سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

گفتگو با یوسف زیدان برنده جایزه ادبی پوکر



      گفتگو با یوسف زیدان برنده جایزه ادبی پوکر
ترجمه ی هدی بصیری

یوسف زیدان نویسنده،مورخ و پژوهشگر مصری است که در زمینه آثار باستانی کشورهای عربی و علوم مرتبط با آن تخصص دارد.این متفکر عرب آثار چندی را در قالب تألیف و پژوهش درباره ی تفکر اسلامی ، تصوف و تاریخ طب عربی به رشته ی تحریر در آورده است.او همچنین به صورت دوره ای مقالاتی را در روزنامه های عربی و مصری منتشر کرده است.از مدتها نیز به عنوان مشاور ارشد در تعدادی از ارگانها و سازمانها ی بزرگ دولتی به فعالیت اشتغال دارد. "یونسکو" و "اسکوا"و "جامعة الدول العربیه" از جمله ی این سازمانهاست.وی از سال 2001 تا کنون مدیر مرکز و موزه ی اسناد در کتابخانه اسکندریه مصر است.وی مطالعات میدانی گسترده ای داشته که هدف آنها ترسیم نقشه ی آثار باستانی کشورهای  عربی بوده است.
یکی از برجسته ترین مشارکتهای وی در حیطه ی ادبیات نوشتن رمان "عزازیل"است.این رمان دربرگیرنده ی روایتی است که حاصل ترجمه ی چرم نوشته هایی به زبان سریانی می باشد که از سالهای بسیار دور در یک منطقه ی تاریخی حوالی شهر حلب در سوریه مدفون گشته است.این چرم نوشته ها مربوط به قرن 5 میلادی می باشد و در صندوقی که حاوی 30 برگ از آنها ست در مکانی دور افتاده یافت می شود.اینها روایتگر داستان زندگی یک راهب مسیحی است که در دوران بحرانی تاریخ مسیحیت در اوایل قرن 5 میلادی می زیسته است. در این دوران دوگانگی ها و درگیری ها میان کلیساهای بزرگ جهان مسیحیت  حول موضوع طبیعت و الهیات مسیح در اوج خود بوده است.
رمان "عزازیل" نتیجه ی 30سال تلاش نگارنده جهت جمع آوری آثار و یادداشتها ی پراکنده وی است .بیشتر آثار ادبی یوسف زیدان دارای جنبه ی فلسفی و عرفانی برجسته ای است که آثارش را از سایر همتایان نویسنده اش متمایز می سازد.
این راهب مسیحی که هیبا نام دارد چرم نوشته ها را بر اساس وسوسه های شیطان نوشته است :" ای هیبا بنویس.از تو می خواهم که بنویسی چنانچه که اعتراف به امری می کنی.همه چیز را بنویس..."در ادامه شیطان در پاسخ به هیبا می گوید:"آری ای هیبا...عزازیل همان چیزی است که از تو بر می خیزد."
نوشته های راهب در برگیرنده روایت زندگی او از هنگام خروج از "اخمیم "مصر به مقصد اسکندریه است. هدف او از این سفر یادگیری علوم طب و الهیات بود.اما در شهر اسکندریه مورد اغواء و فریب زنی بت پرست قرار می گیرد .پس از گذشت 3 سال به علت قتل عام بت پرستان به دست شورشیان مسیحی  تصمیم می گیرد از شهر اسکندریه خارج شده و به فلسطین برود . در آنجا با یک کشیش مسیحی آشنا می شود . در میان آنها دوستی عمیقی شکل می گیرد و آن کشیش مسیحی برای آرامش هیبا او را به دیری در نزدیکی انطاکیه می فرستد.در اینجاست که درگیر عشقی تازه می شود .او تصمیم می گیرد برای رهایی از شک و تردید و ناآرامی دیر را رها کرده و به جایی نامعلوم عزم سفر می کند.این جاست که رمان به پایان می رسد.
ویژگی ممتاز این رمان؛ برخورداری از زبان ادبی و توجه به دوره ی زمانی تاریخی است که اساسی از واقعیت ندارد.این اثر برانگیزاننده ی انواع انتقادات بود. انتقاد سخنگوی کلیسای قبطی( :ارتودکسی) در مصر از جمله ی این موارد است که این رمان را در برگیرنده ی توهین به مبانی دین مسیحیت دانستند که شامل جدلهای گسترده پیرامون اختلافات  الهیاتی مسیحیت قدیم، طبیعت تعالیم مسیحیت و حضرت مریم عذراء و ظلمی که مسیحیت بر علیه بت پرستان مصری در زمان رواج مسیحیت در مصر روا داشتند ، می دانند.
این رمان در سال2009 برنده جایزه ی "بوکر العربیه" شد.
در ادامه مصاحبه ای با نویسنده ی این رمان جنجالی توسط مجله ی زهره الخلیج امارات  ترتیب داده شده  که به طور کامل آمده است.

برخی معتقدند برنده شدن شما و دریافت جایزه بوکر ادبی به علت داستان شگفت انگیز و متن فوق العاده ی آن نیست بلکه به علت جنجالهایی است که حول محتوای رمان برانگیخته شد، بخصوص انتقادات کلیسای ارتودکسی  در مصر؟
کسانی که چنین ادعایی دارند دچار وهم و خیالات شده اند .زیرا بعد از اینکه داستان چهار بار تجدید چاپ شد پیرامون محتوای آن انتقاد داشتند و نه به علت انتشار آن.و من درست زمانی جایزه ی بوکر ادبی را دریافت کردم که 10بار تجدید چاپ شده بود.البته منکر آن نیستم که جنجالها بر اقبال مردم و تجدید چاپ آن تأثیر بسزایی داشت اما تنها دلیل رواج آن نبود.به نظر من در درجه ی اول متن داستان بود که مردم را جذب کرد و آن را شایسته ی دریافت جایزه نمود . این رمان سی سال مرا درگیر خود کرد و در عرض یکسال توانستم تمام یادداشتهای پراکنده ام را در قالب داستان به رشته ی تحریر در آورم.
برخی می گویند که شما به ناگه سر از جهان ادبیات و داستان نویسی در آوردید در حالی که اصلا

تخصصی در این زمینه نداشتید و همین حرف و حدیثها پیرامون داستانتان بود که شما را در این عرصه مشهور کرد؟
چه کسی معتقد است که من تاکنون در عرصه ی ادبیات و رمان اثری را عرضه نکرده ام؟ لازم است بدانید من از پیش رمان"سایه افعی" را نوشته بودم که به گفته ی منتقدان ادبی از متن ادبی عالی و برجسته ای برخوردار بوده است.

این مسأله کاملا درست است اما شما نیز منکر نیستید که در عرصه ی ادبی، منتقدان چنانکه به "عزازیل" توجه کردند به "سایه افعی" توجه ننمودند و حتی از استقبال چندانی در مقایسه با "عزازیل"  برخوردار نگشت؟
عادلانه نیست که این دو رمان را با هم مقایسه کنیم  زیرا هر کدام در حد ذات خود دارای شایستگی های انکار ناپذیری اند.به نظر من رمان "سایه افعی" مظلوم واقع شد.داستان آن خطرناکتر و بحث برانگیز تر از "عزازیل" است .زیرا درباره طبیعت قدسی الهه های تاریخی  مانند عشتار و کلوپاترا سخن می گوید. بعلاوه از جانب منتقدان بسیاری مورد نقد و تفحص قرار گرفت.

آیا همچنان به طرح فکری خود که مبتنی به بررسی خشونت دینی است علی رغم بحث های موجود پایبند هستید؟
بله همچنان پایبندم.چنانچه در نمایشگاه کتاب پیشین نیز اثری تحت عنوان"لاهوت عربی"  از من  منتشر شد که این کتاب کامل کننده طرح فکری ام مبتنی بر بررسی  خشونت دینی در جوامع است که خوشبختانه از استقبال خوبی نیز برخوردار گشت. به طوریکه در  روز اول نمایشگاه چاپ آن به پایان رسید و برخی از سایتهای اینترنتی بدون اجازه ی من لینک دانلود آن را نصب کردند.

چگونه این استقبال گسترده را تفسیر می کنید؟
جای خالی چنین کتابی در بازار کتاب احساس می شد زیرا مردم تمایل شدیدی به دانستن درباره ریشه ی خشونت  دینی و نحوه ی شکل گیری آن در قالب فرهنگی دارند. انتشار بیش از 5هزار نسخه از آن در هر تجدید چاپ شاهد این مدعاست که مردم در طلب چنین افکاری اند و سخن پراکنی ،سخن پراکنان هیچ تأثیری بر پروژه فکری آینده من ندارد.

 به نظر شما شخصیت هیبا در "عزازیل" امتداد شخصیت خودتان نیست؟
هیبا حضور انسانی را به طور کلی و عام ترسیم می کند.می دانم که رمان نویسانی بودند که هیبا را امتداد شخصیت خود می پنداشتند زیرا این شخصیت انعکاس ذات فردی نیست بلکه تصویر حالت نگرانی بشریت در بررسی و فهم درست از غلط، ایمان از گناه و حقیقت از تردید است.
در این رمان شما بیشتر سؤالات کلان فلسفی را در ذهن خواننده ایجاد می کنید . به نظر شما بر انگیختن

این چنین سؤالاتی  در ذهن بشر در دنیای کنونی ضرورت دارد؟
من بیشتر در آثارم سؤال مطرح می کنم تا جواب. این مسأله  حتی در سخنرانی های من در نقاط مختلف کشورهای عربی از جمله کنفرانس اخیرم در کویت مصداق دارد. بعد از اینکه مردم در هر نوشته ای به دنبال دریافت جوابهای آماده  بودند من در نوشته هایم این ساختار را شکسته ام و سؤالات کلانی را در ذهن  او ایجاد نمودم.در مقدمه ی کتاب "لاهوت عربی" هم این مطلب را خاطر نشان کرده ام .

جنبه ی فلسفی در این اثر شما بسیار برجسته است آیا این ناشی از تحصیلاتتان در رشته ی فلسفه است یا دغدغه ی ذهنی که شما را از درون به این سمت سوق داده است؟
جوانب فلسفی و وجودی یک مسأله رکنی و اساسی در شخصیت من است و تفکر انسانی  که از فلسفه دور شود به تدریج اثر خودش را از دست می دهد.

برخی از مردم به ایمانٍ راحتی که تمام جوابها سؤالاتشان را آماده دارد ، اعتقاد دارند چگونه با واقعیت موجود برخورد می کنید؟
به نظر من ایمانی که از برانگیختن مسائل حقیقی و بنیادی و سؤالات  عمیق پیرامون آن  در ذهن عاجز است یک ایمان شکننده است.ایمانی که سؤال درباره ی مبانی را ممنوع  بدارد فقط  در جوامع متعصب وجود دارد . در حالی که تمدن اسلامی زمانی در اوج  است که بر پاسخ گفتن به همه اشکلات و سؤالات توانا باشد. پناه بردن به یک ایمان از پیش چینش یافته دلیلی بر ضعف است و پدید آورنده ی انواع  تعصبات می باشد.

چگونه توانستید از مرز درگیری شدید درونی تان که پیوسته در جستجوی یقین و آرامش درونی بود بگذرید؟
تاکنون که به طمأنینه و یقین کامل دست نیافته ام. زیرا اگر به آن می رسیدم دیگر دست از تفکر بر می داشتم در صورتی که چنین چیزی امکان پذیر نیست.زیرا هر گاه از تفکر دست برداشتیم ،از سؤال کردن دست برداشته ایم و اگر به این مرحله رسیدیم از زندگی دست برخواهیم داشت.

آیا روی آوردن شما به تصوف را می توان ناشی از جستجوی یقین دانست؟
تصوف جزئی از مراحل سیر من در جهت یقین بود . تأثیر زیادی هم در نوشته هایم بر جای گذاشت. همچنین بر نگاه و جهان بینی ام اثر گذار بود.رمان "عزازیل" نیز امتداد نگاه اشراقی محیی الدین ابن عربی می دانم اما پرداختن به جنبه ی فلسفی و میراث فرهنگی و باستانی عرب در این اثرم پررنگتر میباشد.
شما از یک درگیری بزرگ فکری گذر کرده اید، ازآن برایمان سخن بگویید؟
زمان زیادی را در جستجوی یقین  و معرفت سپری کردم و تاکنون نیز ادامه دارد. از دیدگاه روش شناختی نیز تصوف و آشنایی با روش ، زبان و ادبیات صوفی گری بر آثارم تأثیر گذار بود. اما بخش اعظم توجهم به میراث فرهنگی و باستانی عرب است که جوهر گفتار و نوشتارم را تشکیل می دهد.

آخرین اثرتان....؟
رمان"النبطی" که از حیث روش نگارش بسیار متفاوت و تازه است . این اثر نیز از تصوف تاثیر پذیرفته است اما با درجه ای متفاوت نسبت به دو اثر پیشین...

پی نوشت:
این مصاحبه برگرفته ازشماره 1620 مجله ی زهرة  است. این مجله به صورت هفتگی بیش از 30 سال است که در امارات متحده ی عربی منتشر شده و در سراسر کشورهای عربی توزیع می گردد.

از هدی بصیری در انسان شناسی و فرهنگ بخوانید:
تألیفات:
گونه شناسی زبان تعارف در میان عرب زبانان مقیم در تهران
http://anthropology.ir/node/7214
خانواده و زناشویی به مثابه فراگرد مبادله
http://anthropology.ir/node/7540
فرهنگ توده ای و تخریب محیط زیست
http://anthropology.ir/node/7815
ساختار گرایی ،نشانه شناسی و فرهنگ عامه
http://anthropology.ir/node/8001
گزارش هم اندیشی نشانه شناسی: سخنرانی دکتر امیر علی نجومیان
http://anthropology.ir/node/7651
آشفتگی عقل بشری
http://anthropology.ir/node/8050
هویت جنسی از بیولوژی تا فرهنگ
http://anthropology.ir/node/8391

دوزبانگی و کدگردانی در میان زنان معاود مقیم در تهران
http://www.anthropology.ir/node/8908
تاریخ افغانستان به روایت بادبادک باز
http://www.anthropology.ir/node/8864


ترجمه:
علی وردی پیشگام جامعه شناسی معاصر در جهان عرب
http://anthropology.ir/node/7457
قیس نعمت نوری پایه گذار انسان شناسی در دانشگاه بغداد
http://anthropology.ir/node/7709
عبدالفتاح ابراهیم فتاح:جامعه شناسی در عراق
http://anthropology.ir/node/7576
رنگ خدا و زبان سینمای ایران
http://anthropology.ir/node/8117
عبدالجلیل طاهر:جامعه شناسی در قطر
http://anthropology.ir/node/8479
فؤاد البعلی:وحدت و پراکندگی عرب
http://anthropology.ir/node/8479


صفحه ی نگارنده در سایت انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/7710



همچنین مشاهده کنید