جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
سخنی در باره ی دوبیتی یا سیتک
دوبیتی را در سیستان سیتک(seytak) می نامند . دو گمان در باره ی ریشه و معنای این اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سیتک را هم ریشه با " سیت " ها و سکاها بپنداریم و گمان دیگر این است که آن را برگرفته از واژه ی " سیت " به معنای ترانه بدانیم .افزون بر این سیستانیان به دو بیتی ، بیت نیز می گویند . در هر روی دوبیتی سرایی یا سیتک سرایی ، شیوه ای یله سرایی بوده است که نخست ، سراینده و سپس خواننده و خواهنده برای رهایی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزیدند تا با رساترین ، کوتاه ترین و رهاترین واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهایی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خویش را در فشرده ترین ، یله ترین ، زلال ترین و قابل دسترس ترین قالب زبانی بریزند و رودرروی زندگی بایستند و با کوتاه ترین قالب بر سر زندگی فریادی بلند سر دهند . شاید برای همین است که کم تر می توان سیتک و ترانه ای را یافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوریده ای را پیدا کرد که هنگام سیتک خوانی بتواند بی فریادی ناخواسته سیتکی را بخواند . بر بنیاد همین باورهاست شاید که دوبیتی سرایی یا سیتک سرایی را بایستی مردمی ترین قالب شعر اقوام ایرانی نامید زیرا دوبیتی یا سیتک قالب برگزیده و زبان دل های شوریده ی طبقات فرودستی بوده است که از دیرباز تاریخ در لایه های زیرین زندگی نفس می کشیده اند و همواره نیز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربیده است و دوبیتی انگار می آمده است تا در کنار زیستن و کار، یاری گرشان باشد تا دمی زیستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند.
بر وارونه ی قالب های دیگر شعری که سرایندگان آنان شناخته شده ، چیزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبیات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرایندگان بسیاری از این سیتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سیتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دیاری به دیاری دیگر کوچیده اند و تا ژرفای زندگی ریشه دوانده اند . انگار نسیم زندگی در درازنای زیستن وظیفه ی پراکنده کردن تخم این سیتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که این سرایندگان گمنام چشم انتظار امیر زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاریخ و صله ی ناچیزی باشند ، تنها و تنها به نیاز دل های شورمنش خویش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی یله سرایی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گریز ، دلدادگانی گمنام و شوریدگانی سر مست بهترین زیست گاه این دوبیتی ها و سیتک ها در درازنای زیستن بوده است .چوپان زادگان یله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ دیده ، دخترکان ربوده شده ، برنایان عاشق پیشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نیزاریان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سیتک ها دارند . شاید برای همین است که دوبیتی های اقوام ایرانی ، گاه با تغییری بسیار جزیی به شیوه ی شگفتی به هم نزدیک می شوند و جان مایه های مشترکی دارند . اگر از تاثیر و تکثیر این دوبیتی ها بگذریم شاید درد های مشترک ، شیوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معیشتی مشترک و جغرافیای فرهنگی مشترک را بتوان یکی از دلایل بنیادین دوبیتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زیرا بخشی از کارکرد این دوبیتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ایرانی ریشه های همسانی دارد که یافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از میان بیشتر قالب های سنتی شاید بتوان دو بیتی را کارکردی ترین قالب شعر اقوام ایرانی و یا حتا شعر پارسی نامید . قالبی که در میان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ایرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشیده است و هم ، بار موسیقی را . قالب دو بیتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زیرین جامعه ی ایرانی نامید ، طبقاتی که نه تنها این قالب را برای جهان درونی خویش تنگ نمی یافتند بلکه چونان جام جهان نمایی نیز به او می نگریستند و در هر لحظه ای از زندگی نیز همراه شان می بردند تا با این جام جهان نما هم به نیاز ها و شوریدگی های خود پاسخ دهند و هم با یاری او، رو در روی ناملایمات زندگی و خستگی کار بایستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بیابند. بی جهت نیست که دوبیتی و ترانه این گونه با زندگی اجتماعی ایرانیان درپیوند بوده است و چنین متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می یابیم که از چنین تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بیشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نیز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصیت قالب دوبیتی ها و سیتک ها و نیز زبان بی پیچش و قابل دسترس این بزرگان ِکوچک و یا این کوچکان بزرگ ، می توانیم به راز ماندگاری آنان پی ببریم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چیزدان و فن سالار ادبیات ما سازگار بوده است و حتا در بسیاری جاها نیز با این ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پیش از انقلاب بزرگ نیما کوچک ترین گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترین جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافیه ، اما با بررسی بسیاری از این سیتک ها در خواهیم یافت که سرایندگان ، خواسته و ناخواسته این خطوط قرمز را در سیتک سرایی ندیده می گرفتند و تنها در اندیشه ی بیان رنج ها و شادی های خویش می شدند چرا که ذهن و زبان این فرودستان جز با جان زلال و غیر اشرافی قالب سیتک و دوبیتی با هیچ قالب دیگری سازگار نبوده است .
بسیاری از سیتک های سیستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گیری از قافیه نیز هم سو با تعاریف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان دیروز و امروز نیستند اما هم چنان سیطره ی خویش را با تمامی این کاستی ها بر موسیقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نیز خواهندگان تازه ای می یابند . حتا به گمان بنده با این که بسیاری از این سیتک ها، شعرهای کم مایه و کم ویژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گویش سیستانی تن می دهند اما از آن جایی که ریشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغییراتی در حنجره ی ساز ها و نیز لحن های موسیقیایی سیستانیان شده اند و گاه نیز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بیماری زبانی شده اند . با این که امروز شاعران بسیاری به سیتک سرایی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سیتک ها وترانه های کهن بیشتر است . شاید بافت زبانی پیچیده ، دشواری تصاویر ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصیت و جان دو بیتی ، فشرده نگویی و پریشان جانی و نیز دشواری خواندن را بتوان از دلایل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با این همه ، دوبیتی امروز سیستانی نیز از خواب چندین ساله ی خویش برخاسته است و روندی نوگرایانه را در فرم و محتوا در پیش گرفته و چونان قالب های دیگر شهر نوپای سیستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام دیگر ایرانی به پیش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصیت قابل قبولی نیز در این گستره ها رسیده است .ازدوبیتی سرایان و یا سیتک سرایان کهن سیستانی می توان " اُسینا " ( البته با کمی احتیاط ) ، " زینا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پایان برای آشنایی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ایرانی ، برگردان و باز سرایی چند دوبیتی سیستانی را پیشکش می کنم .
شعر و بازسرایی : پیام سیستانی
۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به دیدار زندگان نیازی نیست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکیده نمی گیری ؟
۲ـ
دلم تنهاست
دل پریشانم تنهاست
ـ به تنهایی اندوه سرنایی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هایم را می گسترانم
در خیابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پیراهنت !
اگر که دوباره بیایی .
۳ـ
پریشانی ام را آرامشی نیست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچیدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گیسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گیسویت
شانه ای خواهم شد و
تا پایان جهان خواهم زیست .
ـ اگر که بگذاری ـ
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات احمد وحیدی عراق حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت نیکا شاکرمی مجلس روز معلم رهبر انقلاب شهید مطهری
ایران سیل هواشناسی تهران آتش سوزی شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس آموزش و پرورش معلم فضای مجازی سلامت
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی مالیات دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال ساواک عمو پورنگ سینمای ایران مهران مدیری تبلیغات مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
هوش مصنوعی اپل فناوری خودروهای وارداتی گوگل آیفون ناسا
فشار خون کبد چرب