پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

تبارشناسی معنای پول



      تبارشناسی معنای پول
شایسته مدنی

همه می دانیم که پول مهم است. درباره ی آن حرف می زنیم، می اندیشیم، بحث و خیال پردازی می کنیم. پول بخش وسیعی از انرژی هیجانی و درونی ما را میگیرد. فهم اینکه پول چه معنایی دارد برای مردم متفاوت است. استفاده از پول مانند هوایی که تنفس می کنیم، طبیعی شده است

 

 و طبیعت پول و آنچه از آنجا ناشی می شود و ارزشهایی که دگرگون می کند، مورد غفلت واقع شده است. فقط وقتی متوجه حضور پول می شویم که جامعه دچار رکود اقتصادی می شود. در حالیکه پولی شدن بر مناسبات اجتماعی ما تاثیر عمیقی می گذارد. به زبان زیمل می توان گفت که پول به عنوان نمادی معرفی شده است که همه روابط اجتماعی را در خود خلاصه کرده و یکجا بیان می کند. تفاسیر کلاسیک از توسعه جهان مدرن، پول را چون کلیدی در عقلانی سازی زندگی اجتماعی ترسیم می کنند؛ پول به عنوان غایت شی شدن توصیف شده که همه تمایزات کیفی را به کمیت انتزاعی تشبیه می کنند. ولی تحقیقات جدید نشان می دهد که در حالیکه پول ارزشها، احساسات را به طرف مبادلات عددی می برد، خود در این فرایند قالب می گیرد.

پول ظرفیت نهادینه کردن مراقبت، دوست داشتن و عشق را پیدا می کند؛ بنابراین در جامعه جدید قلمرو خصوصی می تواند بر حسب معیارهای قلمرو بازار نهادینه شود. انسان چون فعال است پس نمی گذارد پول همه معناها را از بین ببرد. معنای سودگرایانه از پول با مفاهیمی که انسان ها از پول می سازند، همدیگر را شکل می دهند. اگر فرهنگ را شامل هنجارها، ارزشها، نماد، رفتارها و معانی بدانیم، هریک از این عناصر بر برداشت و معنایی که برای پول قائل می شویم موثر هستند. در این بخش قصد داریم مفهوم تبارشناسی از مفهوم پول ارائه دهیم.

 

تعاریف متعددی از پول در کتاب های علوم اجتماعی و اقتصادی دیده می شود که بسیار به هم نزدیک و شبیه هستند. تعدادی از این تعاریف را در اینجا ذکر می کنیم:

پول چیست؟ پول در فرهنگ جدید رنگی آکسفورد چنین تعریف شده است: پول، وفور، فراوانی، بدهی، دارایی، چک بانکی، وسیله ی معاش، سرمایه، نقد، پول خرد، چک، سکه، مس، کارت اعتباری، ارز، زیان، قرض، سود سهام، مهریه، عایدی، وقف، املاک، هزینه، تامین بودجه، بخت و اقبال، تنخواه، کمک هزینه ی تحصیلی، درآمد، سرمایه گذاری، مناقصه، وام، رهن، گرو، میراث، پرداخت، مستمری، پول تو جیبی، منفعت، مایحتاج، بازپرداخت، منابع، ثروت، حقوق، پس انداز، نقره، استرلینگ، استرداد، مالیات، چک مسافرتی، دستمزد، متمول، برنده شدن، پس انداز برای خرید چیزی خاص (فرنهام، آرگایل، 1384: 30). پول یک ابژه و یک شیء خنثی ست. بنیان اولیه آن مفهوم و ایده ی معامله ی پایاپای است. پول به عنوان ابزار راحتی برای تسهیل تجارت بوجود آمد. به عقیده فارنهام[1] و ارگایل[2] (1998)، پول واسطه ی تبادل است و کارکرد عینی دارد. می تواند برای بدست آوردن کالا و خدمات، مورد استفاده قرار گیرد. می توانیم ارزشهای مختلف اشیاء را با استفاده از پول استاندارد کنیم. پول همچنین ذخیره ی ارزش است و می تواند تضمینی بر ای آینده باشد. البته پول معنای احساسی و ذهنی هم دارد. افراد، نسبت به پول نگرش و گرایشهای رفتاری دارند. ما به عنوان فرد، تفسیر خودمان را از پول داریم و جوامع؛ قوانین، مقررات و البته هنجارهای اجتماعی خود را دارند که استفاده از پول را دیکته می کنند (Terence, Amy, 1999). برای آنکه مبادله امکان پذیر گردد، لازم است که انسان به عنوان یک فرد مالک چیزی باشد، به عبارت دیگر لازم است که نخست مالکیت شخصی وجود داشته باشد. در جامعه های نخستین فرد نه تنها مالک چیزی نیست، بلکه حتی از خود نامی نیز ندارد، هر چه هست دارایی مشترک جامعه می باشد. از این رو در چنین جامعه هایی مبادله به مفهوم امروزی وجود ندارد. مبادله واقعی میان انسان ها و جامعه ها تنها پس از پیدایش تقسیم کار و افزایش تولید امکان پذیر گردیده است. به محض آنکه در جامعه گروه های شغلی پدید می آیند، آن گاه است که تولید به منظور دیگران یعنی برای فروش انجام می گیرد. مبادله نخست میان افراد یک جامعه صورت می گرفت و با افزایش تولید، میان جامعه های گوناگون نیز صورت پذیرفت. همانگونه که افزایش تولید مبادله را افزایش داد، افزایش مبادله نیز باعث افزایش تولید گردید. برای آنکه مبادله به مرحله های تکامل خود برسد، لازم بود که پول به عنوان وسیله ای برای مبادله پیدا شود و همچنین راه ها و امکانات دیگری نیز فراهم آیند. پیش از آنکه پول ساخته شود، انسان ها کالا را با کالا مبادله کردند، پس از آنکه پول پیدا شد، دیگر ارزش همه کالاها با آن سنجیده می شد (زرفروشان، 1357: 84). هر چیزی که به مثابه واسطه مبادله از سوی همگان پذیرفته شده و به مثابه واحد ارزش، بیان کننده قیمت دیگر اشیاء باشد، پول نامیده می شود. پول یک مقوله اقتصادی – تاریخی است و از گذشته های بسیار دور تا کنون در جوامع مختلف، اشیاء متفاوتی از قبیل ماهی خشک شده، صدف، سنگهای قیمتی ... و سرانجام صرفا طلا و نقره به دلیل ارزش ذاتی و نیز دوام و سهولت جابجایی شان، نقش پول را یافته اند (مریدی، نوروزی، 1373: 210).  پول ، دارای قابلیت ذخیره سازی ارزش نیز هست و به دلیل قابل تبدیل بودن به هر کالایی می تواند نماینده عمومی انباشت ثروت در جامعه باشد. همچنین استفاده از پول به عنوان وسیله پرداخت (در معاملات مدت دار) گویای خصلت دیگر پول است. مجموعه این خصایص توانسته پول را از زمان ها دور تا دوران اقتصادی پیچیده و پیشرفته کنونی در جایگاه یکی از مهمترین عوامل تنظیم کننده فعالیت های اقتصادی قرار دهد (مریدی، نوروزی، 1373: 210). در تعریف دیگر، پول مقیاس مشترک ارزش ها و واسطه مبادلات است. استعمال پول به قدری برای ما عادی و پیش پا افتاده است که نمی توانیم تصور کنیم پیوسته وجود نداشته و از ازمنه گذشته به جای آن کالا را با کالا معاوضه می کردند. این نوع مبادله هنوز هم در ممالک عقب مانده و حتی در پاره ای از نواحی ممالک پیشرفته نیز معمول و جاری است (سووه، 1354: 258). در ادبیات رایج، رویکردهای متفاوتی شامل دیدگاههای فردی، فرهنگی و اجتماعی نسبت به پول وجود دارد. گرچه در نهایت تاکید بر اهمیت آن است. کروگر[3] (1986) مثال زیبایی دارد: "پول احتمالا با معناترین عینیت در زندگی معاصر است: تنها غذا و رابطه جنسی، به عنوان حاملان چنین احساس متفاوت و قویی رقبای آن هستند" (Terence, Amy, 1999). پول، "مشترک و همگانی" است زیرا معادل همه چیز است. فقط آنچه یکتا و بی مانند است باز شناخته می شود و شاخص است. هر آنچه با بسیاری برابر است حتی با پست ترین آن بسیاران نیز برابر است و به همین سبب والاترین ها به سطح پست ترین ها فرو می کشد. این امر نتیجه و تراژدی هر نوع جریان هم سطح سازی است: این جریان مستقیما به سطح پست ترین عنصر منتهی می شود زیرا والا همیشه می تواند به پستی در افتد اما به ندرت پستی والا می شود. از این رو با تبدیل پذیری یکسان عناصر ناهمگن به پول، ارزش درونی اشیاء لطمه می بیند، بنابراین عوام حق دارند که به زبان خود شی ای خاص و شاخص را "بی قیمت" بنامند (زیمل: 1386: 331-332). گرایشی وجود دارد که پول را که فقط ابزاری برای کسب سایر کالاهاست، کالایی مستقل به حساب آورند، در حالیکه پول در حقیقت میانجی است، پلی است که به کار رسیدن به هدف و مقصود خاصی می خورد و حلقه ای است از زنجیری طولانی، اگر در روان خود زنجیر را پاره کنیم، پول به نقطه ی پایان و مقصد تبدیل می شود. از آنجا که اکثریت مردم مدرن در اغلب اوقات زندگی خود باید حواسشان را جمع در آوردن پول کنند، این عقیده قوت می گیرد که لازمه رسیدن به هر نوع شادمانی و خرسندی مشخص در زندگی تصاحب مقدار معینی پول است. پول به لحاظ درونی از پیش نیاز و ابزاری صرف به هدف غایی تبدیل می شود. هنگامی که این هدف تامین شد، ناخرسندی و کسالت شدید متناوبی ایجاد می شود، این حالت را می توان در تجار بازنشسته ای که ثروتی اندوخته اند به نحوی بارز مشاهده کرد (زیمل، 1386: 333).

انواع پول

پول ارزان: این اصطلاح مبین شرایطی است که در آن مجموعه ای از نرخ های نسبتا نازل بهره و اعتبارات فراوان وجود داشته باشد. کاربرد این اصطلاح به معنای آن است که: 1- نرخ های بهره به سطحی پایین تر از قبل افت کرده اند، 2- بسیاری از نیازمندان وام که پیشتر از دریافت آن محروم بودند اکنون می توانند بدان دست یابند، 3- دستیابی به سرمایه تا حدی آسان تر است. از آنجا که این اصطلاح مبین شرایط نسبی است، بنابراین هیچ نرخ بهره یا میزان اعتبار خاصی را نمی توان برای تشخیص پول ارزان معین کرد. پول اعتباری: پول رایجی که صرفا به اعتبار سازمان انتشار دهنده و پذیرش گسترده ی مردم ارزش یافته باشد. اسکناس (پول کاغذی) متدوال ترین شکل پول اعتباری محسوب می شود. بر خلاف پول تمام عیار (سکه های طلا و نقره)، پول اعتباری به آسانی و به مقدار و مبلغ زیاد قابل چاپ و حمل آن نیز آسان است. علاوه بر این، مقدار انتشار این نوع پول به میزان فلزات قیمتی کشور بستگی ندارد. بدیهی است انتشار بی رویه ی پول اعتباری می تواند موجب سلب اعتماد مردم شود و ارزش آن رو به کاهش گذارد. باید توجه داشت که پول اعتباری که اساسا به اتکا تایید قانونی انتشار می یابد با پول فلزی و کاغذی که دارای پشتوانه باشند تفاوت دارد. پول سیاه: اصطلاحی برای مشخص کردن مسکوکات مسین یا فلزاتی به جز طلا و نقره. در تداول عامه گویای بی ارزش بودن شی است. پول راکد: پولی که از جریان خارج و به صورت ثروت اندوخته شود. کینز به وجود یک نوع تقاضای نفع طلبانه برای پول باور داشت و می گفت هرگاه بی اطمینانی نسبت به قیمت های آتی دارایی های مالی پدید آید، گرایش به نگهداری پول راکد افزایش می یابد، زیرا این نوع دارایی ها در حقیقت جایگزین پول برای اندوختن ثروت به شمار می روند.  پول بی پشتوانه: پول کاغذی یا اسکناس که پشتوانه ی طلا یا نفره نداشته باشد. این اصطلاح از قانون بانکی 1844 انگلستان نشات گرفت که میزان نشر اسکناس بی پشتوانه را به 14 میلیون پوند محدود کرده بود. طبق قانون مزبور، نشر اسکناس بیشتر از این مقدار بایست حتما دارای پشتوانه کامل طلا باشد. میزان نشر اسکناس بی پشتوانه هر زمان افزایش بیشتر یافت، به طوری که در حال حاضر مقامات پولی محدودیتی در نشر این نوع اسکناس ندارند و در حقیقت نشر اسکناس اکنون دیگر کلا بدون پشتوانه است. پول بد پول خوب را از رواج می اندازد: پیش از آنکه پول کاغذی به عنوان وسیله ی پرداخت بدهی رواج یابد، فلزات گرانبها رایج ترین شکل پول به شمار می رفتند. سکه های طلا و نقره ضرب شده دارای ارزش اسمی معادل ارزش فلز محتوای خود بودند. از زمانی که ارزش اسمی پول فلزی بیش از ارزش فلز محتوای آن شد، اهمیت و رواج سکه رو به کاهش نهاد (ارزش باختگی سکه). دارندگان سکه هایی که ارزش اسمی شان بیش از ارزش فلز محتوای آنها بود با این مبادله ارزش کمتری عایدشان می شد. نتیجه آن شد که پول "خوب" یعنی سکه ی ارزش نباخته از گردش افتاد. این جریان توسط قانون گرشام بیان شده است. در ایران دوره ی قاجاریه، سکه های نقره ی قدیمی تر نقره ی خالص بیشتری داشتند و به همین دلیل کم کم از دور معاملات خارج و حتی جذب هندوستان می شدند. این نمونه ی بارزی از کنار گذارن پول خوب توسط پول بد بود. دراین باره چارلز عیسوی در "تاریخ اقتصادی ایران" به نقل از کمپبل می آورد: "پول رایج جدید به خاطر کم وزنی و تقاضای زیاد صرافان برای مبادله ی سکه ها با سکه های خرد، نارضایتی زیادی را در جامعه ایجاد کرده است و تمام پول های نقره ی قدیمی به دلیل ارزش زیادشان از پایتخت صادر گردیده است ... ضرابخانه ها که برنده ی مزایده ی به مقاطعه داده شده بودند – ضرب سکه های تقلبی را رواج دادند و پول بد، پول خوب را از رواج انداخت" (مریدی، نوروزی، 1373: 211- 213).

مارکس: قدرت پول انسان در تناسب معکوس با حجم تولیدات قرار می گیرد، بدین معنی که نیازهای او با افزایش قدرت پول افزایش می یابد. ازا ین رو، نیاز به پول ناشی از نیاز حقیقی است که نظام جدید اقتصادی آن را آفریده است و این تنها نیازی است که این نظام بوجود می آورد. مقدار پول به طرز روز افزونی تبدیل به تنها ویژگی مهم آن می شود. پول به همان گونه که همه چیز را به شکل انتزاعی خودش کاهش می دهد، خود را نیز در روند حرکتیٍ خود به چیزی کمّی تحویل می نماید. افراط و میانه روی معیار حقیقی آن است (مارکس، 1386: 33). پول تا آنجا که واحد خصیصه ی قدرت خرید و جذب و تملک همه چیز است، همان شی است که داشتن آن بغایت ارزشمند است. گستردگی و جامعیت این خصیصه اساس قدرت مطلقه ی پول است، از این روست که پول قادر مطلق محسوب می شود ... پول دلال محبتی است میان نیاز و شیء، میان زندگی و وسیله ی معاش انسان. ولی آنچه واسطه ی زندگی من می شود، واسطه ی موجودیت دیگران برای من نیز می گردد. برای من پول همان دیگری است (مارکس، 1386: 46). مارکس می نویسد: "آنچه من هستم و می توانم انجام دهم به هیچ وجه تابع فردیت من نیست. من زشت رویم، اما می توانم با پول زیباترین زنان را برای خودم بخرم. در نتیجه من زشت نیستم... من احمقم ولی از آنجا که پول هوش واقعی همه چیز است، چرا صاحبش بایستی احمق باشد؟" (والزر، 1389: 167).

پول در ارتباط با فرد و آن روابط و قیود اجتماعی که مدعی اند فی نفسه اموری ذاتی و اساسی هستند، به عنوان قدرتی باژگون کننده ظاهر می شوند. پول یعنی قدرت و عامل شگفت که وفاداری را به خیانت، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضیلت را به خباثت و خباثت را به فضیلت، خدمتکار را به ارباب، ارباب را به خدمتکار، یاوه را به خرد و خرد را به یاوه بدل می کند. از آنجاییکه پول به عنوان مفهوم پویا و زنده ی ارزش، همه چیز را آشفته و مبادله می کند، عامل مبادله و اغتشاش همه چیز است، جهانی وارونه، اغتشاش و مبادله ی همه ی کیفیت های طبیعی و انسانی. پول برای کیفیت یا شی ای خاص مبادله نمی شود یا برای هر یک از قدرت های اصلی و اساسی انسان، بلکه برای تمام دنیای عینی و واقعی انسان و طبیعت مبادله می گردد. اگر از دیدگاه شخصی که پول را در اختیار دارد نگاه کنیم، پول هر کیفیتی را با شی یا کیفیت دیگر مبادله می کند، حتی اگر این کیفیت ها و اشیاء متضاد باشند. پول قدرتی است که همه ی ناممکن ها را با هم جمع می کند و تناقضات را مجبور می کند که با هم گرد آیند (مارکس، 1386: 50 – 51).

از دیدگاه فنی، پول "کارآمدترین" وسیله جهت محاسبات اقتصادی است. بدین معنا که ظاهرا عقلانی ترین وسیله در هدایت فعالیت اقتصادی است. بنابراین، محاسبه بر مبنای پول و نه استفاده ی واقعی از آن، ابزار ویژه ای جهت تمهیدات اقتصادی عقلایی است (وبر، 1384: 135). وسایل مبادله یا وسایل پرداخت پولی را تا آنجا که به غیر از استفاده برای پرداخت و یا مبادله ارزش دیگری نداشته باشند، پول رایج می نامند. از سوی دیگر این وسایل تا آنجا که ارزش متاثر از مکان استفاده شان برای مقاصد دیگر باشد، وسایل مادی هستند. پول می تواند شامل سکه یا اسکناس باشد. اسکناسها معمولا بر اساس نظام مسکوکات تعیین می شوند و یا اینکه در طی زمان نام خود را از این نظام کسب می کنند. تا آنجا که فلز مورد استفاده برای ضرب پول، توسط صاحب آن بدون محدودیت ضرب شود، می توان سکه را "پول آزاد" و یا "پول بازاری" نامید. این بدین معناست که مقدار سکه ی انتشار یافته بر اساس تقاضای طرفین حاضر در بازار تعیین می شود. اگر انتشار سکه منوط به تصمیمات حاکمیت سیاسی بوده و سرانجام در جهت نیازهای مالی آنها باشد، پول "محدود" و یا پول "اداری" نامیده می شود. اگر نوع و مقدار سکه – گرچه در سطح محدود- عملا بر طبق ضوابط باشد، پول "تنظیم شده" نام دارد (وبر، 1384: 121-122).

