سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فضای شهری و فرهنگ



      فضای شهری و فرهنگ
زهره دودانگه

رابطه دوسویه میان فرهنگ کنشگران و فضایی که در آن زندگی می کنند، امری است که به دلیل اهمیت یافتن نگاه انسان شناسانه به «پدیده شهر و فضای آن» موضوع تحلیل پژوهشگران است. گذر از نگرش های مطلق گرایانه و اهمیت یافتن تفاوت های انسانی سبب شده که پدیده فرهنگ و ابعاد مختلف آن در پژوهش های انسان شناسانه اهمیتی بیش از پیش یابد.

 

 امروزه این اهمیت در ساختارهای کلان اقتصادی، سیاسی و توسعه ای جوامع نیز رسوخ کرده، به گونه ای که فعالیت های اقتصادی و سیاسی جوامع حول محور فرهنگ مردمی شکل می گیرند؛ نمود این امر را می توان در رشد تولید صنایع و کالاهای فرهنگی، تکثرگرایی و حاکمیت مردم در اداره سیاسی جامعه و اتکاء اقدامات توسعه ای بر ویژگی های فرهنگی جامعه مشاهده کرد. به تعبیر آنتونی گیدنز «فرهنگ عبارت است از ارزشهایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند» (گیدنز، 1389: 55). به عبارتی فرهنگ شیوه زندگی اعضای یک جامعه است؛ «مجموعه پدیده های رفتاری و ذهنی اکتسابی هر جامعه که به آن جامعه شخصیت و هدایت بخشیده و به همین دلیل نیز جامعه تلاش می کند از طریق سازوکارهایی با انتقال آن از نسلی به نسل دیگر  دست به بازتولید خود بزند» (فکوهی، 1390: 286). هر جامعه ای برای انتقال و بازتولید معانی فرهنگی خویش از عناصری بهره می گیرد که تحت عنوان فرهنگ مادی آن جامعه بازشناخته می شوند؛ این عناصر مادی شامل مکان ها و بناهای شهری نیز می شوند که پس از رفع نیازهای اساسی جامعه، حائز ویژگی های نمادینی نیز هستند. برای مثال ساخت مسکن در گام نخست نیاز افراد جامعه به سرپناه  را رفع کرده، و شیوه ساخت آن حاکی از جنبه های دیگری از فرهنگ آن ها ست؛ و یا «در شهرهای قدیمی، کلیسا یا معبد اصلی معمولا بر روی زمین بلندی در مرکز شهر یا نزدیک به آن قرار داشت که نشانه ای بود از نفوذ بسیار نیرومندی که گمان می رفت مذهب  بر زندگی مردم داشته است» (گیدنز، 1389: 66). و اما پرسش اساسی این است که نوع رابطه میان فضای شهری و فرهنگ (به عنوان پدیده ای پیچیده و گسترده) چگونه است؟ به عبارتی بر مبنای چه مفاهیمی می توان ارتباط میان این دو پدیده را تبیین کرد؟ به طور کلی می توان گفت شهر بستر رابطه دوسویه میان فرهنگ و فضا از خلال تجربه روزمره افراد است. بدین معنا که افراد و گروه های اجتماعی مختلف -با هنجارها، ارزش ها، سلایق و گزینش های خاص خویش - می توانند در مقابل فضای یکسان ساز با فرهنگ غالبش فضاهای اجتماعی متعلق به خویش را شکل دهند و یا با فضاهای شهری، مبتنی بر نظام نشانه شناختی خاص خود، رابطه بر قرار نمایند. بر این اساس نگریستن به رابطه فرهنگ مردمی و فضای شهر از دریچه های متعددی امکان پذیر است؛ نگرش هایی که هریک مبتنی بر جنبه ای خاص از مفهوم گسترده فرهنگ چون طبقه اجتماعی، جنسیت، قومیت، مذهب و سن بازشناخته می شوند.  