شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

گزارش نکوداشت محمود دولت آبادی : مثل دو ماسک تئاتر، هم خرسندم و هم اندوهگین



      گزارش نکوداشت محمود دولت آبادی : مثل دو ماسک تئاتر، هم خرسندم و هم اندوهگین
ایسنا

نکوداشت 72سالگی و بیش از نیم‌ قرن فعالیت ادبی «محمود دولت‌آبادی» در پراستقبال‌ترین نشست «عصر روشن» با گرامی‌داشت یاد زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی در حالی برگزار شد که داستان‌خوانی طولانی این نویسنده‌ی پیشکسوت، با اشک و تشویق بسیار حاضران همراه شد.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مراسم نکوداشت 72سالگی دولت‌آبادی با سکوت برای زلزله‌‌ی اخیر آذربایجان شرقی و گرامی‌داشت یاد هموطنانی که در این فاجعه جان باختند، آغاز شد.
در ادامه‌، امیرحسن چهلتن پشت میکروفون رفت و متنی را در روایت دوران کودکی محمود دولت‌آبادیِ متولد دهم مردادماه سال 1319 خواند. او سپس به بیان اظهاراتی درباره‌ی جهان داستانی دولت‌آبادی پرداخت و گفت، او بیش از هر نویسنده‌ای در آثارش حضور دارد.
این نویسنده همچنین به خواندن متنی درباره‌ی «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده»ی دولت‌آبادی پرداخت.
برنامه که با اجرای علیرضا بهرامی همراه بود، با صحبت‌های اسدالله امرایی ادامه پیدا کرد که از ترجمه‌ی آثار دولت‌آبادی به دیگر زبان‌ها گفت.
سپس شناخت‌نامه‌ای از دولت‌آبادی توسط ساره دستاران خوانده شد و درنهایت، این نویسنده‌ی پیشکسوت پشت تریبون رفت و برای حاضران متن و داستان خواند.
دولت‌آبادی گفت، این بخش از داستانش را تحت تأثیر اندوه این روزها انتخاب کرده و خواند و خواند تا اندوه و اشک دیگر مجالش نداد. پس از چند لحظه‌ای، متن کوتاهی را در ستایش انسان خواند و بعد از پایان برنامه، به امضای کتاب برای مخاطبانش پرداخت.
گزارش مشروح خبرنگار ایسنا از این نشست در پی می‌آید.
در نشست «عصر روشن» که عصر پنج‌شنبه، 26 مرداد‌ماه 1391 ، برگزار شد، علیرضا بهرامی که اجرای این نشست‌ها را برعهده دارد، با اشاره به اختصاص نشست بیست‌وهفتم به زادروز 72سالگی محمود دولت‌آبادی گفت: ما خواسته‌ایم با برگزاری این نشست، حرکتی را در حد وسع خودمان انجام دهیم و از آن‌جا که این حرکت مستقل است، قطعا از عمق خلوص بیش‌تری برخوردار است و از این طریق حق‌شناسی و سپاس‌گزاری خود را با صدای رسا در محضر استاد بیان می‌کنیم.
دبیر نشست‌های «عصر روشن» با اشاره به این‌که ابتدا قرار بود این نشست جشن تولد 72سالگی محمود دولت‌آبادی باشد، گفت: در خبرها اعلام شده بود که امروز جشن تولد 72سالگی محمود دولت‌آبادی است؛ اما با توجه به اتفاقی که برای بخشی از کشورمان و گروهی از مردم‌مان رخ داده است، خود آقای دولت‌آبادی هم موافق نبودند که جشنی برگزار شود و اصل، نکوداشت محمود دولت‌آبادی است که از فوت کردن شمع و بریدن کیک در آن خبری نیست؛ اما به یاد می‌آوریم که از انتشار نخستین اثر محمود دولت‌آبادی 50 سال می‌گذرد.
او در ادامه اظهار کرد: درواقع امروز نکوداشت بیش از نیم‌ قرن فعالیت ادبی محمود دولت‌آبادی است؛ کسی که یکی از بومی‌ترین و ایرانی‌ترین نویسندگان ماست و اگر قرار باشد یک چهره را در عرصه‌ی جهانی معرفی کنیم، آن یک نفر به‌نظر غالب، قطعا محمود دولت‌آبادی است.
در ادامه‌ی این مراسم، امیرحسن چهلتن به خواندن روایتی از دوران کودکی محمود دولت‌آبادی پرداخت که در ابتدای آن آمده بود: «دهم مرداد‌ماه 1319، دولت‌آباد، سبز‌وار، محمود نخستین پسری است که فاطمه به دنیا می‌آورد و نفرین نوشتن که چون سرنوشت ابدی است، بخشی از پر قنداق اوست. پدر از دیواره‌ی ماشین باری بالا می‌آید و تکه‌ای نان به سوی پسر سه‌ساله دراز می‌کند. نمی‌خواهد. کودک سه‌ساله سرش را روی بالش می‌گذارد. پیش از آن، همه چیز در غبار فراموشی است...»
در ادامه‌ی این متن، چهلتن از شکل‌گیری تخیل در کودکی محمود دولت‌آبادی گفت و عنوان کرد: 50 سال از چاپ اولین داستان محمود دولت‌آبادی «ته ‌شب» در یک مجله گذشته و من فکر می‌کنم برای محمود دولت‌آبادی با این حجم کار و اعتبار، باید اکنون کرسی‌های دانشگاهی زیادی به‌منظور بررسی آثارش وجود داشت و شاید حالا برگزاری مراسمی از این دست، بتواند این‌گونه کمبود را جبران کند.
این نویسنده در ادامه گفت: به یک دلیل بسیار مهم دیگر، ما باید به کسانی چون دولت‌آبادی بپردازیم. در فضایی که پر از آدرس‌های اشتباهی و سوء تفاهم است، برخی از چهره‌‌ها باید مشخص شوند.
او افزود: دولت‌آبادی از خلق صمیمی اثر حرف می‌زند و ما که می‌نویسیم، باید این موضوع را بفهمیم. آثار فراوانی منتشر می‌شود که من فکر می‌کنم این آثار چقدر به مملکت ما و به فرهنگ ما مربوط هستند. دولت‌آبادی یکی از مربوط‌‌ترین نویسندگان ما به این سرزمین است.
این نویسنده همچنین تأکید کرد: نوشته‌های بی‌مکان و بی‌تاریخ از دوره‌های پیشین در ادبیات ما شروع شده است. چرا این‌قدر از «بوف کور» صادق هدایت می‌گوییم؟ هدایت در دهه‌‌ی ماقبل آخر عمرش، «بوف کور» را نوشت؛ اما در سال‌های آخر عمرش به «حاجی ‌آقا» رسید. آیا هدایت خودش نمی‌فهمید؟ اگرچه «بوف کور» در اجرا قوی‌ است؛ اما «حاجی آقا» در مضمون قوی است.
در ادامه، چهلتن با اشاره به ویژگی‌های داستان‌های دولت‌آبادی گفت: ویژگی‌های بسیاری در آثار دولت‌آبادی است. یکی از آن‌ها، وجود عنصر خشونت در ادبیات اوست که ما آن را نمی‌بینیم؛ اما کسانی که از بیرون به این ادبیات نگاه می‌کنند، آن را خشن می‌دانند.
او افزود: آثار دولت‌آبادی چیزی نیست؛ مگر خودش، گذشته‌اش، پیشینه‌اش و خاطراتش. او نویسنده‌ای است که خودش را در آثارش پنهان نمی‌کند. یکی از آثاری که بی‌ هیچ پرده‌پوشی دولت‌آبادی در آن از خودش گفته، «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده» است.
چهلتن گفت: دولت‌آبادی سال‌های پیش در گفت‌وگویی که با هم داشتیم، گفت، من درباره‌ی تجربه‌های مستقیم و بی‌واسطه‌ی خودم یک سطر هم ننوشته‌ام، اما «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده» اتوبیوگرافی است و برای کسی مثل من که دولت‌آبادی را سال‌هاست می‌شناسد، آشناست و سامون خود دولت‌آبادی است و گویی مانند او به دنیا آمده تا نویسنده باشد.
او سپس به خواندن متنی درباره‌ی رمان «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده» پرداخت و با اشاره به این رمان، ویژگی‌های برجسته‌ در آثار دولت‌آبادی را برشمرد و گفت: عشق به پدر در کارهای دولت‌آبادی وجود دارد. همچنین «مهاجرت» تم اصلی آثار اوست.
در ادامه، این نویسنده با اشاره به بخش‌هایی از «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده» که درباره‌ی وضعیت اسف‌بار شخصیت‌ها در فقر بود، گفت: من پیش از این از دولت‌آبادی انتقاد کرده بودم که خیلی اخلاقی می‌نویسد و برخی چیز‌ها را درز می‌گیرد و دوست دارد آدم‌های فرودست را در شکل‌های حماسی ببیند؛ اما ما با رمان «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده»، تحول این موضوع را می‌بینیم که او سفره‌ی دلش را پیش همه‌ی ما پهن می‌کند. او پیش از این توده‌ی فقیر را سرافراز و مغرور توصیف می‌کرد؛ کاری که هدایت نمی‌کرد.
به گزارش ایسنا، در ادامه‌ی نشست «عصر روشن»، اسدالله امرایی با اشاره به این‌که قرار است در این نشست درباره‌ی ترجمه‌ی آثار دولت‌آبادی حرف بزند، گفت: بخشی از زندگی من، معرفی چهره‌های کم‌تر ‌شناخته‌شده‌ی ادبیات به زبان فارسی است و تا چند سال پیش وقتی از نویسندگان خارجی با ادبیات ایران می‌پرسیدم، بلوک شرقی‌ها فردوسی را می‌شناختند و غربی‌ها هم شب‌های عربی یا همان هزار و یک ‌شب را؛ اما چند سالی است که این یخ‌ها شکسته و نویسندگانی که کارهایی از آن‌ها در خارج از کشور ترجمه شده، شناخته‌شده هستند.
او افزود: یک نویسنده‌ی روس، دولت‌آبادی را در مکالمه‌ای که داشتیم، نویسنده‌‌ای تمام‌قد معرفی کرد و گفت، من چیزی از او نخوانده‌ام و تنها از زبان خود او شنیده‌ام؛ اما او را نویسنده‌ای ذاتی و بزرگ می‌خوانم.
امرایی ادامه داد: من با نویسندگان خارجی که صحبت می‌کنم، بخشی از وظیفه‌ی خودم را معرفی نویسندگان خودمان می‌دانم و خوشحال‌ام که دولت‌آبادی نیازی به معرفی امثال من ندارد و کسانی که آثار او را خوانده‌اند یا وصف آثارش را شنیده‌اند، شیفته‌اش هستند.
این مترجم درباره‌ی ترجمه‌‌ی آثار دولت‌آبادی گفت: یکی از شانس‌های دولت‌آبادی این است که آثارش توسط نویسندگان و مترجمانی معرفی شده‌ است که ایرانی بوده‌اند. در جهان داستانی امروز با توجه به این‌که زبان فارسی، زبانی خرده‌فرهنگ است و در سده‌ی اخیر در جهان ادبیات امروز حضور گسترده‌ای نداشته است، سهم این زبان برای مترجمی که می‌خواهد به صرف دانستن زبان، آثار را ترجمه کند، بسیار مشکل است.
او افزود: مترجمان آثار دولت‌آبادی، مترجمانی هستند که ایرانی هستند و زیروبم این زبان را می‌دانند و رفته‌اند در فرهنگ‌های دیگر و به‌خوبی توانسته‌اند آثار را ترجمه کنند؛ زیرا نویسنده‌ای که با این فرهنگ آشناست، راحت‌تر می‌تواند آن را معرفی کند.
امرایی آثار دولت‌آبادی را یکی از ترجمه‌پذیر‌ترین آثار خواند و تأکید کرد: آثار دولت‌آبادی از ترجمه‌پذیر‌ترین آثاری است که نویسندگان ما نوشته‌اند. شاید یکی از دلایل عمده‌ی آن این باشد که دولت‌آبادی نویسنده‌ای بالفطره است، کلاس نرفته که به او تئوری داستان‌نویسی بیاموزند و به او بگویند زاویه دید و شخصیت‌پردازی چیست.
این مترجم همچنین گفت: «جای خالی سلوچ» را کامران رستگار به انگلیسی ترجمه کرده و خوب از عهده‌ی آن برآمده و توانسته ادای دین کند. آثار دولت‌آبادی به زبان‌هایی از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی و هلندی ترجمه شده است. داستان‌های کوتاه او در جنگ‌های مختلف ترجمه شده و اولین ترجمه‌‌ای که من از او خواندم، «نوشته‌های نو از خاورمیانه» است که آثاری از ساعدی، شاملو و دیگران هم در آن است.
امرایی همچنین اظهار کرد: «کلنل» برای اولین‌بار در میان آثار ایرانی به دو جایزه‌ی پن و بوکر آسیایی راه یافت و برای بوکر آسیایی کاندیدا شد. این در حالی است که جایزه‌ی بوکر آسیایی غرب آسیا را به رسمیت نمی‌شناسد؛ اما آن‌ها برای اولین‌بار مجبور شدند از این قسمت یک کتاب را کاندیدا کنند. همچنین یکی از قوانین این جایزه این است که کتابی که کاندیدا می‌شود، باید در سرزمین اصلی منتشر شده و بعد ترجمه شده باشد؛ اما آن‌ها درباره‌ی «کلنل» این قانون را هم شکستند و کتابی را که در سرزمینش منتشر نشده بود، کاندیدای دریافت جایزه کردند.
او همچنین عنوان کرد: امیدواریم این اثر در سرزمین مادری‌اش منتشر شود و کاش همان‌طور که خارجی‌ها مقررات خودشان را برای این کتاب نادیده گرفتند، این‌جا هم برخی مسائل نادیده گرفته شود و این کتاب هرچه زودتر منتشر شود.
در ادامه‌ی این نشست، ساره دستاران ـ شاعر و روزنامه‌نگار ـ شناخت‌نامه‌ای را درباره‌ی محمود دولت‌آبادی خواند و در آن به مرور دوران کودکی این نویسنده در روستا، داشتن شغل‌های گوناگون، مهاجرت به تهران، دوران بازی در تئاتر، نوشتن «کلیدر» و ادای دین این نویسنده‌ی پیشکسوت به شعر معاصر پرداخت.
سپس محمود دولت‌آبادی در مقابل جمعی که تعداد زیادی از آن‌ها ایستاده و حتا در راه‌پله و طبقه‌ی دیگر کتاب‌سرای روشن برنامه را دنبال می‌کردند، حاضر شد و گفت: هم خرسندم و هم اندوهگین هستم؛ مثل آن دو ماسکی که در تئاتر داریم، که یکی خنده و دیگری گریه است و من اکنون در وضعیتی بین این دو قرار دارم. ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن / در گوشه‌ی می‌خانه هم ما را تو پیدا می‌کنی.
این نویسنده‌ در ادامه تصریح کرد: ابتدا اجازه می‌خواهم پیش از سپاس‌گزاری از دوستانم، احساس سوگمندانه‌ام را از مصیبتی که به بخشی از مردم آذربایجان وارد شده است، بیان کنم.
او در ادامه متنی را به این شرح خواند:
«آسیب‌دیدگان ما، در آذربایجان
رنج‌های‌تان را عمیقا حس و درک می‌توان کرد،
طاقت و تحمل شما در تلخ‌ترین روزگاران، همواره ستودنی بوده است و هست؛ چنان‌چه هم‌اکنون در موقعیتی چنین تلخ و سخت.
امیدوارم مسؤولان مربوطه به وظایف خود عمل خواهند کرد؛ و یقین دارم که هم‌میهنان از جای جای کشور، شما مردمان کارآ و پرزحمت را تنها نخواهند گذاشت.
شخصا در هر چنین سانحه‌ای ادای دین کرده‌ام و همین انتظار از دیگر آدمیان نیز می‌رود.
دیروز و امروز از برگزار‌کنندگان خواهش کردم مقوله‌ی تولد را عنوان نکنند ـ چنان‌چه خود ایشان هم ‌چنین نظری داشتند. پس اگر اکنون این‌جا هستم، از جهت قولی‌ است که پیش از این پذیرفته‌ام، و قطعه‌ای که می‌خوانم، امیدوارم همچون نشانی از همدلی و همدردی انگاشته بشود ـ اندوهگین؛ به حرمت آن آدمیانی که هم‌اکنون از دل تجربه‌هایی چنان سرد و سنگین در گذر هستند.»
دولت‌آبادی در ادامه گفت: سپاس‌گزارم از حضور شما که این‌جا هستید و در این فضای تنگ و گرمای تابستان. خوشبختانه همان‌طور که دوستان اشاره کردند، چهره‌ها و نماد‌های گوناگون در آثار من وجود دارند، بخصوص اقوام ایرانی همواره در این آثار بوده‌اند.
او سپس بخش‌هایی از رمان «روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده» را به صورت ایستاده خواند که به آذربایجان اشاره‌هایی داشت و با تأثر و اشک او به پایان رسید.
در ادامه، دولت‌آبادی متنی را در ستایش آدم و با اشاره به احساس تنهایی خواند و در ادامه‌ی آن به بیان خاطراتی از کودکی‌اش و تصویر‌هایی که از آدم‌های حاشیه کویر در ذهن داشت، پرداخت.
مراسم نکوداشت 72سالگی دولت‌آبادی که از ساعت 18 آغاز شده بود، در نهایت پس از حدود یک ساعت خوانش داستان و متن توسط محمود دولت‌آبادی، هم‌زمان با اذان مغرب و افطار به پایان رسید و او در ادامه تا پاسی از شب گذشته، به امضای کتاب و گرفتن عکس یادگاری و گفت‌وگو با مخاطبانش که بعضا از شهرستان‌ها در مراسم حضور یافته بودند و برخی پرسش‌هایی درباره‌ی داستان‌های خود و دولت‌آبادی داشتند، مشغول بود.

گزارش تصویری در ایسنا
http://isna.ir/fa/imageReport/91052716719/-%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%DB%B7%DB%B2-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C
 

پرونده اینترنتی «محمود دولت آبادی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/11907

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294