پول: منشاء پول و تکامل نظام های اقتصادی در فنون توزیع است. پول در آن واحد ابزاری برای اندازه گیری ارزش، ذخیره سازی آن و ابزاری برای پرداخت است. میان کالاهای پولی (گینه ی پارچه ای، شمش، آهن، دام و برده) و پول در معنای متعارف آن یعنی اسکناس، سکه ها، صدف ها (که جز به عنوان زینت آلات دارای ارزش مصرفی نیستند) باید تفکیک قائل شد. بازو بندها و گرند بندهای صدف که در مبادلهی کولا به کار برده می شوند، گاه با عنوان پول های آیینی مطرح می شوند. به هر رو ویژگی پول های ابتدایی، باقی ماندن یک پیوند عرفانی در آنها نسبت به مالکان پی در پی یا طرف های مبادله و تبعیت آن ها از منطقی است که به ارزش های عام یک فرهنگ خاص ارجاع می دهد، فرهنگی که در آن می توان شاهد پذیرش همزمان چندین گونه ی پولی و در عین حال تداوم کنترل جامعه بر محصولات کار خود بود. در این حالت، مبادله در جهت سود اقتصادی انجام نمی گیرد، و این درست برعکس مبادله ی تجاری است که در آن فروش مجدد با هدف دستیابی به سود و انباشت سرمایه به انجام می رسد. خارج کردن کالا از دست تولید کننده ی آن در یک اقتصاد چند مرکزی به معنی شخصیت زدایی از آن کالاست، درست مثل یک فاحشه یا یک اندام زنده که در بازارهای مدرن به فروش می رسند. در حالی که مبادله ی انگشتر نامزدی یا گردن بند کولا که در حالتی عاطفی انجام می گیرد، سبب پیوند با طرف مقابل می شود و به مثابه شی ای خاطره انگیز از یک رویداد باقی می ماند (ریور، 1386: 140).

پارسونز به مناسبت مطالعات جامعه شناسی اقتصادی اش، به تدریج ابعاد نمادی پول و کارکردهای گوناگونش را در کنش متقابلی که میان اقتصاد و سایر نظام های فرعی وجود دارد، کشف می کند. براین اساس پارسونز نتیجه گیری می کند که به طور منطقی باید در هر یک از سه نظام فرعی دیگر وسیله ی مبادله ی یافت که نقشی مشابه پول ایفا کند. جدول نظام چهار وسیله ی مبادله ی او حاصل این کنکاش است. در درون نظام سیاسی، به نظر پارسونز، قدرت نقشی معادل پول ایفا می کند. پارسونز قدرت را چنین تعریف می کند: قدرت، توانایی وادار کردن کنشگران یک جامعه به ایفای وظایف و تکالیفی است که هدف های جمعی به آنان تحمیل می کند به شیوه ای که بتوان منابع جامعه را برای رسیدن به این هدف های جمعی بسیج کرد. چنین تعریفی، قدرت را از اقتدار متمایز می کند زیرا اقتدار محل انباشت مقدار متنابهی قدرت است به گونه ای که دارنده ی یک منصب اقتدار از مبلغی قدرت برخوردار است که می تواند آن را به موقع خرج کند یا به جریان بگذارد. قدرتی که پارسونز مد نظر دارد چیزی ثابت یا پایدار نیست، بلکه بیشتر یک وسیله ی مبادله است که چون پول ارزش نمادی دارد و نظام سیاسی آن را در مبادلات میان نظام های فرعی جامعه به جریان می گذارد (روشه، 1391: 147).

فوکو گفته بود قدرت در روزگار ما برای صیانت از خود، خود را پنهان می کند. به نظر می رسد پول می تواند یکی از بهترین مخفی گاه های مافوق سری قدرت باشد (فرهادی، 1388: 258). پول ارزش اش را از ماده ای بدست نمی آورد که از آن ساخته شده است، بلکه از شکل اش که دارای تصویر یا علامت شاه است بدست می آورد. طلا گرانبهاست زیرا طلا پول است نه برعکس. پول و حتی فلزی که پول از آن ساخته می شود، ارزش خود را از کارکرد ناب اش به عنوان نشانه کسب می کند. این امر دو نتیجه در بردارد: اول، ارزش اشیاء دیگر از خود فلز منشاء نمی گیرد، دوم اینکه این ارزش خودش را به تنهایی بدون ارجاع به سکه، بر طبق معیارهای سودمندی، لذت یا کمیابی محقق می کند. سپس اشیاء در ارتباط با یکدیگر کسب ارزش می کنند، فلز صرفا سبب می شود که این ارزش به عنوان نامی که تصویر یا ایده ای را بازنمایی شود اما آن را بنیاد نمی گذارد (فوکو، 1389: 313).

مارکی دو میرابو ابداع پول را دومین کشف بزرگ انسان پس از اختراع خط دانسته است (فرهادی، 1388: 259).

آدام اسمیت نیز معتقد است "پس از تقسیم کار هیچ بنیاد اقتصادی شاید به اندازه ی پول در تسهیل عمل مبادلات و در نتیجه ازدیاد ثروت عمومی موثر نبوده است. به عبارت دیگر پول، خرج بزرگ دوران ثروت است" (فرهادی، 1388: 259).

پرودون (Pierre Joseph Proudhon) (1805-1865) می نویسد: "پول ثمربخش ترین ساخته های هنر و نبوغ ناپایدار و اعتبار بانکی جلوه ای از دروغ پردازی های زمانه و عامل تهی دستی گروهی از مردم و قدرت ناحق گروهی دیگر است. واقعا پول عبارت از چیست؟ آیا غیر از شهروایی برای مبادلات است که وسیله ی تسهیل داد و ستد و خرید و فروش اجناس می شود؟ پول به خودی خود برای من بی فایده است. من آن را فقط برای خرج کردن می خواهم. نه آن را می خورم و نه آن را می کارم (فرهادی، 1388: 259).

به نظر آون "پول... علت انبوه جرایم و منشاء بی عدالتی و مسکنت و یکی از ارکان محیط است که بیش از هر عامل دیگر سبب فساد اخلاق و تبدیل جهان به جهنم واقعی شده است (فرهادی، 1388: 261).

جان رکسین (John Ruskin) (1819-1900) و لئون تولستوی روسی (1882- 1945) هر دو اصل کام اندیشی سود جویی را به عنوان اصل هدایت کننده ی فعالیت اقتصادی نکوهش می کنند و پول را افزاری می دانند که به وسیله ی آن آدمی توانسته است همنوع خود را خدمت گذار کند و نوعی بردگی جدید را احیا نماید (فرهادی، 1388: 262).

تولستوی در کتاب "چه باید کرد؟" می نویسد: "پول فقط یک ابزار قراردادی است که حق و یا بهتر بگوییم امکان استفاده از کار دیگران را به شخص می دهد. اما اگر پول تا به این پایه برای استثمار بینوایان زورمند است، برای نیکی کردن به آنان، کلی ناتوان است" (فرهادی، 1388: 262).

صادق هدایت در تعریفی از آدمی می گوید: "انسان عبارت است از خوکی دو پا و مستراحی متحرک که به دنبال پول می دود" (فرهادی، 1388: 269).

منابع:

روشه، گی (1391)، جامعه شناسی تالکوت پارسونز، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: نشر نی

ریور، کلود (1386)، درآمدی بر انسان شناسی، ترجمه ناصر فکوهی، نشرنی، چاپ هفتم

زرفروشان، احد (1357)، جامعه شناسی اقتصادی، تبریز: انتشارات نوبل

زیمل، جورج (1386)، پول در فرهنگ مدرن، ترجمه یوسف اباذری، ارغنون شماره 3، چاپ دوم

سووه، توماس (1354): فرهنگ اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی، ترجمه م. آزاد، انتشارات مازیار

فرنهام، آدریان، آرگایل، مایکل (1384)، روان شناسی پول، ترجمه شهلا یاسایی، تهران: جوانه رشد

فرهادی، مرتضی (1388)، انسان شناسی یاریگری، تهران: نشر ثالث

فوکو، میشل (1389)، نظم اشیاء: دیرینه شناسی علوم انسانی، ترجمه یحیی امامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی

مارکس، کارل (1386)، قطعات برگزیده از آثار اولیه ی مارکس، ترجمه مجید مددی، ارغنون شماره 3

مریدی سیاوش، نوروزی، علی رضا (1373)، فرهنگ اقتصادی، تهران: موسسه کتاب پیشبرد و انتشارات نگاه

والزر، مایکل (1389)، حوزه های عدالت: در دفاع از کثرت گرایی و برابری، ترجمه صالح نجفی، تهران: نشر ثالث

وبر، مارکس (1384)، اقتصاد و جامعه، ترجمه عباس منوچهری، مهرداد ترابی نژاد، مصطفی عمادزاده، تهران: سمت

Terence R. Mitchell, Amy E. Mickel, (1999), the meaning of money: an individual difference perspective, ProQuest