یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
اخبار انجمن جامعه شناسی در هفته سوم اردیبهشت 1392
انجمن جامعه شناسی ایران در سومین هفته اردیبهشت ماه 1392، برنامه های متعددی از جمله تقدیر از بازنشستگان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و چندین جلسه سخنرانی ارائه می دهد. در اخبار این هفته همچنین تبریک روز معلم، فراخوان همایش کنکاش های نظری و یادداشت هایی درباره درگذشت دکتر صدیق سروستانی ، استاد جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و فراخوانی برای مجمع انجمن را می خوانید.
روز معلم مبارک
اعضای محترم انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن جمعیت شناسی ایران، انجمن انسان شناسی ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
همکاران گرامی
دانش آموختگان و دانشجویان علوم اجتماعی
بدینوسیله از جنابعالی/ سرکار دعوت میشود در نشست «نکوداشت اساتید بازنشسته علوم اجتماعی دانشگاه های تهران» و دیدار صمیمانه اساتید و دانش آموختگان این رشتهها حضور بهم رسانید. امید است برگزاری این نشست از سوی انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن جمعیت شناسی ایران، انجمن انسان شناسی ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات با حمایت خانه اندیشمندان علوم انسانی فرصتی باشد برای دیدار با پیشکسوتان و اساتید برجسته و گامی باشد در راه استحکام پیوندهای صنفی و مدنی اهالی علوم اجتماعی و تقدیری باشد از جایگاه دانش و دانشمندان اجتماعی کشور.
پیشاپیش از حضورتان سپاسگزاریم.
زمان: سه شنبه 17 اردیبهشت ماه 1392 ساعت 18 الی 21 (به صرف شام)
مکان: خیابان استاد نجات اللهی، نبش ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
درباره ضرورت برگزاری دومین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران
محمد جواد زاهدی مازندرانی*
مفهوم سازی(conceptualizing)، نظریه پردازی(theorizing) و نظریه سازی(theory construction) از زمره فرایندهای مرتبط با شناخت شناسیاند که به شناسایی و ادراک پدیدهها یعنی به مقوله آگاهی و شناخت مربوط میشوند. این آگاهی که به معنای بازنمایی پدیدهها در ذهن است به مدد مفاهیم، که خود برآمده از واژگانی با دلالت های معنایی مشخصاند و به این اعتبار میتوان آنها را کوچکترین واحد اندیشه تعبیر کرد، حاصل میشود. به معنای منطقی، مفاهیم را برای به وجود آوردن گزارهها یا اندیشههای کامل تلفیق میکنند؛ و هرگاه این تلفیق در راستای تبیین یک واقعه و منطبق بر قواعد منطقی خاص مورد پذیرش یک حوزه معین از دانش باشد، نتیجه کار ساخته شدن نظریه در آن حوزه است.
به این اعتبار، مفهوم یکی از شکلهای بازنمایی جهان در ذهن است و مفهوم سازی اشاره است به فرایندی که از طریق آن شناخت ماهیت و بنیاد پدیدهها، به کمک تشخیص جنبههای جوهری و تعمیم ویژگیهای آن، امکان پذیر میشود. مرتن در اثر مشهورش "نظریه اجتماعی و ساختاراجتماعی" مفهوم را تعریف یا حکم اموری که باید بررسی شوند معرفی میکند. از دید او مفاهیم جامعهشناختی همان متغیرهایی هستند که در پژوهش جامعهشناسانه ارتباط میان آنها بررسی میشود.
هیچ نظریهای بدون مفاهیم پرورده نمیشود و در اساس تعیین و تبیین ارتباطهای منطقی بین مفاهیم است که به ساخته شدن نطریه میانجامد. این ارتباط منطقی از منظر شناخت شناسی(اپیستمولوژی) نوعها وشکلهای گوناگونی دارد و در نتیجه میتوان گفت که برون داد فرایند نظریه سازی تولید صورتهای ساختاری متنوعی از انواع نظریه ها است. پس برای نظریه سازی ابتدا باید بتوان مفاهیم را تعریف کرد؛ یعنی باید بتوان پدیدهها را به مدد واژگانی با دلالتهای معنایی مشخص که از منظر شناختشناسی واجد سه خصلت جامع و مانع و مبین بودن باشد توصیف و معرفی کرد؛ و سپس به کمک قواعد منطقی تعریف شده و معین و با بهرهگیری از خلاقیت اندیشگی و آگاهی حرفهای درصدد برقراری ارتباط بین این مفاهیم بر آمد که حاصل آن همان نظریه سازی است.
شواهد تجربی و عقلانیت نظری موید آنند که وجوه افتراق جوامع بسی بیشتر و بسیار سترگتر از وجوه اشتراک و مشابهتهای نه چندان اندک میان آنها است. به اعتبار کثرت و قوت وغلبه این وجوه افتراق است که میتوان پنداشت که نظریههایی که برای تبیین وضعیتهای اجتماعی موجود در یک جامعه ساخته و پرداخته شدهاند به طور تمام وکمال قادر به تبیین مسایل و پدیدههای اجتماعی سایر جامعهها نیستند. بیشترین کارآمدی این قبیل نظریهها شاید ایجاد انگیزش در متخصصان، الهام بخشی به صاحب نظران و نیز به وجود آوردن مهارتهای لازم و بسترسازی مناسب برای نظریهپردازی و ارایه تبیینهای کارآمدتر برای پدیدههای اجتماعی هر جامعه خاص است.
به نظر میرسد که جامعهشناسی در ایران به چنان سطحی از رشد و بالندگی رسیده است که درصدد نظریهسازی برای تبیین مسایل اجتماعی جامعه ایران و پایه ریزی یک جامعه شناسی خاص ایران ، بر پایه الزامات علمی این رشته ، با هدف تبیین حرفه ای مسایل و مشکلات جامعه ، به منظور پیشنهاد راهکارهای از لحاظ نظری قوی و مستحکم برای برون رفت از این مسایل و مشکلات باشد.
برگزاری همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران در اردیبهشت ماه سال 1387 از سوی انجمن جامعهشناسی ایران سرآغازی بود بر طرح ضرورت بررسی کارنامه اصحاب علوم اجتماعی در ایران، به طور عام، و جامعهشناسان، به طور خاص، در زمینه کوششهای مربوط به مفهومسازی و نظریه پردازی درباره جامعه ایران و اینک برگزاری دومین همایش پس از گذشت پنج سال بازگوی اهتمام جدیتر انجمن جامعه شناسی به این امر علمی و نشانه پذیرش ضرورت مربوط به همواره گشاده بودن دفتر این کاوش و تقویت فرایند نقد درون رشتهای در حوزه علوم اجتماعی در ایران است. تکرار دورهای این همایش همچنین موید اعتقاد اصولی انجمن جامعه شناسی ایران به تلاقی و تعاطی افکار و تعامل فکری میان اندیشمندان و نظریه پردازان این حوزه، با هدف تقویت فرایند نظریه سازی درباره جامعه ایران است.
*دبیر علمی همایش
دکتر رحمت ا... صدیق سروستانی درگذشت
با کمال تاسف با خبر شدیم دکتر رحمت ا... صدیق سروستانی روز شنبه هفتم اردیبهشت ماه 1392 درگذشت. بدین وسیله درگذشت این استاد فقید و برجسته دانشگاه تهران را به خانواده محترم ایشان، جامعه علمی علوم اجتماعی کشور، اعضای انجمن جامعهشناسی ایران و همکاران و دانشجویان آن استاد فقید تسلیت عرض مینماییم.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش مستدام باد.
برای مشاهده کارنامه علمی و پژوهشی مرحوم دکتر صدیق سروستانی اینجا کلیک کنید.
بدین وسیله به اطلاع میرساند، مراسم تشییع و مجالس ترحیم استاد دکتر صدیق سروستانی به شرح زیر میباشد:
مراسم تشییع: ساعت 9:30 دوشنبه 9 اردیبهشت ماه 92 مقابل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. آدرس: بعد از پل نصر، نرسیده به بیمارستان شریعتی
مراسم ختم: چهارشنبه 11اردیبهشت ماه 92 ساعت 16 الی 17:30 در سالن اجتماعات مسجد امیرالمومنین وافع در شهرک ژاندارمری، بلوار مرزداران، خ ایثار
مراسم یادبود: شنبه 14 اردیبهشت 92 ساعت 11:30 الی 13 در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
یادی از استاد صدیق سروستانی
دکتر محمد مهدی لبیبی
رحمت الله صدیق سروستانی یا بقول ما دکتر صدیق..غروب روز شنبه هفتم اردیبهشت 1392 نقطه پایان زندگی او و خاطراتی که از او برایمان ماند .این یادداشت را با زبان خودش شروع میکنم...
سه روزه بودم که دنیا آمدم (تاریخ تولد 18 فروردین و تاریخ صدور شناسنامه 15 فروردین !) با یک شماره شناسنامۀ توپ یعنی 1، سالش اما انگار هزار سال پیش چیزی حدود سال 1327 بوده در سروستان شیراز استان فارس ایران زمین. مدتی بی بارانی حال مردم را سخت گرفته بوده، اما من با باران آمدم و اسمم شد رحمت الله. ما که چیزی از بچه اول و اولاد ارشد بودن نفهمیدیم....شاید هم ارشد 9 تای دیگر بودن یه جنم و عرضه خاصی لازم داشته که ما ... بی خیال. در دبیرستان شاپور شیراز و بعدش هم دانشگاه پهلوی و بعد ترش هم اهایو در آمریکا کتابهای ریاضی و فیزیک و جامعه شناسی خواندیم. بعدش هم به ما القاء شد که انقلاب در خطر است و این شد که حالا به ما می گویند دکتر صدیق سروستانی استاد پایه 27 گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران......
نمیدانم چرا در این لحظات چهره بسیاری از اساتید جلوی چشمم می آید...دکتر منصور فر . دکتر عبداللهی ..دکتر روح الامینی و....انگار همه کنار هم نشسته اند و من در حال صحبتم...غرق شدن در درس و کتاب هم لذت خاص خودش را دارد اما گاهی اوقات ما را از دیدن بقیه آنچه در این جهان است محروم میکند شاید بدتر از آن یادمان میرود عمرما خیلی کوتاه است..بقول راننده ها پایان زندگی بسیار نزدیکتر از چیزی است که در آیینه ذهنمان تصور میکنیم.....قرار نیست مثل مجالس ترحیم بشینیم و از مناقب و صفات حسنه مرحوم یا مرحومه بگوییم..بگذارید راحت حرف بزنیم .. خودمان باشیم....صدیق استاد خوش ذوقی بود خوب درس میداد..با بچه ها تعامل داشت اما خیلی جدی بود و گاهی حرفهایش خیلی تلخ بود...یادم میاید روزی که تصمیم گرفتم برای امتحان دکترا آماده شوم نزد چند تن از اساتید رفتم . آنهایی که مرا میشناختند .. همه میگفتند چه تصمیم خوبی گرفتی و کاش خیلی زودتر ...همه میگفتند حتما موفق میشی اصلا نگران نباش...وارد اطاق دکتر صدیق که شدم ..انگار ورود مرا حس نکرد...از زیر عینک لبخندی زد و گفت ...میخوای دکترا امتحان بدی؟ گفتم بله استاد...گفت امتحان خیلی سخته..کار هر کسی نیست...برای دکترا باید خیلی زحمت بکشی .. فکر نمیکنم قبول بشی از الان بیخودی برای خودت امید درست نکن...برو زندگیتو بکن.....و من رفتم...با این صراحت لهجه بیگانه نبودم ... صدیق خیلی راحت نه میگفت...و خیلی هم نگران نبود که طرف مقابل خوشحال یا ناراحت میشه....میخندید اما جدی و صریح حرف میزد....حالا شدیم مثل بچه هایی که پدرشون فوت کرده و آرزو میکنن یکبار دیگه زنده میشد تا حسابی کتکشون بزنه ...دهه شصت دانشکده علوم اجتماعی ..بهارستان تو کلاسهایی که بخاری نفتی داشت و آقای معروفی صبح ها روشنشون میکرد و نیمکتهای چوبی سرد و سلفی که فقط گنجایش پنج تا شش نفر رو داشت..تازه جنگ هم بود و داستان بمباران شهر و بقیه چیزا...اونوقت صدیق می اومد از آسیبهای اجتماعی میگفت از مواد مخدر تا طلاق و بزهکاری اما چقدر شیرین حرف میزد .. هر چند گاهی هم یک خاطره از آمریکا و دوران دانشجوییش.....درس جامعه شناسی کشورهای اسلامی را هم باصدیق گذروندیم ..انصافا وقت میگذاشت..حتی مهمون دعوت میکرد و به کلاس می اورد تا فضا خیلی جذاب بشه...
کلاسهاش جالب بود . احساس خستگی نمیکردیم ...مرتب مثال میزد...اما روحیه خاص خودش را حفظ کرده بود، هرچند گاهی نقدی مینوشت و پاسخی دریافت میکرد، شاید وجه غالب رفتار او این بود که از شرایط موجود راضی نبود، در نتیجه بسیاری معتقد بودند او بیش از حد حساسیت نشان میدهد و کمتر از دیگران خود را با جمع منطبق میسازد.
برای بسیاری از دانشجویانی که امروز با انتخاب رشته جامعهشناسی وارد دانشگاه میشوند صدیق همچنان چهرهای آشنا است زیرا مقالات و کتابها و جزوات درسی او همچنان از ارزش علمی بالایی برخوردار است و همگان او را به عنوان صاحبنظر و استادی مسلم در جامعهشناسی میشناسند.
از صدیق خیلی خاطره دارم ..بچه ها دوستش داشتند اما خیلی ها هم از دستش عصبانی بودن..میگفتن گاهی اوقات حساسیت زیادش اعصابمونو بهم میریزه ...شاید بهتره بگم صدیق شخصیتی پیچیده داشت و براحتی نمیشد بفهمی چه جوری فکر میکنه .. یک جمله میگفت میرفتی اونور بلافاصله برت میگردوند..حالا دلم براش تنگ شده ...نمیدونم چی بگم ...چند وقت پیش مصاحبه سه تا از دانشجویان : دکتر آرش نصر اصفهانی، عباس قیصری و مینا عزیزی با استاد به دستم رسید .. جالب بود...اونا یک جور دیگه استاد رو توصیف کرده بودن...بعضی ها مثل اکبر محمدی خانی اصلا عشقشون صدیق بود...میدونید داستان اینه که ما با اساتید زندگی میکنیم ...دهها سال میگذره هنوز یاد یک جمله استادی میفتیم...هنوز تصویرشون زنده است روح الامینی با اون لباسای سفید ...منصورفر با دستکش های مخصوص و گرد و خاک گچ های سفید و تخته سیاه....عبداللهی با اون خنده هاش که همه رو میخندوند...صدیق با اون تیکه هایی که می پروند...طرف مقابل دیگه نمیتونست یک کلمه حرف بزنه.....
حالا یک خورده جدی تر بشیم ...صدیق میگفت.....؛
«تجربهی ارزشمند تحصیل در اوهایو به من آموخت، که حتی نظریترین رویکردهای جامعهشناختی نیز باید به لحاظ عملی «سودمند» باشند. من فرصت داشتم با کار و مکتب سی.رایت.میلز آشنا شوم، که بهترین پاسخ را به انتزاعپردازیهای پارسونز دادهبود، و نیز بهرهمندی از اساتیدی مانند کلود فیشر به من آموخت که لزوماً هم نباید پوزیتیویسم را مترادف با کمیگرایی یا پیمایشمحوری دانست. ورود من به حوزهی جامعهشناسی شهری هم، مبتنی بر همین برداشت از جامعهشناسی بود؛ شهر عرصهی پویاییهای حیات جمعیبود، و جامعهشناسی برای مطالعهی این عرصه به کاربرد هماهنگ تمام ابزارهای تحلیلی خود نیاز داشت...»
علاوه بر پاسداشت میراث علمی بهدستآمده در دانشگاه اوهایو، صدیق «زبان» ویژهای را نیز برای بازآوردن دغدغههای علمی خود به سطوح فرهنگی – اجتماعی برگزید؛ زبانی که بتواند در خدمت طرح مضامین انتقادی و خاصه برقراری نسبتی میان تجربهی زیسته و تفسیر اجتماعی قرار گیرد. صدیق توانایی تولید چنین زبانی را مدیون برخورداری از پیشینهای شایان توجه در بهرهمندی از ادبیات فارسی بود؛ صدیق سروستانی پس از به پایان رساندن تحصیل عمران ملی در دانشگاه شیراز، راهی تهران و سپس آمریکا شد، اما در تمام دورههای پس از فراغت تحصیل نیز، همچنان نگاه مثبتی نسبت به کاربرد «زبان»ی خاص در بیان مقاصد و مضامین علمی داشت. اصرار بر طرح مباحث انتقادی نیز در تقویت این نگاه موثر بود. به بیان دیگر، ادبیات و «خلافآمد عادات» آن، برای صدیق نمونهای فاخر و ارزشمند از چگونگی ستیز با پیشفرضهایی بود که انگاشت بدیهی از آنها، پیامدی جز تحکیم آسیبها و دشواریهای اجتماعی و فرهنگی نداشت؛
«در دورهای بسیار مایل بودم که دانشجویان جامعهشناسی را به مروربا دستاوردهای اجتماعی ادبیات فارسی ترغیب کنم. متأسفم که ابزارهای این کار را چندان در اختیار نداشتم. در واقع هیچ ضرورتی نمیدیدم و نمیبینم که دانشجوی جامعهشناسی لزوماً مکتب فرانکفورت را بشناسد تا بداند اندیشهی انتقادی چیست. من رویکرد «انتقادی» داشتم، چون با تیپهای اجتماعی که حافظ و سعدی آنها را به نقد میکشند، درگیر بودم.
کلاس ساکت، برای من یادآور جامعهی ساکت بود. نوشتههای دانشجویانی را که دست توانایی داشتند، میخواندم و در کلاسها به آنها یادآور میشدم که در انتظار نوشتههای بعدی آنها هستم.»
صدیق در کتاب «آسیبشناسی اجتماعی» با تکیه بر توانایی خود در استفاده از منابع گوناگون نظری و پژوهشی، به طرح عناوینی پرداخت که چندان مورد توجه سایرین قرار نداشتند. «کجرویهای اقتصادی» در اینمیان بسیار مورد توجه صدیقبود، زیرا او به واسطهی برخورداری از خاستگاه خاص خانوادگی، ستیزهای جدی با روایتهایی از کجروی داشت، که مداوماً کجروی و انحراف را با «فقر» گره میزدند؛
. در حوزهی آسیبشناسی اجتماعی هم بر بحث کجرویهای اقتصادی تأکید کردم، تا به مخاطبان یادآوری کنم که بسیاری از کجرویها را باید در موضوعاتی پیبگیرند که به ظاهر چندان هم آسیبشناختی نیستند. برایم قابل هضم نبود که اعتیاد جوانی که جامعه نمیتواند آتیهی او را تأمین کند، جزء آسیبهای اجتماعی باشد و مداوماً به آن بپردازند، اما کار کسانی که با تبهکاری های اقتصادی در تخریب آن آتیهها و زندگیها نقشدارند، ذیل عناوین دیگری قرار بگیرد و از دستور کار جامعهشناسی خارج شود.»
موضوع از اینجهت جالب بود که من در مطالعات خانواده مدام با مفاهیمی چون بحران در خانواده روبرو بودم...اما در پذیرش آن تردیدی جدی داشتم ....صدیق میگفت..؛
«تجربهی زیستهی من از دوران جوانی تاکنون ایناست که ما در بسیاری از مواقع، تغییر را «بحران» قلمداد کرده و نسبت به افزایش دامنهی آن هشدار میدهیم. تغییرات نسلی اجتناب ناپذیر هستند، اما لزومیندارد هر تفاوتی میان نسلها را بحرانزا تلقی کنیم. محتواهای فرهنگی ما نیز به تناسب این تفاوتها تغییر میکنند، اما مهم ایناست که این محتواها را بتوان از لحاظ اخلاقی مورد تأیید قرار داد. ما باید آمادگی این را داشته باشیم که به حداقلی از تفاوتها میان نظامهای ارزشی و اعتقادی خود و فرزندانمان بسنده کنیم و حتی این تفاوت را مبنایی برای ایجاد حداکثر گفتگوی میان نسلی قرار دهیم.»
صدیق برای تدقیق نظرگاه خود دربارهی تفاوتهای نسلی، به مفهوم «واماندگی فرهنگی» بازمیگردد. به زعم او، در واقع تفاوتهای نسلی خانوادههایی را تهدید میکنند، که قادر نیستند به تناسب تغییرات فرهنگی و فرهنگی، در خود انعطاف ایجاد کنند. افزایش میانگین تحصیلات، از نظر صدیق از مهمترین مصادیق و شاخصههای این انعطافپذیری است. بدینترتیب صدیق بر اینباور است که خانوادههایی که توانستهاند میانگین برخورداری خود از مواهب تحصیلی و علمی را افزایش دهند، امکانبیشتری نیز برای سازگاری با تحولات جدید فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خواهند داشت. تغییر الگوهای اشتغال زنان، از مصادیق این تحولات است.
شواهد گوناگون حاکی از این هستند که روند افزایش اشتغال زنان، با حمایت خانوادههایی روبروست که خواهان برخورداری برابر اعضاء خود از فرصتهای تحصیلی و شغلی هستند. دورنمایی که صدیق از موضوع تفاوتهای نسلی ارائه میدهد، در مقایسه با هواداران نظرگاه بحران و فروپاشی در خانوادهی ایرانی، به وضوح روشنتر و امیدبخشتر است.
در حوزهی روش پژوهش در علوماجتماعی، بخش اعظم فعالیتهای علمی صدیق سروستانی در دایرهی پژوهشهای کیفی بوده است. از مهمترین کارهای او در این حوزه، انجام اولین فراتحلیل در حوزهی آسیبهای اجتماعی است، که نقش مهمی در جمع آوری یافته های علمی در حوزهی مزبور داشت؛
«سالها با مسائل و موضوعات گوناگون اجتماعی مواجه و درگیر بودم، و به قرائن گوناگون دریافته بودم که انجام چنین فراتحلیلی ضروری است. نتایج پژوهش انجامشده بسیار جالب بود. فکر میکنم به فراخور امکانات محدود طرح، توانستم گزارش تأملبرانگیزی از شرایط پژوهشهای آسیب شناختی بهدست بدهم.»
صدیق با بررسی پژوهشهای انجام شده در حوزهی آسیب های اجتماعی نشان می دهد که سهم مطالعات مربوط به جرایم و آسیب های مربوط به کودکان بسیار اندک بوده و از سوی دیگر زنان نیز بسیار کمتر از مردان مورد مطالعه قرار گرفته اند. جالب اینکه بر اساس نتایج این مطالعه، سالمندان و کهنسالان تقریباً در پژوهشهای علمی به دست فراموشی سپرده شده اند. غفلت از روشهای پژوهش کیفی و گرایش به کاربرد افراطی پرسشنامه، از دیگر نتایج برآمده از مطالعهی مزبور است؛
«فراموشی سالمندان و حاشیهای شدن مسائل زنان و کودکان، نتیجهی بسیار مهمی بود، اما توجه اصلی من معطوف به شیوع گونهای سخیف از کاربرد پرسشنامه و در حاشیه قرار گرفتن روشهای کیفی بود. فکر میکنم این بسیار اهمیت دارد که بتوانیم فقر پژوهشهای جامعهشناختی را با اتکاء بر جایگاه نظریه در این پژوهشها و نیز ارتباط میان نظریه و منطق گزینش روش پژوهش تفسیر کنیم. نتایج آن پژوهش این حق را به من میداد که ادعا کنم جامعهشناسی ایران گرایشی بیمارگونه به پنهان کردن فقر نظری و روششناختی خود، در پشت گونهای آمارمحوری و کمیگرایی دارد. من که در دورهای از تحصیل در دانشگاه شیراز عملکردی ممتاز در ریاضیات، آمار و حتی اقتصاد داشتم، همچنین این حق را به خود میدادم که به پژوهشگران اجتماعی یادآوری کنم که قرار نیست استفادهی افراطی از روشها و معادلات آماری و ریاضی، مزیتی برای یک پژوهش اجتماعی باشد.»
با اتکاء بر تجربهی تحصیل و تدریس در آمریکا، صدیق سروستانی به اصولی اشاره میکند، که در پژوهشهای جامعهشناختی ایران نادیده گرفتهشدهاند؛ از جملهاینکه بسیاری از سازمانهای سفارشدهندهی تحقیقات در واقع از سازوکار لازم برای ارزیابی پژوهشهای انجامشده برخوردار نیستند، و به همین واسطه نیز اغلب نمیتوانند از نتایج پژوهشها بهره برداری کنند. در سوی دیگر کار نیز بسیاری از پژوهشگران فراموش میکنند، که باید نقشی موثر در کاربردپذیری نتایج پژوهشهای خود داشته باشند. صدیق با کاربرد تعابیری چون «فردگرایی» و «تجزیهگرایی»[1] ادعا میکند، که پژوهشگران اجتماعی به گونهای عمل میکنند، که گویی نسبت آنها با سفارشدهندگان پژوهشهای آنها، امری برکنار از مجموعهی پژوهشها و تحقیقات متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. ایندر حالیاست که پژوهشهای گوناگون باید در گفتگوی مستمر با یکدیگر قرار گیرند، تا در پیشبرد جریان عام دانش موثر باشند. به بیان صدیق، تداوم انفصال پژوهشگران، عدم اطلاعرسانی از نتایج پژوهشها، و البته بایگانی یا محرمانهتلقی شدن بسیاری از پژوهشها، از جمله عواملیهستند که از بسط دامنهی پژوهشهای اجتماعی و نیز تقویت سازوکارهای ارزیابی روشها، نظریهها و نتایج این پژوهشها جلوگیری میکنند؛
«در اینسالها با دانشجویان و اساتید زیادی همکاری پژوهشی داشتم، اما کمتر موردی را به یاد میآورم، که پژوهشگران خود خواستار مشارکت در استقرار نتایج پژوهشهای خود، یا دستکم اطلاعرسانی موثر آن نتایج بودهباشند. سازمانهای سفارشدهندهی پژوهشها نیز پس از واگذاری پژوهشها، از آنحد از تعهد قانونی و اخلاقی برخوردار نیستند، که حلقههای نظارتی موثری را برای ارزیابی اجراء و یا دستکم نتایج و راهبردهای ارائه شده در پژوهشها تعریف کنند. فقدان این حلقهها فجایع فراوانی را در حوزهی پژوهشهای فرهنگی – اجتماعی به جای گذاشته است. بارها گفتهام، که نهتنها نباید به بودجهی پژوهشی این حوزهها اضافهکرد، بلکه بهتر ایناست که بودجهی موجود را نیز حذف کنند، و سپس دستاندکار تعریف نظامی جدی، سختگیرانه و موثر برای اعمال نظارت بر پژوهشهای جامعه شناختی شوند.»
در بخش نتیجهگیری پژوهش مزبور، صدیق سروستانی از اینکه روششناسی پژوهشهای اجتماعی در ایران، ربطی به درجهی کاربردپذیری پژوهشها در بررسی واقعیات ندارند، انتقاد کرده و خواستار آنشده است که جایگاه روششناسی در حوزهی آکادمیک احیاء شود. به زعم صدیق توجه به چنین ضرورتی، از گامهای ضروری در راه ترمیم نواقص معرفتشناختی پژوهشهای اجتماعی و جامعه شناختی در ایران نیز هست.
در حوزهی زنان دو پژوهش دیگر نیز بهدست صدیق سروستانی انجامشده، که هر دو به سفارش یونیسف بودهاند. صدیق در این پژوهشها نیز با کاربرد روش کیفی، در پی فهم جایگاه زنان و دختران در جامعهی ایران، خاصه در دو استان سیستان و بلوچستان و کردستان بوده است. آموزش و سواد، ازدواج و طلاق، فقر و اشتغال و میزان آگاهی زنان از حقوق مدنی و اجتماعی، از معرفهای مهم جایگاه مزبور نزد صدیق بودهاند؛
«آنکار اهمیت زیادی برای من داشت، زیرا به قرینه میدانستم که موضوع را باید فراتر از موضوع زنان و در چارچوب مفهومی «قومیت»ها و نسبت آنها با دولت و حکومت بررسی کرد. سهچهار دههای هست که در جامعهشناسی روستایی ایران، مقولهی نخبگان محلی را مطرح میکنیم، اما بهواقع از ظرفیت این نخبگان بهرهی شایانی نبردهایم. در آن پژوهش نخبگان محلی را واجد ظرفیت کاهش تنشی دانستم که میان قومیتها و حکومت وجود دارد. بههرحال نمیتوان اینتنش را منتزع از ناتوانیها، ناکامیها، نداریها و نارساییهایی دانست که گریبانگیر مردم شدهاند. زنان این قومیتها با ایناوصاف بیشاز مردان هم در معرض سوء مدیریت روابط ملی – قومی هستند.»
از جمله دیگر موضوعاتی که صدیق با دغدغهای ویژه بدان پرداخته، روابط همسایگی در شهر تهران و سایر کلانشهرهای ایران است. فعالیت جدی و تدریس واحدهای جامعهشناسی شهری و جامعهشناسی مدیریت شهری، صدیق را بر آنداشت که مسألهی زوال مقولهی همسایگی در شهر تهران را موضوع یک پژوهش جدی قرار دهد؛
«اینهم از نشانههای ضعف و بیماری جامعهشناسی در ایران است، که دوتاییهای مهمی را که در تاریخ جامعهشناسی جایگاه بیهمتایی دارند، چندان مورد پژوهش قرار ندادهاست. در پژوهش روابط همسایگی، من به سراغ دوتایی «جامعه» و «اجتماع» رفتم و ابزار پیمایش را برای بررسی حد تخریب همسایگیها به نفع شکلگیری تهران امروز مورد مطالعه قرار دادم.. فکر هم میکنم که این حق را داشتهباشم که جایگاهی مانند یک پیشگام یا نوآور را برای خود در این موضوع قائل شوم، زیرا بیش از دو دههاست که به فراخور مباحث گوناگون حوزهی جامعهشناسی شهری، بر ضرورت برنامهریزی برای احیاء محلات و همسایگیها در کلانشهرهای ایران تأکید میکنم.»
صدیق سروستانی از نخستین جامعهشناسانی بود که به صورت اختصاصی به روشهای تحلیل موردی، تحلیل محتوا و فراتحلیل پرداخته و با ارائهی مقالات علمی دربارهی این روشها، کوشیده تأثیری جدی و عملی در روند نگرانکنندهی پیمایشگرایی در جامعهشناسی ایران از خود بهجایگذارد. اهمیت کار صدیق در اینباره، با یادآوری اینکه در زمان نگارش مقالات مزبور، منابع اندکی دربارهی روشهای پژوهش در اختیار پژوهشگران و دانشجویان علوم اجتماعی بوده است، روشنتر میشود
بگذریم .....صدیق با سروستان رابطه ای قلبی داشت....از مرحوم مادرش و ماجرای فوت او که سخن میگفت احساس غم و اندوه را در چهره اش میدیدیم....سروستان را اینگونه توصیف میکرد..
«سروستان منطقه ای با آب و هوای ملایم است که پیش از این تعداد بسیار بیشتری باغ داشت که پس از یک دوره ی خشکسالی در دوران پیش از انقلاب اسلامی، جای آنها به تدریج ساختمان سازی شده و در حال حاضر، بیشتر مزارع کاشت زیتون، پسته و گندم دارد. گفته می شود که خیلی پیش از این، سروستان، درخت های سرو بسیاری داشته و به همین دلیل به این نام خوانده شده اما در حال حاضر به جز تعدادی معدود، چیزی از آنها باقی نمانده است. البته به نظر میرسد که مردم هم ذائقهی خود را به کاشت درختانی تغییر دادند که برایشان ثمرات مالی و تجاری بیشتری داشته باشند. اکنون فاصلهی سروستان تا شیراز به یک ساعت کاهش پیدا کرده که معایب و مزایایی دارد؛ از یک طرف امکانات شیراز در اختیار سروستان قرار گرفته و از طرف دیگر رشد سروستان کاهش پیدا کرده و نسبت به شیراز حالت حاشیه ای و خوابگاهی – چیزی نازلتر از یک منطقهی اقماری- پیدا کرده است.
گاهی هم از شیراز میگفت....»
«برای تحصیل در کلاس دهم بود که از سروستان به شیراز آمدیم و من به مدرسهی شاپور رفتم، که مرحوم آقای ابوالقاسم دستغیب مدیریت آن را بر عهده داشت، و با توجه به ترکیب معلمان و امکانات دبیرستان، بهترین مدرسهی شیراز بود
رشتهی من در دوران دبیرستان ریاضی بود. آن زمان هر دانشگاه کنکور جداگانه برگزار می کرد و من که در آن زمان شیفتهی رشتهی فیزیک اتمی یا هستهای بودم، فقط در این رشته و فقط در دانشگاه پهلوی آزمون دادم و پذیرفته شدم.» ؛
«از همان زمان ورود به دانشگاه پهلوی، بروز شخصیت مذهبی من نیز آغاز شدهبود. البته علاقهی من هم به پیروی از الگوی شخصیتی و تربیتی پدر و معلمان دوران کودکیام، نقش مهمی در ایزولهشدنم داشت. از طرفی، با فضای باز دانشگاه پهلوی چندان جور و هماهنگ نبودم و به دلیل مهاجرت از سروستان با شیرازیها هم فرق داشتم.»
در همان دوران است که صدیق برای مدت کوتاهی، به علت مشارکت در اعتراضات و مبارزات دانشجویی پیش از جشنهای دوهزار و پانصد ساله به زندان میرود. صدیق پس از آزادی از زندان ترجیح میدهد تجربهی جدیدی داشته باشد و در اینراه از امکان تغییر رشته با معدل بالا بهره میبرد؛
«در ترم هفتم تغییر رشته دادم و نهایتا از میان رشته های مختلف، عمران ملی را به دلیل نزدیکی به علائق و ذهنیاتم انتخاب کردم. در کل، از تحصیلم در عمران ملی بسیار راضی بودم، و در تمام دروس پیشتازی میکردم. نمونهاش هم اینکه توانستم در درس آمار، و میان تمام گروهها، با امتیاز تقریباً کامل، و در میان 400 نفر اول بشوم. در واقع در بسیاری از دروس، مانند جامعهشناسی روستایی، دامپروری، باغبانی، تحقیقات روستایی، اقتصاد، و ریاضی همین شرایط را داشتم و با اختلاف در جایگاه ممتاز قرار می گرفتم. دو سال پس از ورود ما بود که دانشگاه پهلوی در رشته ی جامعه شناسی نیز دانشجو پذیرفت. دانشگاه پهلوی در آنزمان با توجه به روابط مستمر با آمریکا، خیلی قوی و واقعاً از استانداردهای آموزشی بالایی بهره مند بود. جالب اینکه همه ی کتاب ها و موضوعات درسی اساتید ما هم کاملاً به روز بود. مجموعاً شش سال و نیم درس خواندم تا فوق لیسانسم را در رشتهی عمران ملی با احراز رتبه اول گرفتم.
«در سال 50 و در سن بیست و سه سالگی ازدواج کردم. با همسرم خانم محبوبه آیتاله زاده در دانشگاه پهلوی آشنا شدم. رشتهی قبولی کنکورکارشناسی ایشان مهندسی راه و ساختمان بود. ایشان برای فوق لیسانس، به روانشناسی شاخهی کودکان استثنائی تغییر رشته دادند و هنگامی که از امریکا به تهران آمدیم، چند سالی نیز در دانشکدهی روانشناسی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شدند و نهایتاً در مقطع دکتری در رشته ی روانشناسی مدرسه از امریکا فارغ التحصیل شدند و در حال حاضر هم در آمریکا همچنان به کار مشاوره دادن به خانواده ی کودکان معلول و استثنائی اشتغال دارند.»
صدیق یک هفته پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه پهلوی به تهران میآید و از طریق یک آگهی روزنامه به جلسهی مصاحبهی کاری با دکتر بحرینی – مدیر گروه امور روستایی – میرود و با توجه به نیازمندی مرکز آموزش بزرگسالان، که زیرمجموعهی سازمان مبارزه با بیسوادی بود، در همانروز و با حقوق ماهیانه 4500 تومان استخدام میشود، که اینرقم خود حکایت از ارزش تخصص صدیق، در مقایسه با ارقام پرداختی به سایر مشاغل میکند؛
«من از سویی مسئول آموزش بزرگسالان مرکز شهرکرد بودم و از سویی دیگر بابت حق ماموریت ماهیانه 1000 تومان دریافت می کردم. حدود یک ماه پس از اصلاحات ارضی، شرکت های سهامی زراعی تشکیل شده بود و در کنار اینها مدارس افراد چندپیشه دائر شده بود. من برای آموزش و تدریس به همراه خانواده ام به شهرکرد رفتم وپس از فرزند اولم، که در 1353 در شیراز به دنیا آمده بود، فرزند دومم درشهر کرد متولد شد.»
«در همان سال 56 بود که به دلیل شرایط نامناسب بروکراتیک و سیستم اداری با همسرم تصمیم گرفتیم به آمریکا برویم. ظرف کمتر ازچند ماه پذیرش گرفتیم و به کالیفرنیا رفتیم. در ابتدا به کالیفرنیا رفتیم و پس از آن از دانشگاه شیکاگو پذیرش گرفتیم اما نهایتا به دلیل کمکهزینهی خوبی که دانشگاه اوهایو می داد، در آن دانشگاه مستقر شدیم. در آن دانشگاه بود، که توانستم از درس اساتیدی مانند کلود فیشر، جانت ابولغد، ابراین، دویچر و میلر (استاد آمار) استفاده کنم. پس از یکسال از دستیاری تحقیق به دستیاری تدریس ارتقا پیدا کردم. خوش شانس بودم که در کنار سوابق خوبی که داشتم، توانستم از روز اول کمک هزینه ی تحصیلی داشته باشم. در دانشگاه اوهایو هم جایگاه علمی ممتازی داشتم. دوران تحصیل در دانشگاه اوهایو برای من و همسرم خاطرهانگیز است، زیرا خداوند دو فرزند دیگر هم به ما عطا کرد و مایهی دلگرمی ما بود، که آنها نیز به مدارس بسیار خوبی راه یافتند. »
من در مهمترین مقطع زمانی، در انجمن های اسلامی امریکا وکانادا مسئولیت داشتم که یکی از قویترین تشکل های دانشجویی در آن برهه بود. یکی از تلاش های آن زمان ما این بود که در اوهایو برای خودمان مرکزیتی ایجاد کنیم این مرکزیت مسلمانان پس از یک سال به محل فعالیتهای انجمن اسلامی دانشجویان کانادا و آمریکا تبدیل شد.
آن زمان مصادف با دوران انقلاب در ایران بود و ماهیانه از منزل ما حدود 100 کیلو کتاب و اخبار و روزنامه به نقاط مختلف فرستاده می شد. می توانم ادعا کنم که ما ظرف یکسال و نیم کاهش محسوسی در رونق جلسات دیگر گروه ها ایجاد کردیم . انجمن اسلامی برای خود اساس نامه داشت و ما جلساتی تشکیل می دادیم که هر ماه حدود 1000 دانشجو از 50 ایالت آمریکا در آن شرکت میکرد . انجمن اسلامی ما به هیچ حزب و گروه و دسته ای وابسته نبود و تمام هزینه ها را اعضاء تامین می کردند.
« رساندن اخبار، کتاب، روزنامه و اعلامیه، مستلزم تلاش شبانه روزی بود. در این فعالیتها همسرم همیشه در کنار من و گاهی پیشتازتر از من بود و به طور کلی همهی اعضا به همراه همسرانشان فعالیت می کردند و دربارهی ما البته فرزندان مان هم در اکثر مواقع همراهیمان میکردند.».»
صدیق پس از بازگشت به ایران از مهرماه شصت و سه به استخدام دانشگاه تهران در آمد و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه شد. از سال 65 همکاری خود را با دفتر همکاری حوزه و دانشگاه شروع کرد که حاصل این همکاری پژوهشی و مطالعاتی تالیف مشترک دو کتاب "جامعه شناسی اسلامی" و "تاریخ جامعه شناسی" بود.
«علاوه بر دانشکده ی علوم اجتماعی، در دانشگاه امام صادق ، تربیت مدرس و تربیت معلم تدریس کردم و هفته ای یک یا دو روز به قم می رفتم و در موسسه ی عالی آموزشی و پژوهشی امام خمینی تدریس می کردم. جمعاً به مدت 18 سال در قم و البته به صورت پاره وقت تدریس داشتم.».
«. در سال 70 دو یا سه ترم هم در دانشکده ی تربیت بدنی دانشگاه تهران تدریس کردم و در آن زمان بود که یکی دو نفر از مسئولان کمیته ی ملی المپیک به دیدن من آمدند و طرح راه اندازی شورای عالی پژوهشی را مطرح و از من دعوت به همکاری کردند و بدین ترتیب پس از طی مراحلی، ما از مؤسسان شورای عالی پژوهشی کمیته ی ملی المپیک شدیم و پایهی همکاری من با کمیته ی ملی المپیک گذاشته شد و این همکاری به مدت 20 سال ادامه داشت
یک دوره، از اساتید خارجی دعوت به تدریس کردند و در یک دوره هم آزمونی که از اساتید داخلی گرفته شد، در آزمون شرکت کردیم و نهایتاً من، خانم دکتر شکوه نوابی نژاد و آقای دکتر محمد خبیری برای تدریس واحد مدیریت همبستگی المپیک در منطقه انتخاب شدیم و پس از صدور حکممان از جانب خود" سامارنش" رئیس کمیته جهانی المپیک برای تدریس به مراکز استان ها اعزام می شدیم.»
همبستگی المپیک طرحی است که جوانب مختلفی دارد، اما خاصه دارای جوانب مدیریتیاست. کتاب همبستگی المپیک را صدیق سروستانی برای اولین بار در ایران ترجمه و خود نیز اقدام به تدریس آن میکند. تدریس در این دوره نیز، در کشورهای گوناگون و به فراخور بازیهای آسیایی، برای صدیق تکرار میشود. با ترجمهی کتاب «فراتر از پیروزی» پروفسور والتون، صدیق نشان میدهد که هویتی جدی در قالب یکی از اعضاء فعال کمیتهی ملی المپیک یافته است. این کتاب تا زمان حاضر، تنها کتاب غیر درسی رشتهی تربیت بدنی است که به چاپ چهارم رسیده و در کشورهای فارسی زبان تاجیکستان و افغانستان هم تدریس می شود. صدیق همچنین نقشی فعال در در انتشار فصلنامه ی المپیک داشت و به تدریس واحد «مدیریت سازمانهای ورزشی» برای مدیران ارشد ورزشی نیز می پرداخت.
«در تمام بازی های آسیایی و سفر به همهی مراکز استان ها همراه کمیته بودم. با توجه به تجربه ی کاری ام در تمام این سال ها، می توانم بگویم تنها جایی که بهتر از سایرین عمل میکرد، کمیته ی ملی المپیک بود، که برخوردار از نظارت خارجی و ملزم به پاسخگویی به یک نهاد بین المللی بود.»
صدیق در اوائل دههی هشتاد، روابطی نیز با شورای عالی انقلاب فرهنگی پیدا کرده و نهایتاً با دعوت رسمی به منظور همکاری ، وارد کمیسیون اجتماعی شورا میشود. واکنش صدیق به رویهی حاکم در کمیسیون، که برآمده از رویکرد انتقادی او نسبت به روند انجام پژوهشهای اجتماعی در ایران است، موجب میشود او در مدتی کوتاه، از نقشی محوری در کمیسیون برخوردار شود؛
در چند سال گذشته بیماری تاب و توان او را گرفت...به یکی از دوستان گفته بود نمیدانم این چه سرنوشتی است که درست از اواخر اسفند تا نیمه های فروردین که برای مردم لحظات شادی و نشاط است بیماری من عود میکنم و همیشه این روزها را در بیمارستان هستم...و بازهم گفته بود..دلم برای ماهیگیری تنگ شده...
ووقتی از او پرسیدند حسرت چه چیزی بر دلت مانده گفت.....
« کمبود فرصت های گذران اوقات فراغت در کنار خانواده، مهمترین غبطه ای است، که از گذشته برایم باقی مانده است.»
وحالا صدیق در کنار ما نیست....برایش دعا میکنیم....یاد و خاطره اش را گرامی میداریم...و از خدای بزرگ میخواهیم ما را قدردان کسانی قرار دهد که از آنان آموختیم...و شاید در میان همه این تلخیها بد نباشد که گاهی هم به فکر ماهیگیری باشیم....از چاله های درس و کلاس به چاههای رساله و طرح تحقیق نیفتیم ....مطالعه و تحقیق خوب و لذت بخش است اما کمی هم به دور و برمان بیشتر نگاه کنیم...شاید چیزهای تازه ای ببینیم که تا بحال فرصت دیدنش را نداشته ایم.
برگزاری سه فعالیت علمی و انجمنی در 25 و 26 اردیبهشت ماه 1392
دومین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، مجمع عمومی عادی و فوق العاده انجمن جامعهشناسی ایران و انتخابات شورای مدیریت گروههای علمی و تخصصی در 25 و 26 اردیبهشت ماه 1392 برگزار میشود.
همایش دو روزه انجمن جامعهشناسی ایران با عنوان «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه 25 و 26 اردیبهشت ماه 1392 در سالن ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار میشود. در بعد از ظهر روز پنج شنبه 26 اردیبهشت ماه نیز مجمع عمومی و فوق العاده برای اصلاح مواردی از اساسنامه و نیز انتخاب هیئت مدیره هشتمین دوره فعالیتهای انجمن در همان محل انجام خواهد شد. در بعد از ظهر روز پنج شنبه 26 اردیبهشت ماه و همزمان با برگزاری مجمع عمومی همچنین انتخابات اعضای شورای مدیریت گروههای علمی – تخصصی انجمن با توجه به آئین نامه تشکیل و فعالیت گروهها برگزار میشود.
هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران از کلیه علاقمندان علوم اجتماعی دعوت میکند که با حضور در همایش مزبور در گسترش عرصه هماندیشی صاحبنظران علوم اجتماعی مشارکت کنند. ضمناً از اعضای انجمن جامعهشناسی ایران و اعضای گروههای علمی – تخصصی درخواست میشود با مشارکت فعال خود در انتخابات مجمع عمومی و گروهها، این نهاد را در جهت نهادینه سازی و اعتلای دانش اجتماعی یاری رسانند.
هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران
آگهی دعوت به شرکت در مجمع عمومی عادی و فوق العاده انجمن جامعهشناسی ایران
بدین وسیله به آگاهی اعضای محترم انجمن جامعهشناسی ایران میرساند که مجمع عمومی عادی و فوق العاده انجمن جامعهشناسی ایران با دستور العمل زیر در زمان و مکان اعلام شده برگزار خواهد شد. از کلیه اعضای محترم دعوت میشود تا با حضور در جلسه مجمع عمومی عادی و فوقالعاده در تصمیم گیریها و تداوم راه و تثبیت موقعیت انجمن جامعهشناسی ایران نقش فعالی ایفا نمایند.
دستور جلسه
- ارائه گزارش عملکرد انجمن در 3 سال گذشته
- برگزاری انتخابات برای انتخاب اعضای هیات مدیره و بازرسان انجمن
- اصلاح و تغییر برخی از مواد اساس نامه انجمن جامعه شناسی ایران
- انتخابات شورای مدیریت گروههای علمی تخصصی
زمان: ساعت 14روز پنجشنبه 26/2/92
مکان: تهران، بزرگراه جلال آل احمد، پل گیشا، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تالار اجتماعات ابن خلدون.
گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران برگزار میکند:
آموزش و نیازهای دختران
سخنران: دکتر الهه حجازی
زمان: دوشنبه 16 اردیبهشت 92 ، ساعت 17
مکان: بزرگراه جلال آل احمد، پل گیشا، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران
کارگروه جامعهشناسی هنر و ادبیات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار میکند:
فرایندهای جامعهشناختی موسیقی از مشروطیت تا تأسیس رادیو
با حضور: دکتر محمدرضا فیاض
زمان: سه شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 17 تا 19
مکان: بزرگراه جلال آل احمد، پل گیشا دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران طبقه اول، سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی مجلس انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور رئیسی رهبر انقلاب
زلزله ایران تهران هواشناسی سیل فضای مجازی شهرداری تهران سازمان هواشناسی پلیس بارش باران قتل آموزش و پرورش
خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار گاز بانک مرکزی بازار خودرو نمایشگاه نفت مالیات نفت
نمایشگاه کتاب رضا عطاران تلویزیون کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سینما دفاع مقدس سریال مهران مدیری تئاتر
فناوری اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه اسرائیل جنگ غزه آمریکا روسیه حماس سازمان ملل رفح اوکراین افغانستان
پرسپولیس فوتبال لیگ برتر استقلال هوادار لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران رئال مادرید سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا بازی
شفق قطبی ایلان ماسک طوفان خورشیدی هوش مصنوعی اپل ناسا فیبرنوری گوگل ماهواره
مغز استرس فشار خون بارداری زایمان آسم سرماخوردگی