیخطر بود این پریدن تو
چادرت زیر چکمه گیر نکرد
لحظه تلخ پرکشیدن تو
بیبرادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد در جریده تاریخ
قصههای به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گلافشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت
پیر قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کِی دگر سنگ روی بام گذاشت
کی به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود
محمدجواد پرچمی
مرگ حضرت معصومه (س)؛ وفات یا شهادت؟
خشکم زده، ترک ترکم، تشنهام، چرا
باران رحمتی به بیابان نمیرسد
راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم
چشم ترم به حضرت باران نمیرسد
آه ای برادرم سر و سامان من تویی
این خواهر تو به سر و سامان نمیرسد
هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا
هم بر لب ترک زدهام جان نمیرسد
در بین بسترم، نفسم با تو میزند
جانان من، به این دل ویران نمیرسد؟
قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من
کارم دگر به دارو و درمان نمیرسد
آنقدر ناخوشم که در این لحظههای تلخ
دستم به سمت زلف پریشان نمیرسد
گرچه برادران مرا سر بریدهاند
آهم به آه زینب نالان نمیرسد
زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من
یک تن به داد این لب عطشان نمیرسد؟
شکر خدا نه نیزه، نه شمشیر خوردهای
نه از کمان حرملهها تیر خوردهای
رضا باقریان
آشنایی با حرم حضرت معصومه (س) در قم
❆❆❆❆❆❆❆
ای دختر و خواهرت ولایت
آیینه مادر ولایت
بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم
معصومه به کینه و به عصمت
افتاده به خاک پات عفت
در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده
گفتند و شنیدهاند ز آغاز
کز قدم به جنان دری شود باز
حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشدم از بهشت بهتر
قم قبله خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است
قم شهر مقدس قیام است
قم خانه یازده امام است
قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش
قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهر توست
گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز حریم او نشانه
کی گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافتهام کجاست آن قبر
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینه قم
مریم به برت اگر نشنید
این منظره را مسیح بیند
سازد به سلام سرو و قد خم
اول به تو بعد از آن به مریم
روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی
آن روز قرار از ملک رفت
ذکر صلوات بر فلک رفت
تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا
در خاک رهت ز عجز و ناله
میریخت سرشک همچو لاله
با گریه شوق و شاخه گل
برد اند به ناقهات توسل
دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو
آن پیر که سید زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود
گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت
بردند ترا به گریه هودج
تا خانه موسی ابن خزرج
از شوق تو ای بتول دوم
قم داد ندا به مردم قم
کای مردم قم به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید
آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید
قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به مهمان
قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ
قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر
حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جای گیرد
بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف
قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟
«میثم» همه عمر آنچه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت
غلامرضا سازگار
❆❆❆❆❆❆❆
اگرچه بال پریدن به آسمان داری
فرشتهای و به روی زمین مکان داری
نه از فرشته هم انگار برتری بانو
چراکه دختر موسی ابن جعفری بانو
رسیده از حرمت بی شمار رحمتها
اگر به پای تو افتادهاند بهجتها
در بهشت گمانم که نه، بهشت اینجاست
نوشتهاند حریم تو مرقد زهراست
چراغهای حریمت وب و ماه است
چقدر گوشه هر صحن آیت الله است
نشستهایم و به لب اشفعی لنا داریم
اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم
قرار بود قرار دل رضا باشی
چگونه میشود آخر ازو جدا باشی
قرار بود بیایی ولی توانت رفت
به شوق وصل به زهر فراغ جانت رفت
غریب میروی و هیچکس کنارت نیست
تمام زندگیت، هستیات بهارت نیست
خدا نخواست ببینی غم برادر را
نخواست باز ببیند شکسته خواهر را
زنان طوس به جای تو خواهری کردند
اگر چه نجمه نبودهست مادری کردند
گمان مکن که شود باز کربلا تکرار
قرار نیست رود خواهری سر بازار
نه طوس کرببلا باشد و نه قم کوفه
نه شهر شام و نه آن روضههای مکشوفه
سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت
طناب داغ اسارت ندیده دستانت
«کسی که داغ برادر کشید زینب بود
کسی که ناله مادر شنید زینب بود»
غروب بود، همین که رسید در گودال
تمام موی سرش شد سفید در گودال
از این طرف روی نیزه سر برادر رفت
از آن طرف پی یک گوشواره لشگر رفت
بس است تا به قیامت مصیبت زینب
شکست قلب زمین از اسارت زینب
شکست قلب زمین و زمان به تنگ آمد
به سمت معجر زینب همین که سنگ آمد
سیدحجت بحرالعلومی طباطبایی
❆❆❆❆❆❆❆
آمدی و بهشت را با خود
به دل این کویر آوردی
کوثرانه قدم زدی در شهر
خیرهای کثیر آوردی
آمدی و مشام هر کوچه
پر شده از شمیم احساست
یادگاری مادرت زهراست
عطر نام تو، نفحه یاست
به لب مردمان غمدیده
با حضورت تبسم آوردی
آمدی با فرشتگان از راه
آسمان را سوی قم آوردی
با تو بوی بهشت پیچیده
دم به دم در فضای بیت النور
آسمان آمده به پابوسی
آمده تا حرای بیت النور
حرف رفتن که میزنی ناگاه
دل قم کوچه کوچه میگیرد
یا کریمی که دل به تو بسته
از فراق تو آه میمیرد
خاطر آسمانیات انگار
گاه گاهی غبار غم دارد
بغضهای شکسته ناگاه
چشمهایی که دم به دم دارد
شعله آه و... قلب بی تابت
در تب اشتیاق میسوزد
باز هم قصه جداییها
جگرت از فراق میسوزد
چشمهایت دو چشمه کوثر شد
یاد داری وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد
حسرت دیدن برادر را
زینب حضرت رضایی و
چشمهایی پر از شفق داری
دیدن غربت «ولی» سخت است
بانوی بیقرار حق داری
آمدی از مدینه تا ایران
برسانی چنین پیامت را
که تحمل نمیتوانی کرد
لحظهای غربت امامت را
سیره ناب فاطمی این است
راه را بر همه نشان دادی
تو شهید ولایتی بانو
در هوای امام جان دادی
سیره ناب فاطمی این است
مادرت پا به پای مولایش...
محسنش جای خود، خود مادر
پشت در شد فدای مولایش
بین کوچه کبود شد بازو
ولی اسباب روسپیدی شد
آه دست شکسته مادر
بانی نهضت رشیدی شد
سیره ناب فاطمی یعنی
در شریعه رشادت عباس
تشنه لب از فرات برگشتن
دست و مشک و قیامت عباس
دستهایش قلم شدند آن روز
تا حدیث حماسه بنویسد
همه شعر را اگر شاعر
در دو مصرع خلاصه بنویسد:
هر کسی شد فدای مولایش
نام او در جهان علم گردد
مرقدش در تمامی عالم
قبله و کعبه و حرم گردد
یوسف رحیمی
جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمهها عمرشان کم است
دنیا چرا به «فاطمه» نامهربان شده
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بیپاسبان شده
گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بیسایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
علی اکبر لطیفیان
❆❆❆❆❆❆❆
غمی میان دل خستهام شرر دارد
دل شکستهام اینگونه همسفر دارد
کبوتری که نشسته به روی ایوانم
دوباره آمده و از رضا خبر دارد
خیال غربت او میکشد مرا، اما
دلم ز غصه زینب غمی دگر دارد
ز کاروان اسیران و خواهری تنها
که حلقهای ز یتیمان در به در دارد
ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد
ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد
ز مادری که کنار سر دو طفلانش
ز کوچههای یهودینشین گذر دارد
ز دختری که یتیم است و در تمامی راه
به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد
ز دختری که به لکنت به عمهاش میگفت
بگو به دختر شامی که این، پدر دارد
ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید
لبان خشک پدر زخمهای تر دارد
سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم
کسی نبود که سر را ز خاک بردارد
حسن لطفی
❆❆❆❆❆❆❆
و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه پرستوی پرپرش باشی
مدینه شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شدهای مثل مادرش باشی
خدا تو را به دل بیقرار ما بخشید
