چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

رابطه فرهنگ با بیماری‌های روانی



      رابطه فرهنگ با بیماری‌های روانی
مهوش مافی*

 

به مجموع مختصات مادی و غیرمادی عمدتاً اکتسابی و تا اندازه‌ای انتسابی در یک جامعه در یک مقطع زمانی / مکانی خاص اطلاق می‌شود که به آن جامعه هویت و انسجام درونی و برونی داده و آن جامعه برای حفظ خود و از طریق ابزارهای آموزشی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند. به عقیدهی ایشان (متخصصین)، هر جامعه‌ای می‌تواند به صورت داوطلبانه و با تکیه بر گروهی از پیش شرط‌ها،

 

 در قالب قراردادی، نوعی اصالت و انسجام فرهنگی ایجاد کند و همان را پایهی پیوند میان اعضایی کمابیش گسترده خود بگیرد    فرهنگ چگونه تعریف می‌شود؟ منظور از بیماری روانی چیست و چه رابطه‌ای بین این دو واژه وجود دارد؟

 در ابتدا تعریفی از فرهنگ ارائه می‌شود: به مجموع مختصات مادی و غیرمادی عمدتاً اکتسابی و تا اندازه‌ای انتسابی در یک جامعه در یک مقطع زمانی / مکانی خاص اطلاق می‌شود که به آن جامعه هویت و انسجام درونی و برونی داده و آن جامعه برای حفظ خود و از طریق ابزارهای آموزشی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند. به عقیدهی ایشان (متخصصین)، هر جامعه‌ای می‌تواند به صورت داوطلبانه و با تکیه بر گروهی از پیش شرط‌ها، در قالب قراردادی، نوعی اصالت و انسجام فرهنگی ایجاد کند و همان را پایهی پیوند میان اعضایی کمابیش گسترده خود بگیرد (فکوهی، 1390)     فلسکرود فرهنگ را چنین تعریف می‌کند: فرهنگ به سامانه آموخته شده‌ای از ارزش‌ها، باورها، معانی و آدابی که به روش‌های الگوبندی شده از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شوند اشاره دارد (فلسکرود، 2000 به نقل از خدایاری فرد و جعفری کندوان).

 بیماری روانی در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی این‌گونه تعریف شده است: هر اختلال روانی به عنوان نشانگر یا الگوی رفتاری یا روانی قابل‌ملاحظه بالینی در نظر گرفته می‌شود که در یک فرد ظاهر می‌شود و یا با ناراحتی فعلی (برای مثال یک نشانه دردناک)، ناتوانی (یعنی اختلال در یک یا بیش از یکی از زمینه‌های کارکردی) و یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ، درد و از دست دادن آزادی رابطه دارد (انجمن روان پزشکی آمریکا، 2000). 

                                                                               

 بیماری روانی، به دنبال تعریفی جامع

 در پاسخ به چیستی بیماری روانی باید نظریه‌های آسیب شناسانه روانی را مد نظر قرار دهیم. از جمله دیدگاه‌های مرضی، دیدگاه آماری، دیدگاه فرهنگی و... که با توجه به موضوع مقاله حاضر، اشاره‌ای به دیدگاه فرهنگی می‌شود. از دیدگاه فرهنگی، رفتارها و یا بازخوردهای یک فرد برحسب اجتماعی که در آن زندگی می‌کند بهنجار یا نابهنجار هستند. در واقع آداب و بازخوردهایی که در یک گروه فرهنگی بهنجار تلقی می‌شود در گروه دیگر ممکن است نابهنجار دانسته شود و یا اموری که در نسل گذشته و یا در یک سده پیش از این نابهنجار بوده ممکن است در اجتماع امروزی قابل قبول باشد (دادستان، 1383).             

