پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

به‌کارگیری مسابقات المپیک جهت برندسازی (گردشگری) کلانشهرهای امریکا (بخش دوم و پایانی)



      به‌کارگیری مسابقات المپیک جهت برندسازی (گردشگری) کلانشهرهای امریکا (بخش دوم و پایانی)
چارلز هینگ، متیو بربنک و گرگ اندرانوویچ برگردان کامبیز قلیخانی

درخواست نیویورک برای میزبانی المپیک 2012
درخواست نیویورک به اندازه خود این شهر بزرگ بود. کل مبلغ سرمایه‌گذاری برای دهکده المپیک، ورزشگاه‌ها و زیرساختها 6/7 میلیارد دلار تخمین زده می‌شد. نیویورک جاه‌طلب‌ترین شهر در میان همه رقبای بین‌المللی‌اش بود. طرح پیشنهادی بر متراکم بودن و در دسترس بودن ورزشگاه‌ها و تمرکز آنها در چهار دسته ورزشی تاکید داشت (Newyork Committee for the Olympics games (NYCOG), 2004). بحث ما بر دو پروژه تمرکز دارد. استادیوم المپیک و بروکلین آرنا. این طرحهای پیشنهادی از چند نظر اشتراکاتی با هم دارند: الف) تیمهای ورزشی حرفه‌ای که به دنبال استادیوم‌های جدید می‌گردند. ب) مشارکتهای پیچیده که شامل یارانه‌های دولتی وسیع اما پنهانی هستند و ج) مخالفتهای سازمان‌یافته و صریح. طرح پیشنهادی میزبانی نیویورک در توصیف تعهد مالی استادیوم یادشده پرحرارت و پراطمینان بود.

"مدیریت شهری و دولت ایالتی متعهد شده‌اند که بودجه زیرساختهای اساسی برای توسعه مجدد منطقه هادسون یاردز واقع‌شده در فار وست‌هاست منهتن را فراهم کنند. این منطقه دربرگیرنده پلاتفرمهای محوطه بارانداز راه‌آهنی که استادیوم المپیک و پارک میدان المپیک مقابل آن ساخته خواهد شد، مرکز گردهم‌آیی جاویتز، و یک شبکه از پارکها و بلوارهای جدید و توسعه سیستم مترو است. تیم فوتبال جتز امریکن نیویورک مبلغ 800 میلیون دلار برای احداث استادیوم المپیک متعهد شده است " (NYCOG, 2004: Vol. 1, P.105).                                                        

این اظهارات، صحیح بود اما کامل نبود. در حقیقت به نفع امتیاز فروش تیم فوتبال جتز بود که از استادیوم اشتراکی‌شان در نیوجرسی به استادیوم اختصاصی‌شان در نیویورک نقل مکان کنند. منفعت آنها با نیازی که به احداث استادیوم المپیک وجود داشت و میل و علاقه شهر به گسترش مرکز گردهم‌آیی جاویتز که در همسایگی آن واقع بود، همپوشانی داشت (Bagli,2002). این هم درست بود که تیم جتز یک وعده مالی 600 تا 800 میلیون دلاری برای پروژه 4/3 میلیارد دلاری اسکوارپارک المپیک داده بود. به‌علاوه، تعهدات دولتی هم وجود داشت؛ به‌طوری‌که هم شهردار، مایکل برومبرگ و هم فرماندار، جورج پاتکی هر دو از حامیان قدرتمند طرح استادیوم بودند. شهرداری پذیرفته بود که به‌عنوان سهم خود مبلغ تخمینی 150 میلیون دلار را برای احداث پلاتفرم‌های محوطه بارانداز راه‌آهن بپردازد و همچنین مبلغ 500 میلیون دلار برای گسترش مرکز گردهم‌آیی جاویتز متعهد شده بود (NYCOG, 2004). به‌علاوه آژانس حمل و نقل شهری پذیرفته بود که به‌طور انحصاری با باشگاه جتز برای تنظیم اجاره‌ی حق توسعه‌ی هادسون یاردز همکاری کند. شهردار همچنین روی گسترش خط 7 مترو به‌عنوان بخش ضروری زیرساختهای حمل و نقل مانور داده بود. کلید تامین مالی پروژه گسترش مترو یک طرح پیشنهادی حاوی توسعه مجدد خیابانهای منتهی به میدان المپیک در مرکز منهتن بود. در یک الگوی پیچیده، افزایش درآمدهای مالیاتی حاصل از توسعه جدید، وقف بازپرداخت اوراق قرضه مترو می‌شد    (deMause, 2004a)

اما صراحت و قاطعیت آشکار توافقاتی که در اسناد درخواست میزبانی بدانها اشاره شده، به نوعی بر روی مخالفت شدید محله‌ها، طرحهای مالی پیچیده و رقابت‌های سیاسی سرپوش می‌گذارد. یکی از سازمان‌دهندگان "ائتلاف منطقه ویژه کلینتون" که به احداث استادیوم معترض بود، مخالفتش را خیلی مختصر و مفید بیان کرد: «بحث بر سر ورزش نیست، بلکه بر سر املاک است" (Crumpacker, 2002).  اعضای این ائتلاف، نگرانی‌های خود را در کتاب "مخالفت با درخواست میزبانی المپیک 2012" که برای همه اعضای کمیته بین‌المللی المپیک فرستاده شد، فهرست کردند Clinton Special District Coalition, 2002)). آنها استدلال می‌کردند که فضای تجاری عظیم و جدیدی که برای مرکز شهر در نظر گرفته شده است (که به لحاظ اندازه، 10 برابر ساختمان امپایر استیت است) سکنه و صاحبان مشاغل کوچک را از منطقه بیرون می‌راند، از تنوع و گوناگونی محله می‌کاهد و تکامل طبیعی محله را مختل می‌کند. آنها با استناد به پژوهشی که "دفتر بودجه مستقل نیویورک" انجام داده بود، پیش‌بینی‌های خوشبینانه از درآمدهای مالیاتی که به‌عنوان بودجه گسترش خط 7 مترو منظور شده بود را مورد پرسش قرار دادند. آنها به‌ویژه از این نگران بودند که طرح بودجه، این درآمدها را از محل اعتبارات خط 2 مترو که نیاز بیشتری به آنها دارد، تامین کرده باشد. دانشگاهیان منتقد استدلال می‌کردند که گسترش مرکز جاویتز با بودجه عمومی، کاری نسنجیده بود و در زمانی صورت می‌پذیرفت که امریکا از احداث مراکز همایش اشباع شده بود، استقبال از آنها رو به کاهش بود و نرخ اجاره این مراکز سیر نزولی داشت (deMause, 2004a).

حمایت در سطح ایالتی هم از آنچه متن درخواست میزبانی از آن حکایت داشت، شکننده‌تر بود. شلدن سیلور، رئیس شورای ایالتی، از احداث استادیوم حمایت نمی‌کرد. او شهردار بلومبرگ را به دور زدن شورای شهر و قانونگذار ایالتی متهم می‌کرد (deMause, 2004b). سیلور بر این اشاره داشت که بیش از نیمی از پولی که باشگاه جتز برای کمک به استادیوم متعهد شده است، از فروش اوراق بهادار معاف از مالیات توسط یک شرکت نیمه‌دولتی توسعه به دست آمده است. در حالی‌که باشگاه جتز مبلغ لازم برای بازخرید این اوراق قرضه را به آن شرکت پرداخت می‌کند، این پرداخت به جای مالیات بر املاک و مستغلات محسوب خواهد شد. بنابر اظهارات سیلور، این درآمد از دست‌رفته، بیش از یک میلیارد دلار از یارانه‌های عمومی را تشکیل می‌داد. سیلور برای مخالفت با احداث استادیوم دلایل سیاسی هم داشت. بازسازی‌های پس از حملات 11 سپتامبر که به تخریب برج‌های تجارت جهانی منجر شد در محله پایین منهتن که او نمایندگی‌اش را به عهده داشت، به کندی جریان داشت. او بیم آن را داشت که احداث استادیوم المپیک و سایر طرح و برنامه‌های منطقه مرکز شهر، توسعه مجدد پایین منتهن را تحت‌الشعاع قرار دهد (Pressman, 2005). مخالفت او قاطع بود و به‌عنوان رئیس هیئت نظارت بر مقامات دولتی، یک هیئت ایالتی سه نفره و نه چندان مطرح که بدهی‌های عمومی(public debt)  در سطح ایالتی را نظارت می‌کند، طرح پیشنهادی استادیوم را متوقف کرد. این وتو که در زمانی اتفاق افتاد که چند هفته بیشتر به اعلام رأی نهایی کمیته بین‌المللی المپیک باقی نمانده بود، شانس نیویورک برای پیروزی در رقابت میزبانی المپیک را کمرنگ کرد (Bagli et al., 2005).

بروکلین المپیک آرنا نسبت به استادیوم وست ساید توجه کمتری را در سطح شهر به خود جلب کرد. اما آن هم مخالفت‌های شدید محلی را برانگیخت. این مجموعه ورزشی بعد از استادیوم المپیک و دهکده المپیک، سومین مکان گرانقیمت المپیک به شمار می‌رفت (NYCOG, 2004).  همانند استادیوم المپیک، نقشه خواستار احداث این مجموعه روی پلتفرمی مشرف به (over) محوطه بارانداز راه‌آهن متعلق به اداره حمل و نقل شهری بود. اما این تنها یک بخش از پروژه‌ی 5/3 میلیارد دلاری‌ای بود که به توسعه مجدد 24 هکتار از املاک درجه یک بروکلین می‌پرداخت و یک استادیوم 18 هزار نفری و 17 ساختمان بلندارتفاع به آن اضافه می‌کرد. این طرح توسط بروس رتنر، صاحب تیم بسکتبال حرفه‌ای نیوجرسی نتز به پیش برده می‌شد که می‌خواست تیمش را به بروکلین منتقل کند.

این پروژه از حمایت شهردار، فرماندار و شورای محله برخوردار بود. اما ائتلاف "بروکلین را توسعه دهید، ویران نکنید" که از ترکیب 18 گروه در سطح محله تشکیل شده بود، و ائتلاف "رهبری مرکز بروکلین" که گروهی متشکل از روحانیون نماینده هشت کلیسا بود، با آن مخالف بودند (Develop Don’t Destroy Brooklyn, 2005a). مخالفان معتقد بودند که احداث مجموعه ورزشی، اسب تروای احداث 17 آسمانخراش است و کلیت پروژه کار بی‌ارزش و اهمیتی است . (Carreira,2005)آنها اظهار می‌داشتند که مجموعه ورزشی مطروحه، تنها 10 درصد از کل منطقه‌ای که در اختیار پروژه است را اشغال می‌کند. منطقه‌ای که 15درصدش را خیابانها و معابر عمومی که به کارفرما فروخته شده بود، تشکیل می‌داد و 45 درصدش قرار بود از املاک و مستغلات متعلق به طرفهای خصوصی که در معرض مصادره قرار داشتند خریداری شود. مخالفان خشمگین معتقد بودند که این معامله برای دور زدن پروسه بررسی کاربری اراضی شهر پی‌ریزی شده است و مشمول 5/1 میلیارد دلار یارانه مالیاتی در قالب سرمایه‌گذاری‌های مستقیم روی زیرساختها، اوراق بهادار معاف از مالیات برای ساخت و ساز، معافیت مصالح ساختمانی از مالیات بر فروش و معافیت سی‌ساله از مالیات بر املاک می‌شود . (Develop Don’t Destroy Brooklyn, 2005a)آنها به‌علاوه، معتقد بودند که مسکن ارزان‌قیمت ذکرشده در پروپوزال، قویاً به کام ثروتمندان تمام خواهد شد، چرا که 83 درصد واحدها برای کسانی هدف‌گذاری شده که درآمد بالای متوسط دارند و 64 درصد واحدها برای کسانی که دوبرابر درآمد متوسط درآمد دارند (Develop Don’t Destroy Brooklyn, 2005b).

رتنر (کارفرما)، نیز به استفاده از تاکتیکهای جابرانه متهم می‌شد. تاکتیک­هایی شامل مجبور کردن کسانی که پیشنهاد خریدش را می‌پذیرفتند به امضای تعهدنامه‌ای مبنی بر خروج از هرگونه گروهی که با پروژه مخالف بود، پس گرفتن امضاها، اقامه شهادت به نفع پروژه و تلاش برای جلب موافقت کسانی که حاضر به فروش ملکشان نیستند، با قیمت‌های پیشنهادی او (Gallahue, 2004).

فهمیدن این مطلب که این مخالفتها چه تاثیری بر نتیجه درخواست نیویورک داشت کار سختی است. شش ماه پیش از آنکه کمیته بین‌المللی المپیک، لندن را برای میزبانی بازیهای تابستانی 2012 انتخاب کند، یک روزنامه محلی به نام "بروکلین ریل" اظهار کرد که پروژه به ظاهر غیرقابل توقف استادیوم، دیگر حتمی‌الوقوع نیست (Carreira, 2005). وقتی تیم بازدید از اماکن ورزشی کمیته بین‌المللی المپیک در فوریه 2005 وارد نیویورک شد، فعالان مخالف احداث بروکلین آرنا و استادیوم وست ساید، به دیدار آنها رفته و به ابراز دیدگاه‌های خود پرداختند ((Wisloski, 2005 این تیم بعدها از بلاتکلیفی استادیوم المپیک به‌عنوان نقطه ضعف درخواست نیویورک یاد کردند. نگرانی آنها از حمایت عمومی هنگامی تشدید شد که نتایج یک نظرسنجی زیرنظر کمیته بین‌المللی المپیک نشان داد که فقط 59 درصد اهالی نیویورک به برگزاری المپیک در این شهر علاقمند هستند. این پایین‌ترین رقم در میان همه شهرهای رقیب بود (Topousis and Singer, 2005).. هرچند به‌طور قطع و یقین مشخص نیست که ناکامی نیویورک در کسب میزبانی المپیک به‌خاطر رقابتهای سیاسی بوده یا مخالفت شهروندان، اما آنچه مسلم است این که موفقیت در این امر، می‌توانست مسیر بحث را تغییر دهد. پروژه‌های رو به اضمحلال فوق، از نیروی حمایت مضاعفی بهره‌مند می‌شدند و ضرورت برگزاری مسابقات، صدای مخالفان را ضعیف می‌کرد.

نتیجه‌گیری

برای مدیران شهری که قادر به سازماندهی منابع برای تحول کلان هستند، میزبانی المپیک یک استراتژی ایده‌آل برای متمرکز شدن روی بازسازی شهری و تقویت کاربری اراضی هسته شهر به‌شمار می‌رود. فراوانی و مقیاس فرصتهایی که یک رویداد بزرگ مانند المپیک در اختیار می‌گذارد، بازیگران قدرتمندی را وارد گود می‌کند که می‌توانند باعث اتفاقهای خوبی شوند. منافع نوید داده شده از قبیل رونق گردشگری و اشتغال‌زایی به‌واسطه پروژه‌های عظیم عمرانی، شور و اشتیاق عمومی ایجاد می‌کند و مخالفتها را فرو می‌نشاند. اما ورود گسترده‌ی این بازیگران، مخالفتها و جابجایی‌هایی در پی دارد. آنهایی که در اقتصاد جدید حقیقتا به حاشیه رانده می‌شوند، مانند کسانی که در سکونتگاه دولتی تکوود/کلارک هاول در آتلانتا زندگی می‌کردند اغلب فاقد منابع و توان لازم برای مقاومت هستند و به سرعت جابجا می‌شوند. در جاهای دیگر مانند بروکلین، که پیش از این تاحدودی بازسازی در آن انجام شده است، مجادلات بیش از آنکه بر سر سرعت و مقیاس تحول باشد بر سر این است که چه کسی کنترل آن را به دست می‌گیرد و چه کسی برای آن هزینه می‌کند؟ مخالفان غالبا تحول تدریجی را ترجیح می‌دهند که طی آن منفعتها به سمت کسب و کارهای کوچک، کارآفرینان و کسانی که از قبل در محل حضور داشته‌اند جریان پیدا می‌کند. با این وجود، قدرت مالی و سیاسی ترویج دهنده‌ی المپیک مقاومت در برابر آن را سخت می‌کند. دامنه این کشمکشها به هویت مکانی هم می‌رسد. شهرها تجسم هویت مرتبط با مکان هستند و مردم از این که قرار است این هویت به گونه‌ای اصیل روی صحنه‌ی جهانی برود لذت می‌برند. کسب میزبانی المپیک جذاب است زیرا افراد را ترغیب می‌کند که خود و اماکن خود را وارد پروژه‌ای کنند که ترکیبی است از تلاشهای حماسی، جشن و اینترناسیونالسم. اما مقیاس پروژه‌ها و دسیسه قدرتمندان برای کنار زدن ضعیفان و محروم کردن شهروندان عادی، شعله‌های اشتیاق میزبانی المپیک را کم‌نور می‌کند و هویت مکانی را تنها برای هدف واحد استفاده ابزاری در تجارت به کار می‌گیرد. به‌عنوان اهرمی برای بازسازی، المپیک شاید به کار مردم عادی هم بیاید، اما برای طبقه نخبگان در شهری که غیر قابل کنترل به نظر می‌رسد، احتمالا یکی از معدود استراتژی‌هایی است که تاب و تحمل ایستادگی در برابر هزار ضربه‌ای که از سوی منافع مخالفان وارد می‌شود را دارد.

این ترجمه بخش دوم مقاله زیر است:

[1] -Charles H. Heying, Matthew J. Burbank and Greg Andranovich (2006)"World Class: using the Olympics to shape and brand the American metropolis" in Tourism, Culture and Regeneration, Edited by: Melanie K. Smith, London: Cabi, pp: 101- 110

بخش نخست ترجمه این مقاله را می‌توانید از اینجا بخوانید.

منابع نزد مترجم محفوظ است.

 

مترجم: کامبیز قلیخانی: کارشناس مدیریت جهانگردی: k.gholikhani@gmail.com

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/21139