شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

بررسی و شناخت ترانه‌هایِ کودکانه‌ی بختیاری



      بررسی و شناخت ترانه‌هایِ کودکانه‌ی بختیاری
علی‌ حسین‌پور

اشعار و ترانه‌های عامیانه از جمله بخش‌های مهم فرهنگِ مردم - فولکلور(Folklore)- است که همواره مورد توجه مردم بوده‌اند و هستند؛ زیرا این ترانه‌ها، دل سروده‌ی ناب مردم در طی گذشت روزگاران است که به مناسبت‌های گوناگون سروده شده و نسل به نسل و سینه به سینه به صورت شفاهی به امروز رسیده است.  در واقع می‌توان گفت که این اشعار و ترانه‌ها بازتابی از چگونگی زندگی و رویدادهای آن، خلق و خوی، روحیات و خواسته‌ها و آرزوهای مردم در طول زندگی پرفراز و نشیب‌شان بوده و هست، بنابراین با بررسی و شناخت اشعار و ترانه‌های اقوام مختلفِ کشور می‌توان با گوشه‌ای از توانمندی‌ها و جلوه‌های هنر مردم در به وجود آوردن این نوع از ادبیات عامیانه به خوبی آشنا شد.
     بختیاری‌ها از جمله اقوام ایرانی هستند که خود از پیشینه‌ی کهنِ تاریخی و فرهنگی ریشه‌داری برخوردارند و با نگاهی به تاریخ، فرهنگ و ادبیات مکتوب و شفاهی گسترده آن‌ها می‌توان به خوبی از این واقعیت آگاه شد. با توجه به گستردگی حوزه‌ی فرهنگِ عامه‌ی بختیاری، اشعار و ترانه‌های آهنگین مردمی در نزد آنان همواره از جایگاه ویژه  ‌و ممتازی برخوردار بوده است و گذشت زمان نتوانسته سبب فراموشی کلی این دل سروده‌ها و نغمه‌ها شود؛ چرا که این ترانه‌ها از درون زندگی مردم بختیاری جوشیده و با تاریخ، ادبیات و فرهنگ آن‌ها پیوندی ناگسستنی دارد. با توجه به اهمیت ترانه‌های عامه در فرهنگِ مردم، در این نوشتار سعی بر آن است که به طور اختصاصی اشعار و ترانه‌های کودکانه‌ی بختیاری مورد بررسی قرار داده شود.
کلید واژه‌ها: بختیاری، فرهنگِ مردم(فولکلور)، ترانه و شعر، کودک.


مقدمه:
فرهنگِ مردم - فولکلور(Folklore)- یکی از نخستین جلوه‌های زندگی بشری است که نه آفرینندگانش نامی از خود به جا گذاشته‌اند و نه تاریخی روشن دارد. این فرهنگ گاهی آن چنان دور می‌رود که هزاران سال را پشت سر می‌گذارد و گاه دیر سالی آن به سده‌ای هم نمی‌رسد. در واقع این فرهنگ، بازتابِ گسترده‌ای از زندگی مادی و معنوی انسان است و به همین دلیل یکی از ارزشمندترین نهادها برای بررسی گذشته و شناخت روش‌های زندگی به شمار می‌رود و می‌توان عواطف و باورها و به طور کلی روح زندگی گذشتگان را از طریق آن بازشناخت؛ فرهنگی که ساخته توده مردم است و در حقیقت بازتابِ روشنی از اندیشه‌ها و سنت‌های آنان است که گذشته را به امروز پیوند می‌دهد (1). از آنجایی که فرهنگِ مردم، بخش مهم و جدایی‌ناپذیری از قلمرو و گستره‌ی فرهنگ هر قوم و ملتی به شمار می‌رود، عنایت به جلوه‌های گوناگون و متنوعِ آن در شرایط مدرن امروزی که سنت‌های دیرین گذشته روز به روز کمرنگ و یا رو به فراموشی قرار می‌گیرند، بسیار حایز اهمیت است.
   یکی از جلوه‌های اصلی فرهنگِ مردم، ترانه‌ها هستند؛ ترانه‌هایی که از دل‌انگیزترین و پراحساس‌ترین گونه‌های ادبیات عامیانه به شمار رفته و با بیان زیباترین و دل‌نوازترین عواطف انسانی و به میان کشیدن بهترین مضامین زندگی، انعکاسی از روحیات و احساس توده مردم‌اند (2). به همین دلیل مردم همواره به آنها علاقه داشته و دارند. صادق هدایت در این‌باره نوشته است که: «ترانه‌های عامیانه و آوازها و افسانه‌ها نماینده روح هنری ملت می‌باشند و در ضمن سرچشمه الهامات بشر و مادر ادبیات و هنرهای زیبا محسوب  می‌شود ...»(3) از همین روی، بررسی و تحلیل گونه‌های مختلف ترانه‌های عامیانه در فرهنگ مردم اقوام مختلف کشورمان، برای شناخت روحیات و افکار، نوع اندیشه و نگرش آنان به زندگی و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، بسیار اهمیت دارد. بنابر اهمیت این نوع از ادبیات عامه، در این نوشتار ضمن شناخت انواع و اقسام اشعار و ترانه‌های مردمی بختیاری و نوع به معرفی گونه‌های مختلف ترانه‌های کودکانه‌ی بختیاری و مضامین و محتوای‌شان پرداخته خواهد شد.
  
 تقسیم‌بندی موضوعی اشعار و ترانه‌های بختیاری:
                                                                                                  بخش مهم و چشمگیری از فرهنگ و ادبیات عامه بختیاری، ترانه‌های عامیانه ایشان است؛ ترانه‌هایی که یادگاری از گذشته و دل گفتارهای ناب و پاک مردم بوده و هم اکنون نیز پس از گذشت سال‌ها، هنوز بر زبان کودکان، زنان و مردانِ بختیاری ساری و جاری است. این ترانه‌های مردمی که اغلب سرایندگان‌شان گمنام‌اند، به مناسبت‌های گوناگونی سروده شده‌ و در مجالس سور و سوگ، بزم و رزم، هنگام کار و تلاش و ... توسط مردم - به صورت شفاهی، نسل به نسل و سینه به سینه- خوانده، تکرار و حفظ شده‌اند و این روند هنوز هم ادامه دارد. در حقیقت، این ترانه‌ها بازتابی از افکار، عقاید، روحیات و باور‌های گوناگون قومِ بختیاری است و با طبیعت بکر و زیبا و محیط زندگی و فعالیت‌هایشان پیوندی تنگاتنگ دارد. از این‌رو، با بررسی و دقت در مضامین مختلف این ترانه‌ها، می‌توان با گذشته تاریخی و اوضاع اجتماعی، جامعه‌شناسی و روانشناسی قومی بختیاری‌ها بیشتر آشنا شد. نکته قابل توجه درباره‌ی اشعار و ترانه‌های عامیانه بختیاری این است که مردمان بختیاری همواره به داشتن چنین منابع عظیمی از ادبیات شفاهی و تلاش و کوشش آنها در حفظ مواریث کهن فرهنگی‌شان، به خود بالیده‌ و به آن افتخار کرده‌اند(4)؛ چنانکه بارتولد (Bartold) در این باره به نقل از ژوکوفسکی (Zhokovski) - ایران‌شناس روسی که در اواخر دوره قاجار برای مطالعه گویش بختیاری به میان آن‌ها رفته و قسمتی از ترانه‌های عامه ایشان را جمع‌آوری کرده است- می‌نویسد: «بین تصنیفات ایرانیان و بختیاریها و نظریاتی که هر یک از اینان نسبت به تصنیفات خود دارند فرق فاحشی موجود است در موقعی که ایرانیان با نهایت اکراه از این تصنیفات خود صحبت می‌داشتند برعکس، بختیاریها به داشتن همچو تصنیفاتی مباهات کرده‌اند ...»(5).بختیاری‌ها همچنین درباره ترانه‌ها و تصنیفاتِ خود - در بیش از یک قرن پیش- به ژوکوفسکی گفته بودند:
«ما بختیاریها دریای مواجی هستیم[که] تصنیفات و آوازهای ما تمام‌شدنی نیست اگر آنچه را که حالیه موجود و از اجداد ما به ما رسیده با آنچه جدیداً ساخته می‌شود جمع‌آوری کنیم چندین برابر شاهنامه فردوسی خواهد شد»(6). بنابراین، بررسی گونه‌های مختلف ترانه‌های عامیانه مردم بختیاری، ما را در شناخت بیشتر این قوم و همچنین توانایی و هنرشان در پدید آوردن منابع عظیم ادبیات نوشتاری و گفتاری قومی‌، یاری خواهد رساند.
       در یک بررسی و دیدگاه کلی می‌توان گفت که اشعار و ترانه‌های گویشی لُری بختیاری دو فرم و شکل اصلی دارد؛ یکی اشعار عامیانه و اصیل بختیاری که تابع قواعد عروضی نیست و مانند اشعار ایرانی پیش از اسلام، صورت هجایی داشته و دارد که از گذشته‌های دور به امروز رسیده است؛ دیگری اشعار عروضی که در دوره‌های اخیر، به ویژه پس از مشروطیت، به گویش بختیاری در بین بختیاری‌ها معمول گردیده است، این اشعار به شعر و ادب رسمی کشور نزدیک‌ترند(7) و در یک سده‌ی اخیر شاعران زیاد و مشهوری از بختیاری با رویکردی ادبی، اشعار زیبا و پرمحتوایی در این زمینه به گویش بختیاری سروده‌اند که بررسی و تحلیل محتوایی آنها خود جای تحقیق و تفحص دارد(8) اما آنچه در این گفتار به آن پرداخته می‌شود، بیشتر تأکید بر اشعار و ترانه‌های اصیل عامه و مردمی بختیاری - به عنوان یادگاری ارزشمند از مواریث کهن فرهنگی این قوم است- که بخش مهمی از گنجینه‌های ادبی و فرهنگی بختیاری‌ها به شمار می‌روند و جایگاه ویژه‌ای در فرهنگِ مردم این قوم دارند. نکته‌ای که در این بررسی باید به آن توجه داشت این است که اشعار و ترانه‌های عامه‌ی بختیاری را نمی‌توان از نظر قالب رایج شعری تقسیم‌بندی کرد، چرا که تنوع قالب شعری در این گونه اشعار دیده نمی‌شود. قالب‌هایی مانند غزل، قصیده، ترکیب‌بند و غیره که در شعر رسمی ملاکی برای انواع شعر در نظر گرفته می‌شود، در شعر مردمی بختیاری نمی‌تواند ملاک باشد؛ چرا که این گونه قالب‌ها در این اشعار موجود نیست، ولی از آنجایی که مضمون عامل افتراق مهمی است، چنین اشعاری را می‌توان بر پایه مضمون و محتوا تقسیم‌بندی کرد(9) و در یک تقسیم‌بندی کلی بر اساس سنخیت موضوعی آنها را در پنج گروه زیر قرار داد: 1- کودکانه‌ها (ترانه‌های کودک)2. اشعار جنگ و حماسه 3. اشعار عاشقانه و بزمی 4. ترانه‌های کار و اشعار مناسبتی و آیینی. 5-  اشعارِ سوگ.
      به جز دسته‌بندی‌هایی که برای اشعار و ترانه‌های عامیانه‌ی بختیاری برشمردیم، اشعار عامیانه‌ی دیگری هم وجود دارد که در این تقسیم‌بندی‌ها جا نمی‌گیرند و به صورت متفرقه‌اند؛ از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به اشعار «لیچار» (Liĉar) یا «ریچار» (Riĉar) اشاره کرد. این اشعار، ابیاتی بیهوده و گاه سخنان نامربوطی هستند که بیشتر برای هجو و هزل و ضایع ساختن شخصیت افراد به کار می‌رود و در گویش بختیاری به «لیچار» معروفند(10) و در بین عوام برخی از این ابیات یا بیت بستن‌های سروده شده‌ی محلی مرتبط با افراد گوناگون جامعه، ماندگار شده و کمتر فراموش می‌شوند و گاه به مناسبت‌هایی مردم آن‌ها را بازگو و تکرار می‌کنند.

ترانه‌هایِ کودکانه در فرهنگِ مردمِ بختیاری:
در فرهنگ مردم، ترانه‌های کودکانه بخش مهمی از ترانه‌های عامیانه را تشکیل می‌دهند؛ ترانه‌هایی که هدف از به وجود آوردن آن‌ها، بیشتر جنبه‌ی آموزش، تعلیم و تربیت کودکان، آماده کردن ذهن و روح آن‌ها برای زندگی آینده‌شان است. این ترانه‌ها با روحیه، افکار، احساسات و علایق عاطفیِ کودکان تناسبِ کاملی دارد. صادق هدایت درباره این ترانه‌ها می‌نویسد: «ترانه‌های کودکانه به اندازه‌ای با روحیه و زندگی بچه متناسب است که همیشه نو و تازه مانده و چیز دیگری نتوانسته جانشین آن بشود ...»(11). در واقع، آن مجموعه خلاقیت‌های شگرفی که در پرداختن این ترانه‌های کودکانه به کار رفته، حاصل تجارب فرهنگی و تربیتی پر برکت و زوال‌ناپذیر است، که به آن متکی است. به عبارتی ترانه‌های کودکانه در ادبیات عامه طیف رنگارنگی از مضامین شاد، لطیف، پُرحرکت و جذاب را شامل می‌شود که در یک تقسیم‌بندی، لالایی‌ها، بازی‌ها، قصه‌ها و ترانه‌های نوازشی، محورهای اصلی آن است. این زمینه‌های متنوع، در مجموعه خود، کتاب پرورش سنتی کودک را در ادب ملی ما تشکیل می‌دهد و در برخی از آن‌ها، تمهیدات آموزش و پرورش با مهارت شگرفی به کار رفته است. بنابراین، این مجموعه تنها به خواباندن و یا سرگرم کردن کودک محدود و خلاصه نمی‌شود، بلکه در پرورش ذوق، عاطفه و درک مفاهیم و در تقویت استعداد و خلاقیت او، سهم اصلی را بر عهده دارد(12).
      ترانه‌های کودکانه شامل موارد گوناگون از جمله لالایی‌ها، ترانه‌های نوازشی کودکان، ترانه‌های بازی، ترانه‌های کار کودکان و ... است که در اینجا به بررسی این ترانه‌ها در فرهنگِ مردمِ بختیاری پرداخته خواهد شد و با این بررسی و دقت در مضامین و محتوای ترانه‌های کودکانه متناسب با روحیه و عواطف پاک و صادقانه‌ی کودک می‌توان به گونه‌ای به نقش و جایگاه کودک و مسائل مهم تربیتی او در فرهنگِ بختیاری آگاه شد.

لالایی‌ها:
لالایی‌ها، یکی از قدیمی‌ترین، مرسوم‌ترین و زیباترین ترانه‌های عامیانه هستند که برای خواباندن و گاهی نوازش‌کردن کودکان، به وسیله مادران و دایه‌گان خوانده می‌شود و مانند سایر گونه‌های ادبیات عامه، سرشار از زندگی و واقعیت آن است(13). این لالایی‌ها در شهرها و روستاهای مختلف ایران و با لهجه‌های مختلف، قرن‌هاست سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند و به ادبیات مردمی و یا فولکلور تعلق دارند و به نوعی زیربنایِ ساختمان ذهنی شعرگرای جامعه را ایجاد کرده‌اند (14) به همین دلیل یکی از منابع ارزشمند درباره ادبیات عامیانه هر قوم هستند و به عنوان ابتدایی‌ترین شکل ادبیات عامه پای در زندگی عملی دارند و نوعی ادبیات کاربردی هستند(15) نکته قابل توجه درباره این نوع از ادبیات کودکان این است که لالایی‌هایی که مادران برای کودکان خود زمزمه می‌کنند خود جزء اولین نغمه‌های زنانه هستند؛ نغمه‌هایی که موسیقی مشترک تمامی زنان با زبان و لهجه‌های مختلف است و زنان، بنیان‌گذار آن بوده‌اند و در واقع، قسمتی از موسیقی پربار سرزمین‌مان را تشکیل می‌دهد و این موسیقی‌آواها را به جرأت می‌توان «موسیقی زنان» نام نهاد(16)که مادران با عواطف پاکِ مادرانه برای فرزندان خردسال خود زمزمه می‌کنند. با این اوصاف می‌توان گفت لالایی، جزء اولین موسیقی، کلام و شکل ادبیات است و مادران هنرمندانه با خواندن لالایی‌ها، گوش کودک را با کلام، وزن و ریتم آشنا می‌سازند و کودکی که از گهواره با نوای دلنشین لالایی‌ها، وزن و آهنگ را آموخته، خیلی زود می‌تواند به استقبال گونه‌های دیگر ادبیات کودکان، مانند متل‌ها، بازی - ترانه‌ها و افسانه‌ها برود(17)به همین دلیل، لالایی‌ها یکی از نخستین پدیده‌های آشنایی، انس و دلبستگی کودک با شعر و موسیقی و ادبیات به شمار می‌رود(18) و با بررسی آن‌ها در نزد اقوام مختلف کشور می‌توان به جایگاه این نوع از ادبیات مربوط به کودک در فرهنگِ مردم به خوبی آگاه شد. با توجه به موارد ذکر شده در اینجا با انواع مختلف ترانه‌های کودکانه- به ویژه لالایی‌ها-  در ادبیات فولکلوریکِ بختیاری آشنا خواهیم شد.
      
نمونه‌ای از لالایی‌های مکتوبِ قدیمی بختیاری (در عصر قاجاریه):
بی‌یَو جونُم، کِه جونِت بی‌بِلا با                                                                   biyaow jun-om ke jun-et bi belâ bâ                    
نی‌یَــه دارِ شُو وُ روزِت خُدا با         niyahdâr-e šow –o ruz-et xodâ bâ                                                          بیا جانم، که جانت بی بلا باشد
نگه دارِ شب و روزت خدا باشد
بی‌یو رودُم، کِه جات وُر مِنِه جونُم                                                 jun-om    biyaow jun-om  ke Jâ-t vor men-e زِ تو عَزیزتَر نیــــــد وُر کَسونُــم ze to aziztar nid vor kasun-om                                                                                                                                                                        بیا فرزندم که تو در جان من جای‌ داری                                                           از تو عزیزتر در بین اقوامم، کسی  نیست
بِخوس رودُم، کِه حالوت وِید بِه حونَه   bexows rud-om ke hâlu-t veyd be hun-a                                               زِ خُت عَزیــــــــزتَرِ وُ نُو جَوونَـــه        ze xo-t aziztar-e vo nojevun-a                                                                                                         بخواب فرزندم، که دائی‌ات به خانه آمد                                                                                                  از خودت عزیزتــــر و نوجوان است                          
عَزیــــزُمُ عَزیـــــزُمُ  عَزیـــــزُم      aziz-om–o  aziz-om-o aziz-om                                                             رَهی کِه حالوت اِوِید  مُرواری بِریزُمrahi ke hâlu-t eveyd morvari beriz-om                                                                                                         عزیــــزم و عزیــــــــزم و عزیـــــــزم                                                                                                                             راهی که دائی‌ات (از آن آمد) مروارید بریزم
بی‌یو رودُم کِه تَهدِت چُووِ گِردو                                                             biyaw rud-om ke tahd-et ĉuv-e Gerdu                                                                                             تیرَکِس چووِ مِهلَوِ زِ بُرگَه‌یِه رو tirak-es ĉuv-e  Mehlav-e ze borgay-e ru                                                                                                          بیا فرزنـدم که(چوب) گهــواره‌ات از چوب گردو است                                                                                              دیرک آن از چوب (درخت) «مِهلب» کنار رودخانه است
 بی‌یو رودُم کِه تَهدِت زِ چووِ «چِندار»                                              endarĈĉuv-e   biyaw rud-om ke tahd-et ze     تیرَکِس چووِ سیـــــو، سیوِ«خونسار»   tirak-es ĉuv-e siv siv-e Xunsar                                                                                                             بیا فرزندم، که گهـــواره‌ات از چوب چنار است                                                                                                                                                    دیرک آن از چوب سیب، سیب «خوانسار» است
بی‌یو رودُم کِه دِسبَندِت زَرّی‌یِه                     biyaw rud-om ke desband-et zarriy-e                                          بِدِه بـوسی کِه بِئوت سَفَری‌یِه  bede busi ke beu:-t safariy-e                                                                                                                                                    بیا فرزندم، که دستبند تو از زر است                                                                                                                                               بوسی بده، که بابایــت مسافر است
بی‌یو رودُم کِه دِسبَندِت طِلایه                                                                   biyaw rud-om ke desband-et teldy-e                                                                                                بِدِه بوسی کِه بِئــوت کَدخُدایهbede busi ke beu-t kadxoday-e                                                                                                                                                                    بیا فرزندم که دستبندت از طلا است                                                                                                                    بوسی بده که بابایت کدخدا است
بی‌یو جونُم کِه بام قُربونِ‌ جونِت biyaw jun-om ke bâm qorbun-e jun-et                                                         بِهام قُـــربونِ جـونِ  مِهرِبونِتbehâm qorbun-e jun-e mehrebun-et                                                                                                                       بیا جانم که قربان جانت شوم                                                                                                                            قـــربان جان مهربانت شوم
عَزیــزُم بِهــتَری زِ مال ِ دُنیاaziz-om behtari ze mâl-e donyâ                                                                            بِه قُربونِت بِهام، ای رودِ نوپاbe qorbun-et behâm ey rud-e nowpâ                                                                                                                        عزیزم تو از (تمام) مال دنیا بهتر هستی                                                                                                                              به قربــــانت شــــــوم ای طفل نوپا
مِردُمون مال، اولاد چه عزیزهmerdomun-e mâl owlâd ĉe aziz-e                                                                      دارِ بی ریشِه، هَرگِز بَر نَخیزِهdâr-e bi riše hargez bar naxize                                                                                                                                                                      ای مردمان مال (آبادی) اولاد چقدر عزیز است
                                                 درخت بــــــی‌ریشه، هرگز پایدار نخواهد ماند   
 
 مِردُمونِ مال، اولاد باصِفایهmâl owlâd bâ sefâ-ye                                                                       merdemun    دِلِ بی اولاد، دائــــم نامُطاعِهdele bi owlâd dâem nâmotâ-e                                                                                                                                      مردمان مال، اولاد با صفا است
                                         دل بی‌اولاد، دائم نافرمان است
هَرکِه اولاد دارِه، خدا زِس نَگیرِه    har ke owlâd dâre xodâ zes nagireh                                                            سَرِه بــــی اولاد، خوِه کِه بمیرِهsar-e bi owlâd xuve ke bemireh                                                                          هرکس صاحب اولاد است، از او گرفته نشود
                                           سرِ بـــی اولاد بهتر است کـــه بمیرد(نباشد)(19).

 نمونه‌ای از لالایی‌های مکتوب چند دهه اخیر بختیاری:
لالا لاهی گُـــــلِ نَهنا lâlâhi gol-e nahnâ                                                                                                  بَووس رَهدِ بِه کوه تِهـناbavu-s rahd-e be koh tehnâ                                                                                                                                                  لالالاهــــی گل نعنا                
                                                         پدر رفتـــــه به کوه                                                       
 بَووس رَهدِ بِه اَویاری  bavu-s rahd-e be awyâri                                                                                             دَمِ بیلِس طِلا کــاری dam-e bil-es telâkâri                                                                                                                                                                               باباش رفته به آبیــــــاری                                                                                                                               نوک بیلش طلاکاری است(20)
لالا لالا بخــواب آرومِ جونُــم lâlâ lâlâ  bexâb arum-e jun-om                                                                  بخواب ای بلبِل شیرین زِوونُمbexâb ey bolbol-e širin zevun-om                                                                                                                                                            لالا لالا بخواب آرام جانــم
                                                                      بخواب ای بلبل شیرین زبانم
 
لالا لالا کُنُم خووِت کُنُم موlâlâ lâlâ kon-om xowv-et kono-om mo                                                               علی گویُم و بیدارِت کُنُم موAli guy-om-o bidâr-et kon-om mo                                                                                                                                                لالا لالا کنم خوابت کنـــــم من
                                                           «علی» گویم بیدارت کنم مـــــن
لالا لالا گل خاش خاشlâlâ lâlâ gol-e xâš xâš                                                                                           بابات رفته خدا هُمراش             bâbâ-t rafte xodâ homraš                                                                                                                                                                                       لالا لالا گـــل خشخاش
                                                               بابات رفته خدا همراهش
خدا پشت و پناهس با   xodâ hamrâh-e râh-es bâ                                                                                                   علـــی هُمراه راهس با Ali homrah-e râh-es bâ                                                                                                                                                             خـدا پشت و پناهش باشد
                                                               «علی» همراه راهش باشد
لالا لالا لولو چـــــاهی                                                                                                      čâhi lâlâ lââ lulu  ازین بچه چه می‌خواهیče mixâhi                                                                                               bačča azin
                                                 لالا لالا «لولو» چاهـــی
                                                 از این بچه چه می‌خواهی  
 که این بچَه پدر داره                                                                                               pedar dâra   ke in bačča                                     دو شمشیر بر کمر داره                    do šamšir bar kamar dâra                                                                    
                                                  که این بچه پدر دارد
                                                  دو شمشیر بر کمر دارد
یکی «حیدر» یکی «صفدر»                      yeki Heydar yeki Safdar                                                    خُسَــــــــم اولاد پیغمبر                                                 xosam owlâd-e peyqambar                                  
                                           یـــکی «حیدر» یـــکی «صفدر»
                                           خودش هم از اولاد پیغمبر است(21).
 لالا لالا  گُرگِ کالی گُرگِ کالیlâlâ lâlâ gorg-e kâli gorg-e kâli                                                                     کُرُمه نَخُری تا مِنَه مــــــالیkorom-e naxori tâ men-e mâli                                                                   
     
                                               لالا لالا گـــــرگِ «کالی» گـــــــرگِ «کالی»(22).
                                               پسرم را نخوری تا (زمانی که) در آبادی ما هستی

لالا لالا گُرگِ پیرِ دِندون دِراز                                                     lâlâ lâlâ gorg-e pir-e dendun derâz             کُرُمـــــه نــخُری تا بعدِ نماز korom-e naxori ta bad-e namâz                                                                                                                             لالایـــــی، گرگ پیر دنــدان دراز                                                                                                                    پسرم را نخوری تا بعد از نمــــــاز  
لالا لالا، لالاچِــــهlâlâ lâlâ lâlâ če                                                                                                           گُرگی اُوِید بَرا بچه                                                                                            gorgi oveyd bara bačče                                                               لالایــــــی چه لالایی!                                                                                                                                   گــرگی برای بچه آمد
ای گُرگِ پیر نادونِهi gorg-e pir nâdun-e                                                                                                             بَچِه مُو مَر چِه اِدونِه  bačče mo mar če eduneh                                                                                                                                               این گرگ پیر نادان است                                                                                                                                   بچه من چیزی نمی‌داند(23).

نمونه‌ای از لالایی‌های شفاهی امروزی بختیاری:
   لالا لالا گُـــــــلِ لالــــــــــه lâlâ lâlâ gol-e lâleh                                                                                          درخـــتِ سیوِ یک سالــــــــه deraxt-e siv-e yek sâleh                                                                                                                                                     لالا لالا گــــــــل لالـــــــه                                                                                                                          درخت سیب یک سالــــــــه                                                          لالا لالا گُــــــــلِ آبــــــــی     lâlâ gol-e âbi                                                                                               چـــرا اِمشو نِمی‌خوابـــــــیčerâ emšow nemixâbi                                                                                                                                                        لالا لالا گــــــــل آبــــــــــی
                                                                 چرا امشب نمـــی خوابـــــــی
آله لالا گُـــــلِ گُــلزار                             âle lâlâ gol-e golzâr                                                                      گُلُم هیچ وَخت نَبو بیمار                                                                               âr vaxt nabu bim č gol-om hi                                                       
                                                 آله لالا، گــــــلِ گـــلزار                                                                                                                                گلم هیچ وقت نباشد بیمار
لالا لالا گُلِ گَنـــــــــدم lâlâ lâlâ gol-e gandom                                                                                        نبینُـــم داغِ فَرزَنـــــــدُمnabin-om dâq-e farzand-om                                                                                 
                                                          لالا لالا  گــــــــــــل گندم
                                                          نبینــــم داغ  فرزنــــــــدم(24).

نوع مضامین لالایی‌های بختیاری:
لالایی‌ها علاوه بر داشتن جنبه موسیقایی و آرام‌بخش بودن برای کودک، تنها به منظور خواباندن کودک به کار نمی‌روند. با دقت در مضامین و درونمایه‌های آن‌ها، می‌توان داده‌های مهم فرهنگی و اجتماعی فراوانی را از آن‌ها به دست آورد. این مضامین در واقع خود منعکس کننده آرزوها، خواسته‌ها، تلاش و کوشش‌های مادران برای اداره زندگی و در کل آیینه تمام نمای زندگی اجتماعی و محیط پیرامون آنها است. بنابراین، با بررسی و تحلیل محتوای این نوع ترانه‌هایِ عامیانه ویژه کودکان که از زبان مادران و دایه‌گان و مراقبین کودک خوانده می‌شود، می‌توان نکته‌های جالب توجهی در این‌باره بدست آورد.
از لحاظ موضوعی در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان مضامین لالایی‌های بختیاری را شامل این موارد دانست: انعکاس مهر و محبت و آرزوهای مادران در لالایی‌ها؛ تأثیر طبیعت و نوع زندگی مردم در لالایی‌ها؛ اشاره به مسائل مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و ...

مهر و محبت و آرزوهای مادران در لالایی‌های بختیاری:
 یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌های به وجود آمدن لالایی‌ها در فرهنگ مردم، به نوعی برگرفته از عشق، مهر و محبت مادرانه نسبت به فرزندان‌شان است و با نگاهی به ابیات لالایی‌های بختیاری می‌توان به خوبی از جلوه‌های مهر و محبت مادران بختیاری در آن‌ها آگاه شد. در واقع در این نوع از ترانه‌های آهنگین و ملایم، زنان بختیاری با خواندن زیباترین لالایی‌ها - که از احساسات پاک و صادقانه آنها سرچشمه می‌گیرد- همواره خواهان آرزوی سلامتی، خوشبختی و سعادت، طول عمر و خیر خواهی برای فرزندان‌شان هستند؛ چرا که فرزندان قوّت قلب والدین و چشم و چراغ و امید زندگی هر خانواده هستند و مادران  همواره سلامتی و سعادت آنان را از خداوند متعال و ائمه اطهار خواهانند. انعکاس مهر و محبت مادران  بختیاری در  لالایی‌هایی که ذکر شده است، به زیبایی آمده است.

تأثیر طبیعت و نوع زندگی در لالایی‌های بختیاری:
با دقت در نوع مضامین ترانه‌های مختلف عامیانه بختیاری می‌توان از ارتباط مردم بختیاری با طبیعت و شیوه زندگی‌شان، به خوبی آگاه شد. تأثیر این ارتباط و پیوند با محیط طبیعی در ترانه‌های کودکانه به ویژه در لالایی‌ها بازتاب بیشتری دارد. این امر به طور بارز، در لالایی‌های جمع‌آوری شده در عصر قاجار و دوره‌های پیش از آن، بیشتر به چشم می‌خورد؛ چرا که بیشتر مضامین این نوع از ترانه‌ها به گونه‌ای بازگوکننده زندگی عشایر کوچنده بختیاری در آن دوران است و در واقع، محتوای این لالا‌یی‌ها با نوع زندگی ایشان و محیط پیرامون و مسائلی که مربوط به ایل است، تناسب دارد. «ییری سیپک» (Jiri Cejpek) در کتاب ادبیات فولکلور ایران در این‌باره می‌نویسد:  
«در میان عشایر کوچنده بختیاری، قبیله بر فرد مقدم است؛ از این‌رو در ترانه‌های گهواره‌ای، همواره هر آنچه که زن را خوشحال یا ناراحت می‌سازد، مشاهده می‌شود. در این ترانه‌ها زندگی داخلی او، شادی‌ها و غم‌هایش نمودار است... در آنها [لالایی‌ها] معمولاً طبیعت در فصل‌های مختلف، کوچ ایل، حمله به دشمنان و انتقام از آنان توصیف می‌شود»(25) از جمله مسائل دیگری که بیانگر نوع زندگی عشایر کوچنده بختیاری است و در لالایی‌های مادران انعکاس یافته است، اشاره به ایل‌راها و منزلگاه‌های گوناگونِ کوچ آنان در مناطق مختلف سردسیر و گرمسیری بختیاری است. مادر بختیاری، ضمن خواندن لالایی با آوای روح‌نواز، برای خواباندن کودک عزیز خود، به این منازل و نوع زندگی عشایری و پیوند و ارتباط تنگاتنگ آنان با محیط و طبیعت زندگی‌شان اشاره می‌کند. علاوه بر موارد یاد شده یکی از مهم‌ترین جلوه‌های مهرورزی و محبت مادران بختیاری در لالایی‌های‌شان، تشبیه کردن فرزندان خود به گل‌هایِ زیبایِ طبیعت است. مادران این قوم، هنرمندانه از مظاهر شگرف و بکر طبیعت مناطق زیبای بختیاری – به ویژه در فصل بهار - الهام گرفته و آن را در لالایی‌هایی که برای کودکانِ عزیز خود می‌خوانند، به کار می‌بردند.
در لالایی‌های بختیاری، در برخی از موارد از پرندگان زیبای محیط زیست و برخی از جانوران نام برده می‌شود. یکی از این جانوران که نام آن در لالایی‌ها و دیگر گونه‌های فرهنگ فرهنگ عامه بختیاری زیاد به کار برده می‌شود، گرگ است. بنا بر باورداشت‌های قدیمی بختیاری، از موی گرگ در گهواره کودک برای دورکردن اجنه و یا برای نام‌گذاری پسران برای دور بودن از چشم زخم دیگران، استفاده می‌کرده‌اند. علاوه بر این یکی از موارد کاربرد نام این حیوان در لالایی‌ها به منظور ترساندن کودک و یا آماده کردن ذهن او از خطرناکی و درندگی این جانور است. چنان‌که «کاظم پوره» در این‌باره نوشته است که: یکی از علل نام بردن از گرگ به صورت گوناگون در زندگی روستایی و عشایری مردم بختیاری، به خاطر شبیخون زدن دائم گرگ به دام‌های آن‌ها و ایجاد خطر این جانور درنده و ترسناک است. علاوه بر این، مردم بختیاری این حیوان را نماد چالاکی و نیرومندی می‌دانستند و اگر کسی از این قوم، گرگی را به هلاکت می‌رساند لقب مرد شجاع و یا لقب «علی‌گرگ» یا «گرگ‌علی» به او می‌دادند، بختیاری‌ها به این منظور از قاب پای گرگ، نیز برای شجاعت نوزادشان استفاده می‌کردند(26).

مضامین اعتقادی و مذهبی در لالایی‌های بختیاری:
زنان در هر قومی نقش مهمی در آموزش و تربیت فرزندان و آشنا ساختن آنان با مفاهیم فرهنگی و اعتقادی و دینی دارند و شروع این امر مهم برای کودکان، از ابتدای دوران کودکی به شکل‌های مختلفی است که بهترین نمود و بازتاب آن را می‌توانیم در لالایی‌های مادرانه ببینیم. نام بردن از خداوند، یاری خواستن از او و متوسل شدن به ائمه معصومین - برای سلامتی فرزندان خود - از مفاهیم ارزشمندی است که از همان ابتدا گوش کودک با آن‌ها آشنا می‌شود و در واقع پایه‌گذاری برای اعتقادات آینده او است.
       با بررسی لالایی‌های بختیاری، می‌توان مضامین مذهبی و اعتقادی را در جلوه‌های گوناگون آشکارا دید، ولی امری که به طور مشخص انعکاس دهنده عقاید مذهبی مادران بختیاری است، ذکر نام امام علی (ع) در لالایی‌ها است و مادران با نام بردن از آن امام همام ـ چه برای نام‌گذرای کودکان خود و چه در ترانه‌های عامیانه ـ همواره در سخت‌ترین شرایط از او یاری می‌طلبند. این امر به ویژه در لالایی‌ها - که دل گفتارهای صادقانه مادران است - بهتر دیده می‌شود و ما با توجه به این نام می‌توانیم به نوعی از اعتقادات مذهبی و مادران بختیاری آگاه شویم.

ترانه‌های نوازشی کودکان بختیاری:
یکی از گونه‌های مختلف ترانه‌های کودکانه را ترانه‌های نوازشی تشکیل می‌دهند؛ ترانه‌های شاد و آهنگینی که از زبان مادران و با ذوق و شوق تمام برای کودکان خردسال خوانده می‌شود. جانمایه اصلی این ترانه‌ها بر اساس ناز و نوازش کردن کودک و توصیف صفات نیکو استوار است و در واقع بازتابی از مهر و عطوفت مادران نسبت به فرزندان خویش است. در مقایسه با لالایی‌ها که برای خواباندن کودک خوانده می‌شوند و در واقع ترانه‌های خواب هستند، این ترانه‌ها بیشتر هنگام در آغوش گرفتن کودکان از زبان‌ مادران و دایه‌گان و در زمان بیداری و یا بی‌قراری و آرام نمودن و نوازش کردن کودکان خوانده می‌شود و در یک تقسیم‌بندی در برگیرنده‌ی سه گروه ترانه‌های نوازشی ویژه دختران و ترانه‌های نوازشی ویژه پسران و یا بدون بیان جنسیت کودک است.
     در ادبیات سنتی کودکان بختیاری علاوه بر لالایی‌های روح‌نواز مادرانه‌ی این قوم، ترانه‌های نوازشی نیز از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای در فرهنگِ مردم بختیاری برخوردارند و با مطالعه و دقت در آن‌ها می‌توان به بهترین نحو  مهر، عطوفت، صمیمیت و صداقت مادران بختیاری را از درون این دل گفتارهای مهرانگیز مادرانه به روشنی دریافت؛ عواطف پاک و با احساسی که ریشه در عشق و محبت مادران نسبت به فرزندان‌شان حکایت دارد و مادران هنگام زمزمه‌ی این ترانه‌ها همواره خواهان سلامتی فرزندان و خوشبختی آنان در تداوم زندگی‌ آینده‌شان است. ترانه‌های نوازشی بختیاری نیز به گونه‌های مختلف گاه به صورت اشتراکی و گاه به صورت جداگانه برای پسران و دختران خردسال خوانده می‌شوند. شروع اولین این ترانه‌ها بیشتر به صورت زبان‌آموزی به کودکان شیرخواره و یاد دادن کلمات ساده گویشی به آنان نیز به کار می‌رود.

ترانه‌ی نوازشی زبان‌آموزی کودکان:     
گُلِمـی مینِسُمی                                                                                                            golomi   meynesomi    
آغو کُ اَو قند اِدُمت qu ko aw qand edom-et                                                                                               â 
عَرعَرِ کوکو اِدُمت arare kuku edom-et                                                                                                         
کَره منه دو اِدُمِت    kara men-e du edom-et                                                                                                اَگِه اَغو نکردی دوای تَحل اِدُمِتage aqu nakerdi davây-e tah  edom-et                                                                                                               گل  منی، مونس مـــن هستی
                                                 «اغو» کن تا به تو آب قند بدهم
                                                 «عرعر کوکو(27) به تــــو بدهم
                                                 تا کره گرفته از دوغ به تو بدهم
                                                 اگر اغو نکردی به تو دوای تلخ می‌دهم(28).

 چنانکه از مضمون این ابیات برمی‌آید، این ترانه نوازشی بیشتر برای زبان‌آموزی به کودکان شیرخوار و یاد دادن کلمات ساده به او به کار می‌رود. زمانی که کودک کم‌کم شروع به بیان کلمات گنگ و نامفهومی از جمله «آغو آغو» می‌کند، مادر کودک با خوشحالی از بیان این کلمات از زبان کودک شیرخواره‌اش، او را در دامان یا بر روی دستان خود قرار می‌دهد و با انگشت زدن به لبان کودک و تکرار نمودن این واژه همراه با کودک، او شروع به خنده می‌‌کند و کلماتی شبیه آغو آغو می‌گوید و مادر برای شنیدن کلمات بیشتر از زبان کودک این ترانه و ترانه‌های مشابه را می‌خواند و به نوعی به با این ترانه‌ نوازشی به کودک زبان‌آموزی یاد می‌دهد.
 
نمونه‌ای از ترانه‌های نوازشی پسران:
یکی از این ترانه‌های نوازشی که مادران بختیاری در هنگام نوازش پسرِ کوچک و خردسالِ خود از زبان او در قالب طنز و شوخی با او و یا خطاب با اطرافیان بیان می‌کند به این‌ صورت است:

هَی دُرگلا هَمَی‌تونhay dorgalâ hamay-tun                                                                                                               کُـــــرُم ایا واباتونkor-om iyâ vâbâ-tun                                                                                                    
دَس اِزَنِـــه لوپاتون das ezan-e lopâ-tun                                                                                                       
نَرین بگوین وِه داتون                                                                                                 narin bogoyn ve dâ-tun  دِین کُــــرُم وِ ناتون!deyn-e kor-om ve nâ-tun                                                                                            
                                            آهای دخترها با شما هستم  
                                            پسرم به دنبال شما می‌آید
                                            گونه شما را دست می‌زند
                                         نروید به مادرتان بگویید                                                                                                                                                        دین پسرم بر گردن شما باد!(29)
                                                                                        
   نمونه‌ای از ترانه‌های نوازشی دختران:
نمونه‌ای دیگر از این ترانه‌های نوازشی ویژه دختران است که از زبان مادران برای خوشبختی و سعادت آینده زندگی دختر خود    خوانده می‌شود:
 دُرُم رَهد بِه «دینارون»dor-om rahd be Dinârun                                                                                          گِرِدِس بَرفُ بارونgered-es barf-o bârun                                                                                          
میونِه «چهارکُنارون»miyun-ečahârkonârun                                                                                      رِسین گَلِه دارونresiyen gale dârun                                                                                                            
سوارون زِ «لُرِستونن»savârun ze Lorestunen                                                                                                   اِوِن دُرِه بِستونِنeven dor-e bestunen                                                                                                              ای کُرِ لُر بیو بِستونey kore lor biyow bestun                                                                                                یا کِه رو بِه گورِستونya ke row be gorestun                                                                                           
                                            دخترم رفت به «دیناران»(30)
                                            برف و باران او را گرفته (بر او باریده) است
                                            در میان « چهار کناران»(31)
                                             رسیدند گله‌داران
                                             سواران از «لرستان» هستند
                                            آمدند دختر را بستانند (خواستگاری کنند)
                                            ای پسر «لر»(یا) بیا بسِتان
                               یا که  برو به گورستان!(32)    
                                                                      
 شناخت ترانه‌- بازی‌های سنتی کودکان بختیاری:
در فرهنگ شفاهی مردم ایران، بازی‌ها از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند؛ چرا که این بازی‌ها هزاران سال، همراه کودکان و حتی بزرگسالان بوده‌ و به آن‌ها کمک کرده‌ است که با یکدیگر پیوندهای دوستانه و عاطفی برقرار کنند و ساز و کارهای زندگی را پیشاپیش بیازمایند. این بازی‌ها همواره برای آن‌ها آسودگی زیستی و روانی فراهم آورده و نقش گسترده‌ای در دگرگونی و پیشرفت اجتماعی زندگی توده مردم داشته است. بازی‌ها از نظر پیشینه و دیرینگی در زندگی انسان، از همه پدیده‌های فرهنگی دیگر کهن‌ترهستند؛ زیرا نیاز به بازی، از غریزه و نهاد آدمی سرچشمه می‌گیرد و انسان در روزگاری که هنوز از جانوران عادی فاصله چندانی نگرفته بود، تنها کاری را که همانند آن‌ها انجام می‌داد، بازی بود. اما به مرور زمان با تکامل اندیشه، آدمی از بازی‌های غریزی به بازی‌های طرح‌دار، برآمده از اندیشه و کنش‌های زیستی و اجتماعی رسید(33) در واقع، بازی‌ها یکی از عوامل طبیعی رشد و فعالیت‌ ضروری، جدی و اجتناب‌ناپذیر برای تربیت و رشد کودک به شمار می‌رود و از طریق آن، کودک می‌تواند بسیاری از ارزش‌ها و مهارت‌های اجتماعی و تجارب لازم در زندگی را بیاموزد(34). بنابراین، بازی‌ها را می‌توان ابزاری برای آشکار کردن رشد شخصیت کودک دانست که با روی آوردن به آن، نکته‌های بسیاری را می‌آموزد و دگرگونی‌های مختلف را از راه کشف، دستکاری و بهره گرفتن از اشیاء، جانوران، مردم و رخدادها، به عنوان فرصت‌هایی برای آفریدن زندگی شخصی خود، پیوسته تمرین می‌‌کند و با این تمرین‌ها در حقیقت ظرفیت‌ فزاینده‌ای برای زندگی در دنیایی که از سوی دیگران پذیرفته شده، می‌یابد. می‌توان گفت همه بازی‌ها، حتی اگر تحول نیافته، پیچیده و یا تحریف شده باشند، خلاق هستند، زیرا کودک در طی انجام آنها، در جست‌وجوی هویت کم و بیش یگانه خود است و فضای زندگی‌اش را از راه تقلید فرم‌ها، موقعیت‌ها، معناها و ارتباط و پیوند با آنها ـ که با روش ویژه خویش برای خود آفریده است ـ می‌سازد. او در این راه مشتاقانه ـ و گاه از روی بی‌میلی ـ بر سر درگمی‌ها و پریشانی‌ها و تضادها چیره می‌شود و مهارت‌ها و نقش‌های زندگی را بازی و تمرین می‌کند و به آنها دست می‌یابد(35).
بازی‌ها را می‌توان از نظر قدمتی که دارند، به دو دسته بازی‌های جدید و بازی‌های سنتی تقسیم‌بندی کرد. منظور از بازی‌های جدید، بازی‌هایی هستند که امروزه توسط والدین و مربیان، روان‌شناسان متخصص تعلیم و تربیت، پزشکان و ... برای رشد و تحول همه جانبه کودک تنظیم و تدوین می‌شوند. در واقع، این بازی‌ها حاصل نیازهای امروز کودک است و بر اساس دید‌گاه‌ها و نظریه‌هایی در زمینه رشد کودک، کارآمدی آنها تأیید می‌شود. انواع اسباب‌بازی‌های جدید در انجام این بازی‌ها نقش به سزایی دارند. بازی‌های سنتی، بازی‌هایی هستند که پدیدآورنده مشخصی ندارند، بلکه زاییده اندیشه، احساس، تخیل و ابتکار جمعی هر ملت و قومی به شمار می‌آیند. به عبارتی، این بازی‌ها از زندگی روزمره عادی می‌جوشند و یکی از جلوه‌های مختلف فرهنگ عامه محسوب می‌شوند و می‌توان با بهره‌گیری از آنها، محیطی شاد، جذاب و غنی برای کودکان فراهم آورد. بازی‌های سنتی ایرانی از نظر تنوع قومی، فرهنگی و منطقه‌ای دارای طیف گسترده‌ای هستند و می‌توان آن‌ها را از نظر گروه سنتی و جنسیت بازیکنان، وسایل بازی، شیوه بازی و ... نیز طبقه‌بندی نمود. یکی از ویژگی‌های مهم بازی‌های سنتی، شفاهی بودن آن‌هاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند و تا به امروز رسیده‌اند. بنابراین، آن‌ها پدیده‌ای پویا و همواره در حال تغییر و تحول و همگام و هماهنگ با روحیه زمانه هستند. در نهایت، مقصود از سنتی بودن این بازی‌ها این است که آن‌ها ریشه در گذشته‌های دور دارند و از میان سال‌ها و حتی‌ قرن‌ها، گذشته و به ما رسیده‌اند. این بازی‌ها پیوند نزدیکی با شیوه ‌زیست، سنت‌ها، آیین‌ها و باورهای سازندگان خود دارند که در بستر زمان استحکام یافته‌اند و قابلیت انطبقاق با شرایط و موقعیت‌های جدیدتر را دارند(36).
بازی‌های سنتی علاوه بر کار عمده و اصلیِ سرگرمی ـ تفریحی، در امر مهم آموزش مهارت‌های مختلف و پرورش روحی ـ روانی، جسمی، هوشی و اخلاقی افراد نیز دخالت و سهم دارند. آموزش تمرکز حواس و تمرین حافظه،‌ تقویت قوه ابتکار، تمرین همیاری و تعاون و احساس تعلق به گروه، آموزش رعایت نظم و تمرین عمل به قوانین و مقررات، تمرین مشارکت در رقابت‌های قانونمند، ایجاد روحیه استقامت و بردباری و آموزش شیوه‌های زندگی، جز کارکردهای آشکار و پنهان بازی‌های سنتی است(37) همچنین این بازی‌ها سبب می‌شوند که کودکان با یکدیگر پیوندهای دوستانه و عاطفی برقرار کنند و در کنار یکدیگر ساز و کارهای زندگی را بیاموزند(38). به همین دلیل است که کودکان مشتاقانه به بازی‌ها روی می‌آورند و از طریق آن لذت آزادگی و رهایی را تجربه می‌کنند. بنابراین، بازسازی و نوکردن این بازی‌ها و نزدیک‌تر کردن روند آنها به زندگی کودکان، سبب می‌شود این بازی‌ها به عنوان عناصری از فرهنگ بومی در زندگی کودکان حضور یابند و به نقش تاریخی خود عمل کنند. حضور طبیعی و غیر تحمیلی و غیرمستقیم این بازی‌ها در سایر فعالیت‌های زندگی کودکان، خود نوعی سازگار شدن آنها و در نتیجه ادامه حیات آنها است(39).
     پس از آشنایی با بازی‌ها و تقسیم‌بندی و پی بردن به اهمیت و کارکرد آنها، در اینجا به طور ویژه به  ترانه‌- بازی‌های سنتی در فرهنگ مردم بختیاری خواهیم پرداخت. ترانه- بازی، گونه‌ای از ترانه‌های کودکانه است و هنگام بازی کودکان که شکل نمایشی دارد، خوانده می‌شود. این ترانه‌ها، بیشتر از درون‌مایه‌ای بازی ـ نمایشی برخوردارند و کودک با خواندن و شنیدن آن‌ها، زندگی و کنش‌های آن را تجربه می‌کند(40). گرایش سرشتی کودک به بازی، ترانه و بازی را به یکدیگر پیوند می‌دهد. کودک نه تنها به بازی علاقه‌مند است و به آن عشق می‌ورزد، بلکه واژه‌ها و جملات آهنگین را به خاطر ساده بودنشان بسیار دوست دارد. آمیختن بازی و ترانه در یک ساختار، برای او پدیده‌ای پرکشش و دلپذیر است. به همین دلیل کودک از ترانه‌های مربوط به بازی به خوبی استقبال می‌کند. ریشه‌های تاریخی ترانه‌ ـ بازی‌ها ، گاه چنان دیرینه و ژرف‌اند که با آیین‌های نمایشی ـ اساطیری پیوند می‌یابند(41).
همان‌گونه که گفته شد به خاطر جذابیتی که این ترانه‌ها برای کودک دارند، کودکان همواره از این گونه ترانه‌ها به خوبی استقبال می‌نمایند و این ترانه‌های آهنگین را حفظ نموده و تکرار می‌کنند. برخلاف لالایی‌ها و ترانه‌های نوازشی که مادران برای کودکان زیر دو ـ سه سال می‌خوانند، در ترانه‌- بازی‌ها بیشتر به وسیله کودکانی که مرحله‌ای از کودکی خود را پشت سرگذاشته و قادرند این ترانه و اشعار را بخوانند و تکرار کنند، به صورت آهنگین خوانده می‌شوند.                                                                               با بررسی ادبیات کودکان و ترانه‌های کودکانه بختیاری در می‌یابیم بخش مهمی از آنها مربوط به بازی‌ها است که کودکان و گاهی نوجوانان، بسته به نوع بازی‌ که انجام می‌دهند، آن را به صورت آهنگین می‌خوانند. بنا بر اهمیت این نوع ترانه‌ها در فرهنگ عامه در اینجا سعی می‌شود به شرح برخی از این ترانه‌- بازی‌ها پرداخته شود.

ترانه شروع بازی:
در بازی‌های سنتی و محلی بختیاری‌ها شور و هیجان وصف‌ناپذیری وجود دارد که انجام آن یادمان روشنی از بازی و سرگرمی‌های گذشتگان این قوم کهن در گذشت روزگاران است؛ بازی‌هایی که علاوه بر جنبه رقابتی و تلاش در آن، بیانگر مهر و دوستی، همدلی و اتحاد و تقویت روحیه سلحشوری، گذشت و ایثار و تمرین شیوه‌های زندگی و در مرحله‌ای والاتر دفاع از سرزمین است که در طی انجام بازی به خوبی شکل گرفته و تمرین می‌شود. از آنجایی که بیشتر این بازی‌ها توسط کودکان و نوجوانان انجام می‌شود، ترانه‌های آهنگینی نیز متناسب با نوع بازی توسط آنان خوانده می‌شود از جمله وقتی که پیش از این که بچه‌ها بخواهند به بازی بروند و یا بازی را شروع کنند، با خواندن ابیات آهنگینی در کوچه و یا محل زندگی، پیامی را به همدیگر می‌رسانند که نوعی علامت، پیام و اعلان شروع بازی است. یعنی بچه‌ها با خواندن آن، طبق قراری که از پیش تعیین کرده بودند، در محلی جمع می‌شوند تا به بازی بپردازند. بسته به زمان انجام بازی و یا نوع آن، این ترانه‌های آغازین ممکن است به شکل‌‌های مختلف و با همدیگر تفاوت داشته باشند. یکی از این ترانه‌ها این‌گونه شروع می‌شود:
 بَردِ گَپ بَردِ کُچیر تیله‌ی جازی                                                    bard-e gap bard-e kočir tileye jâzi
 بَچی‌یَل شُم نَخورین بی‌یُوین وِه بازی                                           bačiyal šom naxorin biyoyn ve bâzi
سنگ بزرگ، سنگ کوچک، «تیلة جازی» [درختچه‌جازی؟]                  بچه‌ها شام نخورید، به بازی بیابید.
 بچه‌ها با خواندن این بیت، اعلام می‌کنند که شام نخورند و برای بازی کردن جمع شوند. در واقع این ترانه ویژه بازی‌هایی است که در عصرها انجام می‌شود(42).
از آنجایی که بازی‌های سنتی و محلی بختیاری بسیار فراوان و متنوع با کارکردهای گوناگون است و در منابع گوناگون و کتب بختیاری شرح برخی از آنها به خوبی آمده است. در اینجا برای اطلاع بیشتر تنها به بازی‌هایی که دارای ترانه‌های آهنگین‌اند، اشاره ‌می‌شود. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان این بازی‌ها را شامل این موارد دانست:
الف) بازی- ترانه‌های نمایشی: 1- بازی خالَکی؛ (خواستگاری نمایشی کودکانه) 2- بازی هَل هَله گرگ چَمبَری...
ب) بازی – ترانه‌‌های غیرنمایشی: 1- بازی اَتَل مَتَل 2- بازی «هَتَتَل» 3- بازی مُستِِِِه به گُل یا گُل مُشتَک 4- بازی با انگشتان 5- تَب تَب تَپو یا کَلاپَر 6- ترانه - بازی اول که اولینه 7- بازی - ترانه چو چَلِک 8- ترانه دستمال بازی دختران بختیاری ...
الف) بازی- ترانه‌های نمایشی:
 1- بازی خالَکی؛ خواستگاری نمایشی: این بازی - ترانه نمایشی که به نحو زیبایی به وسیله دختران کوچک اجرا می‌شود، در واقع این بازی، به گونه‌ای انعکاس دهنده چگونگی مقدمات و مراحل خواستگاری در ایل بختیاری است که در آن، فردی صاحب‌نام و یا بزرگِ خانواده‌ای به نام «کدخدا» از طرف خانواده پسر و به نمایندگی و از جانب پسر به خواستگاری ـ یا به گویش بختیاری «کَه خودایی» (Kaxudey) ـ دختری که او خواهان اوست، می‌رود و برای جویا شدن از نظر دختر و خانواده صاحب دختر و رضایت آنان، این امر را به عهده می‌گیرد. در این بازی خودِ دختران نقش کدخدا و خواستگار و خانواده صاحب دختر را بازی می‌کنند و در قالب خواندن ترانه آهنگین، در نقش‌های گوناگونی که به آن اشاره شد، اجرا می‌شود(43).
2- بازی هَل هَله گرگ چَمبَری:
این بازی نمایشی بسیار قدیمی است و بچه‌ها آن را به صورت آهنگین می‌خوانند که در ذیل بنا بر اهمیت و رواج گسترده‌اش به شرح آن پرداخته می‌شود.       
نوع: بازی – سرگرمی- نمایشی؛ گروه سنی: 6-14 سال؛ جنس: پسران، دختران؛ تعداد: 10-15 نفر؛محل اجرا: فضای باز
شرح بازی: ابتدا با قرعه‌کشی یا توافق، یک نفر را به عنوان گرگ و یک نفر بزرگتر را به عنوان مادربزرگ و به گویش بختیاری «دالو»  ( Dâlu) انتخاب می‌کنند. بقیه بازیکنان پشت سر مادربزرگ صف می‌بندند و گرگ نیز در فاصله 1-2 متری و رو به روی او می‌ایستد. بازی به این ترتیب شروع می‌شود:
گرگ: هَل هَلــه گرگِ چَمبَری           هل هلــــــه گرگ چمبـــری      čambari hal hale gorge   gorg:
دالو: به خــــدا که نیلم نیبَری           به خدا که نمی‌گذارم او را ببری nil-om nibari   ke  â  Dâlu: be xod
گرگ: ار ببرم چـــــه ایکنی؟           اگـــر ببــرم چــــه می‌کنی؟       ikoni? če   ar bebar-om  gorg:
دالو: خیرد و خمیرت ایی‌‌کُنـُم            خُـــرد و خمیرت مــــی‌کنم Dâlu: xird-o xamir-et ikon-om      
گرگ: دندونا مُــــو تیزتَرِن             دندان مــــن تیزتــــر است dandunâ mo tiztaren                gorg:
دالو: بَچیَل مُـــــو عزیزتَرِن             بـچه‌هـــای من عزیزتر هستند bačiyal mo aziztar-en             Dâlu:
گرگ: هـــونه بُتی کوطرفه؟             خانه خالـه کــدام طرف است؟ hune boti ku tarafe                gorg:
دالو: ای طرفـــه او طرفــه             این طرف است، آن طرف است. Dâlu: i  tarafe  u tarafe              
با گفتن جمله آخر، مادربزرگ «دالو» همراه با بقیه که دست به کمر یکدیگر گرفته‌اند، به این طرف و آن طرف حرکت می‌کنند. گرگ نیز از فرصت استفاده می‌کند و با هجوم غافلگیرانه، یکی از بازیکنان را می‌گیرد و به عنوان بچه خودش در گوشه‌ای نگه می‌دارد و دوباره گفت و گو را شروع می‌کند. تا اینکه بالاخره آخرین بچه را هم می‌گیرد. پیش از گرفتن آخرین بچه، دالو(مادر بزرگ) باید نماز بخواند. «دالو» برای حفظ بچه، او را به پشت خود می‌گیرد و به سجده می‌رود. گرگ آخرین بچه را نیز از پشت او می‌رباید. پس از آن برای هر کدام نامی انتخاب می‌کند که معمولاً از گل و میوه است. نماز که تمام شد، «دالو» به خانه گرگ می‌رود و می‌پرسد: «بچه مون نیدی؟» (بچه مرا ندیدی؟) گرگ می‌پرسد: اسمش چیست؟ «دالو» شروع می‌کند به ذکر انواع گل‌ها و میوه‌ها و آن‌قدر از او سؤال می‌کند و نام می‌برد تا اینکه نام یکی از بچه‌هایش را می‌گوید. سپس آن بچه را از گرگ تحویل می‌گیرد و به گوشه‌ای می‌برد و از او درباره گرگ سؤالاتی می‌پرسد: اگر جوابِ بیشتر بچه‌هایی که هر دفعه تحویل می‌گیرد، منفی باشد، جای گرگ و دالو عوض می‌شود، ولی اگر مثبت باشد، هر کدام در نقش خود می‌مانند(44).
نکته قابل توجه درباره این بازی این است که آن در اصل نوعی آموزش و آماده کردن کودکان در رویارویی با جانوران محیط طبیعی از جمله گرگ‌ها‌ - که به گونه‌ای باعث ترس انسان از آسیب رساندن آنها به احشام و یا خود انسان است – است. با دقت در زندگی و نوع معیشت روستایی و عشایری بختیاری‌ها - که بیشتر بر اساس دامداری استوار است - حفظ گوسفندان و به طور کلی گله از خطرات مختلف ـ از جمله حمله گرگ ـ‌ به عنوان یکی از وظایف، همواره در نظر بوده است. در این بازی، کودکان به صورت نمادین با تقلید رفتار گرگ و گوسفند و حفظ گله با خواندن این بازی -ترانه خود را در رویارویی با این‌ خطرات آماده می‌کنند.
لازم به یادآوری است که این بازی در زبان فارسی «گرگم و گله می‌برم»‌ است که برخی از ابیات آن، با این ترانه بختیاری مشابهت‌هایی دارند. درباره قدمت این بازی چنین آمده است: «زمان پیدایش آن به روزگار شبانی و گله‌داری و دیرینگی آن به روزگار پیش از زردشت می‌رسد، هنگامی که نیاکان ما از سرزمین‌های سرد با گله‌های گاو و گوسفندان خود راه دشت‌های گرم‌تر فلات ایران را پیش گرفتند...»(45) بنابراین، این نوع بازی در مقایسه با سایر بازی‌ها از قدمت بسیار زیادتری برخوردار است و از این نظر بسیار اهمیت دارد.

ب) بازی – ترانه‌‌های غیرنمایشی
به جز بازی- ترانه‌های نمایشی، در سایر بازی‌های سنتی بختیاری که به صورت آهنگین خوانده می‌شوند، جنبه غیر نمایشی دارند و شامل موارد گوناگونی هستند که به نمونه‌هایی از آن‌ها در بالا اشاره شده است و شرح هر کدام از آن‌ها خود بحثی طولانی دارد که در اینجا برای پرهیز از اطاله کلام به این نوع ترانه- بازی‌ها پرداخته نمی‌شود(46).
پس از آشنایی مختصر با انواع گوناگون ترانه‌های ویژه کودکان در فرهنگ بختیاری، لازم به یادآوری است برخی ترانه‌های دیگر نیز وجود دارد که به نوعی به کودکان و نوجوانان مربوط می‌شود که از جمله می‌توان به اشعار سوگینه و ترانه‌های کار کودکان و ترانه‌ها و ابیاتی که در قصه‌ها و متل‌های قدیمی بختیاری وجود داد، نیز اشاره کرد که متأسفانه در جمع‌آوری این نوع از ادبیات شفاهی تلاش کمتری صورت گرفته است، بنابراین با جمع‌آوری و دسترسی به این نوع از اشعار و ترانه‌ها - که مورد خطاب‌شان کودکان می‌باشد- و با تحلیل آن‌ها می‌توان به جنبه‌های گوناگون ادبیات کودکان بختیاری بیشتر آشنا شد. 
 
نتیجه:
دوران کودکی، یکی از مهم‌ترین مراحل زندگی انسان است که ابعاد مختلف شخصیتی هر فردی در آن شکل می‌گیرد؛ ابعادی که در سایر برهه‌های زندگی، به منصه ظهور و شکوفایی می‌رسد. در فرهنگ سنتی اقوام مختلف ایران زمین، به این دوران توجه زیادی شده است و ادبیات دقیقی را متناسب با ذوق و قریحه و علایق و روحیات کودکان در مجموعه‌ای کلی به نام ادبیات کودکان پدید آورده‌اند. از جمله گونه‌های ارزشمند این نوع ادبیات، ترانه‌های کودکانه‌ هستند که شامل موارد مختلف از جمله لالایی‌ها، ترانه‌های نوازشی، بازی – ترانه‌ها و ترانه‌های کار است. هدف کلی پدید آمدن این ترانه‌ها در فرهنگ مردم بختیاری توجه به خواسته‌ها و علائق کودک در سنین مختلف است و به نوعی حاصل خلاقیت گذشتگان این قوم و توجه آنان به روحیات و عواطف لطیف کودکانه است؛ چرا که کودک با خواندن و تکرار این ترانه‌های آهنگین سنتی، پیوند خود را با آداب و سنن و موسیقی قومی گذشته خود بهتر حفظ می‌کند. چنانکه دیدیم این امر در بازی – ترانه‌ها که خود کودکان و نوجوانان نقش مهمی در آن دارند، به طور بارزتری نمود پیدا می‌کند و یکی از اهداف این بازی‌ها نیز تقویت ارتباط اجتماعی کودک با دیگر هم سن و سالان خود و در کل، افراد جامعه است و کودک از طریق بازی‌های سنتی و با خواندن ترانه‌های ویژه هر بازی، علاوه بر آشنایی با موسیقی و ترانه‌های قومی، با بازی نقش‌های مختلف افراد جامعه، خود را به نوعی آماده پذیرش این نقش‌ها و وظایف خود در آینده می‌کند و با رعایت کردن همراهی و هماهنگی و نظم و قوانین موجود در بازی، در آینده نقش مهمی در نظم و انضباط اجتماعی او و تقویت روحیه تعاون با دیگران را دارد. علاوه بر این در سایر ترانه‌های کودکانه از جمله لالایی‌ها - که بازتابی از مهر و محبت مادران نسبت به کودکان‌‌شان است- نکات با ارزش زیادی وجود دارد که شرح آن ذکر شده است. با این وجود با بررسی قدیمی‌ترین لالایی‌ها مکتوب- با توجه به ترانه‌های موجود -  تاکنون در می‌یابیم لالایی‌ها از گذشته تا به امروز از نظر نوع مضامین و محتوا و مفهوم تغییراتی داشته است و محتوای این ترانه‌ها ارتباط مستقیمی با نوع زندگی و محیطی که بختیاری‌ها در آن می‌زیسته‌اند، دارد؛ یعنی لالایی‌ها متناسب با نوع نگرش‌، باورها، اعتقادات، خواسته‌ها، مسائل، مشکلات، نگرانی‌ها و آرزوهای مادران، در هر دوره نسبت به دوره بعد به شکل متفاوتی آمده است و از این طریق، می‌توان تا حدودی از جامعه بختیاری در دوره‌های مختلف شناختی به دست آورد. یکی دیگر از این تغییرات در لالایی‌ها را می‌توان از نظر نوع کاربرد واژه‌ها دانست، یعنی با بررسی لالایی‌های بختیاری از  دوره‌های گذشته تا کنون در می‌یابیم که نوع کلمات به کار رفته در لالایی‌های مکتوب قدیمی، صورتی کهن‌تر و اصیل‌تر دارد؛ یعنی واژه‌های ناب به یادگار مانده از گویش گذشته بختیاری، در آنها بیشتر به چشم می‌خورد، اما در لالایی‌های جمع‌آوری شده در چند دهه اخیر و آنچه امروز رایج است، این واژه‌های اصیل، کمتر وجود دارد و به جای آن کلمات زیادتری از زبان فارسی، وارد این ترانه‌ها شده است که از نظر شکل ظاهری و کلمات به کار رفته در آنها، می‌توان به روشنی تغییر و تحولات واژگان دیگر به گویش بختیاری را به روشنی دید. به نظر می‌رسد این امر، متناسب با تحولات دوره‌های بعد، به علت ارتباط بیشتر بختیاری‌ها با دیگر نقاط هم‌جوار در دوران مشروطه و پس از آن، به ویژه پس از تخته قاپو شدن عشایر در دوره رضاخان و ورود واژه‌های فارسی و یا کوچ ترانه‌ها به گویش بختیاری، باشد.              
* این مقاله قبلاً با عنوان: بررسی و شناخت اشعار و ترانه‌های عامیانه‌ی بختیاری، بخش نخست: ترانه‌های کودکانه‌ی بختیاری در شماره‌های 20-21-22 در نشریه کُهرنگ(ویژه‌ی تاریخ و فرهنگ بختیاری) به چاپ رسیده است و در واقع برگرفته شده از کتابِ زیر چاپ «فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری» نوشته نگارنده است که توسط انتشارات نیوشه شهرکرد به زودی به چاپ خواهد رسید(استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منبع بلامانع است).

یاداشت‌ها و منابع:
1- محمدی، محمدهادی؛ قایینی زهره،  تاریخ ادبیات کودکان ایران: ادبیات شفاهی و دوران باستان، جلد1،چاپ3، تهران:چیستا، 1382ص:10.
2- عمرانی، سیدابراهیم، برداشتی از لالایی‌های ایران: به همراه مجموعه‌ای از لالایی‌های کرمان، خراسان، فارس، مازندران و آذربایجان، تهران:‌ پیوند نو، 1381ص:21.      
3- هدایت،صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، گردآورنده جهانگیر هدایت، چاپ6، تهران: چشمه 1385ص:235.
4- حسین‌پور، علی، کودکانه‌ها در فرهنگِ مردمِ بختیاری(از عصر صفوی تا امروز) پایان‌نامه کارشناسی ارشد ایران‌شناسی: گرایش فرهنگِ مردم و میراثِ فرهنگی، دانشگاه شهید بهشتی تهران، 1386 ص: 105.
5- بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمۀ حمزه سردادور (طالب‌زاده)، تهران: چاپخانه اتحادیه تهران، 1308ص: 237.
6- منبع پیشین، ص: 237.
7- پژمان بختیاری، حسین، «شعر بختیاری» پیوستِ ضرب‌المثل‌های بختیاری، نوشته بهرام داوری، تهران: کتابخانه طهوری (سازمان ترویج کتابهای جیبی) 1343ص: 28.
8-  با توجه اهداف کلی این نوشتار که بیشتر تأکید بر ترانه‌های عامه در فرهنگ مردم بختیاری دارد، در اینجا نیز به اشعار جدید گویشی شاعران بختیاری پرداخته نمی‌شود؛ چرا که نقد، بررسی و شناخت کلی گنجینه‌های ادبی و گویشی شاعرانِ توانایِ بختیاری خود بحثی مفصل، تخصصی و کارشناسانه دارد و همت ادیبان با ذوق و متخصص را می‌طلبد که با عنایت و توجه به مضامین و محتوایی این نوع از ادبیاتِ محلی و با در نظر گرفتن شرایط زمانی مختلف سروده شدن آنها و بازتاب‌شان در دوره‌های مختلف و تأثیراتی که بر رشد و غنایِ گویش و فرهنگِ بختیاری داشته و دارند، مورد بررسی قرار داده و به نتایج مطلوب، مثبت و سازنده‌ای برای زنده نگه‌داشتن این گویش اصیل و ماندگار ایرانی برسند.
9- حسینی، بیژن، اشعار و ترانه‌های مردمی بختیاری به انضمام شرح جنگها و حماسه‌ها، اصفهان: شهسواری، 1376ص: 9-10.
10- منبع پیشین، ص:11.
11- هدایت، ص: 164.
12- احمد پناهی، محمد،  ترانه و ترانه‌سرایی در ایران؛ سیری در ترانه‌های ملی ایران، چاپ2 تهران: سروش، صص: 207-208.
13-  عمرانی، ص: 31.
14- سجادی، سیدمحمود، «شعر عامیانه مادر مهربان، شعر کودک» فصلنامۀ فرهنگِ مردم، سال چهارم، 1384 شماره 14 ـ 15 ص: 156.
15- قزل‌ایاغ، ثریا، راهنمای بازی‌های ایران، با همکاری شهلا افتخاری، زیر نظر عباس حّری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی؛ کمیسیون ملی یونسکو در ایران 1379ص: 183.
16- ملکی، توکا، زنان موسیقی ایران از اسطوره تا امروز، تهران: کتاب خورشید، 1380 ص: 418؛ جاوید، هوشنگ، آواهای روح‌نواز (مجموعه لالایی‌های ایرانی)، با یاری موسی جزجانی، تهران: سوره مهر: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1383 ص: 135.
17- عمرانی ص: 31.
18- نجف‌زاده بارفروش، محمدباقر، لالایی‌های ایرانی، قائم‌شهر: روجا، 1375 ص:12.
19- حسین‌پور، کودکانه‌ها در فرهنگ مردم بختیاری، صص:113-122  ترجمه [توسط نگارنده] و به نقل از:
Zhukovski, Valentin.A, , Materuals For The Study of Iranian Dialects, Part 3, reprinte by Imperial                                               Organization for Socail Services, Tehran, 1976,pp: 99-103.                                                                                        
 20- عبداللهی موگوئی، احمد. ترانه‌ها و مثل‌های بختیاری، اصفهان: موسسه فردا، 1372ص:120.
21- سرلک، رضا،  آداب و رسوم و فرهنگ عامه ایل بختیاری چهارلنگ، تهران: طهوری، 1385صص: 78 -79.
22- منظور از گرگِ کالی در  اینجا به معنی گرگی که به رنگ قهوه‌ای متمایل به تیره است.
23- پوره، کاظم،  موسیقی و ترانه‌های بختیاری، تهران: آنزان، 1381صص: 82-83.
24- حسین‌پور، همان منبع صص:134 و 136.
25- سیپک، ییری، ادبیات فولکلور ایران، ترجمه محمد اخگری، تهران: سروش، 1384 ص:124.
26- پوره، موسیقی و ترانه‌های بختیاری، ص:81.
27- عرعر کوکو دارویی برای صاف کردن شکم بچه یا رفع دل درد او که مخلوطی است از داروهای گیاهی مثل رازیانه، زیره، زیتون، کرمانی، گل نگین، هلیله، برنجاسف، نبات کوبیده شده و گل بنفشه.
28- پوره، همان منبع، صص:85-86.
29- منبع پیشین، همانجا
30- منطقه‌ای در شهرستان اردل.
31- نام مکانی در سرزمینِ بختیاری.
32- صحرا شکاف، پرویز، قانون نانوشته قوم بختیاری خین و چو، اهواز:معتبر (وابسته به مؤسسه فرهنگی هنری آداب)، 1384 صص:79- 80.
33- محمدی، محمدهادی، «ریشه‌ها و بنیادهای تاریخی بازی‌های سنتی ایران»، فصلنامه پل فیروزه (ویژه بازی‌ها)، سال سوم، شماره نهم، 1382 ص 16.
34- عباسی، لطف‌الله، مجموعه بازی‌های بومی، محلی عشایر ایران، با همکاری صداقت وفادار و مریم حیدری‌فرد، تهران: کیا 1384 ص3.
35- محمدی، «ریشه‌ها و بنیادهای تاریخی بازی‌های سنتی ایران» صص: 16-17.
36- ناصری، مسعود،  «افسون کلام، موسیقی و حرکت» (نگاهی به بازی سنتی در دوره اول کودکی)، فصلنامه پل فیروزه (ویژه بازی‌ها)، سال سوم، شماره نهم، 1382 صص: 158-159.
37- صدیق سروستانی، رحمت‌الله، «برخی کارکردهای اجتماعی بازی‌های سنتی»، فصلنامه پل فیروزه، سال سوم، شماره نهم،1382 ص:13.
38- عباسی، مجموعه بازی‌های بومی، محلی عشایر ایران ص: 5.
39- قزل‌ایاغ، ثریا، «بازی‌های سنتی و قومی جهان در چالش با روند جهانی شدن»، فصلنامه پل فیروزه، سال سوم، شماره نهم، 1382 ص: 56.
40- محمدی و قایینی، تاریخ ادبیات کودکان ایران، جلد 1 ص: 36 .
41- همان منبع ص: 38.
 42- مصاحبه نگارنده در آذرماه 1385 با آقای اسکندر مقصودی(محقق و پژوهشگر فرهنگ مردم بختیاری) در شهرستان ایذه.   
 43- برای اطلاع بیشتر با این از بازی- ترانه رجوع شود به کتاب از بختیاری تا بختیاری نوشته حسن‌زاده رهدار، حسین، اهواز: لاجورد،1382 صص:139-140.
44- خسروی، عبدالعلی «قائد بختیاری»  فرهنگ بختیاری، تهران: فرهنگسرا، 1368ص: 43-44؛ قزل‌ایاغ، ثریا راهنمای بازی‌های ایران، با همکاری شهلا افتخاری، زیر نظر عباس حّری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی؛ کمیسیون ملی یونسکو در ایران 1379 ص:239-240.
45- محمدی، «ریشه‌ها و بنیادهای تاریخی بازی‌های سنتی ایران» ص: 23.
46- برای اطلاع بیشتر با شرح این نوع از بازی- ترانه رجوع شود به پایان‌نامه کودکانه‌ها در فرهنگ بختیاری صص: 194-204.                                                                              

  علی‌ حسین‌پور کارشناس ارشد ایران‌شناسی است.