سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
یادی از دکتر باستانی پاریزی
بزرگوار کمنظیری بود در حوزه بررسی و تحقیق در زوایای ناگفته یا کم و کسر گفتة تاریخ ایران در روشن کردن یا پیدا کردن این زوایا، آن هم با قدم و قلمی استوار و شیرین. استاد تاریخ در دانشگاه تهران بود و شاگردان دانشمندی که به استاد تاریخ تبدیل شدند و هستند یا شاید برخی از آنها به رحمت ایزدی رفتهاند، یا معلم تاریخ در دبیرستانهای ایران شدهاند، تا آنجا که میدانم به شاگردی آن بزرگوار مفتخر و دبیران برجسته تاریخ هستند.
نمونههایی از آثار استاد از دست رفته «پیغمبر دزدان، از پاریز تا پاریس، تصحیح تاریخ کرمان، سلجوقیان و غُز درکرمان و... و هفتنههای او از جمله خاتون هفت قلعه، آسیای هفت سنگ، اژدهای هفتسر و... » است که همواره خوانندگان خاص و جدی داشته و دارد. استاد باستانی پاریزی در آثارش همواره چشم به دنبال کشف گوشههای نهفته تاریخ داشته و هرگز دنبال رونویسی از آثار پیش از خود و تغییر دادن و پس و پیش کردن جملههای دیگران نبوده و هرکس آثار او را بخواند درخواهد یافت که با نکتههایی روشن، تاریکیهای تواریخ پیشین را رفع کرده یا نکاتی جدید به آنها افزوده است، که این امر نتیجه مطالعه عمیق او در تاریخ بوده است.
استاد، به تاریخ و رویدادهای باستانی و تازه منطقه کرمان توجه خاص داشته و این امر علاوه بر دقت در سرزمین و ولایت خود و تاریخ آن، او را در میان مورخان معاصر مردی یکتا و فردی پژوهشگر و صاحبقلم و شیرینسخن و دقیق معرفی میکند. تا آنجا که من خواندهام و حالی، در این احوال نتیجه میگیرم اگر همانندان این بزرگ هر یک نسبت به ولایت خود میتوانستد با جان و دل و آمادگی پژوهشگرانه قدم در اینگونه راهها بگذارند ابعاد وسیعی از تاریخ ایران کشف و ضبط میشد.
بسیاری از مورخان تاریخ باستان ایران، مطالب خود را از روی نوشتة بازمانده از هرودت؛ مورخ مغرض و گزنوفن، مشابه او، برداشتهاند و تا به حال ندیدهام کسی به «کتزیاس*» اشارتی کرده باشد که میگوید: «فتح ایران (پرس، پارسه) به دست یونان معادل است با فتح فرهنگ یونانی توسط ایران = پرس»؛ جملهای که باید بر بالای تاریخ قدیم یونان باستان و ایران باستان نوشته شود. برای رفع این کمبود خوشا که تاریخنویسان دقت و کنجکاوی تاریخ را چونان و چندان که دکتر باستانی پاریزی کرد میداشتند. او در هرحال بخشی بزرگ از تاریخ ایران را در استان کرمان روشن کرد.
باری، بهتر میدانم که باقیمانده مطلب را با روابط اندکم با استاد باستانی پاریزی سرکنم:
نخستین باری که ایشان را ملاقات کردم در یک مهمانی بود، سالهای پیش. وقتی مهماندار مرا به ایشان معرفی کرد، استاد گفت من آقای دکتر کاخی را نادیده میشناسم. پرسیدم استاد چگونه میشناسید؟ گفت از طریق باجناق خودم آقای محمد آموزگار که کارمند سفارت ایران در پراگ بوده و سالی چند در خدمت شما و... خوشحال شدم. (آقای محمد آموزگار که در قید حیات نیستند - چنین شنیدهام و سالهای سال پیش از این- خطاط بسیار معتبری بود که در وزارت امور خارجه گذرنامههای سیاسی و اداری را مینوشت و خطاط اداره تشریفات آن وزارت بود و کارمند اداری سفارت در پراگ. دیپلمات نبود.) من در آن زمان کاردار سفارت بودم، سالهای اشغال پراگ و چکسلواکی آن زمان به فرماندهی ارتش سرخ شوروی و اعضای پیمان ورشو و شدت یافتن اختناق در آن شهر و کشور زیبا و فرهنگمدار.
صحبت از همهجا و همه چیز شد و من از ایشان پرسیدم: بهخاطر میآورم که استاد حبیب یغمایی (مدیر و صاحب امتیاز مجله معتبر و ادبی «یغما») در لندن درباره شعر ملکالشعرای بهار که غزلی است با این شروع:
دعوی چهکنی، داعیهداران همه رفتند رو بار سفربند که یاران همه رفتند
میگفتند این بیت را وقتی در خراسان، در باغ ملی مشهد، مجلسی بزرگ از ادیبان به مناسبت سفر شادروان بهار تشکیل داده بودند، من هم پیش رفتم و به استاد بهار آخرین نسخه چاپی «یغما» را دادم. ایشان ورقی زد و وقتی به شعر خود رسید مطلع آن را بهصورت زیر یافت:
از ملک سخن، حکمگزاران همه رفتند رو بار سفربند که یاران همه رفتند
ملکالشعرا با پرخاش گفت این فضولی را چه کسی کرده؟ من در این بیت اشاره به (...فلان) کردهام که دعوی دانش و اشتهار میکند. با این مصراعِ بدلی، شعر من مخاطب خود را از دست میدهد. گفتم حق دارید و من متوجه نشدم. ملک گفت حالا چه باید کرد. گفتم در شماره بعد اصلاح میکنیم.در مجله یغما جوانی دانشجو هست که به غلطگیری مطبعی گمارده شده و گاهی غلطگیریهایی میکند. نامش ابراهیم باستانی پاریزی و دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران است. ملک چند دقیقهای فکر کرد و هنگامی که اجازه مرخصی از محضرش میگرفتم، گفت بگذار بماند و یادداشت میکنم که نسخه اصل همان است که من نوشتهام و نسخه بدل، آنکه باستانی پاریزی سروده و گذاشته است.
اما در ذهن و زبان، اغلب نزدیک به اتفاق خوانندگان، مصراع باستانی پاریزی را اظهار میکنند. استاد باستانی با این مصراع تمام غزل بهار را از یک حمله شعری به یک مرثیه حماسی تبدیل کرده است!
به استاد پاریزی گفتم: استاد درود بر شجاعت ادبی و طبع شعرتان. استاد گفت کاملا حقیقت دارد که من این کار را کردهام و پس از آن هر دو کلی خندیدیم. حرفهای دیگر پیش آمد که بگذریم و یادم نیست.
چند بار دیگر و در مجالسی دیگر محضرش را دریافتم که صحبتهای کلی و بعضا جزیی پیش آمد و هرچه بود برای من لحظات خوشی بود و سرشار از استفاده از ایشان.
نامش بلند باد و بماناد. ایدون باد و ایدونتر باد...
* CTESIAS مورخ مشهور یونانی، همزمان با اسکندر مقدونی و نویسنده تواریخ ایران و هند «لاروس»
این مطلب در راستای همکاری انسانشناسی و فرهنگ با نمایه تهرن منتشر شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست