یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

گفت و گو با سیدمحمدرضا بهشتی



      گفت و گو با سیدمحمدرضا بهشتی
منیره پنج تنی

درباره فرهنگ نامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه: کتاب قرن
"فرهنگ­نامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه" مجموعه ای سیزده جلدی و مشتمل بر 3712 مدخل در زمینۀ فلسفه و شاخه های مختلف آن و همچنین مفاهیم مشترک فلسفه و سایر رشته­­ها است. برخی از صاحبان فن این اثر را "کار قرن" نامیده اند. دکتر محمدرضا حسینی بهشتی، استاد فلسفۀ دانشگاه تهران، مترجم و ویراستار فارسی این اثر است. برای معرفی و نقد و بررسی دقیق­تر این فرهنگ­نامه، پرسش هایم را با ایشان در میان گذاشتم. همچنین در بخش پایانی گفت و گو اندکی به فعالیت­های ایشان در مؤسسۀ "پژوهشی نوارغنون" و کتاب های در دست ترجمه و انتشارشان پرداختم.

گفت و گو با دکتر سیدمحمدرضا بهشتی

منیره پنج تنی

 فرهنگ نامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه، همانطور که از نامش بر می آید اثری مربوط به تاریخ مفاهیم است؛ اگر امکان دارد اندکی دربارۀ واژۀ «تاریخ مفاهیم» که برای نخستین بار در درسگفتارهای هگل در باب فلسفه تاریخ به کار رفت توضیح دهید.

همان‌طور كه اشاره كرديد، اصطلاح «تاريخ مفاهيم» (Begriffsgeschichte) براي نخستين‌بار در درسگفتارهاي هگل دربارة فلسفة تاريخ مطرح مي‌شود؛ هرچند معلوم نيست كه خود هگل آن را وضع كرده باشد و چه‌بسا در تقريرات اين درسگفتارها شكل گرفته باشد. البته معنايي كه هگل از آن مراد مي‌كند، يعني نوعي از تاريخ‌نگاري كه تأملي است و به‌منزلة گذاري براي نگارش تاريخ فلسفه‌اي جهاني است و در چارچوب فلسفة تاريخ، معناي خود را مي‌يابد، با آنچه بعدها زير اين عنوان شكل گرفت، تفاوت دارد. نخستين كارهايي كه با صبغة تاريخ مفاهيم به‌معناي جديد صورت گرفت، در سدة بيستم، به‌خصوص نيمة دوم آن پديد آمد و رشته‌اي مستقل از نگرش اصالت تاريخي در فلسفه شد. «تاريخ مفاهيم» در زمان ما خود را رشته‌اي مستقل و داراي روش خاص خود در دانش فلسفه مي‌داند. تاريخ مفاهيم فلسفي جايگزين خود فلسفه و انديشه‌ورزي فلسفي نيست - البته صرفاً تمهيد و مقدمه‌اي براي فلسفه نيست؛ همچنانكه فقه‌اللغه و زبان‌شناسي فلسفي هم نيست. «تاريخ مفاهيم فلسفي» جزئي از فلسفه است و بدان‌معنا كه درك عقلاني و شناخت علمي جهان و واقعيت در يك نظرية فراگير و عام را تنها هنگامي مقدور مي‌بيند كه كاربرد مفاهيم و نحوة تأثيرپذيري و تأثيرگذاري آنها را شناسايي و در يك پيوستي روشن از معاني به‌گونه‌اي نظام‌مند دريافته باشيم. «تاريخ مفاهيم» با تاريخ واژه‌ها و تاريخ مسائل فرق دارد و هركدام از اينها به‌لحاظ موضوع و رويكرد با هم تفاوت دارند. به‌علاوه، كوشش براي نشان‌دادن تطور مفاهيم و يافتن شرايط مقتضي براي شكل‌گيري آنها و موانعي كه بايد از سر راه برداشته شده باشند تا اين مفاهيم با دلالاتي كه دارند، بتوانند پديد بيايند هم نقش تعيين‌كننده‌اي دارند. البته بررسي اين شرايط در نسبت با تاريخ انديشه صورت مي‌گيرند و رويكرد روان‌كاوانه، روان‌شناسانه، جامعه‌شناسانه و نظير آنها را ندارند. دربارة خود «تاريخ مفاهيم» نياز به يك بحث مفصل داريم كه از گنجايش اين گفتگو بيرون است.

 

 امیدوارم بتوانیم در گفت و گوی دیگری این موضوع را مفصل بررسی کنیم. یکی از مهم ترین نکاتی که نیاز داریم در همین ابتدای گفت و گو برای ما بگویید این است که اساسا "رویکرد تاریخی" به فلسفه دقیقا به چه معناست؟

 

رويكرد تاريخي به فلسفه، تفكيك ميان بررسي نظام‌مند يا سيستماتيك انديشه‌هاي فلسفي و بررسي تاريخي اين انديشه‌ها، تفكيكي تصنعي و بي‌دوام تلقي مي‌شود. فلسفه‌اي كه از تاريخ‌مندبودن خودش، آگاهي نداشته باشد، در معرض اين قرار مي‌گيرد كه به نظام‌مندي فارغ از زمان و تاريخ‌مندي روي بياورد و بر اين باور باشد كه به دريافتي نهايي از واقعيت دست يافته است. اگر انديشه دريابد كه واقعيت پيوسته در حال دگرگوني است، پس درك واقعيت و فهم آن نيز بايد براي آنكه فهمي فراخور اين واقعيت دگرگون‌شونده باشد، پابه‌پاي آن حركت كند، وگرنه نسبت خود با اين واقعيت را از دست مي‌دهد يا مي‌خواهد به‌گونه‌اي تحكمي واقعيت را در چارچوب فهمي فرازماني و فراتاريخي نگهدارد. اين‌گونه تلاش، اگرچه نوعي اطمينان خاطر (هرچند كاذب) به انديشه مي‌دهد، اما حقيقت ماجرا اين است كه چنين انديشه‌اي بايد از بخشي از واقعيت كه از مفهوم بيرون مي‌ماند و از چنگ چارچوب مفهومي كنوني مي‌گريزد، صرف‌نظر كند. بدين‌ترتيب، فهم نسبت‌اش با واقعيت را از دست مي‌دهد. درست است كه از اين طريق، ايمني خاطري پيدا مي‌كند، اما بهاي سنگيني را در ازاء آن مي‌پردازد. اگر بخواهيم مثال بزنيم (و مي‌دانيم كه هر مثالي از يك‌سو، ما را نزديك مي‌كند و از جوانب متعددي دور) شبيه اين است كه كنار رودخانه‌اي بخواهيم ماهي بگيريم، اما تنها در صورتي ماهي به چنگ ما مي‌آيد كه بر سر آن بكوبيم و حيات و زنده‌بودنش را از آن بگيريم. آنچه به‌دست مي‌آيد، ظاهراً همان ماهي است، اما در حقيقت، لاشه‌اي از آن ماهي زنده بيش نيست. روزگاري كي‌يرگگور گفته بود كه مفاهيم هم مانند افراد، تاريخ خود را دارند و همانند افراد نمي‌توانند در برابر سيطرة زمان مقاومت كنند و فرازماني و فراتاريخي گردند. البته اين بدان‌معنا نيست كه رويكرد تاريخي لزوماً به‌منزله افتادن در دام نگرش اصالت تاريخ (Historicism) و يا نسبيت‌گرايي (Relativism) به‌معناي مصطلح آن بيافتد. انديشه‌اي كه صرفاً به گردآوري آنچه پيشينيان گفته‌اند، بسنده كند، فلسفه‌اش تنها تاريخ فلسفه است. اين درحالي‌است كه كماكان كار فلسفي تلاش براي دستيابي به واقعيت زنده است و صرفاً يك باستان‌شناسي يا نبش قبر يا تماشاي گالري يا موزة انديشه‌هاي پيشين نيست. در رويكرد تاريخي، اگر به تاريخ فلسفه روي مي‌آوريم، منظور از بازآوردن پرسش فلسفي، تلاش براي يافتن پرسش به‌نحوي اصيل از جانب ماست، نه تكرار حتي دقيق و وفادارانة انديشه‌ها و نگرش‌هاي گذشتگان. در «تاريخ مفاهيم» تلاش مي‌كنيم كه دلالت‌هاي معنايي مفاهيم را در بستر و سياق خودشان دريابيم و نيز نسبتي كه ميان مفاهيم (از جمله مفاهيم مكمل Complementary، متضاد Contrary و متناقض contradictory) برقرار است را دريابيم تا به فهم همه‌جانبه‌تري از آنها برسيم. بدين‌ترتيب، تأثير پيش‌فهم‌ها در شكل‌گيري فهم كنوني و مواجهة كنوني ما با واقعيت هم معلوم مي‌شود و نسبت به آگاهي كنوني و دريافت‌مان از موضوعات نيز وقوف بيشتري پيدا مي‌كنيم. پس «تاريخ مفاهيم» مددكار ما براي درك بهتر نحوة انديشيدن‌مان مي‌شود و اين به‌هيچ‌وجه به‌معناي آن نيست كه جايگزين كوشش خود ما براي درك واقعيت مي‌شود.

 

برای تألیف چنین اثر گرانسنگی قطعا مولفان روش پژوهش و تالیف خاصی داشته اند. لطفا بگویید شیوۀ کار مولفان در تدوین این فرهنگ چه بوده است؟

شيوة كار مؤلفان اين بوده است كه با تكيه بر مطالعات هم‌زماني synchron و در زماني diachron ابتدا به تثبيت معاني الفاظ و اصطلاحات فلسفي در محاوره و نيز در مقاطع زماني معيني پرداخته‌اند و سپس، در آثار فيلسوفان به همين ترتيب تلاش كرده‌اند تا معاني اين اصطلاحات و مفاهيم فلسفي را بازيابي كنند و با مقايسة آنها تحولات و تطوراتي را كه اين مفاهيم طي كرده‌اند، بازيابي كنند. اين شيوه از كار عالمان فقه‌اللغه يا فيلولوگ‌ها و كساني كه به معناشناسي تاريخي (historical semantics) پرداخته‌اند، بهره مي‌گيرد و سپس، مي‌كوشد تا با درنظرگرفتن جايگاه اين مفاهيم در نظام انديشة فلسفي فيلسوفان و يا مشرب‌هاي فلسفي به فهمي از آنها نائل آيد. حسن اين شيوه، آن است كه مي‌تواند هرگونه ادعا در خصوص تطور مفاهيم را به‌دقت رديابي و مستند كند. به‌جرأت مي‌توان گفت كه در كمتر اثري شما مي‌توانيد اين اندازه مرحله به مرحله، تطورات مفاهيم را دنبال كنيد و در هر مرحله، آن را مستند كنيد. به‌علاوه، اهتمام نويسندگان بر اين بوده تا آنجا كه ميسر بوده است، مستقيماً از منابع دست اول و اصلي نقل‌قول كنند و در بيشتر موارد، علاوه بر برگردان آلماني، اصل عبارات متن را به هر زباني كه بوده است، آورده‌اند. در برخي موارد، حتي برگردان آلماني را هم نياورده‌اند و خواننده را با عين عبارت به زبان اصلي مواجه ساخته‌اند.

 

این شیوه دقیقا چه تفاوت هایی با تاریخ فلسفه نویسی دارد؟ مثلا با تاریخ فلسفه کاپلستون یا امیل بریه؟

 

تفاوت‌هاي چشمگيري دارد. اولاً تمركز اين فرهنگ‌نامه بر روي مفاهيم است و از مدخل‌قراردادن چهره‌ها خودداري كرده است. ثانياً غرض از نگارش مدخل‌ها به‌هيچ‌وجه توصيف نظام‌هاي فلسفي و يا نحله‌ها نبوده است. ثالثاً همان‌طور كه فرهنگ‌نامه‌نويسي اقتضا مي‌كند، متن‌ها كاملاً فشرده‌اند و غرض از نگارش، قلم‌فرسايي نبوده است. رابعاً برخلاف كار تاريخ‌نگاران فلسفه كه هدف‌شان از تأليف تاريخ فلسفه، آراء اصلي و نيز نظام انديشه‌اي فيلسوفان و نحله‌هاي فلسفي است و بيشتر جنبة تعليمي دارند؛ مداخل اين فرهنگ‌نامه به‌كار پژوهشگران مي‌آيد.

تفاوت و ها و شباهت هایش به جز وسعت و گستردگی کار- با «بحث در مابعدالطبیعه» اثر «ژان وال» چیست؟

 

فكر مي‌كنم در يك مراجعة ساده معلوم مي‌شود كه با دو سنخ اثر روبه‌رو هستيم كه هركدام، با هدفي متفاوت نگاشته شده‌اند. فرهنگ‌نامة ريتر يك كتاب مرجع، آن‌هم با تكيه بر مداخل است و سرنخ براي كار پژوهشي و نه كتابي تعليمي براي آشناشدن با فيلسوفان و آراء آنها.

 

"فرهنگ نامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه" که با نام یوآخیم ریتر پیوند خورده است، در دنیای غرب چه جایگاهی دارد؟ به ویژه اکنون که آثارمتعددی نگاشته شده و زمان بیشتری از تالیف این اثر می گذرد.

همان طور که گفته شد يوآخيم ريتر يكي از بنيان‌گذاران فرهنگ‌نامة تاريخي مفاهيم فلسفي بوده و به‌فاصلة اندكي پس از شروع اين اثر غول‌آسا فوت كرده است. اگر نام ريتر بر روي اين اثر كه 1500 همكار نويسنده در نگارش آن دخيل بوده‌اند، آمده و در افواه به اين نام شهرت يافته، از باب بزرگ‌داشت نام او و نيز تلاشي است كه او و همراهانش در مكتب ريتر در اين خصوص داشته‌اند، وگرنه حتي به‌لحاظ رويكرد برخي از نويسندگان تفاوت‌هاي قابل توجهي ميان ايشان است. هرچند در مجموع، سبك‌وسياق مشابهي را در پيش گرفته‌اند و هيأت تحريريه به روال تثبيت‌شده‌اي در شيوة كار و سبك نگارش رسيده و آن را در همه‌جا اعمال كرده است. با اين‌حال، ذيل مداخل نام نويسندگان آنها آمده است. گاهي اوقات، يك مدخل به چند قسمت تقسيم شده و هريك از قسمت‌ها، نويسنده‌اي جداگانه داشته است. اين فرهنگ‌نامه عمدتاً در حوزة آلماني‌زبان تبديل به مرجعي مهم شده است. البته در كارهاي جدي تحقيقاتي در حوزه‌هاي زباني ديگر هم جاي خود را باز كرده است. ابعاد گستردة فرهنگ‌نامه و كار عميق و بنياديني كه در اينجا صورت گرفته، هنوز هيچ مشابهي در زبان‌هاي انگليسي يا فرانسوي يا ساير زبان‌هاي اروپايي ندارد. تلاشي سي‌وچندساله با همكاري بيش از 1500 نويسنده به اين زودي‌ها تكرار نخواهد شد. ضمناً آخرين جلد اين فرهنگ‌نامه در سال 2004 منتشر شده و هنوز فاصلة چنداني از آن نگذشته است.

 

چرا موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران از این اثر فقط سه حوزۀ زیباشناسی، اخلاق و الهیات را برای ترجمه برگزید؟

 

هم مداخل آمده در مجموعة سه‌جلدي منتشرشده در سازمان سمت و نيز مداخل ترجمه‌شده‌اي كه در مجموعة سه‌جلدي مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفة ايران منتشر شده‌اند، طي فرآيندي به‌تناسب برآورد نيازها و نيز كارهاي پژوهشي كه در خود مؤسسة نو ارغنون در جريان بوده، انتخاب شده‌اند. به‌ويژه، مداخل سه جلد سازمان سمت كه به مفاهيم و اصطلاحات مابعدالطبيعه اختصاص دارند، در جريان تحقيقاتي كه خود مؤسسة پژوهشي نو ارغنون داشته است و مورد نياز آن تحقيقات بوده‌اند، ترجمه شده‌اند. هر دو مؤسسة محترم سمت و حكمت و فلسفه با ملاحظة سابقة كار انجام‌شده اظهار تمايل داشتند تا هركدام به‌حسب نياز خود در توافقي با مؤسسة نو ارغنون، عناويني را برگزينند. مؤسسة حكمت و فلسفه به‌حسب درك ضرورت چنين كاري در سه حوزة هنر، الهيات و اخلاق در مشورت با نو ارغنون، خواستار برگردان اين مداخل شد.

 

آیا برنامه ای برای ترجمه دیگر مدخل های این اثر دارید؟

 ترجمة شش‌جلدي كه در سازمان سمت و مؤسسة حكمت و فلسفه منتشر شده‌اند، از آغاز برنامه‌ريزي تا زمان انتشار نزديك به ده‌سال نيرو و همت مؤسسة نو ارغنون را به‌خود اختصاص داده است و در حال حاضر، تصميم جديدي در خصوص ادامة اين كار گرفته نشده است. حدس مي‌زنيد كه با درنظرگرفتن حجم كار و دقتي كه در برگردان و ويرايش آن صورت گرفته، تا چه اندازه اين كار نيرو برده است. فقط كافي است اشاره كنم كه هر جلد از ابتدا تا پايان كار، پنج‌بار ويرايش و بازبيني شده است. البته ماحصل اين زحمات به لطف خدا، انتشار آثاري بوده كه به‌تدريج محل رجوع و استناد كارهاي تحقيقي فلسفي و پايان‌نامه‌ها و مقالات علمي شده و اين جاي خوشحالي است. براي آينده چه‌بسا شيوه‌هاي جديدي از بهره‌برداري از اين اثر بزرگ كه از ميان 3712 مدخل آن، در مجموع تنها 146 مدخل‌اش به فارسي برگردانده شده، در پيش است كه اميدواريم به‌ثمر بنشيند. البته توجه داريد كه جلد سوم سازمان سمت، هنوز در دست انتشار است.

 

 نقاط ضعف و قوت این اثر را چه می دانید؟

 

در خصوص نقاط قوت آن، پيش‌تر سخن گفتيم. اما هر اثري همچنان‌كه قوت‌هايي دارد، كاستي‌هايي هم دارد. يكي از كاستي‌هاي چشمگير آن، اين است كه به اندازه‌اي كه شايسته است به انديشه‌هاي فلسفي بيرون از فضاي مغرب‌زمين توجه نكرده است. مثلاً اگر در پاره‌اي موارد، به تطور مفاهيم در سنت فلسفة اسلامي توجه شده است، اما به‌دليل كم‌آشنايي با اين سنت، اين ميزان از تحقيق، فراخور اهميت و جايگاه اين سنت در مجموع انديشة فلسفي جهاني نيست و اين سخن از باب اغراق يا خودبزرگ‌بيني نيست. در مورد ساير انديشه‌هاي فلسفي، مثلاً سنت فلسفي هند و يا چين، اين توجه باز هم كمتر بوده است. در هر حال، مي‌توان گفت كه گرايش به‌سمت اروپامحوري است و البته تا اندازه‌اي هم قابل توجيه است. بايد توجه داشته باشيم كه انجام تحقيقي مشابه در حوزه‌هاي فلسفي فرهنگي ديگر به‌طور طبيعي اهتمام محققان و پژوهشگران خود اين حوزه‌ها را مي‌طلبد و يقيناً باعث گسترش افق ديد خوانندگان خواهد شد. قدر مسلم اين است كه مي‌توان با بهره‌گيري از شيوه و عمق كار انجام‌شد در اين فرهنگ‌نامه، دست به‌كار تحقيق بزرگي در سنت فلسفي اسلامي- ايراني زد كه البته كارهاي مقدماتي فراواني را مي‌طلبد و بايد زير بار آن رفت.

 

 با توجه به این که یکسری از مدخل ها در این اثر نیست، ناشر اصلی برنامه ای برای به روز کردن این اثر ندارد؟

 

 طبيعي است كه با گسترش تحقيقات در قلمروهاي مختلف فلسفه و نيز شاخه‌هاي متعدد و رويكردها و رهيافت‌هاي متفاوت پژوهش فلسفي، هر اثري دير يا زود نياز به تجديد نظر و به‌روزشدن دارد و اين فرهنگ‌نامه هم از آن مستثني نيست. به‌خصوص تحولات دهه‌هاي اخير در عرصة فلسفه، درپاره‌اي از موارد چنان شتابي دارند كه رصد و احاطة آنها كار ساده‌اي نيست. بنده خودم چندبار به مواردي برخورد كرده‌ام كه به‌سراغ اين منبع مرجع رفته‌ام، اما براي تحقيق در باب مفاهيم و اصطلاحات متأخرتر نتوانسته‌ام از اين فرهنگ‌نامه به‌نحو شايسته‌اي استفاده كنم. با اين‌حال، همچنان بايد گفت كه به‌نسبت از جامعيت خوبي برخوردار است.

 

 جلد نخست این فرهنگ به فلسفۀ هنر اختصاص دارد که 14 مدخل از مجموعۀ 160 مدخلی است که شما برگزیده اید. ملاک تان برای انتخاب این مدخل ها چه بوده است؟ آیا بنا نیست که بقیه این مدخل ها را هم ترجمه کنید؟

 

ملاك در انتخاب مداخل، توافق شوراي پژوهشي مؤسسة حكمت و فلسفة ايران و مؤسسة پژوهشي نو ارغنون بوده است. قطعاً مدخل‌هاي مهم ديگري در حوزة زيباشناسي و فلسفة هنر هستند كه به‌جاست ترجمه شوند. همان‌طور كه عرض كردم، ادامة ترجمة اين فرهنگ‌نامه كه كار بسيار طاقت‌فرسايي است، در حال حاضر در برنامة كار اين مؤسسه نيست. اما در صورتي كه شرايطش فراهم شود، جاي بررسي دارد. با توجه به مدت زمان طولاني كه ترجمه‌ها و بازبيني‌هاي مكرر به‌خود اختصاص مي‌دهند و نيز تأمين امكانات لازم براي اين‌كار، راه‌هاي ديگري نيز براي اينكه محتواي اين مداخل در دسترس خوانندگان فارسي‌زبان قرار گيرد، وجود دارد كه در حال ارزيابي آنها هستيم.

 

 چرا ما دربارۀ این فرهنگ دو جلد اول داریم؟ یکی همان جلد اول با عنوان فلسفه هنر که محصول مشترک انتشارات موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و موسسه فرهنگی- پژوهشی نو ارغنون است و در سال 1389منتشر شد. و دیگری هم که عنوان جلد نخست بر خود دارد، گزیده ای از مفاهیم در ما بعدالطبیعه است که در سال 1386 از سوی سازمان سمت و موسسه نوارغنون منتشر شد. این مسأله اندکی مشکل دارد که ما با جلد اول مواجهیم!

 

سه‌جلد مربوط به انتشارات سمت به دسته‌اي از مفاهيم اختصاص پيدا كرده كه به مابعدالطبيعه مربوطند و به‌دليل يك كار پژوهشي ديگر مؤسسه كه به پژوهش دربارة قواعد كلي فلسفه مي‌پرداخت، ترجمه شده‌اند. البته در اينجا هم انتخاب مدخل‌ها با نظر موافق هر دو مؤسسه صورت گرفت. طبيعي است كه مجلدات مربوط به اين مدخل‌ها با زيرعنوان مابعدالطبيعه منتشر شده‌اند و از اين جهت، به‌لحاظ موضوع كاملاً با مدخل‌هاي ترجمه‌شده در حوزة زيباشناسي و فلسفة هنر (جلد اول)، الهيات (جلد دوم) و اخلاق (جلد سوم) از نظر محتوا متفاوت‌اند. قرارداد با مؤسسة حكمت و فلسفه با فاصلة زماني و در حوزه‌هاي خاص منعقد شد و از اين‌جهت، طبعاً باز شمارة جلدهاي خود را داشت. با توجه به اينكه بخش عمدة مدخل‌هاي فرهنگ‌نامه هنوز ترجمه نشده‌اند، امكان برگردان همة اين مدخل‌ها ميسر نبود. در نهايت، شايد بتوان در گام‌هاي بعد، اين دو مجموعه را تلفيق كرد، اما در حال حاضر، چنين كاري مقدور نيست.

 

در بخش دوم گفت و گو مایلم اندکی هم به فعالیت های موسسه پژوهشی نوارغنون بپردازیم. حدود دو دهه است که شما و همکارانتان در موسسۀ پژوهشی نو ارغنون مشغول به فعالیت هستید و انصافا خروجی این موسسه در زمینه های مختلف تألیف، ترجمه، پژوهش و متن خوانی بسیار بیش از بضاعت یک موسسۀ خصوصی است. در انتهای گفت و گویمان مایلم اندکی بیشتر ما را با فعالیت های این موسسه آشنا کنید. برای ما بگویید از چه زمانی و  با چه هدفی تاسیس شد؟

موسسه پژوهشی نوارغنون در سال 1377 با حضور و همراهی جمعی از استادان فلسفه تشکیل شد. هدف این بود که بتوانیم در حوزۀ فلسفه کارهای پژوهشی انجام دهیم و خودمان به عنوان افرادی که در دانشگاه ها حضور داشتیم می خواستیم فضایی را فراهم کنیم که در آن به خلأ، علاقه ها و نیازهایی که در  حوزۀ فلسفه وجود داشت بپردازیم.

 

این فعالیت ها عمدتا چه بودند؟

موسسه پژوهشی نو ارغنون چند نوع کار برای رصد وضعیت فلسفه در کشور در قالب چند طرح انجام داد. 1) این که تمام پایان نامه های کشور و اطلاعات مربوط به آن ها را جمع آوری و طبقه بندی کرد. در این کار که از سوی موسسه نوارغنون و با موسسۀ حکمت و فلسفه انجام شد، پایان نامه های تمام مقاطع از کارشناسی – زمانی که این مقطع هم پایان نامه داشت- کارشناسی ارشد و رساله های دکتری را از آغاز تا سال  1386 اعم از دانشگاه های دولتی و غیردولتی (آزاد) فهرست شد. برای این کار  اطلاعات این رساله ها را از زوایای مختلف گردآوری و طبقه بندی کردیم. حاصل این کار، اکنون به شکل اطلاعات ساده تر روی سایت موسسه حکمت و فلسفه قرار گرفته است. 2) تلاش برای شناسایی چهره هایی که در عرصۀ فلسفه مشغول کار هستند به این منظور که بتوانیم یک بانک اطلاعاتی خوب از این افراد در اختیار علاقمندان قرار دهیم. 3) برای اولین بار دست به شناسایی سایت های تخصصی فلسفه در حوزه های مختلف به زبان های مختلف زدیم که حاصل آن به صورت کتابی با عنوان «فلسفه در اینترنت» منتشر شد.

این اطلاعات در سایت موسسه نو ارغنون هم قرار گرفت؟

در حال راه اندازی و تجهیز سایت هستیم و به زودی با تغییر و تحول، این اطلاعات را بر روی سایت بارگذاری می کنیم به گونه ای که کاربر بتواند به راحتی و با کلیک بر روی آدرس به سایت مورد نظر دسترسی پیدا کند.

فعالیت بعدی موسسه در طی این سال ها چه بود؟

چهارمین فعالیت سایت راه اندازی و تاسیس کتابخانۀ دیجیتال بود؛ به دلیل کمبود منابع غیرفارسی در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی، دسترسی به چنین کتابخانه ای ضروری بود. ما در این کتابخانه آثار اصلی حدود دویست فیلسوف را به زبان هایی که ممکن بود در شکل سی دی های مستقل تهیه کردیم. این کتابخانه اکنون هم در حال تکمیل است و به حدود 60 هزار منبع رسیدیم. البته این کتابخانه را وارد بازار نکردیم و فقط در اختیار موسسات پژوهشی قرار دادیم. پنجمین فعالیت موسسه در جهت حرکت به سوی کارهای صوتی است. گفت و گوهایی که بعد از فوت هایدگر پخش شده بود ترجمه شده و قرار است خوانده شود و به صورت فایل شفاهی در سایت بارگذاری شود.

دربارۀ فعالیت های آموزشی موسسه برایمان بگویید.

چند سال است طرحی را تحت عنوان تطور قواعد فلسفی دنبال می کنیم، چیزی شبیه به کاری که ریتر و همکارانش در خصوص مفاهیم انجام دادند ما راجع به قواعد دنبال کردیم. آقای دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی قبلا در حوزۀ فلسفه این کار را در سه جلد انجام داده بودند، ما این کار فراتر از حوزۀ فلسفه اسلامی بردیم و نزدیک به 500 قاعدۀ فلسفی را در سی ایستگاه تاریخی در آثاری از فیلسوفان و نحله های مختلف بررسی کردیم.

این کار به انتها رسیده است؟

بخشی از این کار انجام شده ولی ادامۀ آن به پشتیبانی گسترده تری نیاز دارد. هدف این بود که نشان دهیم یکی از داد و ستدها در حوزۀ فلسفی همین قواعد است که از دورۀ یونان باستان تا عصر جدید پیگیری شده است. بعدها در ادامۀ مسیر پژوهش خبردار شدیم خانمی در آلمان و مرکزی در فنلاند همین کار را ادامه می دهد و با هم اندک تبادلاتی کردیم.

بیشتر دربارۀ اشکال تطور قواعد فلسفی توضیح دهید.

تطور قواعد سه شکل است: 1) مفاهیمی که در قواعد به کار رفته است مانند واحد، صدور و غیره 2) خود قواعد و معنای آن ها 3) جایگاه قاعده در نظام های اندیشۀ فیلسوفان یا نحله های فلسفی.  در واقع ترجمۀ فرهنگنامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه از دل این کار در آمد. ما برای بررسی تطور قواعد، سلسله ای از مفاهیم فرهنگ ریتر را ترجمه کردیم که عمدتا در حوزۀ مابعدالطبیعه بود. موسسۀ سمت از فعالیت ما مطلع شد و پیشنهاد کرد این مفاهیم را برای استفادۀ علاقمندان به ترجمۀ فنی تبدیل کنیم. پیشتر گفتم دو جلد از این فرهنگ را سازمان سمت منتشر کرد و جلد سوم هم در دست انتشار است. موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه هم همین پیشنهاد را دادند که سه جلد هنر، اخلاق و الهیات را هم منتشر کردند.

بسیار عالی! اگر موافق باشید به دیگر فعالیت های موسسۀ پژوهشی نو ارغنون بپردازیم.

همچنین، ده سال است که در موسسه یک حلقۀ مطالعاتی تشکیل دادیم که همراه با عده ای از مدرسین فلسفه متن خوانی می کنیم. برای مثال وجود و زمان هایدگر را می خوانیم و علاوه بر مباحثات حول و حوش کتاب با یکدیگر تبادیل نظر و تلاش برای هم افقی بیشتر می کنیم. همین حلقه از حدود چهار سال پیش بر روی کتاب پدیدارشناسی روح هگل کار می کند. با این گروه هم توانسته ایم چند کار منتشر کنیم و چند کار دیگر هم در دست انتشار است. دو کار را دکتر حیدری ترجمه کرده اند. در این حلقه چند دانشجوی مقطع دکتری هم حضور دارند و با ما همکاری می کنند.

به خاطر دارم که روی یک گاهشمار هم کار می کردید! این اثر در چه مرحله ایست؟

بله. بسیار ضروری است که علاقمندان فلسفه با اندیشه های فلسفی در بستر تاریخی آشنا شوند. گاهشمار تاریخ اندیشه ای که تهیه کردیم به ترتیب تاریخی وقایع فلسفی را همراه با عکس و نوشته و نقشه و نمودار در بستر فرهنگ عمومی نقل می کند.

این اثر چند جلد است؟

پنج جلد است که جلد نخست آن تمام شده و بنا است که انتشارات کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی و دانشگاه تهران به طور مشترک چاپ کنند. جلد نخست این اثر حدود 450 صفحه در قطع رحلی و رنگی است. این اثر با بیش از 450 منبع با همکاری 25 مولف تهیه شده است.

ترتیب جلدها چگونه است؟

جلد نخست از سرآغازها تا پیدایش اسلام، جلد دوم از پیدایش اسلام تا قرون وسطی، جلد سوم از قرون وسطی تا دورۀ رنسانس و جدید، جلد چهارم دوران مدرن و جلد پنجم دوران معاصر.

می دانم که علاوه بر تمام فعالیت هایتان در موسسه نوارغنون و تدریس در دانشگاه، فعالیت های دیگری هم می کنید. سال هاست که به ترجمۀ «حقیقت و روش» مشغولید. این اثر در چه مرحله ایست؟

کار ترجمه که مدت هاست تمام شده است. بیش از دو سوم ترجمۀ این اثر بازبینی شده و یک سوم پایانی مانده است.

ناشر این اثر "هرمس" است؟

بله. علاوه بر این اثر، ترجمۀ کتاب «سرآغاز فلسفه در یونان» هم به اتمام رسیده است. البته کار سنگین تری که وقت مفصلی را به خودش اختصاص داد ترجمۀ دورۀ شش جلدی کتاب «جامعه و کلام در قرن دوم و سوم هجری» نوشتۀ "یوزف فان اس" بود. ترجمۀ این اثر هم تمام شده و اکنون در حال ویرایشِ بیش از چهار هزار مطلب هستیم.

هر چند مطمئنم فعالیت های شما به این ها ختم نمی شود، اما در انتها اندکی دربارۀ موسسۀ مطالعات تاریخ خاورمیانه  و انجمن فلسفه میان فرهنگی برای ما بگویید.

بله. در موسسه مطالعات تاریخ خاورمیانه مدتی بر روی اسپانیا در دورۀ اسلامی پژوهش کردیم و با گروهی قرارداد بستیم که به شکل فیلم مستند شش قسمتی، با عنوان «شکوه خاورمیانه» هم درآمد البته ساعت نامناسبی از شبکه دو پخش شد. کار دیگری هم بود که با عنوان «ایران سرزمین همزیستی ادیان و اقلیت های رسمی ایران» دربارۀ آداب، مناسک و زندگی اقلیت های رسمی ایران. حاصل این پژوهش هم به صورت مستندی سیزده قسمتی درآمد که بدون اجازۀ ما از یکی از کانال های خارجی ایران پخش شد.

اگر موافق باشید. گفت و گویمان را با فعالیت های «انجمن فلسفه میان فرهنگی» به انتها برسانیم.

جلسات انجمن میان فرهنگی پیشتر در موسسۀ نوارغنون برگزار میشد و بعد مستقل شد و اخیرا هم با عنوان انجمن علمی ثبت شده که دبیرش آقای دکتر علی اصغر مصلح هستند. اکنون هم جلسات آن هر دو هفته یک بار با عنوان «دیگری و دیگری هراسی» در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار می شود.

معرفی کتاب:

فرهنگ نامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه

سر ویراستاران: یوآخیم ریتر و دیگران

ویراستاران: محمدرضا بهشتی- بهمن پازوکی

 

فرهنگ نامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه مجموعه ای سیزده جلدی است که جلد سیزدهم آن به فهرست ها اختصاص داد. «انتشار متن فرهنگ نامه در دوازده جلد قطور رحلی به تدریج از سال 1971 آغاز شد و جلد سیزدهم آن در سال 2004 به پایان رسید. این فرهنگ نامۀ آلمانی شامل 3712 مدخل در زمینۀ مفاهیم فلسفه در شاخه های مختلف آن و نیزمفاهیم مشترک میان فلسفه و سایر رشته ها، از جمله زیباشناسی و نظریۀ هنر، تاریخ و نظریۀ فرهنگ، زبان شناسی، ادبیات و خطابه، اخلاق، تعلیم و تربیت، علوم سیاسی، روان شناسی، روانکاوی و روان درمانی و جامعه شناسی، اقتصاد، ادیان، الهیات و عرفان، ریاضیات و منطق، فیزیک، علم هیئت، جغرافیا، زمین شناسی، زیست شناسی و طب است.» این فرهنگ تحت سرپرستی یوآخیم ریتر، کارلفرید گروندر، گتفرید گابریل و با همکاری بیش از 1500 استاد متخصص فلسفه نگاشته شده است. در این فرهنگ سیر تطور تاریخی مفاهیم به گونه ای مستند همراه با مأخذ و منابع غنی برای مطالعۀ بیشتر در اختیار خوانندگان قرا رمی دهد. حاصل پژوهش سترگ این گروه متخصص سبب شده که صاحبان فن این اثر را "کار قرن" بنامند که نه تنها در حوزۀ زبان آلمانی بلکه در دیگر زبان ها نیز همانندی ندارد. محمدرضا حسینی بهشتی و بهمن پازوکی ویراستاران فارسی این اثر هستند. سه جلد این اثر تحت عنوان فلسفۀ هنر، الهیات و اخلاق در قالب همکاری مشترک میان «موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» و «موسسۀ فرهنگی- پژوهشی نوارغنون» منتشر شده است. از مدخل های جلد فلسفه هنر می توان به زیباشناسی و زیباشناختی، امر زیباشناختی، فلسفۀ هنر، هنر و اثر هنری، هنر انتزاعی و هنر ناب اشاره کرد. چاپ اول جلد نخست در سال 1389 در 272 صفحه منتشر شد. چاپ نخست جلد دوم با عنوان «الهیات» با 258 صفحه  در سال 1391 در اختیار علاقمندان قرار گرفت. از مدخل های این جلد می توان به الوهیت، الهیات، برهان اخلاقی بر وجود خدا، تئیسم، تجلی الهی، حکومت خدا اشاره کرد. چاپ اول جلد گزیده ای از مفاهیم در مابعدالطبیعه این فرهنگ را انتشارات «سمت» در سال 1386 در 468 صفحه منتشر کرد. مدخل های این جلد عبارتند از اتحاد، اصل، اصل تعلیمی،  اصل جهت کافی، اصل علیت، اصل (علم) متعارف، اصل موضوع،  امکان، امکان خاص، انفعال و ایده. در ترجمۀ این مجموعه چند مترجم دیگر نیز همکاری داشته اند که می توان به فریده فرنودفر و پرستو خانبانی اشاره کرد.

 

سوتیتر اول:

«تاريخ مفاهيم فلسفي» جزئي از فلسفه است و بدان‌معنا كه درك عقلاني و شناخت علمي جهان و واقعيت در يك نظرية فراگير و عام را تنها هنگامي مقدور مي‌بيند كه كاربرد مفاهيم و نحوة تأثيرپذيري و تأثيرگذاري آنها را شناسايي و در يك پيوستي روشن از معاني به‌گونه‌اي نظام‌مند دريافته باشيم. «تاريخ مفاهيم» با تاريخ واژه‌ها و تاريخ مسائل فرق دارد و هركدام از اينها به‌لحاظ موضوع و رويكرد با هم تفاوت دارند. به‌علاوه، كوشش براي نشان‌دادن تطور مفاهيم و يافتن شرايط مقتضي براي شكل‌گيري آنها و موانعي كه بايد از سر راه برداشته شده باشند تا اين مفاهيم با دلالاتي كه دارند، بتوانند پديد بيايند هم نقش تعيين‌كننده‌اي دارند.

 

سوتیتر دوم:

رويكرد تاريخي به فلسفه، تفكيك ميان بررسي نظام‌مند يا سيستماتيك انديشه‌هاي فلسفي و بررسي تاريخي اين انديشه‌ها، تفكيكي تصنعي و بي‌دوام تلقي مي‌شود. فلسفه‌اي كه از تاريخ‌مندبودن خودش، آگاهي نداشته باشد، در معرض اين قرار مي‌گيرد كه به نظام‌مندي فارغ از زمان و تاريخ‌مندي روي بياورد و بر اين باور باشد كه به دريافتي نهايي از واقعيت دست يافته است. اگر انديشه دريابد كه واقعيت پيوسته در حال دگرگوني است، پس درك واقعيت و فهم آن نيز بايد براي آنكه فهمي فراخور اين واقعيت دگرگون‌شونده باشد، پابه‌پاي آن حركت كند، وگرنه نسبت خود با اين واقعيت را از دست مي‌دهد يا مي‌خواهد به‌گونه‌اي تحكمي واقعيت را در چارچوب فهمي فرازماني و فراتاريخي نگهدارد

این مطلب در همکاری مشترک رسمی میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله اطلاعات حکمت و معرفت منتشر می شود