و خواست جلوهای از حوض کوثرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید آمدهای سایه سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
و تا همیشه تو یاس معطرش باشی
نگاه تو همه را یاد او میاندازد
به چهرهات چه میآید که خواهرش باشی
خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
قاسم صرافان
❆❆❆❆❆❆❆
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
اینهمه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بیخبرم
سالها میشود و از پیرهنش بیخبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور ربرم ریختهاند
چقدر دسته گل روی سرم ریختهاند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور وبرم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هماند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هماند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
علی اکبر لطیفیان
❆❆❆❆❆❆❆
لبخند بر لبان زمین آشکار شد
امسال در عزای تو فصل بهار شد
خجلت زده درخت به کنجی نشسته است
که با گل و شکوفه چرا همقطار شد؟
مهتاب شمع سوخته در پیش گنبدت
خورشید هم وب دنبالهدار شد
هر کفتری که صبح به دور شما نگشت
آنروز را به شب نرسانده شکار شد
پروانه عبور به غیر از حرم نداشت
پروانهای که ظهر به گنبد دچار شد
غیر از حریم تو سر هر شاخهای نشست
حق با پرنده بود ولی سنگسار شد
بیبی کریمه است و برای گناهکار
درهای صحن آینه راه فرار شد
زیباست سویت آمده این رود غم ولی
هرجا که قلب رود شکست آبشار شد
اینجا نه! روبروی ضریحت مرا بخر
وقتی که خوب گونه من آبدار شد
اشک تو میچکید به خاک و میآمدی
ساوه به قم تمام درخت انار شد
گردیدهام به دور حرم هفت مرتبه
اما چرا طواف شما هشت بار شد؟
غیر از سلام حامل آه است هرکسی
از قم به سمت طوس سوار قطار شد
از جنس سنگ نیست از اشک ملائکست
آن سنگ که برای تو سنگ مزار شد
در زیر پای اینهمه زائر به لطف تو
موری به زنده بودنش امیدوار شد
مهدی رحیمی
❆❆❆❆❆❆❆
دوباره آمدهام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خرابتر شدهام
خدا کند به من بیپناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این اشفعی لنا بدهی
تو آمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی رخصت عزا بدهی
تمام سال برای تو روضه میگیریم
هزار مرتبه هم در عزات میمیریم
مجید تال
گروه فرهنگ و هنر وب
در سردسیر شهر دل، روح بهاری
در شورهزار سینه من چشمهساری
میخواهی امشب بر کویر دیدگانم
با روضههایت باغی از شبنم بکاری
سهم تو از ارث پدر، خون جگر بود
از کودکی در ماتم او سوگواری
منزل به منزل در پی دلدار رفتی
در دشتهای عاشقی محمل سواری
داغ عزیزانت بلای جانتان شد
تو زخمی تیغ جفای روزگاری
تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
ای کاش میشد اندکی طاقت بیاری
میسوختی از آتش تب، بین بستر
دلخسته، راضی به رضای کردگاری
باید بیاید دلبرت، باید بیاید
در آخرین ساعات هم امیدواری
چشمان اشک آلودهات را تا دم مرگ
یک لحظه هم از درب حجره بر نداری
نام رضا از روی لبهایت نیفتد
با اینکه رو به قبله و در احتضاری
تو یادگار دلبرت را مثل زینب
با گریه روی سینه خود میفشاری
دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه
بر دامن زهرای اطهر میگذاری
❆❆❆
در مجلس عزای شما گریه میکنم
امشب فقط برای شما گریه میکنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشه سرای شما گریه میکنم
چون اشک بین روضه به هر درد مرهم است
با نیت شفای شما گریه میکنم
با بالهای بی رمق اشک دیدهام
در مشرق هوای شما گریه میکنم
من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضاست
دنبال رد پای شما گریه میکنم
خواندم چگونه پیر شدی در جوانیات
دارم ز غصههای شما گریه میکنم
عمری برای هجر پدر گریه کردهای
امشب منم به جای شما گریه میکنم
وحید قاسمی
ده شعر زیبا برای حضرت معصومه (س) |
❆❆❆❆❆❆❆
برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصهزار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشتهاند برای زیارت زهرا
به سوی مرقد تو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بیبی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
ز داغ روضهات ابر بهار باید شد
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصهدار باید شد
نوشتهاند: کریمه، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بر بامت
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همهجا با تب رسیدن تو
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه، پشت امام رضا دویدن تو
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
تو را نبرد کسی بر دهانه بازار
فقط فراق شده علت خمیدن تو
عنان ناقه تو دست محرمان بود و
نیامدند برای اسیر دیدن تو
ولی ز سینه زینب زبانه بالا رفت
به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
به روی گونه این تک وب جا افتاد
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
هزار مرتبه از ناقه بیهوا افتاد
به تازیانه کتک خورد و پا شد از جایش
ولی دو مرتبه با ضربههای پا افتاد
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
به یاد صحنه گودال کربلا افتاد
کنار دیده درخون نشستهاش صد بار
سر عموی رشیدش ز نیزهها افتاد
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
به روی ناقه روان بود و بیصدا افتاد
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
به سوی قافله زخمیتر از همه برگشت
مهدی نظری
❆❆❆❆❆❆❆
باز هم میشوم کبوترتان
زیر این گنبد منورتان
من نمکگیر سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جای کرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشکهایم دخیل میبندند
به ضریح فرشتهپرورتان
از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خمیدهای اما
نگرفته به میخ در پرتان
محملت پرده داشت شکر خدا
سایبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشیره تو
شُکر، غارت نگشت زیورتان
در میان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
کم نشد لحظهای از وقار شما
غصه از همه بریدن تو
غم روی رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقهات بین ازدحام نرفت
بیخطر بود این پریدن تو
چادرت زیر چکمه گیر نکرد
لحظه تلخ پرکشیدن تو
بیبرادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد در جریده تاریخ
قصههای به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گلافشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت
پیر قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کِی دگر سنگ روی بام گذاشت
کی به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود
محمدجواد پرچمی
مرگ حضرت معصومه (س)؛ وفات یا شهادت؟ |
خشکم زده، ترک ترکم، تشنهام، چرا
باران رحمتی به بیابان نمیرسد
راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم
چشم ترم به حضرت باران نمیرسد
آه ای برادرم سر و سامان من تویی
این خواهر تو به سر و سامان نمیرسد
هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا
هم بر لب ترک زدهام جان نمیرسد
در بین بسترم، نفسم با تو میزند
جانان من، به این دل ویران نمیرسد؟
قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من
کارم دگر به دارو و درمان نمیرسد
آنقدر ناخوشم که در این لحظههای تلخ
دستم به سمت زلف پریشان نمیرسد
گرچه برادران مرا سر بریدهاند
آهم به آه زینب نالان نمیرسد
زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من
یک تن به داد این لب عطشان نمیرسد؟
شکر خدا نه نیزه، نه شمشیر خوردهای
نه از کمان حرملهها تیر خوردهای
رضا باقریان
آشنایی با حرم حضرت معصومه (س) در قم |
❆❆❆❆❆❆❆
ای دختر و خواهرت ولایت
آیینه مادر ولایت
بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم
معصومه به کینه و به عصمت
افتاده به خاک پات عفت
در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده
گفتند و شنیدهاند ز آغاز
کز قدم به جنان دری شود باز
حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشدم از بهشت بهتر
قم قبله خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است
قم شهر مقدس قیام است
قم خانه یازده امام است
قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش
قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهر توست
گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز حریم او نشانه
کی گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافتهام کجاست آن قبر
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینه قم
مریم به برت اگر نشنید
این منظره را مسیح بیند
سازد به سلام سرو و قد خم
اول به تو بعد از آن به مریم
روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی
آن روز قرار از ملک رفت
ذکر صلوات بر فلک رفت
تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا
در خاک رهت ز عجز و ناله
میریخت سرشک همچو لاله
با گریه شوق و شاخه گل
برد اند به ناقهات توسل
دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو
آن پیر که سید زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود
گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت
بردند ترا به گریه هودج
تا خانه موسی ابن خزرج
از شوق تو ای بتول دوم
قم داد ندا به مردم قم
کای مردم قم به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید
آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید
قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به مهمان
قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ
قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر
حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جای گیرد
بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف
قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟
«میثم» همه عمر آنچه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت
غلامرضا سازگار
❆❆❆❆❆❆❆
اگرچه بال پریدن به آسمان داری
فرشتهای و به روی زمین مکان داری
نه از فرشته هم انگار برتری بانو
چراکه دختر موسی ابن جعفری بانو
رسیده از حرمت بی شمار رحمتها
اگر به پای تو افتادهاند بهجتها
در بهشت گمانم که نه، بهشت اینجاست
نوشتهاند حریم تو مرقد زهراست
چراغهای حریمت وب و ماه است
چقدر گوشه هر صحن آیت الله است
نشستهایم و به لب اشفعی لنا داریم
اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم
قرار بود قرار دل رضا باشی
چگونه میشود آخر ازو جدا باشی
قرار بود بیایی ولی توانت رفت
به شوق وصل به زهر فراغ جانت رفت
غریب میروی و هیچکس کنارت نیست
تمام زندگیت، هستیات بهارت نیست
خدا نخواست ببینی غم برادر را
نخواست باز ببیند شکسته خواهر را
زنان طوس به جای تو خواهری کردند
اگر چه نجمه نبودهست مادری کردند
گمان مکن که شود باز کربلا تکرار
قرار نیست رود خواهری سر بازار
نه طوس کرببلا باشد و نه قم کوفه
نه شهر شام و نه آن روضههای مکشوفه
سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت
طناب داغ اسارت ندیده دستانت
«کسی که داغ برادر کشید زینب بود
کسی که ناله مادر شنید زینب بود»
غروب بود، همین که رسید در گودال
تمام موی سرش شد سفید در گودال
از این طرف روی نیزه سر برادر رفت
از آن طرف پی یک گوشواره لشگر رفت
بس است تا به قیامت مصیبت زینب
شکست قلب زمین از اسارت زینب
شکست قلب زمین و زمان به تنگ آمد
به سمت معجر زینب همین که سنگ آمد
سیدحجت بحرالعلومی طباطبایی
❆❆❆❆❆❆❆
آمدی و بهشت را با خود
به دل این کویر آوردی
کوثرانه قدم زدی در شهر
خیرهای کثیر آوردی
آمدی و مشام هر کوچه
پر شده از شمیم احساست
یادگاری مادرت زهراست
عطر نام تو، نفحه یاست
به لب مردمان غمدیده
با حضورت تبسم آوردی
آمدی با فرشتگان از راه
آسمان را سوی قم آوردی
با تو بوی بهشت پیچیده
دم به دم در فضای بیت النور
آسمان آمده به پابوسی
آمده تا حرای بیت النور
حرف رفتن که میزنی ناگاه
دل قم کوچه کوچه میگیرد
یا کریمی که دل به تو بسته
از فراق تو آه میمیرد
خاطر آسمانیات انگار
گاه گاهی غبار غم دارد
بغضهای شکسته ناگاه
چشمهایی که دم به دم دارد
شعله آه و... قلب بی تابت
در تب اشتیاق میسوزد
باز هم قصه جداییها
جگرت از فراق میسوزد
چشمهایت دو چشمه کوثر شد
یاد داری وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد
حسرت دیدن برادر را
زینب حضرت رضایی و
چشمهایی پر از شفق داری
دیدن غربت «ولی» سخت است
بانوی بیقرار حق داری
آمدی از مدینه تا ایران
برسانی چنین پیامت را
که تحمل نمیتوانی کرد
لحظهای غربت امامت را
سیره ناب فاطمی این است
راه را بر همه نشان دادی
تو شهید ولایتی بانو
در هوای امام جان دادی
سیره ناب فاطمی این است
مادرت پا به پای مولایش...
محسنش جای خود، خود مادر
پشت در شد فدای مولایش
بین کوچه کبود شد بازو
ولی اسباب روسپیدی شد
آه دست شکسته مادر
بانی نهضت رشیدی شد
سیره ناب فاطمی یعنی
در شریعه رشادت عباس
تشنه لب از فرات برگشتن
دست و مشک و قیامت عباس
دستهایش قلم شدند آن روز
تا حدیث حماسه بنویسد
همه شعر را اگر شاعر
در دو مصرع خلاصه بنویسد:
هر کسی شد فدای مولایش
نام او در جهان علم گردد
مرقدش در تمامی عالم
قبله و کعبه و حرم گردد
یوسف رحیمی
جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمهها عمرشان کم است
دنیا چرا به «فاطمه» نامهربان شده
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بیپاسبان شده
گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بیسایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
علی اکبر لطیفیان
❆❆❆❆❆❆❆
غمی میان دل خستهام شرر دارد
دل شکستهام اینگونه همسفر دارد
کبوتری که نشسته به روی ایوانم
دوباره آمده و از رضا خبر دارد
خیال غربت او میکشد مرا، اما
دلم ز غصه زینب غمی دگر دارد
ز کاروان اسیران و خواهری تنها
که حلقهای ز یتیمان در به در دارد
ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد
ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد
ز مادری که کنار سر دو طفلانش
ز کوچههای یهودینشین گذر دارد
ز دختری که یتیم است و در تمامی راه
به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد
ز دختری که به لکنت به عمهاش میگفت
بگو به دختر شامی که این، پدر دارد
ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید
لبان خشک پدر زخمهای تر دارد
سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم
کسی نبود که سر را ز خاک بردارد
حسن لطفی
❆❆❆❆❆❆❆
و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه پرستوی پرپرش باشی
مدینه شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شدهای مثل مادرش باشی
خدا تو را به دل بیقرار ما بخشید
و خواست جلوهای از حوض کوثرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید آمدهای سایه سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
و تا همیشه تو یاس معطرش باشی
نگاه تو همه را یاد او میاندازد
به چهرهات چه میآید که خواهرش باشی
خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
قاسم صرافان
❆❆❆❆❆❆❆
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
اینهمه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بیخبرم
سالها میشود و از پیرهنش بیخبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور ربرم ریختهاند
چقدر دسته گل روی سرم ریختهاند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور وبرم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هماند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هماند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
علی اکبر لطیفیان
❆❆❆❆❆❆❆
لبخند بر لبان زمین آشکار شد
امسال در عزای تو فصل بهار شد
خجلت زده درخت به کنجی نشسته است
که با گل و شکوفه چرا همقطار شد؟
مهتاب شمع سوخته در پیش گنبدت
خورشید هم وب دنبالهدار شد
هر کفتری که صبح به دور شما نگشت
آنروز را به شب نرسانده شکار شد
پروانه عبور به غیر از حرم نداشت
پروانهای که ظهر به گنبد دچار شد
غیر از حریم تو سر هر شاخهای نشست
حق با پرنده بود ولی سنگسار شد
بیبی کریمه است و برای گناهکار
درهای صحن آینه راه فرار شد
زیباست سویت آمده این رود غم ولی
هرجا که قلب رود شکست آبشار شد
اینجا نه! روبروی ضریحت مرا بخر
وقتی که خوب گونه من آبدار شد
اشک تو میچکید به خاک و میآمدی
ساوه به قم تمام درخت انار شد
گردیدهام به دور حرم هفت مرتبه
اما چرا طواف شما هشت بار شد؟
غیر از سلام حامل آه است هرکسی
از قم به سمت طوس سوار قطار شد
از جنس سنگ نیست از اشک ملائکست
آن سنگ که برای تو سنگ مزار شد
در زیر پای اینهمه زائر به لطف تو
موری به زنده بودنش امیدوار شد
مهدی رحیمی
❆❆❆❆❆❆❆
دوباره آمدهام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خرابتر شدهام
خدا کند به من بیپناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این اشفعی لنا بدهی
تو آمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی رخصت عزا بدهی
تمام سال برای تو روضه میگیریم
هزار مرتبه هم در عزات میمیریم
مجید تال
گروه فرهنگ و هنر وب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست