چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

تاريخ مختصرِ ادبيّات امريكايِ لاتين



      تاريخ مختصرِ ادبيّات امريكايِ لاتين
سعيد رفيعي خضري

درآمدي بر تاريخ‌ادبيّات اسپانيايي- امريكايي. كاظم فرهادي. تهران: نشر ني،  1392. 229 ص.

نویسنده کتاب را به داستان‌نويسان ميهن پيشكش كرده است. فرهادي ساكن تهران، متولّد1329 بابل، دانش‌آموختة اقتصاد در مقطع كارشناسي ارشد است. شايد بسياري او را به واژگان‌نگاري (فرهنگ‌نويسي) بشناسند كه اين چنين نيز هست. واژگان اقتصاد و زمينه‌هاي وابسته‌ي او كه از نخستين واژه‌نامه‌ها در اين حوزه است، هنوز يكي از واژگان‌هاي معتبراست، امّا افزون‌بر واژگان‌نگار‌بودن، او مترجم و ويراستار نيز هست. آثار متعدّدي را اعم از شعر، نمايشنامه و مقاله هم در حوزة ادبيّات و هم در حوزة سينما ترجمه كرده‌است. از جمله ترجمه‌هاي او مي‌توان به دو مجموعه شعرِ چزاره پاوزه و روايت زادبوم، عبور از حلقه‌ها (و دو نمايشنامة ديگر) ، فيلمنامة نبرد الجزاير، مقالة «آموخته‌هاي يك فيلمساز» و رمان امريكاي لاتين (آلخو كارپنتيه در گفت‌و‌گو با رامون چائو) اشاره كرد. فرهادي در مقامِ ويراستار نيز با بسياري از ناشران معتبر همكاري كرده‌است و مي‌كند.

     تاريخ تمدّن را تاريخ اقوام مي‌سازد. تاريخ ادبيّات هر قوم بخشي از اين تاريخ است، بخشي كه ارتباطي ناگسستني با هويّت، فرهنگ، زبان، سياست و ارزش‌هاي معنويِ هر قوم دارد. جوهر فكري و زباني را مي‌توان در ادبيّات جست‌وجو كرد، پس تاريخ ادبيّات، تاريخ تطّور فكري و زبانيِ هر قوم است. تاريخ ادبيّات اقوام، از رهگذر ِنگارش يا ترجمة آن‌ها، آشنايي با آن قوم، آشنايي با تاريخ تمدّن است.

     درآمدي بر تاريخ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي روايتِ بخشي از حياتِ ادبيِ قوم اسپانيايي و پرتغالي‌زبان از 1492 (م) به ‌اين‌سو است كه در منطقه‌اي به نامِ امريكايِ جنوبي يا لاتين، در محدودة مرزهاي سياسي كشورهايِ آرژانتين، شيلي، اوروگوئه، بوليوي، كُلمبيا، اكوادور، پاراگوئه، پرو، ونزوئلا، كاستاريكا، السالوادور، گواتمالا، هندوراس، مكزيك، نيكاراگوئه، پاناما، جمهوري دومينيكن، و پورتوریکو زندگي مي‌كنند.

     فرهادي عبارتِ «تاريخ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي» در عنوانِ كتاب را بر ‌پاية نظرِ اوكتاويو پاز، شاعر و نويسندة مكزيكي، اختيار كرده‌است. «پاز در مصاحبه‌اي به‌صراحت گفته‌است كه اعتقاد او به ادبيّات مكزيكي بيش از اعتقاد او به ادبيّات آرژانتيني، شيليايي يا كوبايي نيست، بلكه به ادبيّات اسپانيايي- امريكايي معتقد است.» (ص 9) ، امّا فرهادي خود در پيشگفتار به اين نكته اشاره‌كرده‌است كه بر سر اين عبارت اختلاف‌نظرهايي نيز وجود دارد و در اين‌ خصوص نظرِ ژورژي آمادو*[1]، نويسندة برزيلي و نظرِ خورخه لوئيس بورخس، شاعر و داستان‌نويس آرژانتيني را ذكر‌كرده است كه با نظرِ پاز همسو نيست و آن‌ها به ادبيّات‌هاي ملّي معتقدند، ادبيّات‌هايي كه به جامعة نويسندگانِ امريكاي لاتين تعلق دارند.

     سه فصل با عنوان‌هاي «از اكتشاف تا استقلال» ، «از استقلال تا انقلاب مكزيك» و «از انقلاب مكزيك تا جهاني شدن ادبيّات اسپانيايي-امريكايي» ساختار اصلي كتاب را مي‌سازند. در هر فصل افزون بر «مقدمه» بخش‌هايي وجود دارد كه در آن‌ها مطالب در زمينة شعر و نثر و نمايشنامه صورت‌بندي شد‌ه‌اند. مطالب در هر بخش براساس تسلسل تاريخي، همپايِ رويدادهاي بيروني سامان يافته‌اند. در پايان هر بخش توضيحاتي در قالبِ «يادداشت‌ها» ارائه شده‌است كه افزون ‌بر اطّلاعات درون متن، اطّلاعات مفيدي را در اختيار مخاطبان قرار مي‌دهد و گاه حجم آن‌ها از حجم متن فزوني مي‌گيرد.

     در «مقدمه»ي فصل اوّل، روايتي كلّي از جريان‌هاي تأثير‌گذار در شكل‌گيريِ ادبيّات اين دوره، يعني «از اكتشاف تا استقلال» ارائه شده‌است. از جهان‌گشايي حاكمان شبه‌جزيرة اسپانيا در اواخر قرن پانزدهم ميلادي و تصرفِ بخشي از امريكايِ مياني و تماميِ امريكايِ جنوبي به دست فاتحاني همچون كريستف كلمب، ارناندو كورتس[2] و فرانسيسكو پيسارو[3] كه با كشتار و اسارت گستردة بوميان منطقه: آراواك[4]‌ها ،آستك‌[5]ها و اينكا[6]ها همراه بود. روايتي از گسترش ادبيّات درباريِ كليسايي، ادبيّاتي اساساً قرون وسطايي به عنوان شاخه‌اي بي‌بار از ادبيّات اسپانيايي در قالب موعظه‌ها، رهنمود‌هاي مذهبي، وقايع‌نگاري مبلّغان مسيحي و رساله‌هايي در علم كلام كه در قرن شانزدهم جاي خود را به ادبيّات استعماري مي‌سپارد، ادبيّاتي كه تحت‌تأثير دستاوردهاي فاتحان، از دنياي نوشناخته با شگفتي‌هاي رمزآلودش زمينه‌ساز آثار در دوره‌هاي بعد مي‌شود. روايتي از آغاز قرن هفدهم و پايان‌گرفتنِ عصر تاريخيِ جهان‌گشايي‌ها و نفوذِ تدريجيِ ادبيّات خِردگرايِ فرانسه به آن سوي اقيانوس كه به قرن هجدهم نيز كشيده‌مي‌شود. انتشار نشريه‌هاي ادواري و تأسيس انجمن‌هاي ادبي و علمي، دو‌ پديدة مهّم اجتماعي در اواخر قرن هجدهم كه ضمن تقويت و توسعة تفكّر انقلابي، زمينه را براي خلقِ شعرهاي پرشور ميهني و مقاله‌هاي ژورناليستي فراهم مي‌كند. روايتي از نخستين دهه‌هاي قرن نوزدهم، سال‌هايي پُرتحرك و پُربار براي ادبيّات، ادبيّاتي با قالب و سبك نئوكلاسيسمِ متأثر از فرهنگ فرانسه كه با تلميحاتِ كلاسيك آراسته مي‌شد. سال‌هايي كه شاهد جنبشي ادبي از سوي رمانتيك‌هاي اسپانيايي‌تبار امريكايي است. جنبشي كه به مرور تمامي كشورهاي جنوبي قاره را درنورديد و اگرچه ادبيّاتي با درون‌مايه‌هاي بيگانه‌ستيزانه بود و با رويكردي هويّت‌طلبانه، امّا هنوز ادبيّاتي غيرخلاقانه و فاقد اصالت لازم بود و تنها به لحاظ تاريخي و اجتماعي اهمّيّت داشت.

     در هر سه بخشِ اين فصل كه در واقع نشان‌دهندة سه دوره در تاريخ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي است، نویسنده در زمينة شعر و نثر و نمايشنامه، براي آن‌چه در مقدمه روايت كرده‌است، به ذكر مصاديقي مي‌پردازد و به روايت خود عينيّت بيشتري مي‌بخشد. در دورة «ادبيّات كشف، فتح، كاوش و تبليغ انجيل(مسيحي‌سازي)» از 1492 تا 1600 (م) به آثار و اثر‌آفريناني اشاره ‌مي‌كند كه (در نثر) خود درگير رويدادها بوده‌اند؛ (در شعر) خالق رمانس‌هاي روستايي، قصيده‌ها و ترانه‌هاي عاشقانة هشت‌هجايي، شعرهاي عاشقانة سه‌بيتيِ هم‌قافيه و شعرهاي حماسي و (در نمايشنامه) درآميزندة هنر نمايشِ فاتحان با سنن نمايشي سرزمين‌هاي فتح‌شده؛ براي نمونه: كشتي‌شكسته‌ها[7] اثر آلوار نونيِس كاوِسا دِباكا[8]. در دورة «شكوفايي و پژمردگي ادبيّات استعماري» از 1600 تا 1750 (م) به آثار و اثرآفريناني اشاره مي‌كند كه (در شعر) در‌گذر از شعر رنسانس به شعر باروك نقش‌آفرين بوده‌اند؛ (در نثر) در شكوفايي رمان و نشان‌دادن سنّت عظيم پيكارسك مؤثر و (در نمايشنامه) در كم‌نشدن از اعتبار نمايشنامه‌هاي غير‌مذهبي تأثير‌گذار، براي نمونه:  قوچ[9] اثر خوان رودريگس فريله[10]. در دورة «روشنگري و قيام» از 1750 تا 1832 به آثار و اثر‌آفريناني اشاره مي‌كند كه (در شعر) در برپايي انقلاب شعري مؤثر بوده‌اند؛ (در نثر) در مقايسه با شعر خالق آثاري كمتر اغراق‌آميز و بيشتر متفكّرانه و (در نمايشنامه) در عموميّت بخشيدن به ترجمه و اقتباس از نمايشنامه‌نويس‌هاي كلاسيك فرانسوي متقدم، براي نمونه: راهنمايي براي رهنوردان كورِ از بوئنوس آيرس تا ليما[11] اثر آلونسو كارّيو دِلا باندِرا[12].

     نحوة ارائة مطالب در فصل دوم نيز همانند فصل اوّل است. در «مقدمه» روايتي كلّي از طريقة شكل‌گيري ادبيّات اين دوره، يعني «از استقلال تا انقلاب مكزيك» از 1832 تا 1910 و بازتاب آشكار مكتب‌هاي اروپايي در اين ادبيّات، به دست داده شده‌است. روايتي از ادبيّاتي كه به ‌طور مشخص به ‌لحاظِ ديدگاه، مضمون، سبك و حتي قالب‌هاي تازه داراي ويژگي‌هاي مختص به دنياي نو است، ادبيّاتي كه مطالعة آن بدون توجّه به موقعيّت سياسي و اجتماعيِ جامعة اسپانيايي- امريكاييِ آن موقع (آشوب‌هاي سياسي، جنگ‌هاي بزرگ و كوچك، انواع انقلاب‌هاي مردمي، آزارها و تبعيدها) ناممكن است. روايتي از گرايش‌هاي كاملاً اروپايي اثرآفرينان در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي همراه با تلاش براي انتخابِ مضاميني محلّي و گسترشِ زبان بومي كه به يك نوع امريكانيسم[13]ادبي مي‌انجامد. روايتي از جريان‌ها و فعاليّت‌هاي ادبي در قالب مكتب‌هاي رمانتيسيسم و رئاليسم و ناتوراليسم و مدرنيسم كه هر يك بخش‌هايي از اين فصل را به خود اختصاص داده‌اند و ناظر بر دوره‌هايي در روند شكل‌گيريِ ادبيّات و تاريخ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي، در دل اين دوره هستند. روايتي از برقراري نظمي آگاهانه در سبك و شگرد كه به‌ طور آشكار بر نسل‌هاي آينده تأثير مي‌گذارد و به ادبيّات اسپانيايي- امريكايي بُعدي جهاني مي‌بخشد.

     در بخش اوّل، «رمانتيسيسم» ، از ردپاي اين سبك در شعر و نثر و نمايشنامه در سال‌هاي بين 1832 تا 1880 صحبت مي‌شود. از اين‌كه اين شيوة ادبيِ اروپايي به نحوي خاصّ با خلق‌و‌خو و شرايط ادبيّات اسپانيايي- امريكايي و زبان آن سازگار بوده است. اثر‌آفرينان بسياري، همچون الگوهاي اروپايي‌شان، آزادي را در قالب ادبي، رهايي از كليشه‌هاي نو‌كلاسيك چه از نظر موضوع و چه از نظر اوزان شعري جست‌و‌جو مي‌كردند. اشاره شده‌است كه تاريخ‌ ادبيّات‌نگاران از دو دورة رمانتيسيسم و پسارمانتيسيسم در شعر نام مي‌برند و معتقدند كه شاعرانِ دورة دوم در توصيف طبيعت و در تصوير‌كردنِ موقعيّت محلّي و گذشتة ملّي تلاش بيشتري كرده‌اند و شكاف ميان رمانتيك‌هاي متقدّم و پيروان مدرنيسم در دهة 1880 را از ميان برداشته‌اند. شاعراني مانند خوان دِ ديوس پسا[14]، شاعر رمانتيك مشهور مكزيكي. در اين دوره در نثر هم آداب‌ و ‌رسوم متداول مردم بيش از حدّ طرف توجّه قرار مي‌گيرد، در‌حالي كه هنوز نوشتنِ خاطراتِ دورانِ استعمار و كندوكاو در زمينة هويّت ميهنيِ برآمده از جنگ‌هاي استقلال رواج دارد، امّا گرايش‌هاي ملهم از شور و هيجان رمانتيك بويژه در رمان‌ها به چشم مي‌خورد. براي اثرآفرينان اين دوره از نظر تجربه‌اندوزي، دورة‌ هيجان‌انگيزي بود، اثرآفريناني مانند خوآن بائوتيستا آلبردي[15]، نظريه‌پردازِسياسي آرژانتيني. با آن كه در ادبيّات اسپانيا و فرانسه نمايشنامة رمانتيك، نوعِ مسلّط بود در ادبيّات اسپانيايي-امريكايي رشدي درخور توجّه نداشت و در مقايسه با شعر و نثر از جذابيّت و اصالت كمتري برخوردار بود. آثار نمايشي اين دوره را به دو دستة تاريخي و كمدي‌هايِ رفتاري طبقه‌بندي كرده‌اند. در آثار نمايشنامه‌نويسان، روزهاي انجيلي و مقدس، تاريخ و افسانه‌هاي قرون‌وسطي و دوران استعمار سهم عمده‌اي از مضامين رمانتيك را به خود اختصاص مي‌دادند، نمايشنامه‌نويساني مانند فرناندو كالدرون[16]، نمايشنامه‌نويس مكزيكي.

     بخش دوم، «رئاليسم و ناتوراليسم» ، عنوان دوره‌اي است كه از 1854 تا 1918 را به خود اختصاص داده‌است. در نثر صحبت از اثرآفرينان قرن نوزدهم در ادبيّات اسپانيايي-امريكايي است، از كوشش‌هايي براي آفرينش كم‌و‌بيش عيني واقعيّت بيروني كه با ايدئاليسم شورانگيز و تأكيد بر عواطف و احساسات سال‌هاي آغازين در تضادّ است. تقليد از اثرآفرينان فرانسوي «ناتوراليستي» و تأثير از اثرآفرينان اسپانيايي «رئاليستي» تلقي مي‌شود، نوعي آسان‌سازي و سهل‌انگاري در طبقه‌بندي. در آثار، «منطقه‌گرايي» (كريوي‌ئيسمو) با تأكيد بيشتر بر توصيفِ چشم‌اندازهاي روستايي به چشم مي‌خورد كه از برخي جهات رئاليستي محسوب مي‌شد و اغلب با رنگ و لحنِ رمانتيك مشخص، آثاري مانند آنخلينا[17] از رمان‌نويس مكزيكي رافائل دلگادو[18].

     اشاره شده ‌است كه در سده‌هاي پاياني قرن نوزدهم، وقتي رمان در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي در حال دل‌كندن از تخيّلات ايدئاليستي بود، شعر همچنان به راه خود ادامه مي‌داد تا اين‌كه جنبش مدرنيسمو (مدرنيسم) از درون آن سر بر آورد. شايد رئاليسم و ناتوراليسم با قريحة شاعران در ادبيّات اسپانيايي-امريكايي پيوند استواري نيافتند، شاعراني مانند مانوئل گونسالس پرادا[19]، شاعر شيليايي. در اين دوره نمايشنامه‌هاي رئاليستيِ اصيل و ارزشمندي با مصاديق روستايي در منطقه پديد و گسترش مي‌يابد و پانتوميم و ملودرام‌هاي خاصّي اجرا مي‌شود مانند نمايشنامة مشهور خموس ناسارنو[20] اثر انريكه گارسيا ولوسو[21]، نمايشنامه‌نويس آرژانتيني.

     بخش سوم، «مدرنيسمو» است، دوره‌اي كه از 1882 تا 1910 را در‌بر‌مي‌گيرد و از اواخر دهة 1870 با خوسه مارتي[22]، شاعر و روزنامه‌نگار و مقاله‌نويس كوبايي و مانوئل گوتي‌يرس ناخرا[23]، شاعر و داستان‌كوتاه‌نويس مكزيكي آغاز مي‌شود. در اين دوره آثاري با تصوير‌پردازي‌هاي پُرشور و سرشار از زندگي، با سمبوليسمي پُررنگ‌و‌جلا جاي آثار كسالت‌آور و بي‌روح قبل را مي‌گيرند. جنبش مدرنيسمو يا همان مدرنيسم باعث مي‌شود تا ادبيّات اسپانيايي- امريكايي رفته‌رفته وارد جريان اصلي ادبيّات غربي و جهان شود و نفوذ خود را تثبيت كند.

     فصل سوم، «از انقلاب مكزيك تا جهاني‌شدن ادبيّات اسپانيايي-امريكايي» به دوره‌اي در تاريخ اين ادبيّات تعلّق دارد كه حدوداً از 1910 با واكنش‌هايي در برابر مدرنيسمو و انقلاب مكزيك آغاز مي‌شود. در «مقدمه» كه در مقايسه با مقدمه‌هاي فصول قبل حجم كمتري دارد، نخست روايتي از انقلاب مكزيك و تأثير آن بر ادبيّات و هنر بازگو مي‌شود. از اين‌كه چگونه رمان، رمانِ انقلابي، به صورت نوعِ غالب در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي در مي‌آيد و چگونه دلبستگي به خاك و مردمِ امريكاي جنوبي در اين ادبيّات تجلّي مي‌يابد. سرخ‌پوستان، سياه‌پوستان و كارگران تهیدستِ شهري درون‌ماية اصلي اين رمان‌ها و آثار اثر‌آفرينانِ نسل تازه مي‌شوند و اعتراض‌هاي اجتماعي و چشم‌اندازهاي طبيعي در اين رمان‌ها شانه به‌شانه هم مي‌سايند. روايتي از تأثير جنگ جهاني اوّل، گسترش سريع تجارت، افزايش سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي، مناسبات سياسي با امريكاي شمالي، مبارزه با هر‌گونه سلطه‌طلبي بيگانه بر ادبيّات اين دوره و به‌وجود‌آمدنِ پان‌-هيسپانيسم[24]، ايندو-امريكانيسم[25]، و پان-امريكانيسم[26] كه از مهمّ‌ترين جريان‌هاي اين دوره‌اند و باعث موجي قوي از ملّي‌گرايي(ناسيوناليسم) پُرشور مي‌شوند و به ادبيّات اين دوره هويّت مي‌بخشند. رفته‌رفته تسلط ادبيّات بيگانه بر اين ادبيّات كاهش مي‌يابد و ديگر فرانسه و اسپانيا كعبة آمال اثر‌آفرينان در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي نيست. روايتي از تأثير جنگ داخلي اسپانيا، مهاجرت جمعي از اثرآفرينان مشهور اسپانيايي به اين نيم‌كره و شناساندن دنياي زيبايي‌شناختي‌نو و الهام‌بخش به پسامدرنيست‌ها در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي، كاهش تدريجي جذابيّت منطقه‌گرايي و جانشيني روحية خستگي‌ناپذيرِ كاوش فلسفي و روان‌شناختي و جز اين‌ها، ادبيّات اسپانيايي- امريكايي را در مسير تازه‌اي قرار مي‌دهد. ديگر مضمون اصلي نه انسان در برابر طبيعت است، نه انسان در برابر انسان، بلكه رويارويي انسان با شهرنشيني و تمدّن، در واقع رويارويي انسان با خود است. در اين دوره است كه رمان و داستان كوتاه وجودي يا هستي‌نگر (اگزيستانسيال) رخ مي‌نمايد، نوعي فراواقع‌گرا[27] يا آنچه رئاليسم جادويي[28]‌اش مي‌خوانند. در اين فصل، بخش «يادداشت‌ها» در مقايسه با فصول ديگر حجم به مراتب بيشتري دارد و مؤلف اطّلاعات بسياري در خصوص آثار و اثرآفرينان را در اختيار مخاطب مي‌گذارد كه نقش بي‌چون‌و‌چرايي در شكل‌گيري ادبيّات اين دوره دارند. او همين روند را در سه بخش شعر و نثر و نمايشنامه هم در پيش مي‌گيرد.

     در بخش «شعر» به دو گرايش عمده اشاره ‌مي‌كند و در هر گرايش از اثرآفريناني نام مي‌برد كه بدون اين‌كه بخواهند، در آثارشان رگه‌هاي مشابهي وجود دارد، رگه‌هايي كه به اين طبقه‌بندي دامن مي‌زند. گرايش اوّل، گرايش پسامدرنيستي است كه در آن اثرآفرينان به كهنه‌ريگِ جاودانة زبان و تخيّل غني و اوزانِ پُرماية مدرنيست‌هايِ پيش از خود ارج مي‌نهند، امّا افق‌هاي تازه‌اي در شعر مي‌گشايند و به آن وسعت مي‌بخشند. اثرآفريناني مانند رافائل آروالو مارتينس[29]، شاعر و داستان‌نويس و ديپلمات گواتمالايي. گرايش دوم، گرايشي است كه در آخرين سال‌هاي جنگ جهاني دوم شكل‌مي‌گيرد. اثرآفرينان طرفدار اين گرايش بر‌خلاف اثرآفرينان قبلي، همة آثاري را كه با زيبايي‌شناسي گذشته پيوند داشت و سرشار از صور خيال بود ، مردود مي‌شمردند. اينان پايه‌گذار مكتب‌هايي، همچون: كوبيسمو[30]، پُستوميسمو[31] و نشريه‌هايي، همچون: پروآ[32]، آلفار[33] و جز ‌اين‌ها شدند كه اغلب جايگاه آثار خودشان بود، اثرآفريناني مانند خايمه توريس بودت[34]، شاعر و سياستمدار مكزيكي. شاعراني هم بودند كه در خصوص درك عميق‌تر انسان بر نظر خود پافشاري بيشتري مي‌كردند مانند اوكتاويو پاز.

     در بخش «نثر» ، مؤلف نخست به گرايش‌هاي غالب در نثر داستاني، از آغاز انقلاب مكزيك 1910 اشاره مي‌كند، از تداوم ادبيّات مدرنيستي، اغلب به سبكي شاعرانه گرفته تا دلمشغولي به طبيعت، از نمايش خشن گروتسك تا حس تراژيك زندگي، از دلبستگي عميق و پايدار به توده‌هاي بي‌سواد و مردم فراموش‌شدة قرن گذشته گرفته تا علاقة جدّي به مسائل فلسفي، تحليل روان‌شناختي و دنياي تخيّل. در ادامه از علاقة اثرآفرينان به مضامين جهاني، از توجّه به تحليل احساسات و تفكّرات دروني، از فراهم‌آوردن زمينه براي نوعي فراواقع‌گرايي جادويي در قلمرو فانتزي ناب، سخن به ميان مي‌آورد و از برخي آثار و اثرآفرينان تأثير‌گذار، مانند خون اشرافي [35] از مانوئل دياس رودريگس[36]، نويسنده و پزشك و سياستمدار سرشناس مكزيكي نام مي‌برد. سپس طبقه‌بندي‌ای از آثار (رمان) شاخص در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي ارائه مي‌كند، آثاري كه به ادبيّات مكزيك مي‌پردازند و بر ضد ديكتاتوري‌اند، آثاري كه در آن‌ها به معرّفي توده‌ها و تيپ‌ها پرداخته مي‌شود، آثاري كه در آن‌ها منطقه‌گرايي برجسته مي‌شود، آثاري كه در آن‌ها چشم‌انداز تشخص مي‌يابد و اغلب شخصيّت‌ها را تحت تأثير قرار مي‌دهد، آثاري كه در آنها به تقابل فرهنگ عامّه با فرهنگ شهرنشينِ بيشتر اروپايي پرداخته مي‌شود، آثار روان‌شناختي با لحن و طنيني اروپايي كه تحت‌تأثير اثرآفرينان اروپايي به وجود مي‌آيند، آثاري كه در آن‌ها فلسفة وجودي برجسته مي‌شود. مؤلف براي هر طبقه، از آثار و اثرآفريناني نيز نام مي‌برد، براي نمونه: معلم عادي[37] از مانوئل گالوس[38]نويسندة آرژانتيني؛  برادر الاغ[39] از ادواردو باريوس[40]شاعر و رمان‌نويس و نمايشنامه‌نويس شيليايي؛  تونل[41] از ارنستو ساباتو[42]رمان‌نويس آرژانتيني. مؤلف در همين بخش ضمن پرداختن به روند شكل‌گيري داستان کوتاه - داستان‌هايي كه بازتاب‌دهندة كوشش آگاهانة اثرآفرين در جهت به فراموشي سپردن اروپا و گرايش‌هاي ادبي آن است و در آن‌ها انسان با تنش دائم روحي و جسمي در تقابل با جامعة پيوسته در حال تغيير، مهار‌نشده و ناهمگون است- از برخي خالقان داستان كوتاه هم نام مي‌برد، مانند خورخه لوئيس بورخس آرژانتيني كه خالق سلسله‌اي از داستان‌هاي كوتاه جذاب و حيرت‌انگيز است. درادامة اين بخش گزارشي نيز از مقاله‌نويسي و جايگاه آن در اين دوره از ادبيّات اسپانيايي- امريكايي به‌دست‌داده‌مي‌شود. اشاره مي‌شود كه مقاله‌نويسي نيز همپاي رمان و داستان كوتاه به‌تدريج از موضع دفاعي به جانب خود‌شناسي انتقادي حركت كرده است. در مقاله‌ها به موضوعاتي چون: اختلاط نژادي، تاريخ جهان، ريشه‌هاي فرهنگ اسپانيايي، انتقاد ادبي، فلسفه، مسائل اجتماعي پرداخته شده است. در اين‌جا نيز مؤلف از اثرآفريناني نام مي‌برد مانند خوسه باسكونسلوس كالدرون[43]، نويسنده و فيلسوف و سياستمدار مكزيكي. «تلاش براي به ‌تصوير‌كشيدن اضطراب‌ها و آرزوهاي انسان بُن‌ماية تمام ادبيّات بزرگ جهان است و به‌ طبع اين تلاش نه‌تنها به ادبيّات اسپانيايي-امريكايي، بلكه به كلِّ ادبيّات امريكاي لاتين رنگ‌و‌بويي خاصّ مي‌بخشد» (ص 159) ، اين عبارتي است كه با آن اين بخش پايان مي‌يابد.

     در بخش «نمايشنامه»، مؤلف به تأثير فزايندة هنريك ايبسن، نمايشنامه‌نويس و كارگردان و شاعر نروژي، بر بسياري از نمايشنامه نويسان در ادبيّات اسپانيايي- امريكايي در آغاز اين دوره اشاره مي‌كند كه بعد‌ها اين تأثير شامل اثرآفرينان بزرگ ديگري همانند برنارد شاو، لوئيجي پيراندلو، يوجين اُنيل، تي اس اليوت، و جز اين‌ها هم مي‌شود؛ به تأثير انقلاب مكزيك اشاره مي‌كند كه منجر به جنبشي به‌شدّت ملّي‌گرايانه در عرصة نمايش مي‌شود و در آن آفرينندگان نظم‌نو از كهنه‌ريگ غنيِ مردمي، براي بيدار كردن غرور و ارادة ملّي بهره‌ مي‌گيرند؛ به تحوّلِ پس از جنگ جهاني اوّل اشاره مي‌كند كه حاصل نخستين تلاش‌ها از جانب گروه‌هاي منفرد در شكل انجمن دوستداران نمايش است، به بذري كه بر اثر اين تحوّل و تلاش پاشيده مي‌شود و به احساس حرفه‌اي‌گري دامن‌مي‌زند، احساسي كه به‌زودي سراسر امريكاي لاتين را درمي‌نوردد و باعث مي‌شود تا اثرآفريناني وارد صحنه ‌شوند كه خود در حوزة نمايش پرورش‌يافته‌اند و دلمشغولي‌هاي زيبايي‌شناختي و تكنيكي شاعران و تجربه‌گران را ندارند، اثرآفريناني مانند انريكه بوئناونتورا[44]، نمايشنامه‌نويس كلمبيايي.

     بخش «سخن آخر» در واقع فشرده‌اي است از مطالبي كه در سه فصل قبل آمده‌است. مؤلف تنوع و تعدّد آثارِ پديد‌آمده را حاصل تلاش نسل‌هايي از شاعران، رمان‌نويسان، داستان‌كوتاه‌نويسان، نمايشنامه‌نويسان، منتقدان ادبي و ديگر انديشه‌مندان و نظريه‌پردازان اعم از فيلسوفان و جامعه شناسان و...مقاله‌نويسان متفكّر مي‌داند و معتقد است كه اينان در شرايط پُرالتهاب تاريخي جامعة خود نقش مهمّي داشته‌اند و پايه‌گذار جنبش‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي شده‌اند يا در آن جنبش‌ها حضوري پُررنگ داشته‌اند. او همچنين معتقد است كه شكوفاييِ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي خلق‌الساعه صورت نگرفته‌است و اساساً نمي‌توان آن را حادثه تلقي كرد. در اين بخش هم از آثار و اثرآفريناني نام برده مي‌شود، مانند پابلو نروداي شيليايي، خورخه لوئيس بورخسِ آرژانتيني، گابريل گارسيا ماركزِ كلمبيايي، آلخو كارپنتيرِ كوبايي، ماريو بارگاس يوساي پرويي، ميگل آنخل آستورياسِ گواتمالايي، كارلوس فوئنتسِ مكزيكي و بسياري ديگر.

     «مآخذ» بخش بعدي كتاب است كه در آن منابع لاتيني و فارسي معرّفي شده‌اند. افزون ‌بر استفاده از منابع چاپي اعم از كتاب و مقاله، به‌ طور گسترده از منابع اينترنتي هم استفاده، آدرس آن‌ها  به‌دست‌ داده ‌شده ‌است. «نماية‌ نام‌ها» و «نماية موضوع‌ها» بخش‌هاي پاياني كتاب هستند و به دليل تنوع نام‌ها و موضوع‌ها از بخش‌هاي بسيار مفيد.

     كتاب درآمدي بر تاريخ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي از طرح جلد مناسبي بهره مي‌برد. صفحه‌آرايي و حروف‌نگاري آن، البته مي‌توانست چشم‌نوازتر باشد. نثر شسته‌ و ‌رفته‌ و سرراستي دارد و از دست‌اندازهاي معمول در نثر اين نوع كتاب‌ها خبري نيست.كتاب از اغلاط چاپي به دور است. در شيوة ضبط اعلام نايك‌دستي‌هايي به چشم مي‌خورد كه باوجود حجم عظيم اعلام، انگار اجتناب‌ناپذير مي‌نمايد. ساختار هر كتابي بر مبناي ذهنيّت مؤلف از موضوع آن شكل مي‌گيرد، امّا ساختار كتاب بويژه در تقسيم‌بندي دوره‌ها مي‌توانست با تغييراتي اندك، مؤلف را در رسيدن به مقصود بيشتر ياري كند؛ براي نمونه، آوردن كلّ مطالبِ «مقدمه» و برخي مطالب «يادداشت‌ها” در متن هر دوره ، در همان قالب‌هاي شعر و نثر و نمايشنامه كه با اين كار ضمن متعادل‌شدنِ حجمِ مطالب در هر بخش از تكرار برخي مطالب جلوگيري و بين فصول وحدتِ بيشتري ايجاد ‌مي‌شد. در فصل دوم دوره‌بندي بر مبناي مكتب‌ها كاملاً متفاوت از دو فصل ديگر است، در اين‌جا نيز مي‌شد با تقسيم اين دوره به لحاظ رويدادهاي ادبي يا تاريخي به غالب بودن اين نوع‌هاي ادبي پرداخت و به ساختار كتاب وحدت بيشتري بخشيد. فرهادي در پيشگفتار مي‌گويد: «اميد است اين كتاب بتواند طرحي كلّي از تاريخ ادبيّات اسپانيايي- امريكايي را به خوانندگان فارسي زبان ارائه دهد» (ص 14) ، به نظر مي‌رسد كه او در اين امر موفّق بوده‌است.

 

* عضو هيئت علمي فرهنگستان زبان و ادب فارسي

 

پي‌نوشت‌ها

* ضبطِ نام‌ها عيناً همانند ضبطِ آنها در كتاب است

[1] Jorge Amado

[2] Hernándo Cortes

[3] Francisco Pizarro

[4] Arawak

[5] Aztec

[6] Inca

[7] Naufragios

[8] Alvar Núñes Cabeza de Vaca

[9] El Carnero

[10] Juan  Rodrígues Frey(i)le

[11] El lazarillo de ciegos caminantes desde Buenos-Ayres hasta Lima

[12] Alonso Carrió de la Vandera

[13] americanismo

[14] Juan Dios Peza

[15] Juan Bautista Alberdi

[16] Fernando Calderon

[17] Angelina

[18] Rafael Delgado

[19] Manual Gonzales Perada

[20] Jesus Nazareno

[21] Enrique Garcia Velloso

[22] José Martí

[23] Manuel Gutiérrez Nájera

[24] Pan-Hispanism

[25] Indo-Americanism

[26] Pan-Americanism

[27] superrealism

[28] magic realism

[29] Rafael Arévalo Martínes

[30] Cubismo

[31] Postumismo

[32] Proa

[33] Alfar

[34] Jaime Torres Bodet

[35] Sangre Patricia

[36] Manuel Diaz Rodrigues

[37] La maestro normal

[38] Manuel Galves

[39] El hermano asno

[40] Eduardo Barrios

[41] El túnel

[42] Ernesto Sabato

[43] Jose Vasconcelos Caldron

[44] Enerique Buenaventura

 

این مطلب در چارچوب همکاری های انسان شناسی و فرهنگ و جهان کتاب منتشر شده است.