دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مواجهه فرهنگ با مرگ*
![مواجهه فرهنگ با مرگ*](/web/imgs/21/151/mfmob1.jpeg)
آیینهای مرتبط با مرگ پیوندِ مستحکم و ناگسستنی با فرهنگِ هر جامعهای دارد که بسته به نوعِ باورها، دین و مذهب دستخوش تغییراتی میشوند. امّا، با این وجود، مطالعات حاکی از آن است که این آیینها با شباهتی شگرف در سراسرِ دنیا انجام میشود[1]. در این زمان، یعنی زمانِ وقوعِ مرگ، در پی فقدان و از دست دادنِ یک فرد از یک نظام خانوادگی نوعی آشفتگی میان بازماندگان به وجود میآید که این بازماندگان با انجامِ آیینها ومناسکِ برگرفته از دین سعی میکنند پدیدۀ مرگ و زشتیِ آن را به امری مقدس تبدیل کنند[2].
در این میان، فرهنگِ ایرانی نیز در مواجهه با این پدیده مستثنی نبوده است. این منطقۀ جغرافیایی در گذرِ تاریخ با دینها، باورها، اندیشهها و مناسکِ متفاوتی همراه شده است، و از 14 قرن پیش تاکنون یک نظامِ رو به رشد به نام ایرانی- اسلامی را تشکیل داده است که ماحصل آن در دوران معاصر با تکیه بر نظامِ اسلامیِ شیعی در بخشهایی از فرهنگِ ایرانی، بخصوص فرهنگِ مرگ، رخنه کرده است. از سوی دیگر، این فرهنگ نیز همچون دیگر فرهنگها در نقاطِ مختلفِ جهان با ترکیبِ نظامِ صنعتی- سرمایهداری و مدرنیتۀ شهری تغییرات و پیچیدگیهای بزرگی را در دهههای اخیر به خود دیده است. به عبارتی، هر آنچه در چند دهۀ اخیر در یک نظامِ سادۀ فرهنگی به صورتِ بدیهی انجام میشد (بیشترِ مردم در اجتماعاتِ کوچکی زندگی میکردند) که نیازی به تخصصهای پیچیده نبود، در دورانِ معاصر با پیچیدگیها و تفاوتهای آشکاری انجام میشود که گاه جامعه برای درک و فهمِ آنچه بر آن، در گذشتۀ نه چندان دور، تسلطی ضمنی داشت اکنون نیازمندِ همکاری، همیاری و آموزش است، که نه تنها از پسِ انجام آن به صورتِ فردی برنمیآید، بلکه نیازمندِ گونهای از تقسیم کار نیز شده است. این تغییرات در چگونگیِ برپاییِ آیینهای مرگ نیز، بسته به نظامِ فرهنگیِ خُرد و کلانِ حاضر در جامعۀ ایرانی، مشاهده میشود.
در این نوشتارِ کوتاه سعی بر آن شده است که به توصیفِ کُنشهای جامعه به مقولۀ مرگ، تغییرات و پیچیدگیهایی که در چند دهۀ اخیر در نظامِ فرهنگیِ مرگِ انسانهایش و چگونگی انجامِ آنها، به طور مثال چگونگی سوگواریهای همزمان با انجامِ مناسکِ غسل (تطهیر)، رُخ داده است، بپردازد. باید در نظر داشت که در اینگونه پژوهشها، برای دستیابی به کُنشها و همچنین فهمِ مناسک و آیینهای شکلگیرنده در حولِ جسد، از آن جهت که تاکنون تحقیق و مطالعۀ منسجمی در ایران شکل نگرفته است، نیازمندِ یک مطالعۀ میدانیِ منسجم هستیم. مطالعات و مشاهداتِ من نشان میدهد که یکی از دلایلِ اصلیِ این تغییرات «بروکراتیک» شدنِ برگزاریِ آیینهای مرگ است، که در این گفتار به برخی از آنها، براساس مشاهداتِ میدانِ اصلی مطالعۀ من، یعنی «بهشت زهرا» که مهمترین و فعّالترین گورستانِ شهرِ تهران است، شیراز، اصفهان و برخی روستاها به صورت موجز، خواهم پرداخت.
از ثانیههای ابتدایی وقوعِ مرگ، آیینها به صورت ناخودآگاه، بدیهی و با همراهیِ بازماندگان شروع به شکل گرفتن میکنند. مرگِ در بالین و به عبارتی در منزلِ متوفی با حضور بازماندگان، حلقه زدن در اطرافِ بدنی که اکنون جسد نامیده میشود و شیون در فراقِ ازدستدادن فردی که دیگر حضورِ جسمانی ندارد آغاز میشود. در فرهنگِ واژگانِ مرگ و مردن غم و اندوه[3] یا همان تجربۀ حسیِ ازدست دادن، عزاداری[4] یا بیانِ احساسِ ازدست دادن، فقدان[5] یا بُرهۀ زمانی مواجهۀ فرد با ازدست دادن، به صورتِ تخصصی و در توصیفِ چگونگی کُنشهای فردی و یا جمعی به چنین پدیدهای در جامعه مورد بررسی قرار گرفتهاند و تعاریفِ دقیقی برای آنها در نظر گرفته شده است[6].
در گذشتۀ نه چندان دور بدنِ متوفی در نظامِ فرهنگیِ شهری در ایران، همانند روستاها، به سمتِ گورستان رهسپار و تطهیر، تکفین، نماز و آیینِ خاکسپاری انجام میشد. باید توجّه داشت که براساسِ اصولِ فقهی و دینی در اسلام سلسله مراتبِ انجامِ آیینِ مرگ از زمانِ تبدیلِ بدن به جسد تا زمان خاکسپاری در دوران معاصر تغییری نکرده است. امّا چگونگیِ انجامِ آنها و نوعِ ارتباطِ بازماندگان با جسد، به نسبتِ فضای شهری و فرهنگی، تغییراتِ اساسی به خود دیده است. همچنین چگونگیِ ارتباطِ اجراکنندگانِ مناسک و آیینهای مرگ نیز از تغییراتِ مهم و اساسی برخوردار شده است که در این نوشتارِ کوتاه به آنها نخواهم پرداخت.
اگر تغییرِ نامِ معنادارِ خیابانها، ساختمانها، برای مثال نامِ مکانِ مرتبط با انجامِ آیینِ تدفین، مکانِ شستشوی جسد در بهشت زهرای تهران را نادیده بگیریم، که پژوهش در بابِ چنین موضوعی شاید خود به تنهایی روزها، ماهها و سالی را میتواند به خود اختصاص دهد، از ارتباط بازماندگان با جسد نمیتوان به راحتی گذشت. تغییرات پس از انتقالِ جسد و آغاز انجامِ آیینِ غسلِ میّت و از همان لحظات ابتداییِ مناسک قابل مشاهده است.
بهتر است قبل از بیانِ این تغییرات به آنچه در برخی از شهرها و حتّی روستاها مشاهده و مطالعه شده است بپردازیم تا تغییرات خود را بهتر نشان دهند. شهرِ اصفهان، از شهرهایی است که به نظر میرسد کمتر دچار دستخوردگیهای فرهنگی شده است و نظامِ سنّتیِ خود را نسبتِ به دیگر شهرها بیشتر حفظ کرده است. بازماندگان جسد را پس از اخذِ گواهیِ فوت از پزشکی قانونی برای انجامِ آیینِ خاکسپاری آماده میکنند و دربِ منزلِ متوفی با یک پارچۀ مشکی نشانهگذاری میشود. صدای صوتِ قرآن و حضور نزدیکان و آشنایان از بدیهیترین رویدادهای برگزاری این آیین و مناسک است. گاهی مشاهده میشود که جسد از پزشکیِ قانونی به سردخانۀ گورستان انتقال داده نمیشود، بلکه به محلِ سکونتِ فرد متوفی بازگردانده و انجامِ آیین شستوشو و تطهیر توسطِ خود بازماندگان صورت میگیرد و سوگواری در کنارِ جسد ادامه دارد. بدنِ متوفی تکفین و سپس سوگواریها در اتاقی با پوشاندن یک پارچۀ ترمه بر روی جسدِ تکفین شده، قرار دادنِ گل، کتابِ قرآن و عود در کنارِ آن ادامه مییابد. برخی نزدیکان تا صبح بر بالای جسد مینشینند و قرآن تلاوت میکنند. صبح روزِ بعد، جسد را به محلِ خاکسپاری که از قبل تعیین شده است میبرند و نمازِ میّت توسط فردی که در میانِ اطرافیان انسانِ متدیّنی است برپا و خاکسپاری و مناسکِ تلقین برگزار میشود. پس از انجامِ مراسم، همگی به سمت تالار، رستوران و گاه خانه روانه میشوند و پس از صرف ناهار و عرض تسلیتِ دوباره، آرزوی عمر طولانی برای بازماندگان و آرامشِ روح متوفی محیط را ترک میکنند. این عدم حضورِمقطعی هم نیز بیشتر به جهتِ احترام به حالِ بازماندگانِ اصلی، استراحتِ کوتاهِ آنها و تجدیدِ نیرو در تحمّلِ غم ازدستدادن عزیزشان و میزبانیِ آن دسته از افرادی است که سعی دارند با حضورشان از درد و تألم نزدیکانِ متوفی بکاهند. در گذارِ این مناسک مشاهده میشود که سوگواریِ بازماندگان در کنارِ جسد از ابتدای رویدادِ مرگ شکل میگیرد و در تمامیِ لحظات جسد را همراهی میکنند.
در شهرِ شیراز نیز، پس از اعلامِ فوت و انجام آنچه در مدلِ فرهنگیِ شهر اصفهان به آن پرداختم، جسد راهیِ محلِ انجامِ آیین تطهیر میشود. یک فردِ از پیش تعیین شده به نامِ غسال، که اکنون در فرهنگِ واژهای مرگ در ایران تطهیر کننده نامیده میشود، در آن مکان موظف به شستوشو است. اگر جسد زن باشد، بازماندگانِ زن بسته به نزدیکی افراد به او وارد تطهیرخانه میشوند و به تطهیرکننده کمک میکنند تا جسد آمادۀ تکفین شود و همزمان نیز سوگواری توسطِ بازماندگان و درکنارِ او(جسد) شکل میگیرد. اگر جسد مرد باشد، طبیعتاً، بازماندگانِ مرد این آیین را انجام میدهند.
در نظامِ فرهنگی روستاها، یعنی فضایی که مدرنیتۀ شهری به صورتِ جدّی در آن نفوذی نکرده است، صرفاً خودِ بازماندگان موظف به انجامِ این آیین هستند. جسد را بدونِ فوتِ وقت، خودشان، در مکانی مقدّس همچون امامزاده یا مسجد، شستوشو میدهند و تطهیر میکنند و سوگواری نیز در کنار جسد ادامه دارد. به عبارتی، بازماندگان نه تنها آیینها و مناسکی را که برای نمونه در مُدلِ نظامِ شهری اصفهان بیان شد، انجام میدهند، بلکه سوگواری در تمام زمانِ انجام مناسکِ آماده کردنِ جسد برای خاکسپاری بدون وقفه و در یک نظمِ بیوقفه و با اوج و حضیض در روند سوگواری ادامه دارد. همچنین پس از اتمامِ مراسم نیز به خانۀ متوفی میروند، ناهاری را که در منزل توسطِ نزدیکان و اطرافیانِ خانوادۀ متوفی آماده شده است را صرف و بستگانِ فردِ ازدست رفته را در سوگواری همراهی میکنند. گاه مشاهده شده است که حضور اطرافیان تا سومین و حتّی هفتمین روز پس از خاکسپاری ادامه دارد. مطالعه و مقایسۀ مناسک در موارد ذکر شده با آنچه اکنون در شهرِ تهران برگزار میشود بسیار متفاوت است.
میانگینِ مرگ و مردن در نظامِ شهری تهران، به واسطۀ گستردگیِ فضایی و جمعّیتِ بالا نسبت به دیگر شهرها بسیار بالا، یعنی روزی 162 نفر است. به نظر میرسد که از ابتداییترین و مهمترین نیازهای انجامِ مناسکِ مرتبط با مرگ ایجادِ یک سازمان بوده است تا بتواند این تعداد جسد را با همراهیِ سوگواران در زمانِ خاکسپاری وبا تکریم مورد پذیرش قرار دهد. وجود سازمان یعنی حضورِ یک نظامِ بروکراتیک شده و منسجم در جهتِ تسریع برگزاری آیینها که تقسیمِ کار از اصولیترین قواعد در این نظام است. تطهیر کننده، روحانی، مداح و خاکسپار در کنارِ عضوِ جدیدِ دیگری با نامِ مباشر، که وظایفِ انجامِ صفر تا صدِ اجرای مناسک و آیینهای مرگ، از زمان فوت تا اتمامِ خاکسپاری را به عهده دارد از نمونۀ اصلی این تقسیمِ کار در سازمانِ بروکراتیکشدۀ گورستانِ بهشت زهرا هستند.
براین اساس، از زمانِ وقوعِ مرگ و ورودِ آن به محیطِ بهشت زهرا، جسد از بازماندگان جدا میشود و برای انجام مناسکِ شستوشو، تطهیر و تکفین واردِ محیطِ تطهیرخانه میشود. تطهیرخانۀ بهشت زهرای تهران ورودِ وابستگان به محلِ انجام مناسکِ تدفین را ممنوع کرده است و تنها یک دیوارِ شیشهای، که حائلِ تطهیرکنندگانِ جسد و بازماندگان بود این فرصت را به آنها میداد که برای آخرین بار با عزیزِ ازدست رفتۀ خود را ببینند و او را تا آخرین لحظات همراهی کنند که اکنون، چنین فرصتی به علّتِ تغییرات بهوجود آمده در این مکان دیگر فرصتِ همراهیِ جسد توسطِ بازماندگان وجود ندارد. به عبارتی ارتباطِ میانِ جسد تا زمانِ خاکسپاری به صورتِ مداوم قطع میشود و موجب شده است که در روند و نوعِ سوگواری نیز تأثیر بسزایی داشته است.
* این نوشتار در مجلۀ نسیم بیداری شمارۀ 65 در بخش فرهنگ با عنوانِ «اسطورههاي خيالي؛ نقدي بر مردهپرستي و بررسي آئين عزاداري در ايران» ارائه شده است.
ایمیل نویسنده: Hajar.ghorbani64@gmail.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست