سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
نگرشهای «درون فرهنگی» و «برون فرهنگی» در قومموسیقیشناسی
یکی از ویژگیهای رشته، یا بگوییم بینارشتهایِ، قومموسیقیشناسی مطالعهی فرهنگها و نظامهای موسیقاییِ فرهنگهای مختلف جهان و تجزیهوتحلیل و تطبیق میانفرهنگی آنها است. این کار توسط قومموسیقیشناسهایی انجام شده و میشود که ممکن است با فرهنگ مورد پژوهششان آشنا یا بیگانه باشند. از آنجایی که موسیقی یک پدیدهی فرهنگی استــ یا، حداقل، علاوهبر وجود برخی ساختارهای یکسان بین انسانها مؤلفههای فرهنگیای نیز داردــ فرد پژوهشگر نیاز دارد که با فرهنگِ موردِ پژوهشِ خود، که ممکن است فرهنگی غیر از فرهنگِ خود پژوهشگر باشد، آشنا شود و آن را، تاحدّی، بشناسد. البته، تفاوت بین فرهنگِ شخصِ پژوهشگر و فرهنگ مورد پژوهشِ او میتواند در درجههای مختلفی باشد. در نتیجه درک و دریافت و تحلیلها متفاوت خواهد بود. این تفاوت در نگاه فردِ «بومی در فرهنگِ مورد مطالعه» و «بیگانه به فرهنگ مورد مطالعه»، و یا «خود» و «دیگری»، موضوعی است که بخشی از ادبیّات رشتهی قومموسیقیشناسی را تشکیل داده است. در این مقاله مروری بر نظریات مطرح شده از جانب پژوهشگران در این موضوع است که عموماً در حین کار میدانی و در میدان مطالعاتشان با آنها روبرو شدهاند.
شروع ماجرا
«امیک» و «اتیک» دو اصطلاحی هستند که برای این دو نگاه مختلف استفاده میشوند. این دو مفهوم اولین بار توسط کنت پیکِ مطرح شدهاند و پسوندی برای اصطلاحات «فونمیک» (phonemic) و «فونتیک» (phonetic) هستند. فونتیک صداهایی هستند که براساس عضوی از بدن که آنها را تولید میکند طبقهبندی میشوند و فونمیک برمبنای نظام ناخودآگاهانهای که افراد بومی در ذهنشان دارند و از آن برای شناساییِ معانی مختلف استفاده میکنند قرار دارد (Harris 1976: 331-332). درواقع، «فونتیک» نگاهِ واجشناختی است، ولی «فونمیک» آواشناختی (نتل 1393). از این دو مفهوم در مباحث مربوط به ترانویسی هم صحبت به میان رفته است: اگرچه منتل هود (Hood 1971: 59-60) ترانویسیِ «فونتیک» و «فونمیک» را، بهترتیب، «جزئیات» و «کلیّات» تعبیر کرده است، اما این مفاهیم صرفاً جزئیات و کلیات نیستند، بلکه، مهمتر از آن، وجودِ نگاهی مبنی بر تشخیص نیّتِ نوازنده و یا خواننده و تفکیک و طبقهبندی صداها بر مبنای نظامِ موسیقاییِ فرهنگِ موردِ نظر هستند. البته، وقتی فردی که با نظامِ موسیقاییِ یک فرهنگ بیگانه است اقدام به ترانویسی میکند احتمالاً مجبور به نوشتن جزئیات خواهد شد، چراکه مبنایی برای تشخیصِ نیّتِ اصلی ندارد و برای فهمیدنِ آن موسیقی تلاش به ترانویسیِ پرجزئیاتتر خواهد کرد. در عین حال، ممکن است یک فرد بومی با نگاه «درونی» ترانویسیای انجام دهد که آن را بهواسطهی اینکه فردِ درون فرهنگ نوشته است فونمیک بنامیم، امّا، دارای جزئیاتِ زیادی هم باشد.
مفاهیم «امیک» (emic) و «اتیک» (etic) در انسانشناسی را اولین بار ماروین هریس (Harris 1976) مطرح کرده است. امّا، برخی موسیقیشناسها، مثل گرارد کوبیک (Kubik 1996) تذکر دادهاند که در سالهای 1959 و 1960 و در هنگام کار میدانی و مطالعات موسیقیشناسانه روی موسیقی اوگاندا عمیقاً با این مفاهیم درگیر بوده است (ibid.: 4). همچنین افراد مختلفی، براساس تجربیات پژوهشی، بهخصوص پژوهشهای میدانی، این دو مفهوم را توضیح دادهاند و یا بعضاً از یکی از این دو مفهوم دفاع کردهاند. حتی برونو نتل آن را آخرین پارادایم قومموسیقیشناسی معرفی کرده است (Nettl 1977).
هریس (Harris 1976) در بخش ذهن در مقابل رفتار توضیح میدهد که برخی پدیدهها رفتار انسان را شامل میشوند، مثل حرکات بدن و تأثیرات محیطی. امّا، در طرف دیگر افکار و احساسات انسان هست که در ذهن تجربه میشود (ibid.: 329). او توضیح میدهد که برای توصیف تجارب ذهنی انسان باید سازوکارهایی را انتخاب کرد که قادر به نفوذ به درون ذهن انسان باشند، امّا، برای توصیفِ حرکات بدن و تأثیرات خارجی که توسط این حرکات رخ میدهد نیاز به نفوذ به ذهن فرد نیست (ibid.: 329-330). با این توضیح هریس مفاهیم «امیک» و «اتیک» را اینگونه توضیح میدهد: آن سازوکارهایی که به داخل ذهن نفوذ میکنند «امیک» و آنهایی که الگوهای رفتاریِ انسان را مشخص میکنند «اتیک» هستند. او توضیح میدهد که نگاهِ امیک به حضور یک بستر تعاملی که در آن فرد قومنگار و دادهرسان بحثی را دنبال میکنند که فرد قومنگار موفق به فهمِ قوانینی که بیانگر چگونگیِ شکلگرفتنِ ساختارهای موضوع مورد بحث در ذهنِ فردِ دادهرسان است میشود. امّا، در نگاهِ «اتیک» تعامل بین فرد انسانشناس و دادهرسان منجر به فهمِ انسانشناس از قوانین ساختارهای خارج از ذهن انسان میشود (ibid.: 331). درواقع، پژوهشگر، که بهدنبال شناخت و طبقهبندی است، با نگاه «امیک» میتواند از طریق معیارهایی که در فرهنگ مورد نظر بامعنی هستند دست به طبقهبندی بزند. راه دریافتِ این معیارهای بامعنی را ماروین هریس صحبت کردن میداند، و نه فقط مشاهده (ibid.: 336-340). گرارد کوبیک (Kubik 1996) هم این نکته را مستقیماً بیان کرده است: کسی که یک فرهنگ را از نگاه «امیک» مطالعه میکند بهدنبال کشف واحدهای معنادار در آن فرهنگ خاص است، امّا، پژوهشگر با نگاه «اتیک» بهدنبال کشف واحدهایی با ارجاع به چهارچوب تحلیلیِ ذهنش است، که قادر به اعمال در هر فرهنگی است (ibid.: 5)
در نوشتههای قومموسیقیشناسها بعضاً التقاط این دو مفهوم با مفاهیم دیگر دیده میشود. بهعنوان مثال، تقلیل این دو مفهوم به «درونی» (insider) و و «بیرونی» (outsider) که نتل (Nettl 2005) از آن استفاده کرده است، درحالیکه کوبیک (ibid.) آنها را متفاوت از هم میداند و توضیح میدهد که مفاهیم امیک و اتیک با درونی و بیرونی متفاوت است، زیرا وقتی از دوگانهی دوم صحبت میشود تمرکز بر روی شخص است، یعنی شخصی که در یک فرهنگ است و یا در خارج از فرهنگ است. اما در دوگانهی اول موضوعِ مهم نگاه از نقطه نظرِ خاصی است (ibid.: 7). او اشاره میکند که مفاهیم درونی و بیرونی، که امروزه زیاد استفاده میشوند، میتواند به راحتی موجب نژادپرستی هم بشود، چراکه فرضیهای را شکل میدهد که در اصل جزو نظریهی کنت پیک نبوده است: «cultural membership» یا عضویتِ یک گروه فرهنگی. وی حتی زبان، محل تولد و ویژگیهای ظاهری را کاملاً از مفاهیم «امیک» و «اتیک» جدا میکند (ibid.). هریس (Harris 1976) نیز در جایی دیگر به شفافسازی این مفاهیم میپردازد. او اشاره میکند که تعاریفی که نگاه اتیک را با «بهطور مستقیم قابل مشاهده» یکسان میدانند کاملاً نادرست هستند، چراکه هیچ چیزی مستقیماً قابل مشاهده نیست. سپس در ادامه این دو مفهوم را از دو مفهومِ «behavioral» یا رفتاری و «mental» یا ذهنی جدا میکند و میگوید که تفاوتهای رفتاری اگر با معیارهای تفاوت و شباهت که در ذهن مشاهدهگر وجود دارد طبقهبندی شود و ارتباط آنها مشخص شود یک نگاهِ اتیک است و اگر توسط دادهرسان انجام شود امیک است (ibid.: 340-341). پس این دو مفهوم مفاهیمی اضافی نیستند و با مفاهیم رفتاری و ذهنی تفاوت دارند.
در مقابلِ نگاهِ «امیک»، که عبارت است از کشف واحدهای معنادار در فرهنگ مورد نظر، نگاهِ «اتیک» با نگاهِ تطبیقیِ میانفرهنگی در ارتباط است. کِنِت پیکِ یکی از ویژگیهای «امیک» و «اتیک» را اینگونه معرفی میکند:
واحدهای اتیک: اعتبار میانفرهنگی
واحدهای امیک: مخصوص و قابل استفاده در یک فرهنگ (به نقل از Harris 1976).
گرارد کوبیک در راستای تفکیکِ این دو مفهوم نگاه «اتیک» را مطالعه از طریق چهارچوبی که توسط پژوهشگر و بهمنظور مطالعات تطبیقیِ میانفرهنگی ایجاد شده است توضیح میدهد (Kubik 1996: 6). البته، او در کنار این مفهوم از نگاه «idiocultural» صحبت میکند و آن را نگاهی میداند که توسط پژوهشگران بیگانه اتخاذ میشود که معیارها و مفاهیم فرهنگ خودشان را در هر فرهنگِ دیگری اعمال میکنند (ibid.).
در اینجا دو سؤالِ متناقض مطرح میشود. اول اینکه اگر نگاه تطبیقیِ میانفرهنگی را یکی از مشخصات قومموسیقیشناسی بدانیم (Nettl 2005: 9-10) و، از طرفی، فقط نگاه اتیک را قابل اعمال در مطالعات میانفرهنگی بدانیم نگاه امیک چه جایگاهی در مطالعات قومموسیقیشناختی دارد؟ و دومین سؤال اینکه اگر، آنطور که مالینوفسکی و فرانس بوآس گفتهاند، «هدف نهایی پژوهشگر شناخت از نگاه فرد بومی» (به نقل از Djenda 1996: 19) باشد، پس آگاهی و نگاهِ پژوهشگر و نگاه اتیک چه نقشی و ارزشی در پژوهشهای قومموسیقیشناسانه دارد؟ آیا نفوذ به ذهن دادهرسان و طبقهبندیِ دادهها با آن معیارها غایتِ هدف و وظیفهی یک پژوهشگر است؟ بهعنوان مثال، وقتی دادهرسانهای مارک اسلوبین در مورد هویّت ترکستان او را دچار گمراهی کردهاند (به نقل از بلکینگ 1393: 98)، آیا میتوان اینگونه تصور کرد که دادهرسان بومی، یا بگوییم، نگاه «امیک»، همیشه نمیتواند واقعیت را نشان دهد؟
برای پاسخ به این سؤالات لازم است که نگاهی به دلایل پیگیری چنین مباحثی داشته باشیم: مفهوم «خود» و «دیگری». «انسان برآن است که خود را بشناسد بنابراین در پی یافتن "شباهتها" و "تفاوتها" با سایر همنوعان خود بوده است» (فکوهی 1390: 22). پس، در این مسیر، مقایسه و نگاه تطبیقی نقش اساسی داشته است (همان). تمایز بین نگاههای «امیک» و «اتیک» با افزایش میل به آگاهی از «دیگری» است. بنابراین، در شناخت «دیگری» روشهایی استفاده شدهاند که پاسخ سؤال ما در این روشها است. شناختی که براساس نظر رنه دکارت برمبنای مشاهدهی عینی و دقیق است و براساس نظر هرمونتیکهای رمانتیک شناختِ «دیگری» باید با تحلیل رفتارِ مستقیماً قابل مشاهده صورت گیرد (به نقل از رایس 1388: 180-181). امّا، به نظر من، در تمام این روشها اگر بخواهیم صرفاً به نظرات و گفتههای فرد «درون فرهنگ»، که براساس نظر ماروین هریس (Harris 1976) با صحبت و گفتگو فهمیده خواهد شد اکتفا کنیم، همانند مارک اسلوبین دچار سردرگمی خواهیم شد. البته، اگرچه من با نظر بلکینگ که معتقد است اسلوبین دچار سردرگمی نشده است مخالفم، امّا، توضیحی که بلکینگ در پی این نظرش میدهد حاوی نکتهی مهمی است: او میگوید که «به نظر من بین دادهرسانان محلی اسلوبین هیچ نشانی از "سردرگمی" نیست، بلکه پاسخهای متفاوت آنان بستگی به این دارد که هویّتشان چیست و در چه وضعیّتی به این پرسش پاسخ میدهند[...]» (بلکینگ 1393: 98). بلکینگ این نکته را تذکر میدهد که اسلوبین میبایست هویّتِ دادهرسانها را پی میگرفت تا بتواند دادههایشان را بفهمد. این نکته برای من این را روشن میکند که اطلاعات و آگاهیهای دادهرسانها و آنچه در ذهن آنها هست هدف نهاییِ پژوهشگر نیست، بلکه این اطلاعات بهمثابهی اطلاعات خامی هستند که باید از فیلتر نگاه دانشورانهی پژوهشگری که با واحدهای معنادار فرهنگی آشنا شده است عبور کند و نهایتاً نمایانگرِ نگاه یک پژوهشگر برمبنای دادههای «امیک» باشد. درواقع، با فهمیدنِ معیارهای معنادار فرهنگی، پژوهشگر باید به فراتر از دادههای دادهرسانان برود. رسیدن به طبقهبندیها و ارزیابیهای کاربران فرهنگ یا «امیک» هدف پژوهشگر نیست و طبقهبندیهای علمیِ پژوهشگر با طبقهبندیها و نظرات دادهرسانان یکسان نیستند.
در طرف دیگر برونو نتل، و در دفاع از نگاه اتیک، معتقد است که شاید آنچه را که افراد بومی میفهمند او نخواهد فهمید، امّا، درمقابل، آنچه پژوهشگر خارجی میفهمد بسیار خاص و منحصربهفرد است (نتل 1381: 154-165). او نیز این را تذکر میدهد که دیدگاه «بیرونی» یک تفکر استدلالیِ ذاتاً تطبیقی و جهانگرایانه است (همان: 157). گرارد کوبیک (Kubik 1996) هم نگاه «اتیک» را مطالعه از طریق چهارچوبی که توسط پژوهشگر و به منظور مطالعات تطبیقی میانفرهنگی ایجاد شده است معرفی میکند (ibid.: 6). امّا، باید دقّت کرد که هر نگاه دانشورانهای مستلزم استدلال و استناد است، چه بر پایهی آگاهیهای امیک باشد و چه برپایهی آگاهیهای اتیک. دوماً، سوال این است که آیا نمیتوان با نگاه «امیک» دست به تطبیق زد؟ یعنی با استفاده از واحدهای معنادار در هر فرهنگ به شناخت و مطالعهی هرکدام پرداخت و سپس آنها را با یکدیگر مقایسه کرد؟ کوبیک به این سؤال جواب مثبت داده است: او میگوید که کاملاً امکانپذیر است و از تجربیات خودش توضیح میدهد که مفاهیم vodu و orisa را در چند منطقهی آفریقا و برزیل مقایسه کرده است (ibid.). ضمناً او اشاره میکند که اگرچه در مفهوم کلاسیکِ امیک پژوهشگر در ابتدا با استفاده از مفاهیمِ فرهنگ مورد مطالعه طبقهبندیهایش را انجام میدهد و سپس آنها را با ادبیات دانشورانهی اروپایی بیان میکند و در اتیک هم اساساً از مدلها و مفاهیم اروپایی استفاده میشود، امّا، او بیان میکند که در هیچکدام از مطالعات و تطبیقهایش از مفاهیم و اصطلاحات اروپایی برای توصیف آنها استفاده نکرده است (ibid.). نکتهای که به نظر من میآید این است که اولاً کوبیک در مطالعات میانفرهنگیاش از فرهنگهای کمابیش نزدیک نام میبرد که احتمالاً دارای شباهتهای قابلتوجهای هستند. بنابراین، او توانسته است با نگاه «امیک» و نتایجی که از هرکدام از فرهنگها بدست آورده است دست به تطبیق بزند. درواقع، جای سؤال دارد که آیا کوبیک میتوانست مطالعاتش در آفریقا را با مطالعات «امیک» در موسیقی کلاسیک ایران (اگر پژوهشهایی انجام داده بود) با هم مقایسه کند؟ ثانیاً وقتی کوبیک توضیحاتی در مورد عدم استفاده از ادبیات دانشورانهی اروپایی و اصطلاحات رایج در آن صحبت میکند، بهنوعی به مطالعات محدود به یک فرهنگ و یا موسیقیشناسیقومی اشاره میکند.
در انتها میتوان اینگونه توضیح داد که نگاهِ مطلقاً درون فرهنگی (امیک) یا مطلقاً برون فرهنگی (اتیک) نمیتواند نگاهِ یک پژوهشگر باشد. ورود به یک فرهنگ و انجام کار میدانی و مصاحبه ما را به سوی درک برجستگیهای فرهنگی و واحدهای معنادارِ آن فرهنگ پیش میبرد. اگر برونو نتل، در راستای پژوهشهایش، اقدام به فراگیریِ موسیقی کلاسیک ایرانی کرده است، پس در مسیر دریافت واحدهای معنادار فرهنگی حرکت کرده است. درواقع، او بدون فهممیدن منطق طبقهبندیِ مُدال از نگاه کاربران فرهنگ موسیقی کلاسیک ایرانی نمیتوانست طبقهبندی یا تجزیهوتحلیلهایی با نگاه اتیک و چهارچوب ذهنیِ قابل اعمال در فرهنگهای مختلف انجام دهد. درعین حال، پژوهشگر نمیتواند صرفاً تعابیر کاربران فرهنگ و آنچه برای آنها معنادار است را در نظرش داشته باشد، چراکه برای نگاه تطبیقیِ بینافرهنگی نیازمند این است که واحدهای معنادارِ هر فرهنگ را در قالب یک سری مفاهیمِ قابل فهم برای پژوهشگرانِ فرهنگهای مختلف درآوریم.
به بیانی مشخصتر، اگرچه نگاه اتیک به مطالعه از طریق چهارچوبی که توسط پژوهشگر و به منظور مطالعات تطبیقیِ میانفرهنگی ایجاد شده است تعبیر میشود، من فکر میکنم که پیش از ورود به چنین چهارچوبِ مفهومیای نیاز است که مفاهیم و واحدهای معنادار فرهنگیهای بشری جدا از یکدیگر و با نگاه «امیک» مطالعه شوند، سپس اینها با مفاهیمِ دانشورانهی طراحی شده از سوی پژوهشگران (در هر رشتهای) انطباق داده شوند. درواقع، برعکس آنچه گفته میشود «اتیک جای پایی برای امیک است» (Harris 1976: 333)، پژوهشهایی که تمایلِ بیشتری به سمت معیارهای «درون فرهنگی» دارند میتوانند راه به سوی تطبیق و تعمیم پیش ببرند. این مورد با نظرِ گرارد کوبیک، که با نگاه امیک و بدون استفاده از ادبیات دانشورانهی اروپایی دست به تطبیق زده، متفاوت است. چون منظور ما در اینجا این است که هر نگاهِ اتیک مجبور است که به آگاهیهای امیک و واحدهای معنادار فرهنگی توجه کند.شاید بتوان اینگونه گفت که اساساً غیر از این موضوع نمیتواند باشد و ذهن پژوهشگر باید بین نگاههای «امیک» و «اتیک» و حتی آنچه کوبیک با نگاه «فرهنگ خودی» (idiocultural) بیان کرده است، در حرکت باشد تا بتواند به نتایجِ مورد اعتمادتری دست یابد.
فهرست مراجع
بلکینگ، جان. 1393. «چند مسئلهی نظری و روششناختی در مطالعهی تغییرات موسیقایی»، ترجمهی ناتالی چوبینه، فصلنامهی موسیقی ماهور، پاییز، شمارهی 65: 79-106.
رایس، تیموتی. 1388. «به سوی میانجیگری بین روشهای میدانی و تجربههای میدانی در قومموسیقیشناسی»، ترجمهی ناتالی چوبینه، فصلنامهی موسیقی ماهور، پاییز، شمارهی 45: 188-167.
فکوهی، ناصر.1392. تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران: نشر نی.
نتل، برونو. 1393. «تا نتنوشته را نبینم چیزی نمیتوانم بگویم: آوانگاری»، ترجمهی لیلا رسولی، فصلنامهی موسیقی ماهور، زمستان، شمارهی 62:145ـ165.
Djenda, Maurice. 1996. “Emics and Etics Re-Examined, Part 2: Emics and Etics: L’Importance de la Fonction Musicale pour la classification des instruments de musique en langue Mpyem[Unpresented Character]. Une contribution a la discussion sur la dichtomie ‘emic/etic’,” African Music, Vol. 7, No. 3: 11-20.
Harris, Marvin. 1976. “”History of the Emic/Etic Distinction”, Annual Review of Anthropology, Vol. 5: 329-350.
Kubik, Gerhard. 1996. “Emics and Etics Re-Examined, Part 1: Emics and Etics: Theoretical Consideration”, African Music, Vol. 7, No. 3: 3-10.
Merriam, Alan. P. 1964. The Anthropology of Music, Illinois: North Western University Press.
Nettl, Bruno. 1977. “Paradigms in the History of Ethnomusicology”, College Sympisium, Vol. 19, No. 1, pp: 67-77.
-----------------. 2005a. “You Will Never Understand This Music: Insiders and Outsiders”, The
Study of Ethnomusicology: Thirty-one Issues and Concepts. Urbana and Chicago: University
of Illinois Press.
-----------------. 2005b. “A Harmless Drudge: Defining Ethnomusicology”, The Study of Ethnomusicology: Thirty-one Issues and Concepts. Urbana and Chicago: University of Illinois Press.
Nercessian, Andy. 2002. Postmodernism and Globalization in Ethnomusicology: An Epistemological Problem: Scarecrow Press.
Rice, Timothy. 2014. Ethnomusicology: A Very Short Introduction. New York: Oxford University Press.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
مجلس شورای اسلامی ایران مجلس خلیج فارس بابک زنجانی قوه قضائیه دولت دولت سیزدهم حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه هواشناسی شهرداری تهران تهران سیل شورای شهر تهران دستگیری آموزش و پرورش سلامت پلیس قتل شورای شهر
قیمت دلار خودرو قیمت طلا سایپا ایران خودرو بازار خودرو دلار تورم بانک مرکزی قیمت خودرو مالیات ارز
تلویزیون سینمای ایران سریال سینما فیلم تئاتر موسیقی دفاع مقدس رسانه ملی بازیگر محمدرضا گلزار کتاب
سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی آموزش عالی
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور باشگاه استقلال تیم ملی فوتسال ایران فوتسال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات فناوری اپل همراه اول پهپاد گوگل روزنامه آیفون
داروخانه سازمان غذا و دارو خواب کاهش وزن بارداری دیابت طول عمر سلامت روان قهوه فروش اینترنتی دارو آلزایمر