این رابطه را حتی می توان از خلال کارکردهای اصلی فضا و نوع انطباق گروه های اجتماعی مختلف با این کارکردها –یعنی سکونت، کار، فراغت و تردد- تحلیل کرد.  در عصر جهانی شدن و پدیدار شدن تنوع و تکثر فرهنگی در شهرها، گستردگی رابطه میان فرهنگ های خُرد با شهر و فضای آن نمود بیشتری می یابد. گیدنز به نقل از کلود فیشر شهرهای بزرگ را با رواج خرده فرهنگ های گوناگون توصیف می کند؛ تنوعی که شهرهای کوچک و روستاها به آن اجازه بروز نمی دهند (همان: 610). از این ره شهرهای بزرگ علاوه بر اینکه شخصیت یک شهر جهانی را دارند، حاوی جهان بینی های فرهنگی متعدد و خُردی هستند که هریک بازتاب های فضایی خویش را داشته و یا با مکان های شهری تعامل متفاوتی دارند. در ادامه به شرح و بسط برخی از ابعاد این رابطه دوسویه پرداخته می شود: کارکردهای اصلی فضای شهری و خرده فرهنگ ها شهرسازی مدرن، بر طبق منشور آتن، شهر را در قالب کارکردهای چهارگانه سکونت، کار، فراغت و آمدوشد منطقه بندی می کند. این کارکردهای چهارگانه خود نماینده طیفی از گونه های فضاهای شهری هستند شامل: انواع مسکن، انواع مراکز کاری و خدماتی، فضاهای متنوع ورزشی و فراغتی و ایستگاه های و شبکه های ارتباطی گوناگون. گونه های فضایی یاد شده می توانند مبتنی بر ویژگی های خود هریک نماد خُرده فرهنگ های متفاوت با هنجارها و ارزشهای اجتماعی خاص و متفاوتی باشند. به عنوان مثال برج های مرفه نشین، مجتمع های مسکونی طبقات متوسط یا محلات فقیر نشین هریک اشکال و سبک های زیستی متفاوتی را به نمایش می گذارند. این طبقه بندی در ارتباط با کار و مشاغل، شامل رتبه بندی آن ها بر اساس معیارهایی چون اعتبار اجتماعی و در آمد اقتصادی و یا اصناف مختلف است، که هریک سبک های متنوع زندگی و نوع متفاوت استفاده از فضا را  نمایندگی می کنند. این امر در باره فراغت نیز صادق است. فعالیت های فراغتی و استفاده از مراکز تفریحی متفاوت چون مناطق توریستی، تاریخی، ورزشی، فرهنگی بر مبنای سلایق گروه های اجتماعی ساکن یا گردشگر صورت می پذیرد، که این خود به معیارهایی چون جنسیت، سن، قوم، حرفه و ... متکی است. در نهایت نیز فضاهای حمل و نقلی چون «پایانه های مسافربری، فرودگاه ها، ایستگاه های قطار و حتی فضاهای درونی قطار، اتوبوس ها و غیره، میدان های شهری، خیابان ها و ... همگی می توانند به گونه ای خرده فرهنگ منجر شوند که در هر فرهنگی متفاوت است» (فکوهی، 1390: 290). برای مثال گروه های شغلی مختلف بنابر نیاز خویش و در کنش های هرروزه استفاده های متنوع و متفاوتی از وسایل حمل و نقل شهری دارند؛ و یا اینکه معنای فضاهای مدرنی چون ایستگاه های مترو یا بزرگراه های شهری در نظام نشانه شناختی جوانان متفاوت از سالمندان است.
جنسیت و فضای شهری رابطه فضا و فرهنگ بر مبنای مفهوم جنسیت، رابطه میان بدن انسانی و فضا را مطرح می کند.  بدین مفهوم که چگونه انسان ها به واسطه تفاوت های زیستی و بدن های متفاوتشان فضای شهری را تجربه می کنند؛ در این باره می توان به این نتیجه رسید که تجربه و برداشت ذهنی زنان و مردان از فضایی همسان و در نتیجه واکنش های کالبدی آن ها متفاوت از یکدیگر است؛ و یا اینکه بنابر فعالیت های غالب یک فضای شهری، ما با فضاهایی کاملا مردانه یا زنانه سروکار داریم.  مطالعه فضا بر پایه جنسیت بیشتر به موقعیت بدن زنانه و بازنمایی تجارب زنان پرداخته و می پردازد. دلیل این امر مطالعه تفاوت های فضایی حول «کم سلطه ترین کنشگران» است. چنان که دوروتی اسمیت (Dorothy Smith) در کتاب خود «زندگی روزمره به عنوان یک پروبلماتیک»(1) نیز جهان سلطه را استوار بر دیدگاه های مردانه دانسته و زنان را در متن این مناسبات مردانه در معرض دچار شدن به وضعیت کسالت بار زندگی می داند و بدین منظور بر ضرورت بازنمایی تجارب و واقعیات دنیای زنان، با تکیه بر زندگی روزمره آن ها، تاکید می کند. اما به نظر می رسد که دایره محدودیت های تجارب زنان در فضاهای شهری از کسالت بار بودن و دچار شدن به روزمرگی فراتر رفته و عمل فضایی آن ها  «از طریق جغرافیاهای ترس و خشونت محدود می شود» (تانکیس، 1390: 148). علی رغم اینکه شهر مدرن در مقایسه با شهرهای سنتی و روستاها آزادی های بیشتر در نسبت با کنشهای فضایی به زنان میدهد، حتی در چنین زمینه ای نیز «ادراکات و بهره گیری زنان از فضای شهری به علت منطق سلطه و ترس از رفتار جنسی محدود می شود» (همان: 149). بر این اساس مطالعه چنین کیفیت رابطه میان فضا و زنان و تبیین علل محدودیت های رفتار فضایی آن ها اهمیت بالایی دارد.
گروه های سنی و فضای شهری نگریستن به فضا در قالب تفاوت های سنی، تفاوت های بین نسلی و نیازها و ارزشهای متفاوت آن ها را بیان میدارد. در میان گروه های سنی، «جوانان به مثابۀ یک خُرده فرهنگ بزرگ، خود خُرده فرهنگ های متعددی را درون خویش ایجاد می کنند که در همه سطوح هویتی در آن ها قابل مشاهده است. تفاوت این خرده فرهنگ ها با سایرین شاید بیش از هرچیز در فعال بودن و پویایی بسیار بالای آن هاست» (فکوهی، 1390: 292). تعداد خُرده فرهنگ هایی که در گروه جوانان جای می گیرند بسیار گسترده است و در ترکیب با طیف متنوعی از انواع مشاغل، جنبش های اجتماعی، فراغت، هنر و ... گروه های متنوعی را پدید می آورند که هریک نیازها، سلایق و نیز کنش های فضایی خاص خود را دارند. چنان که برای مثال فضاهایی مانند بزرگراه های شهری، کافه ها، فضاهای تفریحی ورزشی و ... از فضاهای خاص جوانان و با فرهنگ  غالب آن ها پنداشته می شوند. از  گروه های دیگر سنی، کودکان و سالمندان به لحاظ مطالبات فضایی و ارتباط با سایر طبقات اجتماعی در شهر از گروه هایی هستند که کمتر مورد توجه قرار می گیرند و بعضا نادیده انگاشته می شوند؛  لذا موضوعات جالبی برای مطالعات فرهنگی فضا محسوب می شوند.
اقلیت ها در شهر جمعیت شهری، جمعیتی ناهمگن است. رابرت پارک از این ناهمگن بودن با عنوان موزاییکی از گروه های بسیار متفاوت در پهنه شهری یاد می کرد که هریک دارای منافع، فرهنگ و ویژگی های خاص خود هستند. اقلیت های شهری نمودی از این ناهمگنی جمعیت شهری محسوب می شوند. این اقلیت ها می توانند بر پایه ویژگی های قومی (چنان که در ادامه ذکر خواهد شذ)، دینی، نژادی و یا حتی توان اقتصادی (گروه های فقیر حاشیه نشین) خود را سازمان دهند. آشناترین واژه ای که در رابطه با اقلیت ها استفاده می شود، گتو است که ریشه آن به محلات یهودی نشین باز می گردد. سیستم گتو متکی بر «جداسازی و یک پایگاه اجتماعی خاص» است. «این جدایی صورتی کم و بیش نهادی شده از فاصله اجتماعی است که با جدا شدن در فضا ابراز می شود» (فیالکوف، 1389: 76). مطالعه این اقلیت ها به لحاظ رابطه آن ها با فرهنگ غالب شهر، رابطه با سایر اقلیت ها، سبک های زندگی شهری، روابط درون گروهی و ویژگی های کیفی فضایی محلات آن ها می تواند حائز اهمیت تلقی شود. گروه های قومی و فضای شهری  بر پایه نظریات تونیس، تفاوتِ میان اجتماع (Gemeinschaft) و جامعه (Gesselschaft) ریشه در نوع رابطه اجتماعی میان افراد دارد. اجتماع شکل زیستی ای است که در آن گروه های خویشاوندی و انسجام قومی مبنای روابط اجتماعی را شکل می دهند و در جامعه روابط بر پایه عقلانیت و غیر شخصی بودن است که نضج می گیرد. شهر بزرگ محل بروز روابط مدنی، عقلانی و غیر شخصی است. زیمل در مقاله خود «کلانشهر و حیات ذهنی» از روابط اجتماعی در شهر بزرگ با صفت حسابگرانه یاد می کند و می نویسد: «این صور عقلانیت با سرشت محفل کوچک در تضاد است، محفلی که در آن آشنایی اجتناب ناپذیر با افراد، ناگزیر رفتار گرمتری را به وجود می آورد» (زیمل، 1372: 55). لذا به نظر می رسد وجود این محافل کوچک یا محلات قومی در شهر امری است که با ماهیت شهر تناقض دارد.  «در دهه 1940 نیز رابرت ردفیلد (Robert Redfield)در مدل قوم-شهر، تصویر زندگی شهری را در تقابل با تصویری از جامعه قومی، که او آن را کوچک، مقدس و بسیار شخصی و یکدست توصیف میکرد، قرار داد. او فرض نمود همچنان که افراد از جوامع قومی به سوی شهر مهاجرت می کنند و یا همچنان که کل جامعه به سوی یک فرهنگ بیشتر شهری شده حرکت می کند، یک سقوط ناگهانی در سنت های فرهنگی پدید خواهد آمد. افراد و جوامع شهری شده از آشفتگی فرهنگی رنج برده و آسیب های اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد به الکل، جرم و تنهایی بیشتر در آن ها اتفاق می افتد» (جی فاکس، 2010). به هر رو حضور این محلات در شهرهای بزرگ امری ناشناخته نیست. «از نخستین مطالعات اجتماعی شهر در چارچوب مکتب شیکاگو مشخص شد که در شهرها ما همواره به نوعی با بازسازی هویت ها از دست رفته در قالب شبکه های همبستگی روبرو می شویم» (فکوهی، 1390: 291) که محلات قومی نوعی از این شبکه های همبستگی بوده و «ابزاری برای ورود به جامعه بزرگ و فرهنگ غالب و کاهش ضربات فرهنگی ناشی از برخورد مستقیم با فرهنگ های نابرابر و غریب با یکدیگر» (همان: 2-291) محسوب می شود. لذا مطالعه چنین محلاتی با فضاهایی مبتنی بر فرهنگ و روابط خاص قومی و نیز تحلیل رابطه این محلات با سایر بخش های اجتماع شهری از موضوعات جامعه شناسی شهر و فضا محسوب می شود.   پانوشت 1- The Everyday World As Problematic, A Feminist Sociology   منابع: تانکیس، فرن (1390)، فضا، شهر و نظریه اجتماعی، ترجمه حمیدرضا پارسی و آرزو افلاطونی، انتشارات دانشگاه تهران جی فاکس، ریچارد (2010)، فرهنگ شهری، ترجمه زهره دودانگه، پایگاه انسان شناسی و فرهنگ زیمل، گئورگ (1372)، کلانشهر و حیات ذهنی، ترجمه یوسف اباذری، نامه علوم اجتماعی، جلد دوم، شماره 3 فکوهی، ناصر (1390)، انسان شناسی شهری، نشر نی  فیالکوف، یانکل (1389)، جامعه شناسی شهری، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: نشر آگه گیدنز، آنتونی (1389)، جامه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی Aquist, Ann-Cathrine (2001), Everyday Life Perspective in Planning, the conference Area-based initiatives in contemporary urban policy, Danish Building and Urban Research And European Urban Research Association, 17-19 May   ایمیل نویسنده zo1986do@gmail.com   سایر مطالب مرتبط در انسان شناسی و فرهنگ رابطه فضای شهری و زندگی روزمره http://anthropology.ir/node/16333   دوست و همکار گرامی چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید   http://anthropology.ir/node/11294