میان فرهنگ و بیماری روانی چهارگونه رابطه می‌توان تعیین کرد:

*نخست مفهوم بهنجار و نابهنجار خود ممکن است در جامعه‌های مختلف متفاوت باشد. روث بندیکت خاطر نشان می‌کند که در بعضی اجتماعات شیوه رفتاری عادی تلقی می‌شود درحالی‌که در جامعه دیگر مرضی و بیمارگونه می‌باشد (اسکندری،85).

*دوم فراوانی نسبی موارد مرضی نیز ممکن است در اجتماعات مختلف فرق داشته باشد. بررسی اوضاعی که سبب آثار مرضی می‌شود مستقیما با موضوع فراوانی آن‌ها ارتباط دارد زیرا مسلم است که هرچه این اوضاع فراوان تر باشد غالبا بیشتر به چنین یا چنان اختلالی منجر می‌شود. گاهی گفته می‌شود چون تعداد موارد بیماری‌های روانی در شهرها بیشتر است از روستاها، پس ثابت می‌شود که محیط در فراوانی بیماری‌های روانی موثر است.

*سوم، اوضاعی که باعث اختلالات روانی می‌شود ممکن است بنا بر ساختار اجتماعی متفاوت باشد: اوضاع به وجود آورنده آثار مرضی در فرهنگ‌های مختلف یکسان نیست.

*چهارم، نوع اختلالات نیز ممکن است یکسان نباشد. رفتاری که در یک جامعه به هنجار شمرده شود ممکن است در نظر جامعه‌ی دیگری نابهنجار جلوه کند. هسو و کیتانو نشان دادند آسیایی‌ها می‌آموزند تا هماهنگی بیشتری با خانواده یا اجتماع داشته باشند، بنابراین آن‌ها که در نظام خانواده به سرکشی بپردازند افرادی منحرف محسوب خواهند شد. درحالی‌که در جوامع غربی فردگرایی و استقلال تشویق می‌شود و این رفتارها نُرم محسوب می‌شود (کاپلان، 2003).

          دیپانجان، باتاکارهاجی1 (2011) در مقاله‌ای با عنوان "درک اجتماعی بیماری‌های روان‌پزشکی" اشاره می‌کند که تمام جنبه‌های عملکرد و رشد زندگی انسان عمیقا تحت تاثیر اجتماع و عناصر گوناگون آن می‌باشد و تمام این عناصر خواه ناخواه بر بیماری‌های روانی هم تاثیر می‌گذارد از جمله‌ی این عناصر، نژاد، موقعیت اقتصادی – اجتماعی نگرش‌های حاکم بر اجتماع و... می‌باشد.

 تبیین‌ها در مورد رابطه طبقه اجتماعی و بیماری‌های روانی ذکرشده اند. نظر فاریس و دانهام این بود که حالت روانی معلول موقعیت اجتماعی است. این تبیین تحت عنوان فرضیه علیت اجتماعی2 شناخته شده است. بعضی ویژگی‌های زندگی در طبقه پایین‌تر اجتماعی که به عنوان متغیرهای احتمالی مطرح گشته‌اند عبارت‌اند از فشار روانی زیاد، فقر شرایط کار، عدم وجود کنترل بر محیط، سطح پایین تحصیلات و انتقال خانوادگی ارزش‌ها. در مطالعه میدتون منهتن ملاحظه شد که مردم فقیرتر نسب به مردم ثروتمند‌تر فشار روانی بیشتری را به شکل بهداشت جسمی ضعیف تر، اختلافات زناشویی بیشتر، بیکاری‌های دوره‌ای بیشتر و امثال آن تحمل می‌کنند. مشکلات در جوامع و فرهنگ‌های مختلف باعث پیشرفت بیماری‌های روانی می‌شود. فقر، عدم اشتغال، خشونت، مدارس نامناسب، جرم و مهاجرت مثال‌هایی هستند که با به وقوع پیوستن اختلالات روانی عمده رابطه دارند (رایتر3، 2012).                                                 

 نژاد و قومیت نیز به نوبه خود تاثیر زیادی در بیماری‌های روانی ایفا می‌کنند. در ایالت متحده موقعیت اقتصادی – اجتماعی در جمعیت اقلیت، نقش عمده‌ای در مشکلات سلامت روان دارد. به ویژه در بیماری اسکیزوفرن در بین اقلیت‌های نژادی و قومی متولدین بریتانیا، که اعتقاد بر این است به دو روش تاثیر گذار بوده است 1- دیسترسهای روانی که منجر به احساس جدایی، ترس، تهدید، عزت نفس پایین، خشم و افسردگی می‌شود 2- عدم دسترسی به خدمات (بوگرا و باهل4 1999).                                             

 واینر الگوی سرکوبی- تسهیل را بکار می‌برد و به توضیح نقش فرهنگ در بیماری‌های روانی می‌پردازد. براین اساس نظریه یادگیری استدلال می‌کند رفتارهایی که درون یک فرهنگ پاداش داده می‌شود، مشاهده شده و در واقع تسهیل می‌شود و بقیه رفتارها بازداری می‌شود (به نقل از کیو، 88).

 از لحاظ نظری، فرهنگ یکی از مهم‌ترین عوامل تعیین کننده تمامی رفتا‌رها چه بهنجار و چه نابهنجار است بنابراین، به همان میزانی که انگاره‌های فرهنگی متفاوتی در رفتار به هنجار می‌یابیم بایستی در انتظار یافتن تفاوت‌های فرهنگی خاصی در رفتارهای نابهنجار باشیم. باورهای مذهبی متفاوت، به همراه محدودیت‌های کم و بیش در مورد مسائل جنسی و تاکیدهای مختلفی که بر مساله گناه می‌شود یک ویژگی چشمگیر تباین فرهنگی است و غالبا به عنوان یک عامل سهیم در ایجاد بیماری‌های روانی مورد توجه است. ساختار و سازمان خانواده با مجموعه‌ای از الزامات، وابستگی‌های شدید عاطفی و گرایش ذاتی آن به تعارض، حمایت‌های مختلف از اعضای خود و از دست دادن اعضا نیز در فرهنگ‌ها، تنوع قابل ملاحظه‌ای دارد. نقش‌ها و موقعیت‌های مشخص برای زنان و مردان، روابط کودک و والدین تاکید بر موفقیت و پیشرفت، آداب و رسوم، خورد و خوراک، روابط تاریخی با سایر اقوام و میزان هویت شخصی با حفظ عضویت در گروه، مسائلی هستند که ممکن است فرهنگ از طریق آن‌ها بر آسیب پذیری روانی اثر بگذارد (کوکرین، 76). 

 سه طبقه عمده تشخیصی در روان‌پزشکی غرب یعنی افسردگی، روان نژندی و اسکیزوفرنیا را در نظر بگیریم. افسردگی در اشکال مختلف در انگلستان به عنوان شایع‌ترین بیماری روانی محسوب می‌شود. با این وجود در بعضی فرهنگ‌های غربی بعید به نظر می‌رسد (مارسلا5 1979 به نقل از کوکرین 76).            

 نتایج مطالعات و بررسی‌ها نشان می‌دهد که یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های بیماری‌های روانی تنوع آن‌ها است. نه تنها شیوه تاثیرپذیری افراد متغیر است، بلکه آسیب‌پذیری اشخاص مختلف نیز به نحوی شگفت‌آورمتفاوت است. احتمال بستری شدن یک ایرلندی در بیمارستان روانی دو برابر کسی است که در انگلیس زندگی می‌کند. از بین مهاجرانی که به انگلیس می‌آیند احتمال بستری شدن پاکستانی‌ها در بیمارستان روانی در کمترین حد است درحالی‌که هندیان غربی بیشتر از خود انگلیسی‌ها بستری می‌شوند. چرا چنین تفاوت‌هایی وجود دارد؟ افراد در میزان آسیب‌پذیری نسبت به بیماری‌های روانی با یکدیگر تفاوت‌های زیستی و فردی دارند اما مسئله این است که میزان این تفاوت‌ها تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و حتی مهم‌تر از آن برداشتی که افراد از موقعیت آن دارند به مراتب بیشتر می‌شود. حتی بالاتر از این، علی‌رغم وجود هر نوع حالات روان‌شناختی زیربنایی، ارزش‌ها و برداشت کلی شخص بر شدت پاسخ‌هایی که در او نشانه‌ای از بیماری روانی محسوب می‌شوند تاثیر خواهد گذاشت. احتمالا یکی از اولین ارتباطاتی که بین متغیرهای اجتماعی و اختلالات روانی در افراد مشاهده شد، روابط بین طبقه اجتماعی و اسکیزوفرنیا بود. در واقع از بررسی مداوم این ارتباط ویژه بود که بسیاری از دیگر متغیرهای اجتماعی موثر بر وضعیت روان‌شناختی مشخص گردید. از اواسط دهه 1950 میلادی برای بررسی ارتباط میان متغیرهای اجتماعی جمعیت شناختی و مشکلات روانی از زمینه‌یابی اجتماعی استفاده روزافزونی به عمل آمده است. زمینه‌یابی اجتماعی بیشتر از روش بوم شناختی و نیز شیوه تجزیه و تحلیل ویژگی‌های بیماران تلاش می‌کند تا تحلیلی مفصل تر و دقیق تر از علل احتمالی اختلال‌های روانی ارائه دهد.                                                              

 نیروهای فرهنگی – اجتماعی نقش مهمی در علت شناسی ساختار و درمان اختلالات روانی ایفا می‌کنند. با انتشار جدول آماری و تشخیصی اختلالات روانی و تاکید آن بر اطلاعات فرهنگی، این موضوع با جدیت بیشتری مورد توجه قرار گرفت (کاستیلو6 1997).                                                      

 مطالعات زمینه یابی در 30 کشور مختلف نشان می‌دهد بین فرهنگ‌ها مختلف تفاوت‌هایی هم در فراوانی و هم در ماهیت اختلالات روانی وجود دارد (ویتکوور و فرید7 2008).

 مطالعه‌ای در بین سالمندان 55 ساله و بالاتر آسیای جنوبی ساکن در کانادا رابطه بین عامل‌های اجتماعی – فرهنگی و افسردگی را نشان می‌دهد. مطالعه‌ای نیز در مورد باورها درباره افسردگی و احتمال جستجوی کمک برای درمان در بین 223 آسیایی – آمریکایی مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که عوامل فرهنگی رابطه معنی داری با احتمال جستجوی کمک از متخصصین داشت (وونگ و همکاران8 2010).

 ما اغلب در تعامل با افراد در زمینه‌های فرهنگی مختلف دچار مشکل می‌شویم. این مساله در تعامل درمانگران و مراجعانشان نیز صدق می‌کند و باعث می‌شود اغلب نیازهای مراجعان در نظر گرفته نشود. پروژه‌ای در این زمینه انجام شد که متخصصین سلامت روان در تعامل با گروه‌های متفاوت زبانی و فرهنگی روش‌هایی برای تسهیل ارتباطات بکار گرفتند. 53 متخصص روی 7 گروه متمرکز شدند. دو عنصر مهم "احترام" و " درک فرهنگ " آن‌ها مد نظر قرار گرفت. نتیجه این مطالعه نشان داد به طور معنی داری روابط درمانی پیشرفت داشته است (کروس و جی بلومر9  2010).

 اصولا نقش فرهنگ در علت و درمان بیماری‌های روانی نادیده گرفته می‌شود در باور بعضی فرهنگ‌ها افراد فقط از بیماری‌های شدید روانی مثل اسکیزوفرن رنج می‌برند و باید به روان‌پزشک برای درمان مراجعه کنند و سایر بیماری‌های روانی مثل افسردگی و اضطراب به عنوان ضعف یا ویژگی‌های اخلاقی در نظر گرفته می‌شود که باید تصحیح شود تا اینکه در مورد آن‌ها به دنبال درمان باشیم. مطالعاتی درباره خودکشی در بین زنان چینی که به کانادا مهاجرت کرده‌اند، نشان می‌دهد نقش جنسیت – استرس به عنوان یک عامل کلیدی در نظر گرفته شده است. در واقع نقش‌های قالب جنسیتی در این فرهنگ منجر به افکار و رفتارهای خودکشی می‌شد و به دنبال آن تعارض با والدین و همسر و دیگر اعضای جامعه، مهاجرت و مقایسه نقش سنتی زنان چینی با نقشی که زنان غربی دارند به استرس زیاد منجر می‌شود. علاوه بر این، استیگماهای زیادی درباره اختلالات روانی و کمک خواستن برای درمان در جامعه چین وجود دارد که خود منجر به تاخیر و رد درمان می‌شود. حتی اگر یک زن خدمات درمانی را جستجو کند، با فقدان و یا کمبود شدید خدمات درمانی و برنامه‌های پیگیری مواجه می‌شود و نیز زبان آن‌ها خود عامل مهمی در شکل بیان مشکلات روانی آن‌ها می‌باشد. همچنین یک زن چینی برای بیان و درمان علائم جسمی بیماری روانی احساس راحتی بیشتری دارد؛ مثلا در بیماری افسردگی، کاهش اشتها، درد و... را راحت‌تر از خلق پایین برای درمان پیگیری می‌کند (آلانفونگ10 2011).                                                                                                                                                                                                       

 بیماری روانی در همه جوامع وجود دارد با این حال انواع متفاوتی از بیماری روانی در جوامع مختلف وجود دارد. آنچه به عنوان شکلی از بیماری روانی در یک فرهنگ در نظر گرفته می‌شود ممکن است به عنوان یک رفتار نرمال در فرهنگ دیگر به حساب بیاید. در قبیله ایالت اوریسای11 هند مردان و زنان جوان بعضی وقت‌ها الگوهای رفتاری غیرعادی نشان می‌دهند که در بین غربی‌ها به عنوان اختلال در نظر گرفته می‌شود، آن‌ها در زمانه‌ای نامناسب گریه می‌کنند، می‌خندند، ادعا می‌کنند که حس تکراری اینکه مورچه آن‌ها را نیش می‌زند دارند درحالی‌که مورچه‌ای وجود ندارد. 

در این موقعیت برای فرد بیمار مراسم ازدواج راه می‌اندازند و بیمار با ارواح ازدواج می‌کند. وقتی ازدواج به وقوع می‌پیوندد علائم غیرعادی تقریبا پایان می‌یابد و شخص جوان، جادوگر قبیله می‌شود و در نگاه جامعه این فرد از یک جوان ویژه تبدیل می‌شود به یک جوان قابل احترام که مهارت‌های ارزشمندی در نتیجه تعامل با نیروهای فرا طبیعی کسب کرده است.                                                                        

 در آمریکای شمالی اعمال مردان فقیر بیمار روانی به عنوان جرم در نظر گرفته می‌شود، به ویژه اگر آن‌ها اقلیت قومی باشند یا در خیابان‌ها زندگی کنند. در مقابل اعمال مردان ثروتمند فقط نامتعارف در نظر گرفته می‌شود.                   

در واقع معیارهایی که رفتار نرمال را برای هر فرهنگ تعریف می‌کند به وسیله خود آن فرهنگ تعیین می‌شود؛ مثلا در یانومامو، فرهنگ هندی‌های ساکن در آمریکای جنوبی، پرخاشگری زیاد و خشونت مردان نرمال محسوب شده و این افراد مورد احترام رهبران جامعه هستند. در مقابل همان رفتار در بین هندی‌های پوبلو در جنوب غربی ایلات متحده ناهنجاری و خطرناک برای جامعه در نظر گرفته می‌شود و باید از آن‌ها اجتناب نمود.                                                    

خیلی از انسان شناسهای روان‌شناختی معتقد هستند که مهم‌ترین ملاک برای تعریف بیماری‌های روانی میزانی از تایید جامعه است. افرادی که از نظر روان‌شناختی به شدت مضطرب و نگران (غیرعادی) هستند، طوری که آن‌ها نمی‌توانند به طور نرمال در جامعه مشارکت کنند، به طور جهانی بیمار روانی در نظر گرفته می‌شوند. برای مثال کسانی که با دیگران مشکل دارند به دلیل توهمات و سوء ظن‌های شدیدشان تعریف سایکوتیک گرفته‌اند، احتمال زیاد دارد به عنوان بیمار روانی در نظر گرفته شوند و به طور بالقوه در همه فرهنگ‌ها برای دیگران خطرناک هستند.

وقتی بیماری روانی در بعضی و نه در همه فرهنگ‌ها یافت شود سندرم وابسته به فرهنگ نامیده می‌شود. مثل سایکوز ویندیگو در بین کسانی که در اطراف دریاچه بزرگی در کانادا زندگی می‌کنند. معمولا در زمستان این سندرم ایجاد می‌شود که افراد در برف زیاد در خانه‌هایشان با شرایط نامناسب غذایی برای ماه‌ها دور از بقیه خانواده زندگی می‌کنند. علائم اولیه شامل اشتهای کم، تهوع، استفراغ، همچنین هذیان خوردن گوشت انسان  می‌باشد. این افراد انسان‌های اطراف خود را به صورت خوراکی می‌بینند درعین‌حال ترس زیادی از آدم‌خواری دارند قربانیان این مشکل اضطراب زیادی را تجربه می‌کنند و بعضی اوقات اقدام به خودکشی می‌کند (دیویس، 12 1973).

طرح کلی برای فرمول‌بندی فرهنگی

 طرح کلی برای فرمول‌بندی فرهنگی زیر به منظور تکمیل ارزیابی تشخیص چند محوری و توجه به مشکلاتی که ممکن است در کاربرد ملاک‌های DSM-IV در یک محیط چند فرهنگی با آن‌ها روبرو شویم، ارائه شده است. فرمول‌بندی فرهنگی، به بررسی نظام‌دار زمینه فرهنگی فرد، نقش بافت فرهنگی در بروز و ارزیابی نشانه‌ها و کژ‍‍‍‍‍‍‍ کاری و تأثیر تفاوت‌های فرهنگی بر رابطه بین فرد و متخصص بالینی می‌پردازد.

هویت فرهنگی فرد: گروه‌های مرجع قومی یا فرهنگی برای مهاجران و گروه‌های اقلیت قومی، به طور جداگانه، درجه وابستگی به فرهنگ اصلی و فرهنگ میزبان. همچنین توانایی‌های زبان مورد استفاده.            

تبیین‌های فرهنگی از بیماری فرد: اصطلاح‌های مرسومی که درباره اختلال وجود دارند و به وسیله آن‌ها، نشانه‌ها یا نیاز به حمایت اجتماعی بیان می‌شوند. معنا و مفهوم شدت نشانه‌های فرد براساس هنجارهای گروه فرهنگی مرجع، نام هر گونه بیماری که برای شناسایی اختلال مورد نظر توسط اجتماع به کار می‌رود. 

عوامل فرهنگی مربوط به محیط روانی- اجتماعی و سطوح کارکرد: تفسیرهای مناسب فرهنگی در مورد عوامل تنش‌زای اجتماعی، حمایت‌های قابل دسترس اجتماعی و سطوح کارکرد.                                     

عناصر فرهنگی رابطه بین فرد و متخصص بالینی: تفاوت‌هایی که از نظر فرهنگی و جایگاه اجتماعی، بین فرد و متخصص بالینی وجود دارد.                                                                                            

سنجش کلی فرهنگی برای تشخیص و درمان: این فرمول بندی با این بحث پایان می‌یابد که ملاحظات فرهنگی، چه تأثیر ویژه‌ای بر تشخیص و درمان جامع می‌گذارند.

واژه‌نامه نشانگان‌های وابسته به فرهنگ

اصطلاح نشانگان وابسته به فرهنگ، بر الگوهای بازگشت کننده و ویژه محلی رفتار نابهنجار مربوط می‌باشد. بسیاری از این الگوها، از لحاظ بومی به عنوان «بیماری» و یا دست کم پریشانی در نظر گرفته می‌شوند و بیشتر آن‌ها نام‌های محلی و بومی دارند که به چند نمونه از آن‌ها اشاره‌ای می‌شود:

 آموک: یک رخداد تجزیه‌ای است که با در خود فرورفتگی مشخص می‌شود که در پی آن، طغیان رفتار خصمانه، پرخاشگرانه یا آدم کشی ظاهر می‌شود که معطوف اشخاص و اشیاء است. این دوره با تعبیر یک بی‌احترامی یا توهین آغاز می‌شود و ظاهرا تنها در بین مردان شایع است. این دوره اغلب، با افکار گزند و آسیب، یاد زدودگی، فرسودگی و در بعضی از موارد، آموک ممکن است در طی یک دوره روان‌پریشی کوتاه مدت رخ دهد یا خود باعث آغاز یا تشدید یک فرآیند روان‌پریشی مزمن گردد.                                     

 آتاک دونرویس: این اصطلاح، حاکی از نوعی پریشانی است که به طورعمده در میان گروه‌های لاتین حوزه کارائیب گزارش شده است ولی در میان بسیاری از گروه‌های آمریکای لاتین و گروه‌های لاتین حوزه مدیترانه نیز دیده شده است. نشانه‌های شایع گزارش شده عبارت‌اند از فریاد کشیدن غیرقابل کنترل، حمله‌های گریه کردن، لرزیدن، گرمایی که از قفسه سینه به طرف سر جاری می‌شود و پرخاشگری کلامی یا جسمانی. حالت‌های تجزیه‌ای، دوره‌هایی از حمله شبه صرع یا غش کردن و حرکت‌های بیانگر خودکشی، در برخی حمله‌ها بارز است ولی در سایر حمله‌ها وجود ندارند. ویژگی‌های کلی آتاک دونرویس، احساس فقدان کنترل است. این نوع اختلال غالباً به عنوان نتیجه مستقیم یک رویداد فشارزای مربوط به خانواده رخ می‌دهد.

سایر نشانگان وابسته به فرهنگ و مناطقی که این نشانگان بیشتر یافت می‌شود

 

مناطقی که نشانگان بیشتر یافت می‌شود

 

نشانگان وابسته به فرهنگ

 

غرب آفریقا و هائیتی*

غرب آفریقا*

هند*

ایالات شمالی آمریکا *

قبایل سرخپوست آمریکا*

مالزیا*

مالزیا*

لاتینی‌های ایالات‌متحده و آمریکای لاتین *

مدیترانه*

لاتینی‌های ایالات‌متحده و آمریکای لاتین *

اجتماعات اسکیمویی*

چین*

جنوب ایالات‌متحده و جوامع آفریقای تبار و... *

پرتغال*

چین*

چین*

کره*

آمریکائی‌های آفریقایی‌تبار و اروپایی تبار در جنوب ایالات‌متحده*

لاتینی‌های ایالت متحده*

‍ژاپن*

اتیوپی، سومالی، مصر، سودان، ایران و...*

 

 

*بوفه دلیران

*خستگی مغزی

*دات

*غش کردن یا بی‌هوشی

*شبح زدگی

*کورو

*لاتا

*لوکورا

*مال دواوجو

*نرویوس

*پیبلوکتوک

 *واکنش روانپریشی کی-

*طلسم شدن

*سانگ دورمیدو

*شنجینگشوایرو

*شن کوئن

*شین بیونگ

* افسون

*ساستو

*تای جین کیو فو شو

*زار

 

DSM-IV –TR(2000)

[1] - Dipanjan,Bhattacahrjee

2- social CAUSATION

3 - Lois A Riter

4 - Bhugra.D &Bahl

5 - marsella

6 - Castillo,Richard j

7 - Wittkower, E. D. Fried

8 - Wong Y. Joel, Kimberly K. Tran

9 - wendy M.cross & Melissa j. Bloomer

10 - Wailun Alanfung

11 -Orisa

12 - Davis,H.S

منابع:

1- Castillo,Richard j.(2012). “culture and mental illness “psycINFO Database record (c)   APA.

2- Bhugra.D &Bahl,v.(1999). "Ethnicity:Anagenda for mental health  "london:Gaskell

3- Castillo,Richard j.(2012). “culture and mental illness “psycINFO Database record (c)   APA.

4- Davis,H.S.(1973).” culture Specific Diseasea “

Berkeley,los Angeles, londan. univeasity of California press.ISB:0-520-00293-8

5- Dipanjan,Bhattacahrjee.(2011)."sociological  understanding of psycaetric illness" .Delhi  psychiatry journal .vol:14-N.1

6- L0is A Riter – Shirley marly  lampkin, 126-community mental Health. brazilian journal of mental health jones &Bartelet leaning

7-Mohsen Shokoohi-Yekta;Paul Retish.(1991)." Attitudes of Chinese and American Male Students towards Mental Illness"  International  journal  of social  Psychiatry 37: 192-200

8- Wong Y. Joel, Kimberly K. Tran, Seong-Hyeon Kim, Valerie Van Horn Kerne, Nicolina Ann Calfa.(2010). Asian Americans' lay beliefs about depression and professional help seeking.Journal of Clinical PsychologyVolume 66, Issue 3, pages 317–332, March 2010

9- Wailun Alanfung.(2011). culturale,s role mental health is overlooked.university of Toronto faculty of medicine.AMEDT

10- Wittkower, E. D. Fried, J.(2008). A cross-cultural approach to mental health problems.The American Journal of Psychiatry, 116, Nov 1959, 423-428.

11- wendy M.cross,  Melissa j. Bloomer.(2010). Extending  boundaries: Clinical  communication with culturally and linguistically diverse mental health clients and carers.international journal of mental health Nursing.Volume 19, Issue 4, pages 268-277

12- انجمن روانپزشکی آمریکا. (2000). راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (متن چهارم تجدیدنظر شده). ترجمه: نیکخو، محمد رضا و آوادیس یانس، هامایاک. تهران: انتشارات سخن

13- اسکندری، حسین. (1385). تاثیرمتقابل فرهنگ و آسیب‌شناسی روانی. نشریه روان‌شناسی و علوم تربیتی، رشد مشاور مدرسه، شماره 5، ص 40-34

14- سادوک،کاپلان. (2003). خلاصه روان‌پزشکی. ترجمه: رضاعی. تهران: انتشارات ارجمند

15- دادستان، پریرخ. (1383). روان‌شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگ‌سالی. تهران: انتشارات سمت

16- کوکرین، ریموند. (1376). مبانی اجتماعی بیماری‌های روانی. ترجمه: نجاریان، بهمن و براتی سده، فریده. انتشارات رشد

17- کیو، سوزان. (1388). طبقه‌بندی و تشخیص اختلالات روان‌شناختی. ترجمه: خدایاری فرد، محمد و جعفری کندوان، غلامرضا. تهران

18- هادی، حسین نژاد، ایلنا. (1390). گفتگو با ناصر فکوهی: ایدئولوژیزه کردن جامعه و تغییر فرهنگی. http://www.anthropology.ir/node/6725

 

* دانشجوی دکترای روان‌شناسی سلامت

این مطلب متعلق به ویژه نامه "جامعه شناسی پزشکی" است. این ویژه نامه به زودی در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد.